تاریخ انتشار :يکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۰
همسر پیرترین شهید دفاع مقدس سیستان و بلوچستان با بیان اینکه همسرم با داشتن 6 فرزند راهی جبهه شد و جان خود را در راه اسلام از دست داد، گفت: همسرم پیش از شهادت خواب شهید رجائی را دیده بود.
پیرترین شهید دفاع مقدس سیستان وبلوچستان کیست؟/روایت شهادت از زبان همسر شهید
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت عصرهامون، سال 1306 رضا زرگران در روستاي بنجار از توابع شهرستان زابل ديده به جهان گشود؛ وی تحصيلاتش را تا پايان دوره‌ي ابتدايي نظام قديم ادامه داد و سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد. اما پس از مدتي از شغل معلمي استعفا داد و در امر کوره‌داري به کمک پدرش شتافت. سپس به شهرستان زابل آمد و به کار جوشکاري مشغول بود.
 
 با شروع جنگ تحميلي به فرمان تاريخي حضرت امام (ره) لبيک گفت و با وجود داشتن 6 فرزند، در سن 52 سالگي به جبهه هاي جنگ اعزام شد و در سن 55 سالگی جانش را در راه دفاع از کشورش فدا کرد.
 
ایران عطائی همسر شهید رضا زرگران و مادر شهید احمد علی زرگران در گفت و گو با خبرنگار ایثار و شهادت عصرهامون با بیان اینکه همسرم در سن 52 سالگی به فرمان حضرت امام (ره) لبیک و راهی جبهه شد، اظهار داشت: آن زمان شهر زابل زندگی می کردیم به شلوغ جوشکاری مشغول بود و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه یک روز رضا آمد و گفت می خواهم به جبهه بروم.
 
وی ادامه داد: به او گفتم تو 6 فرزند داری ما را به که می سپاری گفت شما را به خدا می سپارم ولی نمی توانم بگذارم دشمن وارد خاک کشورم شود.
همسر شهید بیان کرد: نتوانستم مانع رفتنش شوم لذا رضایت دادم و او راهی جبهه شد، یک ماه از رفتن رضا نمی گذشت که پسرم احمد علی که تازه دیپلم گرفته بود به تبعیت از پدر راهی جبهه شد.
 
مادر شهید احمد علی زرگران ادامه داد: سال 61 بود که همسرم در عملیات الی بیت المقدس که منجر به آزاد سازی خرمشهر شد حضور داشت و همانجا در حال اقامه نماز ترکش به نخاع گردنش برخورد می کند و به شهادت می رسد.
 
وی اضافه کرد: بعد از شهادت همسرم به اهواز رفتم آنجا خیلی کشتار بود پسرم را پیدا کردم گفت شما برو من می آیم؛ به زابل که رسیدم دخترم گفت دوست احمد علی آمده و گفته او می آید که پس از مدتی جنازه پسرم را آوردند.
 
مادر شهید با بیان اینکه فرزندم نیز همانند پدر در محراب شهید شد، افزود: سه ماه بعد از شهادت همسرم پسرم شهید شد.
عطائی خاطر نشان کرد: پسرم پرچم دار بود دفعه آخری که مرخصی آمده بود در خواب شهید رجائی را دیده بود که گفته بود وضو بگیر و بیا ؛ و پسرم هم راهی جبهه شد و در همان اعزام به شهادت رسید.
انتهای پیام/
https://www.asrehamoon.ir/vdcbzsb9.rhbwfpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما