تاریخ انتشار :جمعه ۲۷ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۱
تلاش همسنگرانش برای انتقال پیکر مطهرش به پشت جبهه بی‌ثمر ماند. سرانجام پس از پایان جنگ تحمیلی و بعد از گذشت ۱۵۷ ماه، پیکر مطهرش را که پاره استخوانی بیش نبود، به خانواده‌اش تحویل شد.
متن جالب روی سنگ قبر این شهید
متن جالب روی سنگ قبر این شهید
به گزارش سرویس ایثار و شهادت عصر هامون به نقل از شیرازه، شهید فرامرز بخشی‌پور، روستا زاده‌ای است از تبار مظلومان. وی در سال ۱۳۳۹ به دنیا آمد. از اوایل کودکی به شعائر دینی خصوصاً، نماز علاقمند بود. تا سال پنجم ابتدایی را در مدرسه شهید صدر ده‌ریز با موفقیت گذراند. اما بدلیل کمی بضاعت مالی و نبودن مدرسه راهنمایی در روستا، موفق به ادامه تحصیل نشد. چند سالی را با شغل شبانی و سپس کشاورزی روزگار ‌گذراند. سپس به شیراز رفت و به عنوان شاگرد نانوایی مشغول بکار شد. در شیراز به عضویت کانون فرهنگی یک مسجد درآمد و طی چند سال ارتباط مستمر با آن کانون، بیش از پیش با معارف قرآن آشنا شد.
در همان محل بود که با رهنمودهای رهبر کبیر(ره) انقلاب آشنا شد. از سال ۱۳۵۵ به بعد با همکاری دوستانش در آن محل شروع به پخش اعلامیه‌هایی علیه رژیم طاغوت کردند. بعد از پیروزی انقلاب به زادگاهش مراجعت کرده و پس از چند ماهی به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. پس از بازگشت از سربازی شش ماه به کردستان رفت و در جمع نیروهای خیابانی، دفاع از انقلاب را بعهده گرفت. پس از مراجعت بعنوان ادای یکی از فرایض الهی، ازدواج کرد. اما ازدواج هم نتوانست فرامرز را پایبند دنیا کند و به فاصله چند ماه با پیوستن به یاران سبز‌پوش امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عازم جبهه‌های جنوب شد.
از تاریخ ۱۳۶۱/۱/۲۱ تا ۱۳۶۱/۵/۸ بعنوان معاون گروهان در میادین نبرد حضور داشت. در سومین مرحله از عملیات رمضان در میانه میدان مین ـ بوسیله مزدوران بعثی کافر در اطراف بصره کاشته شده بود ـ خود را در محاصره خداستیزان یافت. ناگاه مینی جهشی، از کمین رها شد و نورچشمان فرامرز را به تاریکی برد. دشمن از نابینایی او استفاده کرده و بر جسم‌ تاتوان وی چیره شد. دد منشانه بدن مطهرش را پاره‌پاره کرد و در میان خاک‌های گرم و سوزان خوزستان افکند.
تلاش همسنگرانش برای انتقال پیکر مطهرش به پشت جبهه بی‌ثمر ماند. سرانجام پس از پایان جنگ تحمیلی و بعد از گذشت ۱۵۷ ماه، پیکر مطهرش را که پاره استخوانی بیش نبود، جویندگان نور، از تیپ انصارالمؤمنین یافتند و به عنوان گرانقدرترین هدیه برای پدر، مادر و فرزند دلبندش آوردند و در گلزار شهدای ده‌ریز به خاک سپردند.
این شهید در وصیت‌نامه خود می نویسد: بر سنگ قبرم اسم مرا ننویسید و بجای آن حدیث امام حسین(ع) را که معلم‌ام به من آموخته، بدهید بنویسند:
(ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی)
اگر دین محمد(ص) تداوم نمی‌یابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیر ها مرا در برگیرید. من هم به پیروی از او فریاد می‌زنم؛ اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تداوم نمی‌یابد، مگر با کشته شدن من، و اگر فرج مولایم ولی‌عصر(عج) نزدیک نمی‌شود مگر با کشته شدن من، ای رگبارها و ای خمپاره‌ها مرا پاره‌پاره کنید.
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcb9sbs.rhb0zpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما

سعید
خدا رحمتش کنه من نوکر همه شهدام
باران
خدا رحمتش کنه و امیدوارم با سالار شهیدان آقا امام حسین «ع» محشور بشه
گمنام
این هدیه ای است از شهید به مردم برای اخرت که چکونه زیستن را اموزش می دهد وهدف رامشخص میکند . افرین وسلام درود خداوند بر تو باد ای شهید .
فاطی جون
خوشابحالمان که درفضایی زیستیم که ابن افرادشایسته واین فرشتگان وافلاکیان دران نفس کشیدند.واقعااین دنیابرایشان تنگ شده بود.