ms']['section_id'] =0; ?>ms']['section_id'] =0; ?>
پنج سال پیش در 9 دی ماه مردم بعد از چندماه که نظاره گر رفتارهای صورت گرفته بعد از انتخابات 88 بودند، تردیدها را کنار گذاشتند و به این یقین رسیدند که باید در جهت دفاع از دین، انقلاب و کشورشان وارد میدان شوند و در حضوری که تداعی کننده راهپیمایی های قبل از انقلاب بود(و ازجهتی مهمتر از آن ها) بر فرآیند «واگرایی ملی» حکم پایان زدند و فرآیند «بازتثبیت» نظام جمهوری اسلامی را با تجربه ای تلخ اما گرانبها آغاز کردند. در این پنج سال با گذشت زمان، بسیاری از ابهامات پیرامون این تجربه تلخ تاریخی برطرف شده است اما به نظر می رسد پاسخ دادن به برخی سوالات و ابهامات ضرورت دارد لذا تلاش می کنیم در چند یادداشت به برخی از مهمترین سوالاتی که کم و بیش وجود دارد از دیدگاه خود پاسخ دهیم.اولین موضوع را به سوالاتی اختصاص می دهیم که به نحوی به چرایی و چگونگی وقایع صورت گرفته مربوط است از جمله: ریشه اصلی ماجرا چه بود؟ آیا آن مناظره معروف باعث و بانی همه این مسائل نشد؟ آیا فقط آقایان موسوی و کروبی مقصر بودند و رفتارهای آقای احمدی نژاد و برخی مسئولین در این موضوع اهمیت نداشت؟ آیا نباید با هردو طرف مقصر ماجرا برخورد کرد؟
برای پاسخ به این قبیل سوالات باید کمی درباره مفهوم «فتنه» توضیح دهیم و آنگاه حوادث صورت گرفته را مورد بازبینی قرار دهیم تا ببینیم آیا می توان شرایط بعد ازانتخابات 88 را فتنه دانست یا خیر و اگر جواب مثبت است پاسخ سوالات مطرح شده چیست. در یک تعریف فتنه به زمانی گفته می شود که حق و باطل به گونه ای ممزوج می شوند که به راحتی نمی توان حق را از باطل تشخیص داد اما در یک تعریف دقیق تر باید فتنه را به شرایطی نسبت داد که این فضای غبارآلود در نتیجه استفاده از برخی حرف های حق برای رسیدن به هدفی باطل است (کلمه الحق یراد بها الباطل) بعبارت دیگر دلیل اینکه حق از باطل تشخیص داده نمی شود استفاده از برخی حرف های حق برای هدف باطل است در این شرایط است که چون حرف باطل با برخی حرف های حق «تزیین» شده است ، تشخیص حق از باطل بسیار دشوار می شود و مردم فکر می کنند دنبال حق حرکت می کنند درحالیکه ناخواسته در پی باطل هستند. ما براین باوریم که اتفاقات سال 88 مفهومی کامل از فتنه بود.
بر این مبنا دو نکته قابل استنتاج است:
اول اینکه با الهام از برخی فرمایشات رهبرانقلاب، خلاف قرائت رایجی که اکنون از فتنه ارائه می شود همه حرف مخالفان باطل نیست و آن ها حرف های حق بعضا قابل توجهی دارند مهمترین این حرف های حق را می توان رفتار خلاف قانون و اخلاق آقای احمدی نژاد در مناظره، شرکت عضو حقوقدان شورای نگهبان در برنامه انتخاباتی یک کاندیدا، اتفاقات کوی دانشگاه و مجتمع سبحان، برخی تحریک کردن های پیروز انتخابات و حامیانش و برخی کم تجربگی های روزهای اول مامورین نیروی انتظامی در برخورد با معترضان نام برد.
دومین نکته ای که می توان برمبنای مفهوم فتنه مورد توجه قرار داد این است که با برجسته سازی این حرف های حق، دروغ بزرگ تقلب به گونه ای تزیین داده شد که حامیان آقای مهندس موسوی که خود را از پیش برنده می دانستند، خود را درگیر یک «صحنه آرایی خطرناک» تصور کردند البته نباید فراموش کرد بالاتر بودن رای آقای موسوی در پایتخت هم تقویت کننده این توهم بودبه عبارت دیگر توهم برنده بودن در انتخابات به دلیل اینکه با لباس برخی «حرف های حق بزرگنمایی شده» تزیین شد، تفکیک درست از نادرست و تشخیص هدف باطل را بسیار سخت کرد و در نتیجه با فراخواندن آقایان موسوی و کروبی به خیابان کشی، بخش قابل توجهی از مردم پایتخت برای رأیی که فکر می کردند از آن ها دزدیده شده به کف خیابان ها آمدند و زمینه ناآرامی و اغتشاش و مقابله مستقیم با نظام ایجاد شد.
با این توصیف که بسیار اجمالی ارائه شد، در پاسخ به سوالات مطرح شده در آغاز مطلب، روشن می شود که قصورها و تقصیرهای بعضا مهمی توسط آقای احمدی نژاد و برخی مسئولین و مجریان صورت گرفت و به همین دلیل هم همیشه براین باور بودم که باید این تقصیرها با جدیت و شجاعت بازخوانی و پیگیری شود تا علاوه بر داشتن نگاهی منصفانه در تحلیل ماجرا، از تکرار این اشتباهاتی که توسط برخی مسئولین نظام صورت گرفت ، جلوگیری شود اما نمی توان به خود تردید راه داد ریشه اصلی فتنه نه این اشتباهات بلکه سوءاستفاده از این اشتباهات بوده است واقعیت این است که آن چیزی که روزهای اول چندصدهزار نفر و تا چندهفته بعد از آن چند ده هزار نفر را به خیابان های پایتخت کشور کشاند، نه این اشتباهات بلکه «رای من کو؟» بود. همه این اشتباهات که پیش از این هم وجود داشت و ممکن است بعد از این هم صورت بگیرد، در صورتی که برای باورپذیری دروغ تقلب مورد سوء استفاده قرار نمی گرفت به تنهایی نمی توانست باعث آمدن هزاران نفر در خیابان ها و اغتشاش و آشوب خیابانی شود و لذا ادعای کسانی که ماهها و بعضا چند سال بعد از تمام شدن بحران تازه می گویند ما از اول هم معتقد به تقلب نبودیم ولی تدلیس انتخاباتی صورت گرفته است حرفی بسیار مغالطه آمیز است چون اگر آن ها از اول بر طبل تقلب نمی کوبیدند و فقط از تدلیس انتخاباتی سخن می گفتند نمی توانستند مردم را به خیابان ها بکشند.
اتفاقا انتقاد مهم امثال ما در همان ایام به آقای موسوی این بود که شیوه قشون کشی خیابانی که خواسته یا ناخواسته نتیجه ای جز اغتشاش و در نتیجه امنیتی شدن فضا ندارد، مانع نقد صریح و موثر منتقدینی دلسوز می شود و اگر ایشان پا در این مسیر نمی گذاشت همه دلسوزان نظام در پیگیری حرف های حق با ایشان همراهی می کردند. آیا اگر به جای به میدان آوردن مردم به کف خیابان ها که زمینه ساز براندازی نظام شد، نقدهای صریح از درون ساختار نظام صورت می گرفت، برخورد با افراد مقصرو جلوگیری از تکرار اشتباهات بهتر صورت نمی گرفت؟ از لطمه ای که فتنه 88 به منافع مردم در حوزه های سیاسی و اقتصادی مانند بسته شدن فضای سیاسی و زمینه سازی برای اجماع برای تحریم های شدید بگذریم اما آیا اگر فضا غبارآلود نمی شد آیا امکان نقد بیشتر مسئولین و مجریان مقصر و در نتیجه احتمال اصلاح اشتباهات بیشتر نبود؟ به عنوان مثال به نظر شما تاثیرگذاری تنها یک نماینده مجلس که این روزها آزادانه به صورتی صریح نظرات درست و نادرست خود را در نامه های سرگشاده و سخنرانی مطرح می کند در پیگیری مطالبات اصلاح طلبان بیشتر بوده است یا نحوه عمل آقایان موسوی و کروبی؟ اگر آقایان رفتارمنتقدانه خود را در چارچوب نظام تعریف می کردند، با اعلام حمایتی که رهبری داشتند و ظرفیت اجتماعی بزرگی که از انتخابات پیدا کرده بودند و با همراهی دیگر منتقدین آقای احمدی نژاد از جریان های اصلاح طلب، اصول گراو مستقل می توانستند چه تاثیرگذاری موثری در اصلاح امور بگذارند؟
خلاصه آنکه بی تردید با اینکه نظام به تصریح رهبرانقلاب اشتباهاتی داشته است اما بی تردید ریشه اصلی حوادث 88 با تعریفی که از فتنه کردیم، «فتنه انگیزی» عده ای بود که محوریت آن را آقایان موسوی و کروبی به عهده گرفتند ( فارغ از بررسی به نیت آنان) به همین دلیل مقایسه تقصیرهای صورت گرفته، قیاس رودخانه با دریا است. برای مهار طغیان رودخانه می توان با سیل و سیل بند از خسارت مجدد آن جلوگیری کرد اما جلوگیری از خسارت های سونامی ناممکن است و جبران آن سال های سال طول می کشد. مقصران اصلی فتنه 88 نه تنها نگذاشتند فضا برای پیگیری مهار طغیان دوباره «رودخانه اشتباهات» شفاف باقی بماند بلکه کشور را با چنان سونامی روبه رو کردند که خسارت های سیاسی و اقتصادی آن همچنان گریبان مردم را گرفته است.
سید باقر پیشنمازی مطلبی را با عنوان«هواي آلوده و پرندگان در قفس»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
حفاظت از "محیطزیست انسانی" پیشكش، "محیطزیست حیوانی" را دریابید! حیوانات هم نیازمند هوای پاك هستند و از این جهت فرقی بین انسان و حیوان نیست(1). پرندگانی كه بال و پری داشتند و با مشكلی مثل اداره و مدرسه و ترافیك و مرخصی و تعطیل رسمی و غیررسمی مواجه نبودند تهران را ترك كردند در روزهای گذشته صدای پرندهای شنیده نمیشد. حتی پرندگان در قفس هم خاموش شدهبودند! پرندگانی كه در قفس ماندهاند و راه گریزی ندارند چگونه باید پیامشان به سازمان حفاظت محیط زیست برسد؟ كه یا "هوا"یمان را داشته باش یا از قفس آزاد كن!برابر گزارش سازمان بهداشت جهانی از هر 8 مورد مرگ انسانها، یك مورد به دلیل آلودگی هواست و لذا در سال 2012، 7 میلیون نفر در جهان به همین دلیل جان خود را از دست دادند.براساس گزارش دیگری 5 شهر ایران نیز جزء آلودهترین شهرهای دنیا قرار گرفتهاند!
در سالجاری خصوصا درروزهای اخیر شاهد افزایش دفعات قرار گرفتن در شرایط هشدار و حتی ناسالم، نسبت به سالهای قبل بودیم اما با اطلاعرسانی وهشدارهای كمتر! در سالهای گذشته ابراز نگرانی رسانهها و پیگیری موضوع به هر دلیل بیشتر و جدیتر بود. اما اكنون به بركت همسویی بسیاری از رسانههای نوشتاری و مجازی و یا "مسمومیت حزبی"! یا ضعف ناشی از هوای آلوده! سكوت و آرامش برقرار است، گویی اتفاقی نیفتاده است! سازمانهای مسئول و عضو كمیته اضطراری هوای آلوده با خاطری آسوده پیام دادند كه: مدارس تعطیل نیست، زنگ ورزش موقتا تعطیل شود! گویا بچهها فقط در ساعت ورزش جستوخیز دارند! و در دیگر فرصتها مثل سالمندان راه میروند و فعالیت دارند! و تنفس هوای آلوده به صورت آرام وكم حركت هم بلامانع است!
معلوم نیست چرا از تردد صدها كامیون، كامیونت، اتوبوس، مینیبوس، سواری و موتورسیكلت تاریخ مصرف گذشته و دودزا و فاقد معاینه فنی كه در طول نیمهشب و روز بدون هیچ مانعی مشغول آلودهسازی محسوس و مضاعف محیط زیست هستند جلوگیری نمیشود؟برای چارهاندیشی ترافیكی انبوه خودروهای شخصی، صرفا اقدام به توسعه راهها، پلها و معابر می شود اما اقدام بازدارنده از طریق ارتقای آگاهیهای عمومی وتوسعه تسهیلات لازم برای كاهش تقاضای ترددخودروهای شخصی صورت نمیگیرد؟!و یا اینكه نسبت به سایرعوامل آلوده كننده محیط، مثل بعضی از موسسات صنعتی و اقتصادی وانتقال آنها به بیرون شهر، اقدام جدی صورت نمیگیرد؟
چرا از ظرفیتهای خوبی كه قانونگذار در اختیار نهادهای مسئول قرار داده است مثل اصل 50 قانون اساسی و مواد 9 و 11 و 12 قانون حفاظت محیط زیست در جهت متوقف ساختن عوامل مخرب و آلودهسازمحیط، استفاده به عمل نمیآید.در برخی چالشهای مدیریتی، با فرافكنی فقد قانون بهانه میشود اما در مواردی كه ظرفیت قانونی وجود دارد، چه عذری جز توان مدیریت باقی میماند؟حداقل رئیس محترم سازمان حفاظت محیط زیست ازچندصدنفری كه درروزهای گذشته به دلیل تشدیدآلودگی هوا راهی بیمارستانها شدند عیادت بعمل می آوردندتاكاری صورت گرفته باشد.
پینوشت:
1- اما محیطزیست انسانی وجوه متمایزی با محیطزیست حیوانی دارد كه آن نیز باید مراقبت شود تا روان، اخلاق وفرهنگ انسانها از آلودگی و آسیب، ایمن بماند. اما این مهم در تعریف وظایف سازمان حفاظت محیطزیست مغفول مانده است!