اندک اندک خورشید پایین می رود و آسمان تاریک می شود، همین تاریکی نقطه شروع کسب و کاری شیطانی در دل شهر زاهدان است.
به گزارش سرویس اجتماعی عصر هامون، دیگر خیلی ها می دانند در این نقطه شهر چه خبر است آرام آرام ترافیک سنگین می شود بوق خودروها در این محله حکایت دیگری دارد، با تاریک شدن هوا تعداد دختران و زنان در انتهای یکی از خیابان های پر تردد زاهدان زیاد می شود نیتشان برای اهالی آن محله اعیان است، خانواده ها دیگر اجازه نمی دهند فرزندانشان بعد از تاریکی هوا از خانه خارج شوند. مدام طول این خیابان را دختران و زنان طی می کنند که جلب توجه نکنند، از سر و وضعشان کاملا هویداست که اکثرا آنها معتاد هستند، آهنگ بوق خودروها اینجا با همه جا فرق دارد اینها پایه ثابت نیمه شبهای شهر زاهدان هستند و مشتریانی که می دانند کجا می توانند آمال زود گذر خود را جستجو کنند. همه چيز آنقدر قشنگ و واضح اتفاق ميآفتد كه شخص ثالثي بدون اطلاع از قضيه، فقط چند دقيقه وقت لازم دارد تا بداند كه در اين شهر شام چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. تعجب و باز هم تعجب از اين كه در اين بازار پر زرق و برق كه علني و هر شب در يك مكان خاص و البته پرتردد از شهر در حال رخ دادن است، چطور ممكن است كه نهادهاي ذيربط از آن بي اطلاع باشند. شاید برخی تصور کنند این بازار مکاره است که عده ای برای چند روز در مکانی راه انداخته اند اما هر کس نداند اهالی ان محله خوب می دانند که اینجا پاتوق هر شب آنهاست، برخی فکر می کنند که با تاریکی هوا و ورود به بامداد شهر عرصه یک تازی پلیس و دزدان دندان بر مال و جان مردم تیز کرده است اما این مکان ساعت 2 بامداد هم همچنان شلوغ است و این ماجرا همچنان ادامه دارند دخترکان و زنانی که تن خود را قربانی هوس مردان می کنند. نياز به توضيح اضافه اي نيست چرا كه توضيح اضافه اي وجود ندارد ولي همواره سنگيني يك سوال روي ذهن ها چکش می زند و آن اين است كه با استناد به چه چيزي، اين دختركان اينقدر بي پروا در نقطه اي شلوغ از شهر و در فاصله چند صد متري كلانتري محل، بساط خود را پهن ميكنند و مردان داستان ما چقدر آزادانه براي انتخاب هوس خود خيابان را بند مياورند و در اين ميان فقط سري به نشانه تاسف است كه تنها عكس العمل حضار را در بر ميگيرد. ماجرای این خرید و فروش شیطانی شب های زاهدان شاید تلنگری باشد برای مسئولین ذیربط که اتفاقات این گوشه شهر را فراموش کرده اند.