تاریخ انتشار :پنجشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۴۰
از کودکی هرزمان که اسمی از سربازی برده می شد همه یکصدا این جمله را بر زبان جاری میکردند که سرباز ناموس وطن است البته آن زمان به درستی معنی این جمله را درک نمیکردیم ولی به تدریج وقتی که بزرگ و بزرگتر شدیم فهمیدیم که واقعا سخنی به جاست..
آقایان..!!!!!! ۱+۵ را رها کنید ؛ ۱-۵ را دریابید...
آقایان..!!!!!! ۱+۵ را رها کنید ؛ ۱-۵ را دریابید...
به گزارش عصر هامون، همین که ما سرمان را با خیال راحت بر روی بالشهای نرممان میگذاریم در لبه های مرز خاک و خشت بالش آنهاست ولی بدون هیچگونه منتی از ناموس و خاک کشور پاسبانی میکنند.

۱۷ بهمن ماه بود که ناگهان خبری همگان را شوکه و ناراحت کرد و ان هم همان ربوده شدن ۵ مرزبان عزیزمان بود که به دور از همه ی خوشی های زندگی در حال انجام وظیفه بودند.

خبری که قلب همه ی ایرانیان را به درد آورد ،حتی کسانی که این گروهک شیطان صفت در توجیه کارهایش دفاع از حقوق آنها را بهانه ی جنایات خود می داند، از این گروهک بیزاری جسته اند.

زمان به سرعت برای این ۵ مرزبان عزیز درحال گذر بود و آنها چشم انتظار کمک دستگاه دیپلماسی..

کم کم حال و هوای عید کشور را در بر میگرفت و همه به دنبال چیدن هفت سین خود بودند و کمتر کسی به فکر خانواده های این عزیزان بود که یک سین از هفت سینشان هیچگاه کامل نشد و آن هم سین سربازشان بود.

هر روز که به عید نزدیکتر میشدیم اخبار گوناگونی درباره ی آزادی این عزیزان به گوش می رسید ولی گویا بعضی ها نمی دانستند که بیان کردن این وعده های توخالی با قلب ۵ خانواده چقدر بد بازی می کند .

۴۵ روز همینطور گذشت و دستگاه دیپلماسی کشور درحال مذاکرات بود البته مذاکرات با لبخند..

مذاکراتی که شاید از نظر خودشان مذاکره باشد ولی از نظر خانواده ی این عزیزان چیزی جز مشتی حرف پوچ نبود زیرا واقعا ۴۵ روز برای مذاکره مدت خیلی مناسبی بود که اگر می خواستند کاری بکنند،انجام می دادند ولی زهی خیال باطل..

و حالا چه شد؟

۴۵ روز انتظار،۴۵ روز وعده های الکی و تائید و تکذیب های پس از آن که گویی کار بعضی ها شده بود ، پس از ۴۵ روز که ما به دنبال ست کردن لباس عیدمان بودیم و آنها به دنبال روزنه ای برای نجات از چنگال آن شیطان صفتان و خانواده هایشان نیز به دنبال بویی از فرزندشان می گشتند و بالاخره بعد از ۴۵ روز فراز و نشیب ،خبر از شهادت دلیر مردی از خطه ی سیستان و کسی که حتی نتوانست فرزند ۱۰ روزه ی خود را برای لحظه ای کوتاه در آغوش بگیرد و فرزندش نیز آغوش گرم پدر را برای لحظه ای احساس کند،آری خبر شهادت کسی آمد که آینده ی فرزند خود را فدای دفاع از مرزهای کشورش کرد، شهید جمشید دانایی فر…

براستی آیا خون جمشید باید فرق می کرد تا برای آن کاری می کردند؟

واقعا کسانی که شعارشان تدبیر و امید بود ،تدبیرشان این بود که امید را از خانواده ی جمشید بگیرند؟

مگر نمیگفتید سرباز ناموس وطن است،پس چرا آنرا فروختید؟

گلایه دارم از شما..

از شمایی که فقط ادعا دارید..

از شمایی که خون شهدا را نادیده گرفته و به سراغ قاتلان آنها بر سر میزه مذاکره ۵ + ۱ رفته اید و دل می دهید و قلوه میگیرید..

آقایان شما را بخدا رها کنید این گزافه گویی ها را…

شما چشمتان را به جیب آنها دوخته اید در صورتی که چشم خود را به روی دل های بیقرار خانواده های این عزیزان بسته اید..

الان مشاهده کردید که همین ۵ + ۱ که برای شما عزیزتر از جان شده اند ۵ تا از عزیزانمان را منهای یک کردند و حالا ۵-۱ را در یابید..

کلام آخر..

جمشید که پر کشید و رفت ولی ۴ نفر دیگر را دریابید..

پی نوشت :

از طرف خودم و تمامی فرزندان شهدا،شهادت جمشید عزیز را به خانواده ی این عزیز تبریک و تسلیت عرض میکتیم.

منتقد بی سواد

ح -س
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcg3t9n.ak9zx4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما

علی.ف
جمشید زنده است یقین دارم، نمیگویم فره جمشید جم را دارد ولی به من الهام شده او زنده است