تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۰۵
مستند شیرازه درباره ی چرایی و چگونگی قیام 15 خرداد 42؛

چرا امام انقلاب کرد؟

بسیاری امروز درباره ی چرایی نهضت امام (ره) در پانزدهم خرداد سال42 بحثهای زیادی مطرح کرده اند. به راستی چه شد که امام (ره) تصمیم به قیام گرفت و این قیام علیه چه چیزهایی انجام گرفت؟
چرا امام انقلاب کرد؟
به گزارش عصرهامون به نقل از پایگاه خبری-تحلیلی شیرازه، بسیاری امروز درباره ی چرایی نهضت امام (ره) در پانزدهم خرداد سال42 بحثهای زیادی مطرح کرده اند.

به راستی چه شد که امام (ره) تصمیم به قیام گرفت و این قیام علیه چه چیزهایی انجام گرفت؟ بعضی نهضت امام(ره) را به قیام علیه مظاهر ضدفرهنگی مثل وضعیت فاجعه بار بی بند و باری تقلیل می دهند درحالیکه خود امام (ره) در این باره نظر متفاوتی دارد.

ایشان در سال پایانی حیات خویش در پیامی به آقای سید حمید روحانی برای تدوین تاریخ انقلاب به دو علت اصلی نهضت اشاره می کنند: شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام‏‎ ‎‏کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری،‏‎ ‎‏اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند.‏

شما باید نشان دهید که در جمود حوزه های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به‏‎ ‎‏حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست‏‎ ‎‏در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون‏‎ ‎‏زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.‏

شما باید به روشنی ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزۀ‏‎ ‎‏روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبی چه ظلمها بر عده ای روحانی پاکباخته‏‎ ‎‏رفت، چه ناله های دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بی دینی‏‎ ‎‏شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و‏‎ ‎‏خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و‏‎ ‎‏تحجرگرایی، سرافراز ـ ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش ـ پیروز شدند.‏
پس امام قیام مردم را علیه دو چیز معرفی می کند: تحجر و ظلم
 
برای فهم این دو موضوع نیز باید دوباره به ادبیات امام (ره) مراجعه کنیم. امام چه چیزهایی را ظلم می دانست و تحجر در نگاه امام چه معنایی دارد؟
 
چرا امام تحجر را در کنار ظلم قرار می دهد؟ تحجر چه بلایی بر سر مردم آورده بود که امام (ره)، آن را هم عرض ظلم قرار می دهد؟

ظلم و بیداد:
مهمترین دغدغه ی امام در سالهای پیش و پس از انقلاب مستضعفین بود. او مستضعفین را ولی نعمت انقلاب می دانست و یک تار موی مردم مستضعف را به تمام کاخ های مترفین و کاخ نشینان ترجیح می داد. برای امام خارج کردن مردم مستضعف از یوغ مستکبرین و در راس آن طاغوت شاهنشاهی ارزش بسیاری داشت:
 
من وقتى که در انقلاب مى‏دیدم که یک پیرمردى از آن گودنشینها از آن منزل محقر خرابه بیرون مى‏آمد و مى‏گفت که ما با بچه‏هایمان صبح که مى‏شود مى‏رویم براى تظاهرات، [مباهات مى‏کردم‏]. یک موى شما بر همه آن کاخ‏نشینها و آنهایى که در این انقلاب هیچ فعالیتى نداشتند، بلکه کارشکنى هم تا آن اندازه که مى‏توانستند مى‏کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند مى‏کنند، یک موى شما بر همه آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسه یک موى شما با آنها نباید صحیح باشد.
 
شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروههایى که در سرتاسر این کشور این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم [بودند] و همانهایى که مستضعف هستند و کاخ‏نشینها آنها را استضعاف مى‏کنند و اینها ثابت کردند که کاخ‏نشینها هستند که ضعیفند و پوسیده‏اند و براى این ملت هیچ کارى نکرده‏اند و نخواهند کرد. این دانشگاه بود، جوانهاى دانشگاه که آنها هم از محرومین و مستضعفین‏اند و این طبقه محروم جامعه بود که از همه رفاهها محروم بود، لکن قلبش مملو از عشق به اسلام و ایمان بود و با آن عشق و با آن ایمان این حرکت را دنبال کرد و شهید داد و در مقابلش چیزى مطالبه نکرد.
شما هستید که کشور را از دست ابرقدرتها نجات دادید و این طبقه عزیز محروم که در ازاى خدمتش غیر از خدا از کس دیگرى چیزى نمى‏خواهد و ما همه رهین منّت شما هستیم و اگر لایق باشیم، خدمتگزار شما. شما بودید که در میدانها، در خیابانها، اجتماع کردید و با مشت گره کرده در مقابل توپ و تانک و مسلسل و اینها ایستادید و با ایستادگى و شجاعت، زن و مرد شما، بزرگ و کوچک شما، فداکارى کرد و شهید داد تا غلبه کرد. و الآن هم که در جبهه‏ها جنگ است، باز این طبقه محرومند که در تلویزیون نشان مى‏دهد مشغول خدمت هستند. آن کاخ‏نشینها یک شاهى خدمت در این جنگ نکردند و نخواهند کرد. آنها اگر مشغول افساد و فساد نباشند، بى‏تفاوت هستند.
یا در جای دیگری میفرمایند:
 
شما ببینید که چه حکومتی در دست شما آمده و از چه راهی آمده است و کی به شما این حکومت را محول کرده. چنانچه پنج سال پیش از این، ده سال پیش از این را شما در نظر بیاورید، وضع آن وقت را در نظر بیاورید، حکومت آن وقت را در نظر بیاورید، ملت را نسبت به حکومت و حکومت را نسبت به ملت در نظر بیاورید و حبسها و زجرها و تبعیدها و قتلها را که در آن حکومت واقع می‌شد به نظر بیاورید و از خودتان سوال کنید که چه شد که این شد؟ چه شد که یک روز آن طور جنایتکاری‌ها واقع می‌شد و اختناقها و آن مسائل و مصایب برای کشور ما بود و حالا چه شده است که ما آزادانه اینجا با هم نشستیم و شما آزادانه مسائلتان را با مردم مطرح می‌کنید و مردم هم آزادانه یا انتقاد می‌کنند یا تعریف می‌کنند از شما؟ این آزادی را کی به ما داد؟ و این استقلالی که الآن ما داریم و کسی نمی‌تواند دخالت کند در کشور ما، این را کی به ما داد؟ جز این بود که این پابرهنه‌ها و این زاغه‌نشین‌ها و این دانشگاهیهای محروم و این مردم کوچه و بازار با هم جمع شدند و برای خدا قیام کردند و نهضت کردند و ما را به این آزادی رساندند و آن سدهای بزرگی که در تصور کسی نمی‌آمد که شکسته بشود، شکستند و ما را به آنجا رساندند که وزیر بشویم و رئیس جمهور بشویم و وکیل بشویم و همه اینها را داشته باشیم؟ و همه از این ملت است. 
تحجر و واپس گرایی
 
واقعیت تلخی در دوران پیش از انقلاب وجود دارد و آن اینست که بسیاری از روحانیون و مراجع امام را در قیام علیه شاه تنها گذاشتند. امام (ره) در اسفند سال67 و در واپسین روزهای حیات در پیامی که به منشور روحانیت مشهور است به تلخی از آن دوران یاد میکند:
 
در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند.

خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای  وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت.

و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار می رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه ها را حفظ نمود.
 
امام (ره) انسان مودبی بود و در برخورد با مخالفین و معاندین و حتی محمدرضا شاه سعی میکرد الفاظی کاملا مودبانه بکار بندد ولی یک گروه بودند که امام (ره) در برخورد با آنها از تندترین الفاظ استفاده می کرد:
 
یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بیسواد، عده ای کمر همت بسته اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته اند.

اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می دهد و از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمی شد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود.

علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.
 
دیروز «حجتیه ای» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند! «ولایتی» های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند!

راستی اتهام امریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟ از آدمهای لا مذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است.

فهم عوامل اصلی نهضت امام و دلایل ایشان برای قیام، ما را یاری میکند تا برای ادامه نهضت و انقلاب کبیر او به چه مفاهیمی چنگ زنیم، با چه مصادیقی مبارزه کنیم و چه موضوعاتی را در کشور تقویت کنیم.

انتهای پیام/
 
https://www.asrehamoon.ir/vdcawmn6y49nu61.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما