تاریخ انتشار :شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۴
آغوش محبت پدربزرگ را درک نکرده. اما عمری است با او زندگی می¬کند و با خاطره-گویی¬های مادر و مادربزرگ، خود را همیشه سر کلاس درس او دیده است.
نوه شهید رجایی در قرچک چه می کند؟
به گزارش عصرهامون، طولانی یا کوتاه‌­مدت،‌ فرقی ندارد. خدمتگزار و موثر که باشی، حتی 2سال و اندی مسئولیت هم می­تواند تو را در دل­ها و ذهن­‌ها جاودانه کند،‌ آنقدر که 37سال پس از نبودنت،‌ جوانان 2نسل بعدتر بنشینند و از عوامل محبوبیتت با هم گفت‌­و­گو کنند و جایت را در زمانه خودشان خالی کنند. دغدغه­‌ات که گشایش در کار مردم کوچه و بازار باشد و از همه چیز حتی رفاه خانواده­‌ات برای این هدف مایه بگذاری،‌ فاتح قلب­‌های دردمند می­‌شوی؛‌ نه فقط در زمان خودت و با جلب بیش از ۱۳ میلیون رأی از 14.7 میلیون رأی مأخوذه،‌ بلکه برای همه سال­هایی که نیستی و فقط خاطراتت باقی مانده‌­است.
گفت­‌و­گوی ما با «حمید ملک احمدی» نوه شهید «محمدعلی رجایی» هم با همین نگاه شکل گرفت؛‌ مرور مشی مردم­مدارانه رئیس جمهور محبوب سال­های آغازین انقلاب،‌ موفقیت او در مدیریت اعضای خانواده‌­اش پس از تصدی مسئولیت­های مهم و نیاز امروز و همیشه کشور به حاکمیت این روحیه در میان مسئولان.
داستان مبارزات شهید رجایی،‌ قصه­ کودکی­‌های من
«از وقتی یادم می­‌آید، همیشه خاطرات شهید رجایی،‌ نقل محافل خانوادگی ما بود. دورترین خاطرات کودکی من،‌ قصه­­‌گویی‌­های مادر و مادربزرگم از زندگی و مبارزات پدربزرگ است. همین حکایت­‌های جذاب هم باعث شد شیفته پدربزرگ نادیده‌­ای شوم که 8سال قبل از تولد من به شهادت رسیده‌­بود و همیشه با اشتیاق منتظر قصه جدیدی از او باشم. این‌طور بود که با خاطرات شهید رجایی قد کشیدم و هیچ وقت احساس نکردم ایشان در خانواده حضور ندارند.»
حمید ملک احمدی مکثی می‌­کند و در ادامه می‌­گوید:«در خاطرات تلخ و شیرین مادربزرگ،‌ آنچه بیش از همه درباره شخصیت شهید رجایی برایم جذابیت داشت،‌ این بود که با وجود تمام مشغله­‌هایشان در زمان مبارزات انقلاب و بعد،‌ در زمان وزارت،‌ نخست وزیری و ریاست جمهوری،‌ هیچ­وقت از خانواده و اقوام غافل نبودند و برایشان وقت می‌گذاشتند؛‌ حتی اگر در حد یک تماس تلفنی با مادر و برادرشان باشد. همین خانواده‌­دوستی شهید باعث شده‌­بود رابطه عاطفی عمیقی میان ایشان و سه فرزندشان برقرار باشد. جمیله رجایی، مادرم، تعریف می­‌کرد: «پدر با تمام مشغله‌­های کاری و مبارزاتی‌­اش به تفریح بچه‌هایش اهمیت زیادی می‌داد و روزهای تعطیل ما را به کوه می‌برد. دست ما بچه­‌های قد و نیم‌­قد را می­‌گرفت و با حوصله زیاد از کوه بالا می‎برد .خیلی چیزها در همان تفریح کم‌­هزینه و پرفایده از پدر یاد گرفتیم.»
آینه لازم دارید؟ خودم درست می­‌کنم  
کمتر ایرانی را می­توان پیدا کرد که از ساده‌­زیستی رئیس جمهور شهید حکایت­های شیرینی نشنیده­‌باشد. دفتر خاطرات نوه شهید هم پر است از این قبیل روایت‌­ها که باور بعضی­‌هایش این روزها چندان هم آسان نیست:«مادرم تعریف می­‌کرد: پدر هیچ وقت اهل تجملات و خرید وسایل آنچنانی برای خانه نبود. مدتی بود به پدر می­‌گفتیم برای خانه آینه بخرد. یک روز ایشان شیشه بزرگی در درست به خانه آمد. گفت: شیشه اتوبوس است و از یک مغازه اوراقی گرفته‌­ام. بعد، خودشان روی آن شیشه کار کردند و به یک آینه قدی تبدیلش کردند! ما هم آن آینه را در خانه نصب کردیم.»
دخترم! برای اشتغال آزمون بده
این روزها که هر­از­گاهی اخبار زندگی عجیب و غریب برخی فرزندان مسئولان و به اصطلاح آقازاده‌­ها و سوءاستفاده­ آنها از موقعیت پدرانشان در فضای مجازی دست­‌به­‌دست می­شود و هر بار تَرَکی بر شیشه افکار عمومی می­‌نشاند،‌ مرور سبک زندگی مسئولان مردمی مانند شهید رجایی و حساسیتشان نسبت به سلامت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی فرزندان و مراقبت از آنها بیش از هر زمانی ضروری به نظر می‌­رسد.

نوه شهید در این باره می‌­گوید:«شهید رجایی اصرار داشتند فرزندانشان مانند افراد عادی جامعه زندگی کنند،‌ لباس بپوشند،‌ تفریح کنند و... و همیشه تاکید داشتند نباید به دلیل مقام و مسئولیت ایشان منفعتی نصیب خانواده­ شود. ایشان حتی اجازه نمی­‌دادند فرزندانشان برای رسیدن به مدرسه­ هم از خودروی دولتی که در زمان نخست وزیری و ریاست جمهوری در اختیارشان بود، استفاده کنند. مادربزرگم هم کاملا با ایشان همفکر و همراه بودند و بعد از شهادت ایشان همین خط مشی را در پیش گرفتند. یکی از مصادیق این طرز تفکر این بود که مادربزرگ با ازدواج فرزندانشان با خانواده رجال سیاسی مخالفت کردند تا همچنان سبک زندگی‎شان مانند عامه مردم باقی بماند.
ایشان حتی در زمان ازدواج مادرم که حدود یک سال و نیم بعد از شهادت پدربزرگ بود و کشور هنوز در حال جنگ بود، با خرید ازدواج آنها مخالفت کردند و گفتند: ما باید در این شرایط مثل همه مردم زندگی کنیم. جالب است بدانید با همین دقت‌­نظرها و حساسیت­های مادربزرگ، مراسم عروسی مادر و پدرم در مدرسه رفاه و با یک جشن ساده با حضور اقوام برگزار شد و تا جایی که می­‌دانم، چهره‌­های سیاسی در آن مراسم دعوت نبودند.» بحث که به اینجا می‌­رسد، انگار خاطره جالبی در ذهن حمید ملک احمدی جرقه زده‌­باشد،‌ می‌­خندد و می‌گوید:«مادرم تعریف می­‌کرد: می‎دانستم در خانواده‌­مان پارتی بازی جایی ندارد و باید روی پای خودم بایستم. این‌طور بود که بعد ار پایان تحصیل، برای اشتغال مثل همه جوانان در آزمون استخدامی شرکت کردم و با قبولی در آن، معلم شدم. کارم را هم از مدارس جنوب شهر تهران آغاز کردم. نه از اسم پدرم استفاده کردم و نه مادرم که نماینده مجلس شده‌­بود، قدمی برایم برداشت. حتی روزی که به استخدام آموزش و پرورش درآمدم، مادرم در سفر کاری بود و خبر نداشت دخترش بالاخره شاغل شده است!»
نوه شهید اضافه می­‌کند:«2فرزند دیگر شهید رجایی هم همین رویه را دنبال کردند؛ خاله‌­ام هم شغل پدر را دنبال کرد و معلم شد و دایی‌­ام شغل آزاد را انتخاب کرد. این انتخاب، خودخواسته بود چون آنها می‌توانستند با استفاده از نام و جایگاه شهید، به راحتی در مشاغل دولتی مشغول به کار شوند. همچنان‌که چند نفر که هیچ نسبتی هم با شهید رجایی نداشتند، با سوءاستفاده از نام ایشان توانسته‌­بودند امکانات و مزایایی دریافت کنند که این موضوع باعث شگفتی خانواده شهید شده‌­بود!»
یاد گرفتم آقازاده نباشم
«من و سایر نوه‌­ها هم از کودکی و با دیدن رفتارها و شیوه زندگی مادربزرگ، مادر، خاله و دایی‌­ام یاد گرفتیم نباید از نسبت خانوادگی با شهید رجایی و موقعیتی که ایشان داشته­‌اند سوءاستفاده کنیم. مادربزرگم حتی با وجود اینکه طبق قانون می‌­توانستند بعد از شهادت شهید رجایی حقوق ریاست جمهوری ایشان را بگیرند، اما این کار را نکردند. ایشان حتی حقوق وزارت را هم قبول نکردند و فقط راضی به دریافت حقوق معلمی شهید رجایی شدند. مادربزرگ حتی با وجود اینکه شهید رجایی ترور شده‌­بودند، اعلام کردند خانواده به محافظ نیاز ندارد و مانع ادامه کار محافظ شهید رجایی شدند. با این شیوه تربیتی، ما هم تقریبا هیچ کجا از نسبتی که با شهید رجایی داشتیم، صحبتی به میان نمی­‌آوردیم و به همین دلیل جز معدود افراد نزدیک، کسی در مدرسه، دانشگاه و محل کار و... نمی‌­دانست ما نوه شهید هستیم. وقتی در اواخر دانشگاه بعضی هم­کلاسی‌­هایم به واسطه یکی از دوستانی که از سالها قبل و از دوران مدرسه­ با هم بودیم، متوجه شدند من نوه شهید رجایی هستم، شوکه شده­‌بودند. این مرحله که گذشت، سئوال‌­هایشان شروع شد؛ ماشینت رو کجا گذاشتی؟ مدلش چیه؟ محافظ‌ات کجاست؟ و... وقتی گفتم: هیچ‌­کدام اینها را ندارم، باورشان نمی‌­شد. مدیر دانشگاه هم همان موقع از ماجرا خبردار شد و حسابی تعجب کرد.»
دوست داشتم اشتغال­‌آفرین باشم
نوه 29ساله شهید رجایی که این روزها بسیاری از اوقات شب و روزش در یک گلخانه در محدوده میان قرچک و ورامین می­‌گذرد، تصمیم گرفته در مقام یک کارآفرین در جامعه ایفای نقش ­کند. می‌­پرسیم: حتی اگر اهل سوءاستفاده از نام پدربزرگ هم نبودید، حداقل می‌توانستید سراغ کار آسان­‌تر و بی­‌دغدغه­‌تری بروید. چرا راه­‌اندازی گلخانه؟ حمید ملک احمدی در پاسخ می­‌گوید:«درست می­‌گویید. راه‌اندازی و اداره گلخانه، کار بسیار سختی است. اما من از همان ابتدا علاقه‌­ای به مشاغل دولتی نداشتم و در عوض دوست داشتم برای خودم و دیگران ایجاد اشتغال کنم و در کار تولیدی باشم. قبل از آن‌که در رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه فارغ­‌التحصیل شوم، در این فکر بودم که یک کاری در زمینه کشاورزی راه‌­اندازی کنم. مواردی از جمله راه­‌اندازی گلخانه در ذهنم بود و با استقبال و حمایت خانواده، خوشبختانه توانستم این ایده را را عملی کنم.» راه­‌اندازی گلخانه مانند شروع هر کار مستقل و تولیدی، نیازمند سرمایه‌­ای خوب و قابل‌اتکاست. می‌­پرسیم: شما چطور توانستید سرمایه موردنیاز برای این کار را تامین کنید؟ به راحتی می‌­توانستید وام بگیرید؛ از آن وام‌­های میلیاردی که بسیاری از آنها هیچ‌­وقت پس داده نمی­‌شود... نوه شهید رجایی می‌­خندد و می­‌گوید:«نه. من از هیچ نهادی وام نگرفتم. خوش‌شانس بودم که این موضوع با زمان بازنشستگی پدرم همزمان شده‌­بود.

ایشان هم لطف و به من اعتماد کردند و تمام پاداش پایان کار، سنوات و... 30سال خدمتشان را که متعلق به همه خانواده بود، در اختیار من قرار دادند تا سرمایه کار کنم. به این ترتیب 2سال قبل توانستیم زمینی را در حوالی ورامین اجاره و گلخانه را دایر کنیم و به کشت صیفی‌­جات مشغول شویم.» جوان پرانگیزه‌­ای که سخت­‌کوشی را از پدربزرگ به ارث برده‌­است، میانه‌­ای با خستگی و پشیمانی ندارد:«کار گلخانه، پرزحمت و دیربازده است و نیاز به صبوری دارد. شروع کار واقعا سخت بود. اما با رسیدن مقطع شیرین برداشت محصول، خستگی از تنم بیرون رفت. علاه بر این از اینکه توانسته‌­بودم برای حدود ده-پانزده نفر ایجاد اشتغال کنم، خوشحال بودم. البته این تازه آغاز راه است و دلم می­‌خواهد در ادامه، با اضافه کردن محصولات جدیدی مانند توت­‌فرنگی و قارچ، کار را گسترش دهم و برای افراد بیشتری ایجاد اشتغال کنم.»
اگر فرصت دهیم، جوانان می­توانند به کشور کمک کنند
«آن‌طور که شنیده‌­ایم، شهید رجایی اعتقاد زیادی به جوان‌گرایی داشت و در پست­های مهم از جوانان شایسته استفاده می­‌کرد. فکر می‌کنم در شرایط امروز جامعه هم دیگر وقتش رسیده در مسئولیت­‌های مهم کشوری از جوانان استفاده کنیم. ما جوانان توانمندی داریم که با استعداد، انگیزه و چابکی‌شان می­توانند کمک­های خوبی به پیشبرد امور کشور کنند.»
نوه شهید رجایی در ادامه می­‌گوید:«این هرگز به معنی کنار گذاشتن پیشکسوتان نیست. ما حتما نیاز داریم و باید از افراد باتجربه که سالها عهده‌­دار مسئولیت­های مهم بوده‌­اند، به عنوان مشاور در کنار مدیران جوان استفاده کنیم.»
ملک احمدی در ادامه با اشاره به دوستانی که او را در این دیدار همراهی کرده‌­اند، ادامه می­‌دهد:«من هم به سهم خودم سعی کرده‌­ام به جوانان هم سن و سال خودم و حتی سنین پایین­‌تر میدان بدهم. اغلب افرادی که در گلخانه ما مشغول به کارند، جوان هستند. البته من هم از یک فرد باتجربه در زمینه کار گلخانه مشورت می­‌گیرم و از راهنمایی­‌های ارزشمند ایشان بسیار استفاده می­‌کنم.»
اما حرف آخر کارآفرین جوان مصاحبه ما، درخواست حمایت از جریان کارآفرینی و جوانان پرتلاشی است که با هزاران امید در این مسیر قدم گذاشته‌­اند: «مسیر کارآفرینی، مسیر سختی است. هزینه‌­های سنگین، ریسک بالا و سنگ‌­اندازی‌­هایی که می‌شود، سبب شده‌است خیلی از افراد با وجود انگیزه و اشتیاق اولیه، سرخورده شوند و از ادامه مسیر انصراف دهند. رونق کارآفرینی در کشور، در گرو حمایت از کارآفرینان است. باید تسهیلات راحت­‌تر در اختیارشان قرار بگیرد و از آنان حمایت شود تا چند سال اول را به سلامت بگذرانند و بتوانند جان بگیرند و روی پای خودشان بایستند. شرکت­های بیمه هم می­‌توانند با ورود به این جریان و حمایت از کارآفرینان و کارگران آنها، باعث دلگرمی این افراد به ادامه کار شوند.»  
این خانواده، سیاسی نیستند؛ انقلابی­اند
«علی رئیسی» هم­‌محله­‌ای 20ساله حمید ملک احمدی که از سال­ها قبل و از طریق شرکت در مراسم هیئت مذهبی، دورادور با خانواده شهید آشنایی داشت، حالا چند وقتی است رابطه دوستانه صمیمانه‌­ای با نوه شهید برقرار کرده و حتی در کار گلخانه هم او را همراهی می­‌کند. او از عوامل تحکیم این رابطه دوستی این‌طور می­‌گوید:«اولین برخوردی که بسیار روی من تاثیر گذاشت و باعث شد به خانواده شهید رجایی و آقای ملک احمدی علاقه و اعتماد بیشتری پیدا کنم، در پیاده‌­روی اربعین اتفاق افتاد. باورم نمی­‌شد این خانواده هم مانند همه زائران، بدون هیچ تشریفات و هماهنگی­‌های دولتی، در این مراسم شرکت کرده‌­اند و به جای رزرو هتل و ... در همان موکب­‌های ساده استراحت می‌­کنند. درحالی­‌که من در همان سفر دیدم خیلی از افراد معروف و آقازاده‌­ها با تشریفات آنچنانی و محافظ و... به کربلا آمده‌­بودند. خانواده شهید رجایی با آنها اصلا قابل قیاس نبودند و هیچ­کس هم آنها را نمی‌­شناخت.»
رئیسی در ادامه می‌­افزاید: «یکی از موقعیت­‌هایی که مرا بیشتر با سلامت این خانواده محترم آشنا کرد، وقتی بود که آقای ملک احمدی قصد داشت گلخانه را راه‌­اندازی کند و به سرمایه نیاز داشت. پدر ایشان به راحتی می‌­توانست با استفاده از روابط شغلی و... برایش وام بگیرد اما این کار را نکرد. آنجا بهتر به ساده‌­زیستی این خانواده پی بردم و مطمئن‌­تر شدم که هرگز مثل بعضی آقازاده‌­ها اهل سوءاستفاده نیستند.
تصور نکنید نگران بازخوردها در جامعه هستند. نه. آنها واقعا به ساده‌زیستی و پرهیز از پارتی بازی و... اعتقاد دارند. من همیشه در جمع‌­هایی که حضور دارم، در بحث‌­هایی که درباره خطاهای آقازاده‌­ها می­‌شود و حکم کلی درباره همه فرزندان مسئولان می­‌دهند، خانواده شهید رجایی را مثال می‌­زنم و از شیوه زندگی سالم‌شان می­‌گویم. اما متاسفانه همیشه تر و خشک با هم می­‌سوزند.»
«سید میثاق قریشی» هم در تکمیل این بحث می‌­گوید:«به اعتقاد من این خانواده محترم بیش از آنکه سیاسی باشند، انقلابی‌­اند. در این مدتی که از نزدیک با آقای ملک احمدی آشنا هستم، ندیده‌­ام بخواهد از رانتی استفاده کند یا کارش را با سوءاستفاده از نام پدربزرگش پیش ببرد. از من بپرسید، سلامت امروز آقای ملک احمدی، نتیجه تربیت صحیح خانوادگی ایشان است.
همین که مادربزرگ ایشان از کودکی خاطرات شهید رجایی را برایشان تعریف کرده­‌اند، نشان می­‌دهد فرهنگ‌سازی اصولی را در خانواده پایه‌­گذاری کرده‌­اند. اگر بعضی آقازاده‌­ها امروز به مشکل برخورده‌­اند، فکر می­‌کنم اشکال کار در تربیت آنهاست و اینکه والدینشان از آنها غفلت کرده‌­اند. من دقت کرده­‌ام آقای ملک احمدی با این‌که در آستانه 30سالگی است، اما هم خودش در همه کارها از خانواده مشورت می‌­گیرد و هم آنها همیشه مراقب ایشان هستند. مثلا مادربزرگشان مدام تماس می­‌گیرند و توصیه­‌های لازم را به ایشان می­‌کنند. پدر و مادرشان هم هرگز از ایشان غافل نیستند. چند بار دیده‌­ام با اینکه آقای ملک احمدی حسابی حواسش به کارگران گلخانه است، اما پدرشان در مراجعه به گلخانه تاکید می‌کردند: هوای کارگران را داشته‌­باش. محصول را که برداشت کردی، اول به آنها بده و... همه این مراقبت‌­ها در ساخته شدن شخصیت ایشان موثر بوده‌­است.» 
منبع: فارس

انتهای پیام//
https://www.asrehamoon.ir/vdca0yn6049nwy1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما