تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۹
جمعی از کاربران فضای مجازی خاطرات طنز خود از پیاده روی اربعین را منتشر را کردند؛ خاطراتی که عمده آن‌ها از تلاش ایرانیان برای برقراری ارتباط با مردم عراق و نحوه تکلم ایرانیان به زبان عربی حکایت داشت.
خاطرات طنز ایرانی‌ها از پیاده‌روی اربعین +تصاویر
خاطرات طنز ایرانی‌ها از پیاده‌روی اربعین +تصاویر
به گزارش عصرهامون به نقل از  راه دانا؛ شاید شما هم تاکنون هر چه از سفر اربعین شنیده‌اید روایاتی از فضای معنوی موکب‌ها، مسیر پیاده روی و روابط حسنه مردم ایران و عراق بوده باشد و کمتر از خاطرات طنز این سفر شنیده‌ باشید.
روز گذشته جمعی از کاربران فضای مجازی خاطرات طنز خود از پیاده روی اربعین را منتشر کردند؛ خاطراتی که عمده آن‌ها از تلاش ایرانیان برای برقراری ارتباط با مردم عراق و نحوه تکلم ایرانیان به زبان عربی حکایت داشت.
 
سید محسن صدری‌نیا روایتی از درخواست سرشیر از مغازه‌داران عراقی نوشته است؛ صدری‌نیا در توییتر خود نوشت: فقط اون بزرگوار که سرشیر می خواست به طرف گفته بود: رأس الاسد موجود! عربه برگاش ریخته بوده.
 

حامد عسکری در صفحه توییتر خود نوشت: رفیق داشتیم تو کربلا سه راهی برق می خواست ورداشت گفت: حبیبی ثلاث طریق کهربا یارو از مغازه اومد بیرون شروع کرد آدرس دادن.
 

 
علی رجبی هم نوشت: آقایی که توی قهوه‌خونه‌ی حوالی وادی‌السلام، به عربی‌ِسخت به شاگرد مغازه گفتی "انا ارید قلیان ثانی تفاح". امشب بی‌خودی یادت کردم و ریز ریز، با خودم خندیدم.
 

 
احمد رضا مباشری در صفحه توییتر خود نوشت: عزیزی که به " خاک شیر " گفتی " تراب لبن " یهویی یادت افتادم
 

 
کاربر حاج قیصر هم نوشت: حالا ما یه رفیقی داشتیم سرما خورده بود.به شوفره گفت انا اکل السرما
 

 
صدرا تلاش خود برای برقراری ارتباط با راننده عراقی را اینگونه روایت کرد: من یه بار به سختی داشتم عربی جور میکردم واسه تاکسیه. یارو گفت "آقا من فارسی بلدم راحت باش". خاکم کرد.
 

 
کیوان ساعدی هم نوشت: مثل همون که اومد بگه «زمین خوردم پدرم در اومد» گفت: اکلتُ الارض و خرج أبی
 

 
فواد رمضانی هم نوشت: فقط دایی خودم که سوار ون بودیم به راننده می وفا الزود باش الزود باش اومدین نماز بخونیم دست عربه رو گرفت گفت کجا میری النماز وقت النمازه بزرگوار به اصافه کردن الف لام به اول کلمات علاقه خاصی داشت
 

 
mimahmady‏  هم نوشت: تو نجف از یکی از مغازه دارهای بازار به زور و با عربی فصیح پرسیدم:سیدی! متی شارع الحولی؟ گفت: خیابون الحولی می خوای بری؟ وایسا الان بهت آدرس میدم! یعنی فارسی رو از ما روون تر حرف می زد.
 

 
کاربر راحیل هم نوشت: من تو موکب زنونه داشتم وضو میگرفتم موقع وضو سهوا به خانم بغل دستیم خوردم فکر کردم عربه ناخودآگاه گفتم :عفواً، خانمه به فارسی گفت اشکال نداره، از بس که ایرانی تو اربعین بود.
 

 
ابوالفضل تقی‌پور هم نوشت: سال اولی که اربعین رفته بودم، رسیدیم به اول کربلا، راه مستقیم به سمت حرمو نمی دونستیم؛ همینطورکه داشتیم میرفتیم یه بابایی داشت میومد، بش میخورد عرب باشه،با هزار زور ازش پرسیدم:سیدی این الطریق الی الحرم؟با لهجه شیرین اصفهانی گفت:دادا همینا میبینی؟ آ مستقیم برو
 

 
انتهای پیام/ https://www.asrehamoon.ir/vdcbssb8grhbgfp.uiur.html
نام شما
آدرس ايميل شما