تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۲
مهدی توکلی اولین شهید محراب سیستان وبلوچستان است که در شب 21 ماه مبارک رمضان در حالی که برای مراسم احیاء و شب زنده داری به مسجد رفته بود توسط اشرار در محراب عشق به شهادت رسید.
بازخوانی زندگی نامه اولین شهید محراب در سیستان وبلوچستان/شهید توکلی همسر، پدر و یک روحانی مهربان و فداکار بود
به گزارش عصرهامون، شهادت در محراب میراث ماندگار اولین شهید محراب مولای متقیان حضرت علی (ع) است  که در سال چهلم هجری و در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان درهنگام اقامه نماز صبح توسط یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی (لعنة الله علیه)  ضربت خورده و در شب بیست و یکم ماه رمضان شهد شیرین شهادت نوشید.

در طول 14 قرن پس از این حادثه بودند بسیاری از محبان آن امام که در راه ایشان قدم برداشته و در نهایت توسط خوارج های زمان خیش در خون خود غوطه ور شدند تا به جهانیان نشان دهند این راه با سختی های بسیاری همراه است اما شیعیان واقعی هیچ گاه دست از دامان ائمه(ع) نخواهند کشید.

تاریخ خود بهترین گواه برای این جان فشانی هاست، در سال1386 "مهدی توکلی" روحانی روستای افتخار آباد خاش که برای مراسم احیاء و شب زنده داری شب 21ماه مبارک رمضان به مسجد رفته بود نیز در این راه توسط خوارج زمانش با دستانی که از آستین نفاق بیرون آمده بودند به شهادت رسید تا این روحانی مومن که گناهی جز احیای شب قدر و دعوت به عبادت خدا نداشت در این شب نورانی به دیدار حق بشتابد و جانش چراغ راه مردم این روستا و دیگر مومنان استان سیستان و بلوچستان شود.



شهادت مهدی چراغی برای هدایت مردم شد

در همین رابطه و در سالگرد شهادت این شهید گرانقدر به سراغ  مهدیه توکلی، همسر روحانی شهید مهدی توکلی رفتیم تا با گوشه ای از زندگی این روحانی شهید آشنا شویم.
مهدیه توکلی در گفت و گو با خبرنگار ما با تاکید بر اینکه به عقیده تمامی مردم روستا و افرادی که همسرم را میشناختند شهید مهدی توکلی جوانی مومن و با خدا بود، گفت: لازم است تا پیش از اینکه بخواهم از نحوی شهادت مهدی صحبت کنم گوشه ای از خصوصیات اخلاقی این شهید گرانقدر را بازگو کنم تا همگان بدانند شهید توکلی چه شخصیتی داشت و چرا تبدیل به هدفی برای منافقین کوردل شد.

وی افزود: من و مهدی از کودکی با هم آشنا بودیم چرا که وی پسرعموی من بود اما باید بگویم که مهمترین دلیل بله گفتن من به خاستگاری این شهید عزیز ملبس بودنش به لباس روحانیت، لبان همیشه خندان و روحیات خاص بود که داست، خصوصیاتی که تا شب شهادت با او همراه بود و در غم و شادی موجب آرامش من و دیگران می شد شاید همین خصوصیات بارز شهید بود که موجب شد تا پس از شهادتش زن، مرد و کودک برایش اشک ریخته و بر سر و صورت بزنند و همچنان پس از 13 سال از او با نامی نیک یاد کنند.



از ازدواج در سال مولا عای(ع) تا شهادت در شب شهادت امیرالمومنین(ع)

همسر شهید توکلی با بیان این مطلب که مراسم ازدواجمان در سال امام علی(ع)  برگزار شد، اذعان کرد: بعد از پایان مراسم، همسرم به عنوان اولین هدیه، قاب عکسی به من داد که حدیثی از مولا علی علیه السلام روی آن نوشته شده بود، انگار تقدیر زندگی مهدی را با مولایش گره زده بود.

وی ادامه داد: بعد از سه سال زندگی در شهرقم و کسب علم و فیض از محضر اساتید برجسته، به منطقه ای محروم از سیستان وبلوچستان هجرت کردیم و مهدی مسئولیت تبلیغ و امام جماعت مسجد روستای افتخار آباد خاش را بر عهده گرفت، به روشنی به یاد دارم لحظه ای که وارد روستای افتخارآباد شدیم از شهید پرسیدم چرا اسم این روستا افتخار آباد است مهدی با همان لبخند همیشگی نگاهی به من انداخت و به شوخی گفت "چون من به این روستا آمدم و روحانی این مسجد شدم اسم این مکان را افتخار آباد گذاشتند" آری درست می گفت من در آن زمان مفهوم حرف هایش را نفهمیدم چرا که به حق شهید توکلی، افتخاری برای این روستا شد و تا ابد جاودانه گشت.



از حال و هوای روز شهادت تا اشراری که با لباس مبدل و نظامی مسجد را به خاک و خون کشیدند

همسر شهید توکلی با اشاره به حال و هوای شب شهادت مهدی توکلی، بیان کرد: صبح روز ۲۱ رمضان استرس و نگرانی شدیدی داشتم حالم بسیار بد بود برای همین پیش از همه آماده حضور در مسجد شدم و به همسرم گفتم می روم مسجد تا کمی آرام شوم این اولین باری بود که زودتر از شهید به مسجد رفتم و مهدی در خانه ماند تا غسل شب احیا را به جای آورد؛ لحظات خداحافظی آن شب بسیار سوزناک بود هنوز هم وقتی آن شب را به یاد می آورم با خود میگویم چرا از چهره نورانی همسرم پی به آمادگی برای شهادتش نبردم.
 
مهدیه توکلی خاطرنشان کرد: در مسجد نماز شب قدر را به جای آوردم و گفتم خداوندا به فرق شکافته امام علی(ع) آرامم کن که در همان لحظه مهدی وارد مسجد شد و با برداشتن میکروفون دوبار مردم را به آمدن برای مراسم شب قدر فراخواند، همان لحظه دو موتور سوار با لباس نظامی به مسجد نزدیک شدند و مهدی غافل از اینکه آنان لباس مبدل پوشیده اند برای خوش آمد گویی به آنان نزدیک شد که پس از چند قدم کوتاه صدای تیراندازی فضا را آکنده کرد من نیز دخترم صالحه را در زیر چادر پنهان کردم اما اسما در کنار پدر بود.

وی تصریح کرد: وقتی پارچه میان قسمت مردانه و زنانه مسجد کنار رفت دنیا روی سرم خراب شد مهدی را دیدم که بر روی زمین افتاده و مردم دورش حلقه زدند  وقتی نزدیک شدم و مهدی را بیهوش و لبخند به لب و اسما را با تنی لرزان بر بالای سر پدر دیدم.



راه شهید توکلی ها تا ابد ادامه دارد

توکلی ادامه داد: چون خونی در اطراف مشاهده نمی شد امیدوار به زنده بودن او بودم در حالی که لبانش در حال تکان خوردن و شهادتین گفتن بود چشمانش بسته شد اما پس از انتقال به خودرو تازه خونریزی شروع شد و من دیگر متوجه نشدم چه اتفاقی افتاده است.

همسر شهید توکلی با تاکید بر اینکه تا لحظه رسیدن به زاهدان فکر میکردم تیر به پای همسرم خورده است، گفت: وقتی پدر و برادرم خود را برای آوردن من و فرزندانم به زاهدان به روستای افتخار آباد رسانده بودند در طول مسیر سکوت غم انگیزی بین ما حاکم بود  اتفاقات مسجد را برای خود مرور می کردم وقتی به منزل پدر شوهرم رسیدیم ناگهان دنیا دور سرم چرخید  همه جا پارچه مشکی نصب بود نگاهم به پارچه سر در خانه افتاد با لکنت زبان کلمات را خواندم  ناگهان خشکم زد؛ "اولین شهید محراب استان سیستان وبلوچستان ".

وی با بغضی که در گلو داشت گفت: همان شب مهدی را به زاهدان منتقل کردند اما به دلیل اصابت گلوله به قلب به جمع شهدا پیوستند.

توکلی در پایان با اشاره به اینکه جای مهدی همیشه در قلب من و فرزندانم جاویدان است، تاکید کرد: همیشه سعی بر آن داشتیم ادامه دهنده راه آن بزرگوار باشیم، استکبار جهانی بداند که با تربیت این اشرار کوردل و منافق نمی تواند خدشه ای به اتحاد شیعیان و اهل سنت وارد کند چرا که دست این جنایتکاران دیگر برای مردم این خطه رو شده است.
 
 
انتهای پیام/
 
https://www.asrehamoon.ir/vdca0en6649nuo1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما