تاریخ انتشار :شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۳۱
علی به توصیه یکی از حجاج که گفته بود اگر به مدت چهارده روز و هر روز دویست صلوات خوانده شود هر حاجتی بر آورده می شود و این کار را شروع کرد و جالب اینکه روز چهاردهم مقارن شد با شهادت علی و این مسئله این سئوال را پیش می آورد که آیا آرزوی علی شهادت بود.
علی طهرانی مقدم
علی طهرانی مقدم
به گزارش عصر هامون،علی طهرانی مقدم در اواخر تابستان ۶۴ دیده به جهان گشود و صدای گام های کودکانه اما استوارش موجی در زاینده رود پدید آورد و نصف جهان مفتخر به حضور او شد. او تا ۵ سالگی در اصفهان زندگی کرداما دست سر نوشت دست گرم پدرش را از روی سر او برداشت و او از نعمت پدر محروم شد. بعد از این اتفاق به همراه مادر و دیگر اعضا خانواده به زاهدان مهاجرت کردند و او در این شهر شهید پرور رشد کرد.
او دوران تحصیل را با موفقیت کامل پشت سر گذارد و همواره نمره ی بیست در جلوی کلمه ی انضباط به چشم می خوردتا کارنامه ی تحصیلی اش درخشان تر جلوه کند. علی پس از اخذ دیپلم راهی سربازی شد تا زیر پرچم این آب و خاک ادای دین کند. این دوران را در یگان ویژه نیروی انتظامی
سپری کرد و بارها شهادت همرزمانش را از نزدیک دیده بود از اینرو او نیز خود را برای پوشیدن لباس فاخر شهادت آماده کرده بود. اما سرنوشت شکل دیگری رقم خورد تا علی این دوران را بدون هیچ مسئله ای پشت سر بگذارد.
پس از اتمام سربازی دوباره در کنکور شرکت کرد و در سال ۱۳۸۶ وارد دانشگاه شد و در رشته اصلاح و تربیت مشغول به تحصیل گردید او که به خوبی با اهداف درس هایش آشنا شده بود بدنبال فرصتی بود تا از آموخته هایش در این راستا استفاده کند و بخت با او یار شد و توانست در ۰۱/۰۴/۸۹ به استخدام اداره ی زندان درآید و در جایی مشغول به خدمت گردید که مطابق با رشته ی تحصیلی اش بود.
در طی ۲۴ روزی که علی در زندان مشغول به کار بود. آنچنان رابطه ی خوبی با اطرافیان بر قرار کرد که عده ی زیادی از جوانان فریب خورده را که به هر دلیلی به زندان افتاده بودند جذب خود کرده بود و به شهادت همکارانش پس از اینکه خبر شهادت او به گوش زندانیان رسید تا چندین روز اشک می ریختند و به سوگ نشسته بودند.
او که علم اصلاح و تربیت را آموخته بود آنرا با اخلاق همراه با رافت اسلامی در هم آمیخته بود و رفتاری شایسته با زندانیان داشت.
خواهر علی چند روز قبل از شهادت او به مکه رفته بود و به سفارش برادر تسبیحی را به تمام اماکن مقدس متبرک کرده و برای او به سوغات آورده بود و علی به توصیه
یکی از حجاج که گفته بود اگر به مدت چهارده روز و هر روز دویست صلوات خوانده شود هر حاجتی بر آورده می شود و این کار را شروع کرد و جالب اینکه روز چهاردهم مقارن شد با شهادت علی و این مسئله این سئوال را پیش می آورد که آیا آرزوی علی شهادت بود شما در این مورد چه فکر می کنید؟
همه ی دوستان علی از مهر و محبت و شوخ طبعی او یاد می کنند و از روزهای جمعه که علی با دستان خود به کاشتن درخت در کوچه می پرداخت و همه را نیز به این کار دعوت می نمود.
در شب حادثه خانه علی شلوغ بود چرا که میهمان داشتند اما علی از مادر اجازه خواست تا مثل همیشه به مسجد برود و نماز را به جماعت ادا کند. ضمن اینکه برادر بزرگتر علی هم زودتر از او به مسجد رفته بود . پس از شنیدن صدای انفجار مادر نگران دو پسرش می شود و با تماس تلفنی جویای حال آنان می گردد که علی در جواب از مادر می خواهد تا نگران نباشد و اجازه بدهد تا در جمع آوری پیکر شهدا کمک کند. اما مادر که طاقت نداشت و همچنان نگران بود به برادر بزرگتر علی، زنگ زده و از او می خواهد تا به همراه علی به خانه برگردند این دو برادر با هم ارتباط برقرار می کنند و چند لحظه بعد در حالیکه علی به سوی درب مسجد و به طرف برادرش حرکت می کند صدای انفجار دوم بر می خیزد و علی در جلوی چشمان برادر بزرگش به آسمان پر می کشد تا از او تنها سجاده ای به یادگار بماند که رد پای علی در اثر کثرت استفاده بر روی آن باقی مانده است.
نام: علی نام خانوادگی : غلامحسین طهرانی مقدم نام پدر: پرویز
تاریخ تولد:۳۱/۰۶/۱۳۶۴ محل تولد: اصفهان میزان تحصیلات: لیسانس
محل شهادت: زاهدان شغل: کارمند اداره زندان تاریخ شهادت: ۲۴/۰۴/۸۹
انتهای پیام/۹۰۳۱ https://www.asrehamoon.ir/vdci.qa5ct1azqbc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما

محمدزاده
روحش شاد و یادشان گرامی
MB
فقط میتونم بگم
روحش شاد و یادش گرامی . . .
جرج
هر وقت در زیارت عاشورا این قسمت دعا را که میخوانم (السلام علی الحسین وعلی علی ابن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین)یاد ان روز دوباره برایم تداعی میشود چون سالروز تولد امام حسین بودکه او همه ما را جا گذاشت وخود پر کشید ورفت همیشه جایش خالی خواهد بود در بین ما.سالروز شهادتش برکلیه دوستان و خانوادهاش تسلیت و مبارک باد
عباس
علی جان واسه ما هم دعا کن
سفارش مارو هم پیش خداکن
ناني
روحش شاد و يادش کرامي.من از دوستان نزديک و خانوادکي اين شهيد بزرکوار بودم وبه به خداي احد وواحد قسم ميخورم خصوصيات و رفتارش اسماني بود ونسبت به هم سن و سالهايش از ارادت ويژه اي نسبت به واجبات ديني برخوردار بود .به حکم دوستي و رفا قتمان انشالا شفاعت بنده گنهکار را در ان دنيانزد پروردگار نمايد
kamelia
روحش شاد و یادش گرامی...
پویاهمیشه تو یادوخاطرمون میمونی...
محمد
روحت شاد یاد دوران سربازیت اوج سخاوتت را یاد ما می اندازد که بخاطر اینکه ما شهرستانی بودیم تو خونت زاهدان بود به مرخصی نمی رفتی تا ما احساس غربت نکنیم.پویا جان یادت گرامی و روحت شاد
حمید
روحش شاد بسیار پسر خوب و مومنی بود با هم رفتیم سربازی آموزشی و خدمت با هم بودیم اونجا تویه یه دفتر کار میکردیم همه ازش خوبی و محبت دیدیم دلم واسش خیلی تنگ شده بود ولی آدرس و تلفنی ازش نداشتم تا اینکه خبر شهادت و عکسشو از تلوزیون دیدم و افسوس خوردم به خاطر اینکه ازش دور بودم . هیچ وقت تنگ ماهی رو که شب عید نوروز پادگان آورده بود رو فراموش نمیکنم .
روحش شاد
رنگریز
میشه بیشتر توضیح بدید ماجرای تنگ ماهی چی بوده؟