تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۱
چهار راه رسولی اصلی ترین و شلوغ ترین مرکز خرید شهرستان زاهدان است که اکثراً از شهرستانهای مختلف کشور جهت خرید به این بازار می روند.
گشت و گذاری در چهار راه رسولی زاهدان/ بازار پاتوق پولدارها و بی پولها
گشت و گذاری در چهار راه رسولی زاهدان/ بازار پاتوق پولدارها و بی پولها
به گزارش سرویس اجتماعی عصرهامون به نقل از زاهدانه،قرار بود برای ماموریت کاری چند روزی به زاهدان بروم وقتی موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم همه پیشنهاد دادند که حتما به بازار رسولی زاهدان بروم و حتی کلی سفارش خرید هم از جمله پارچه ، چای ، کفش اسکیت برای خرید به من دادند.
وقتی در زاهدان کارهایم را انجام دادم گفتم یک سری هم به چهارراه رسولی بزنم که اینقدر تعریف می کنند آدرس را از چند نفر پرسیدیم و به نزدیکهای محل مورد نظر رسیدم که از یک رهگذر که لباس محلی بلوچی به تن داشت پرسیدم چهار راه رسولی کجاست و با لهجه ای خاص جواب داد همین خیابان بازار رسولی است کمی تعجب کردم آخر با آن چیزی که در ذهنم تصور کرده بودم فرق داشت .
یک خیابان باریک و شلوغ که دو طرفش رو مغازه ها پر کرده و پشت این ردیف مغازه ها بازارچه ها و دالان هایی پر از حجره ها و مغازه های متعدد به چشم می خورد و چندتایی هم پاساژ نوساز و بزرگ در آنجا وجود داشت.
مجبور شدم برای پیدا کردن جای پارک ماشین تا آخر خیابان که حدود 1000 متر بود بروم و جالب این بود که هیچ پارگینگی هم به چشمم نخورد به سختی محلی برای پارگ خودرو پیدا کردم و پیاده شدم تا در بازار دوری بزنم.
اولین چیزی که نظرم را جلب کرد وجود گسترده دست فروشان و فروشندگان دوره گرد در پیاده روها و جلوی درب مغازه بود که نمایی شلوغ و زشت به این مکان داده بود.
در بین وسایل دست فروشان عکس های مبتذلی که بر روی جعبه های لباس زیر زنانه بود مرا متوجه به خود کرد با خود گفتم شاید این هم راهی برای جلب مشتری است که اینجا استفاده می کنند.
کمی به فروشندگان مغازه ها و دستفروشان دقت کردم همه لباس محلی بلوچی داشتند ، از کودک 9 ساله تا پیرمرد 70 ساله در بین آنها وجود داشت اما اکثر مشتریان افراد غیر بومی و مسافران بودند این را از نحوه پوشش و لهجه شان می شد فهمید.
روی اکثر چرخ دستی ها انبه برای فروش بود و آدم را در آن هوای گرم به حوس می انداخت تا چندتایی بگیرد و همانجا بخورد، کمی جلو تر رفتم و مغازه های شلوغی را دیدم که به تاناکوروها معروف بودند و اغلب پوشاک و کفش استوک ( کارکرده ) می فروختند ، در بین مشتریان این مغازه ها اغلب افراد پولدار شهرستانی به چشم می آمدند که دنبال لباس و کفش مارک دار می گشتند و می گفتن که قیمتهای این مارکها چقدر نسبت به شهر خودمان ارزان تر است و در بین مشتریان جماعت فقیر زاهدان هم مشاهده می کردم که برای تهیه اجناس ارزان مشغول چانه زدن با فروشندگان بودند.
مشفول تماشا بودم که صدای دختری که با لهجه اصفهانی به مادرش می گفت عجب پارچه های زیبایی مامان برویم ببینیم نظر مرا به مغازه پارچه فروشی جلب کرد واقعا می توان گفت یکی از زیباترین مغازه های چهار راه رسولی پارچه فروشها هستند که با چینش پارچه های زیبا و رنگارنگ هر بازدید کننده ای را به داخل مغازه هدایت می کند.
من هم به داخل مغازه رفتم و پارچه های زیبایی آنجا دیدم که فکر کنم خاص مردم همین منطقه است وقتی قیمت چند نمونه زیبا را پرسیدم نزدیک بود شاخ در بیارم فروشنده گفت: این قواره 3 میلیون و آن یکی 2 میلیون تومان است .
از فکر خرید پارچه گذشتم و رفتم مقداری چای خشک خارجی اعلا گرفتم ( اکثر مغازه های آنجا علاوه بر چای انواع ادویه هندی و پاکستانی که تند هم است می فروشند).
در قسمتی دیگر از بازار افرادی تجمع کرده بودند که به فروش لوازم و اجناس غیر مجاز مشغول بودند و در بین اجناس دستفروشان بسته های کوچک حاوی پودر سبز رنگی خیلی زیاد بود اول فکر کردم شاید نوعی ادویه است، به یکی از دست فروشان گفتم اینها چیست؟ و با خنده گفت "ناس "!
گفتم : به چه درد می خورد ؟
گفت یعنی نمی دانی ؟!
الان همه از این استفاده می کنند و به دستمالهای استفاده شده زیادی که کف خیابان افتاده شده بود و این ماده در آنها وجود داشت اشاره کرد.
قیمتش را پرسیدم ؟ گفت الان به دلیل تورم بسته ای 500 تومان اما قبلا بسته ای 100 تومان می فروختم.
یک بسته برای کنجکاوی خودم گرفتم و بو کردم نزدیک بود همانجا بالا بیارم.
فروشنده خندید و گفت این را باید لای دستمال بپیچی و بالای لب خود بگذاری تا سر خوش بشوی !
پرسیدم این ماده اعتیاد هم دارد ؟ و در جواب گفت : نه، اما اگر چندبار استفاده کنی دیگر نمی توانی ترکش کنی .
برایم جالب بود که چرا فروش این ماده آزاد است و وزارت بهداشت هم جلوی فروشش را نمی گیرد.
مقداری احساس خستگی کردم و دمای بیش از حد زاهدان هم باعث شده بود که تشنه شوم ، هرچی دنبال آبسردکن گشتم تا آب بخورم اما انگار چنین چیزی در بازار به این بزرگی وجود نداشت .
دست فروش دیگری مشغول فروش اسباب بازی بود خواستم برای بچه ام اسباب بازی بگیرم و زودتر بروم، برای مشاهده آنها رفتم که دیدم اینجا هم همه اسباب بازی ها چینی است ، قیمت یکی را پرسیدم گفت 20 هزار تومان ، گفتم گران می فروشی ! گفت : شما انتخاب کن تخفیف می دهم . مقداری چانه زدم با فروشنده و آخر به 10 هزار تومان آن وسیله را گرفتم و از بازار رسولی رفتم.
انتهای پیام/ 4382 https://www.asrehamoon.ir/vdcirvaw.t1aw32bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما