تاریخ انتشار :شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۱
سیستان، سرزمینی که امروز ایرانی های ساکن در آن از زندگی لذتی نمی برند، زنده هستند اما زندگی نمی کنند،گرد یاس و ناامیدی همراه شن ها سرتاسر منطقه را پوشانده است.
بحران سیستان؛ قهر طبیعت یا ضعف دیپلماسی؟
به گزارش عصرهامون، سیستان تنگه احد ایران، انبار غله ایران،سرزمین شیعیانی ایرانی که به گواهی تاریخ پایمردی دینی حماسی داشتند چنانکه اولین قوم ایرانی بودند که به محض اطلاع از واقع عاشورا به خون خواهی امام حسین(ع)قیام کردند،کسانی که دوران حکومت بنی امیه بقیمت بریدن موهای ناموس شان امام علی(ع)را سب نکردند.
 
از انبار غله ایران تا آلوده ترین منطقه جهان
سرزمینی که در داستان‌های اساطیری، پهلوانی، تاریخی ایران جایگاه خاصی دارد. زادگاه رستم قهرمان اساطیری شاهنامه و یعقوب لیث صفاری اولین موسس حکومت ایرانی با شکست خلفا عباسی و احیاگر زبان فارسی،منطقه ای با قدمتی تمدنی 5000 ساله به گواهی شهر سوخته و...ولی امروز به سرزمینی پر رنج و مشقت برای ساکنین خود تبدیل شده است. 

سرزمینی که امروز ایرانی های ساکن در آن از زندگی لذتی نمی برند. زنده هستند اما زندگی نمی کنند.گرد یاس و ناامیدی همراه شن ها سرتاسر منطقه را پوشانده است. ابعاد معضلات اقتصادی اجتماعی بهداشتی و زیست محیطی در منطقه سیستان حکایت از وقوع بحران و فاجعه انسانی دارد. آمار فقر مطلق،بیکاری، اعتیاد، مهاجرت، حاشیه نشینی، کارتن خوابی و گورخوابی، بیماری های تنفسی و چشمی، بیماریهای عفونی و غیره گواهی فاجعه ای ویرانگر تر  از زلزله ای که نه ناگهان که در گذر سالها رخ داده است، ویرانی بزرگ که در سکوت رخ داد.
اکنون بیش از نیمی از جمعیت پانصدهزار نفری کشاورز و دامدار و صیاد منطقه، در فقر مطلق و تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند.سازمان بهداشت جهانی زابل، مرکز منطقه سیستان را به عنوان آلوده ترین شهر جهان،بدلیل ریزگردهای برخاسته از بستر خشکیده دریاچه هامون معرفی کرد .بیشترین روزها آلوده هوا در ایران بدلیل طوفان شن و ریزگرد با میانگین 200روز در سال،آلوده تر از خوزستان و تهران و...و باز هم بدلیل ریزگردها ،بالاترین آمار بیماری سل در کشور (20در هزار نفر)در سیستان ثبت شده است. آمار بیماری های تنفسی و چشمی نیز بسیار بالاست. بیشترین آمار سگ گازگرفتگی و مرگ به علت هاری!، بیشترین آمار فقر غذایی،بیشترین آمار تولد نوزاد معلول(7تولد به ازای هزار تولد زنده) در کشور،تاکنون ۲۵درصد مردم از منطقه به حاشیه کلان شهرها مهاجرت کرده اند .بیشترین آمار کارتن خوابی و گورخوابی به نسبت جمعیت شهری با ۶۰۰۰هزار نفر در زابل ثبت شده است. ۴۵درصد جمعیت شهر زابل حاشیه نشین و زاغه نشین هستند. و...
اما علت ایجاد و انباشت این حجم از معضلات زندگی سوز برای صدها هزار ایرانی در این گوشه سابقا  آباد کشور چیست؟
علت عدم دیپلماسی آب از سوی دولت ایران است.در واقع علت عینی و مشهود این فاجعه خشکسالی است و علت خشکسالی برخلاف سایر نقاط ایران نه سومدیریت آب و کشاورزی و نه تغییرات اقلیمی و نه کم بارشی که علت اصلی، عدم احقاق حقآبه آب ایران بوده است. 
حوزه تمدنی سیستان بمانند هر منطفه تمدنی باستانی دیگری گرداگر آب ایجاد شده است.در اطراف دریاچه هامون. سومین دریاچه بزرگ ایران پس از خزر و ارومیه.دریاچه هامون نیز از آورده رودخانه هیرمند ایجاد میشود.
قرنها زندگی در این منطقه بدور دریاچه هامون در جریان بوده است تا سده اخیر.در اواخر قرن نوزدهم ، بخشی از ایران طی عهدنامه پاریس جدا شد و افغانستان اعلام استقلال کرد.در نتیجه سرچشمه رود هیرمند در کوه های هلمند افغانستان از ایران جدا شد و در واقع کنترل شریانی حیاتی سیستان بدست افغانستان افتاد. در دوران پهلوی دوم،محمدرضاشاه،در عهدنامه ننگین دیگری در سال 1351حق ابه ایران را از رودخانه هیرمند از 50درصد به 14درصد کاهش یافت و عملا بستر نابودی منطقه سیستان فراهم شد. قرارداد چنان ظالمانه و ذلیلانه بود که نخست وزیر وقت ایران نیز بدلیل ذینفع بودن در منطقه،دچار تاثیر شدید شد.از 1376نیز این حق ابه ناچیز از سوی افغانستان با سدسازی بر روی رود هیرمند قطع شد و خشکسالی به منطقه تحمیل شد. 

نکته حائز اهمیت این است که متاسفانه پس از انقلاب هیچ تلاشی و مذاکره ای برای تنظیم قراداد جدید و افزایش حق ابه ایران صورت نگرفت. و بدتر انکه ایران در گرفتن همین مقدار حق ابه نیز طی این دو دهه بدلیل کم توجهی از سوی دولتهای متوالی ناکام بوده است.
 
سیستان،قربانی آدرس دهی اشتباه!
متاسفانه در همه این سالها خشکسالی تحمیلی به منطقه سیستان ،علت خشکسالی از سوی دولت و مسئولین و رسانه ها قهر طبیعت معرفی شده است. لذا با این آدرس غلط و در نتیجه عدم توجه و کوتاهی و اهمال در پیگیری حق ابه هامون و به حاشیه رفتن این مسئله ، خشکسالی استمرار یافت و از معضل زیست محیطی به فاجعه ای انسانی تبدیل شد و ظلمی  بزرگ به مردم سیستان روا داده شد. 
سیستان از دیر باز منطقه ای کم باران و حتی بدون بارش بوده است و کسی انتظار شرایط اقلیمی پربارش نداشته که اکنون علت خشکسالی قهر طبیعت معرفی می شود.آبادانی منطقه و تمامی مشاغل مردم سیستان اعم ازکشاورزی ،دامداری و صیادی وابسته به دریاچه هامون بوده است. لذا منبع آب اصلی این مشاغل از گذشته تاکنون ورودی آب رودخانه هیرمند از افغانستان بوده است. 
این مطلب یعنی خشکسالی منطفه سیستان موردی منحصر بفرد است. نه مانند دریاچه ارومیه ناشی از کشاورزی و الگو کشت و حفر چاه های غیرمجاز و نه مانند اکثر نقاط کشور بعلت کاهش بارندگی و سدسازی بی رویه و حفر چاه های عمیق و بطور کلی سومدیریت آب ، بلکه علت خشکسالی سیستان نه آب که نبود دیپلماسی آب است.یعنی آب منطقه سیستان ایران در پشت سدهای افعانستان نگه داشته شده است . ولی سیستان و حق آبه هامون در نبود قدرت رسانه ای و چانه زنی و لابی گری مردم روستایی منطقه و نداشتن شخصیت های متنفذ در ساخت قدرت فراموش شد. 
نکته حایز اهمیت این است که ایران پس از انقلاب و استان سیستان وبلوچستان خدمات شایان توجهی به مردم افغانستان داده است.طی جنگ داخلی افغانستان ایران و بویژه استان سیستان و بلوچستان با همه محرومیت ها میزبان صدها هزار افغان اواره از جنگ بود.میزبانی که برای نسل های جدیدتر افغان ها در استان ادامه دارد و فرزندان افغانها در حال زندگی و ادامه تحصیل هستند.
ولی این خدمت رسانی و برخورد انسانی و اسلامی و تقبل هزینه باعث نشده است که دولت افغانستان حق این منطقه ایران را ادا کند و نیز دولت ایران حتی برای گرفتن حق قانونی خود از افغانستان اقدامی موثری انجام دهد.

 
دیپلماسی،کلید نجات و پیشرفت چندجانبه سیستان
مسئله دیپلماسی برای منطقه سیستان بسیار راهگشا و حیاتی است.چراکه از محدود مناطق ایران است که بخش عمده مشکلات اقتصادی اجتماعی و زیست محیطی آن با دیپلماسی و مذاکره و پیگیری حل میشود.چراکه با برقراری حق ابه هیرمند و احیا هامون زندگی به مردم ناامید و به استضعاف کشده منطقه بر میگردد و امکان ادامه زندکی با کشاورزی و دامداری و صیادی مهیا میشود.
با دیپلماسی و مذاکره معضل ریزگرد که منطقه را به آلوده ترین منطقه جهان تبدیل کرده با آبگیری مناطقی از دریاچه هامون که منشا ریزگرد است و در مرز افغاستان و ایران و در خاک افغانستان قرار دارد نیز حل میشود و مردم از از این معضل مهلک نجات پیدا میکنند. 
همچنی با مذاکره و دیپلماسی بازارچه های مرزی و ترانزینی بازگشایی و رونق می گیرند  و امکان اتصال آسیای میانه به دریای ازاد از طریف محور ترانزیتی سیستان به بندر چابهار فراهم میشود .
 
سیستان،قربانی سکوت رسانه ها
متاسفانه کم توجهی رسانه ها از عوامل اصلی استمرار بحران سیستان است. در حالی که موارد مشابه با وخامت کمتر و خسارت کمتر در سایر نقاط کشور به تیتر یک رسانه های مکتوب و مجازی و رسانه ملی تبدیل می شود و  پیرو آن به سوژه بحث های سیاسی و کارشناسی و دغدغه و اولویت نهادهای قدرت و تصمیم ساز تبدیل میشود. 
اما بحران سیستان پس از دو دهه خشکسالی تحمیلی و رسیدن وضعیت منطقه به شرایط بحرانی و با وجود ویرانی ،آلودگی رکورد شکن، فقر و بیماری و مهاجرت گسترده بازتاب چندانی در رسانه ها نداشته است و بحران سیستان توسط رسانه ها به مسئله ملی تبدیل نشد  در نتیجه عزم ملی برای رفع ریشه بحران منطقه یعنی گرفتن حق آبه ایجاد نشد.
 جدی ترین آثار رسانه ای در رابطه با بحران سیستان دو مستند ماهی ها در سکوت می میرند است که توسط مستندساز مستقل و براساس دغدغه و مسئله یابی شخصی ساخته شد و نه توسط رسانه ملی استان و کشور.در واقع شعبه استانی رسانه ملی در استان سیستان و بلوچستان ، شبکه هامون ، با سانسور وضعیت و معضلات گسترده منطقه و حتی استان و تمرکز صرف بر جاذبه ها مانند مناطق خوش آب و هوا و توریستی مانند چابهار و مخابره تصاویر کارت پستالی از سیستان  و بلوچستان در تلاش برای کمک به مدل توسعه شکست خورده دولت یعنی جذب بخش خصوصی برای سرمایه گزاری در منطقه است. سانسوری که بیش از دو دهه است که استمرار یافته و در نتیجه شبکه هامون نتوانست صدای محرومان منطقه را به گوش نهادهای مسئول مرکزنشین برساند و با با پررنگ کردن و مترکز شدن بر مسئله حق آبه به روند حل این مشکل کمکی بکند. در جراید کشوری نیز بحران سیستان در حد اخبار پراکنده و تیترهای فرعی و در حد ضمیمه های استانی کار شده است.
علت کلان تر عدم رسانه ای شدن خشکسالی سیستان و بحران انسانی منتج از آن ،جدا از دوری فیزیکی و بعد مسافت با پایتخت و و مراکز نهادهای قدرت و تصمیم ساز و رسانه های مرکز نشین ، بافت منطقه یعنی روستایی بودن و کشاورز بودن طبقه مورد آسیب است.
روستایی بودن مردم غالب منطقه و آگاه نبودن به حقوق خود و عدم قدرت رسانه ای و پیگری موثر و نهادی و قانونی از علل استمرار معضلات منطقه است. کشاورز  و دامدار و صیاد بودن در ایران مساوی با بی رسانه بودن ، فاقد قدرت چانه زنی و لابی گری و  قدرت تحت فشار قرار دادن نهادهای قدرت چون دولت و مجلس در پایتخت  است.

برای نمونه در سال جاری زراعی با رهاسازی اب از چاه نیمه ها، کشاورزان باقی مانده در منطقه برای بقا و کسب درامد حداقلی با آخرین سرمایه ها خود اقدام به کشت نیمی از زمین های قابل کشاورزی منطقه به وسعت شصت هزار هکتار کردند اما با عدم احقاق حق ابه و حتی نرسیدن سیلاب ها از افغانستان به ایران بدلیل دیوار مرزی ! و البته سومدیریت و اهمال کارشناسی، مرحله دوم رهاسازی انجام نشد و در نتیجه تلاش و سرمایه و کشت هزاران نفراز مردم مستضعف از بین رفت و  بهار امسال تبدیل به کابوسی برای مردم سیستان شد. صحنه های دلخراش حراج دامها   و نابودی سرمایه های عشایر،دامداران و کشاورزان این روزها در منطقه بسیار دیده می شود.
بنا بر اظهارات مردمی،مردم منطقه اکنون آروزی زلزله 8 ریشتری دارند! تا شاید ویرانی گسترده و زلزله مزمن و نرمی که طی دو دهه زندگی آنها را ویران کرده است توسط دولت ،رسانه ها و نهادهای مسئول دیده شوند.
تاکنون علی رقم تلاش نمایندگان مجلس برای رسیدن صدای مردم و تنها جبران خسارت سوتدبیر و مدیریت اخیر در عدم رهاسازی آّب در منطقه از چاه نیمه ها در کمال شگفتی مسولان وزارت جهادکشاورزی و ستاد بحران کشور اظهار بی اطلاعی از وقوع حوادث فوق و نرسیدن گزارش از سوی مدیران دولتی میکنند. 
 
راه کارها نجات سیستان در کوتاه مدت،میان مدت و بلندمدت
اخرین امید مردم منطقه در کوتاه مدت جبران خسارت انهاست و نیز تهیه علوفه دامی از سایر نقاط کشور،امری ساده که هیچگاه محقق نشد،عرضه یارانه تولید و نهاده های تولید ارزان قیمت و در میان مدت نیز تمرکز و توجه ملی جهت برای رفع خشکسالی منطقه با گذاشتن همه توان دیپلماسی برای گرفتن حق ابه دریاچه هامون.آن هم در دوران دولتی که مدعی ترین دولت در توان دیپلماسی است و موفق ترین وزارتخانه خود را وزارت امور خارجه میداند.
در بلند مدت نیز راه کار پیشرفت سیستان و کل استان مظلوم (نه محروم) سیستان و بلوچستان و همه استانهای مظلوم کشور تغییر نسخه توسعه این مناطق از مدل سرمایه سالار و محوریت بخش خصوصی به مدل تاملی و حضور فعال دولت و مردم و با محوریت احیا اقتصاد تعاونی است. و ورود مسئولانه و مستقیم دولت در امر سرمایه گذاری در اقتصاد مولد و تاسیس واحدهای تولیدی و اشتغالزا و صنعت سازی منطقه و تاسیس کارخانه های صنایع تبدیلی و فراوری و کاهش هزینه های مبادلاتی با سرمایه گزاری جدی در زیرساخت های چون راه اهن و جاده ها  و توانمد سازی و مکانیزاسیون کشاورزی منطقه و بسنده نکردن به توسعه زیر ساختها به امید ورود سرمایه گذار بخش خصوصی.


بحران سیستان ، آغازگر بازنگری در مدل توسعه اقتصادی کشور
بیش از سه دهه است که نسخه توسعه اقتصادی کشور بر مبنای بسته اقتصادی نئولیبرال تعدیل ساختاری اجرا میشود.برنامه تعدیل ساختاری از سال 68تاکنون بعنوان سیاستهای اصلی اقتصادی دولتهای متوالی با علی رغم تضادهای سیاسی اتخاذ شده و تبعات اقتصادی و سیاسی آن بیش از همه مناطق روستایی و کشاورزی را دچار آسیب کرده است.
سه دهه انتظار برای حل معضلات اقتصادی اجتماعی کشور با نسخه های نئولیبرالی تعدیل ساختاری ،مانند عدم دخالت و سرمایه گذاری مستقیم دولت در صنعت و کشاورزی و واگذاری اقتصاد مولد و تولیدی به بخش خصوصی با توجه به شواهد و کارنامه این سه دهه بنظر کافی است. با توجه به کارنامه بخش خصوصی در میزان سرمایه گزاری اندک در بخش های تولیدی مانند کشاورزی و صنعتی که روند کاهشی نیز داشته است و ترجیح فعالیتهای پرسودتر از فعالیتهای تولیدی چون واردات و توزیع،مستغلات و خدمات و تجارت پول و نیز  نیز عدم ورود بخش خصوصی به مناطق محروم و استمرار فزانیده معضلات اقتصادی کشور چون بسط نابرابری،بیکاری،تورم،رکود،فقیرتر شدن فقرا و ثروتمندتر شدن اغنیا و... بنظر زمان تجدیدنظر و پایان دادن بر اجرای بسته نئولیبرالی تعدیل ساختاری حداقل در استان های محروم ،مرزی و روستایی با اقتصاد مبتنی بر کشاورزی فرا رسیده است.

نسخه هایی که در طول سه دهه اجرا نواحی روستایی و کشاورزی بدلیل تولیدی بودن نه تنها جایی در آن نداشتند که محکوم به نابودی بودند. خالی شدن 70هزار روستا نتیجه سیاستهای تعدیل ساختاری است که به رشد و متنفع شدن گروه های غیرمولد و رباخوار و رانت خوار و دلال و سرکوب و استضغاف گروه های تولیدی چون کشاورزان و تولید کنندگان صنایع خرد و متوسط انجامید.
سالهاست که مردم کشاورز سیستان زجر میکشند.تنها جرم شان این است که خواستند ثمره تولیدشان را مصرف کنند.در موطن خود کار و زندگی کنند.جرم شان کشاورز بودن و تولید کننده بودن است! جرم کشاورز سیستانی برای تحمل رنج مفرط در این اقتصادضدتولید این است که نخواستند رانتخوار،دلال،تاجر،محتکر،سفته باز،نزول خور و هرچه در این اقتصادضد تولید(که دست پخت اتحاد۳گروه دولت کوته فکر ،گروه های غیرمولد رباخوار و دلال و نئولیبرال های وطنی است) پررونق است باشند.نخواستند شب را در خیابان های تهران برای خرید دلار بخوابند. شرف را در کارتولیدی و تلاش می بینند نه کار غیرمولد، انگی و نان به نرخ روز خوردن.احیا سیستان نماد موفقیت اقتصاد ایران و پیروزی تفکر تولیدی بر ضدتولید و رانت خواری است.
نویسنده: مجتبی جهانتیغ


انتهای پیام//
https://www.asrehamoon.ir/vdccoiqso2bqx08.ala2.html
نام شما
آدرس ايميل شما

مهم ترین اولویت دستگاه اجرایی در استان از نگاه شما چه باید باشد؟
توجه به زیرساخت ها در استان
توزیع عادلانه ارزاق عمومی و کالاهای اساسی
مرتفع نمودن مشکلات فرهنگی و آسیب های اجتماعی
برخورد با مفاسد اقتصادی و ویژه خواری ها