در واقع این ایده که یهودیان همواره بیگانه محسوب شده و دیگران از آنها متنفر هستند از جمله گفتمانهای نژادپرستانهای است که از سوی رژیم صهیونیستی بهعنوان رژیمی که از بنیاد ضدیهود است، مطرح میشود بهگونهای که هاآرتص انتقاد شدید خاخام «مناخم مارگولین» مدیر اتحادیه یهودی اروپا که او را بزرگترین حامی سازمانها و جوامع یهودی در اروپا توصیف میکند را مطرح میکند که درخواست اخیر نتانیاهو مبنی بر اینکه یهودیان باید فرانسه را ترک کنند، به باد انتقاد میگیرد. مارگولین در این باره ابراز تاسف میکند که «در پی هر حمله ضدیهودی در اروپا، دولت اسرائیل بیانیههای مشابهی را درباره اهمیت مهاجرت به اسرائیل صادر میکند به جای آنکه از هر ابزار دیپلماتیک و اطلاعرسانی که در اختیار دارد برای تقویت امنیت یهودیان در اروپا بهره بگیرد».
آنگونه که هاآرتص نوشته است: «یک مقام اسرائیلی به کانال 2 این رژیم اعلام کرده فرانسه از نتانیاهو خواسته از حضور در پاریس خودداری کند از هراس اینکه نخستوزیر اسرائیل از حادثه [شارلی ابدو] برای بهرهبرداریهای انتخاباتی و ایراد سخنرانی بویژه درباره یهودیان فرانسه استفاده کند.کاخ الیزه میهراسد که چنین اظهاراتی به همبستگیای که دولت فرانسه تلاش میکند بهعنوان بخشی از راهکار برخورد با حملات تروریستی ارتقا دهد، آسیب بزند.»به نوشته هاآرتص، سرپیچی نتانیاهو از عدم حضور در پاریس باعث خشم اولاند شده بهگونهای که «وی هنگامی که نتانیاهو به منظور سخنرانی در مراسم یادبود در پاریس از جا برخاست، سریعا از صندلی خود بلند شده و بیرون رفت». رژیم صهیونیستی طرحی را پیگیری میکند که براساس آن آیندهای برای همزیستی مسالمتآمیز یهودیان در کنار دیگر ادیان در اروپا وجود ندارد و برعکس در حال دعوت از آنها برای حضور در سرزمینهای اشغالی است که با زور سلاح و به خاک و خون کشیدن فلسطینیان بیگناه از آن خود کرده است. آیندهای که صهیونیسم برای یهودیان ترسیم کرده، راه به ناکجاآباد خواهد برد. سخنان روز شنبه «مالک مرابط» برادر «احمد مرابط» پلیس مسلمانی که جان خود را در حمله به شارلی ابدو از دست داد، خود گویای همه چیز است: من اکنون به تمام نژادپرستان، اسلامهراسان و ضدیهودیان میخواهم بگویم که نباید افراطگرایان را با مسلمانان یکی دانست. از آمیختن مسائل، دست زدن به جنگ و آتش زدن مساجد و کنیسهها دست بردارید.
رهبرانی که روز یکشنبه در پاریس پهلو به پهلو به نشانه «همبستگی» در راهپیمایی حضور داشتند باید در مواجهه با نژادپرستی و توهین به مقدسات و کشته شدن انسانهای بیگناه در سراسر جهان دست در دست هم دهند نه آنکه پذیرای جنایتکاری چون نتانیاهو باشند که خون هزاران زن و کودک فلسطینی بر دستانش خشکیده است؛ رهبرانی که برای کشته شدن 12 نفر در یک نشریه راهپیمایی برگزار کردند اما برای صدها انسانی که هر روز به واسطه جنگها و خشونتهایی که آنان بانی شدهاند، در حال جان دادن هستند، ذرهای توجه ندارند. ظاهرا همبستگی نیز معنایش در برابر ارزشهای غربی دگرگون شده است. همبستگی یعنی آنچه رهبران غربی برای خود میپسندند!
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«کاراترین شیوه های مبارزه با فساد»در ستون یادداشت خود به قلم دکتر عادل پیغامی به چاپ رساند:اول: از این بابت که براساس آن چه پس از تمدید توافق ژنو اعلام شد، دو طرف(ایران و 1+5) باید تا قبل از 10 اسفند (کمتر از 50 روز دیگر) مقدمات یک «توافق سیاسی» را فراهم کنند. توافقی که حصول اطمینان در آن به مراتب از «توافق فنی» سخت تر است؛ چرا که فناوری هسته ای، حیطه اعداد و ارقام و محاسبات و ... است از آن جایی که ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست، با وجود همه پیچیدگی ها توافق بر سر جزئیات فنی، قابل دسترسی است. اما آنجایی که پای توافق سیاسی به میان می آید، مولفه های بسیاری مانند تضادهای ایدئولوژیکی غرب با ایران، مسائل منطقه ای، منافع متحدان آمریکا و... مطرح می شود که حصول توافق سیاسی را سخت و غیر ممکن می کند.
بنابراین اگر قرار است در 50 روز آینده توافقی در این سطح به دست آید، پالس های مثبت آن باید همین روزها، که طرف ها حدود 2 ماه برای بررسی مواضع خود و طرفین فرصت داشته اند، در ژنو دیده شود. در غیر این صورت همان طور که مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه گفته باید منتظر «تصمیم های جدید» ایران باشیم که در این صورت به گفته دکتر روحانی «1+5 ضرر می کند».
دوم: این مذاکرات درحالی برگزار می شود که بیش از 5 ماه است اقتصاد ایران و دورنمای اقتصادی سال آینده کشور به خاطر «بحران قیمت نفت» و «خیانت نفتی» عربستان و برخی متحدان منطقه ای و غیر منطقه ای اش با آسیب هایی مواجه شده است.
این فشارها البته در هفته های اخیر به صورت روز به روز با کاهش قیمت نفت بیشتر می شود. فشارهایی که برخی ناظران می گویند پس از دیدار جان کری و سعودالفیصل (وزیرخارجه عربستان) در جریان مذاکرات ژنو در آذر گذشته، سرعت بیشتری هم گرفته است و هدف آن کوتاه آمدن ایران پای میز مذاکرات هسته ای است و با همین تصور واهی از تأثیرگذاری این اهرم ممکن است غربیها پای میز مذاکره حضور جدی نداشته و به دنبال نتیجه همین فشارهای نفتی باشند.
سوم: برخی اظهارنظرها در داخل کشور، غربیها و به خصوص اندیشکدهها و رسانه های مطرح غربی که نقش تعیین کننده ای در تصمیم سازیهای مقامات غرب دارند را به این نتیجه رسانده که ایران برای توافق هسته ای عجله دارد و دولت می خواهد به هرنحو ممکن به یک توافق هسته ای دست یابد.
به عنوان مثال مارک فیتزپاتریک در تحلیلی برای اندیشکده مطالعات راهبردی، تعبیر رئیس جمهور از طرح موضوع «همه پرسی» را به عجله ایران برای توافق هسته ای تعبیر کرد. نیویورک تایمز نیز در تحلیلی مشابه نوشت که دولت با طرح موضوع رفراندوم در حقیقت می خواهد بقیه را دور بزند و به این وسیله «اشتیاقش» برای توافق را نشان داد. این موارد نشان میدهد اظهارات با هر نیتی که صورت گرفته باشد باعث شده است، دستگاه محاسباتی دشمن را به غلط انداخته و فشار و زیاده خواهی خود را بیشتر کنند.
از این رو باید گفت، دیپلمات های ایران که به گفته منابع آگاه، بارها مقابل زیاده خواهی های غربی پای میز مذاکرات ایستاده اند و اجازه نداده اند غربی ها به حقوق مردم دست اندازی کنند، این روزها در ژنو برای این ایستادگی کار سختی در پیش دارند.
چهارم:طرح مداوم احتمال تصویب تحریم های سختگیرانه تر بر اقتصاد ایران در کنگره آمریکا نیز عامل دیگری است که ایران را در مذاکرات تحت فشار قرار داده است و شاید غربی ها را به این فکر انداخته که ایران در مقابل این فشار باید زانو بزند.
به خصوص این که کنگره جدید تقریبا هر روز این تهدید را تکرار می کند و بعید نیست، به رغم مخالفت هایی که کاخ سفید می گوید با این تحریم ها دارد، این طرح همین روزها در سنا مصوب شود.به این عوامل می توان مواردی دیگر را نیز اضافه کرد؛ مثل قابل اعتماد نبودن غربی ها و عمل نکردن به تعهدات توافقات قبلی و... اما این عوامل شرایط مذاکرات را برای بچه های ما سخت تر کرده است. چرا که باید هم نشان بدهیم ایران با فشارهای اقتصادی چند کشور عربی و غربی کوتاه نمی آید، هم نشان بدهیم که اختلافات تاکتیکی در داخل کشور ربطی به راهبردهای اصلی و عزتمندانه انقلاب ندارد و هم ثابت کنیم تحریم های بیشتر مسیر ایستادگی و استقلال ما را گرچه سخت تر اما روشنتر میکند و غیرت مان اجازه کوتاه آمدن از منافع کلان و عزتمان را نمی دهد. البته در این سی و چند سال از این سختی ها کم نداشته ایم و پیروزیهای شیرین و ماندگار از دل همین سختی ها و آن جایی حاصل شده که پای منافع کشور و انقلاب غیرتمندانه ایستاده ایم.
کار تشکلهای سیاسی، تجمیع توقعات و خواستهای مردم و پمپاژ آن ها بر تارک هرم قدرت است. تجمیع توقعات در دوران رکود فکر سیاسی، کاملاً متفاوت از زمانههای انقلابی و پر رونق فعالیت سیاسی است.موضوع کاوش این گفتار این است که واکنش احزاب و تشکل ها در قبال ورود جامعه به دوران رکود حس و حال سیاسی چه میتواند باشد؟
واکنش سنخ اول: ابتذال فکر سیاسی
تنها قانونی که هیچ کس نمیتواند آن را از بین ببرد، قانون عرضه و تقاضا است، و کسانی که بخواهند با این قانون مبارزه کنند، خود را به دردسر بزرگی افکندهاند.وقتی زندگی مردم از فکر سیاسی خالی شد، بر وفق قانون عرضه و تقاضا، برخی گروههای سیاسی، تصمیم میگیرند تا از سیاست، سیاست زدایی کنند؛ اخلاق زدایی کنند؛ سیاست زدایی و اخلاق زدایی کنند، تا توجهات دور شده از امر سیاسی را به سمت خود معطوف دارند، و از این توجهات، بموقع، و در وقت انتخابات استفاده کنند؛ تنها یک استفاده ابزاری.این جا است که رقابت اهمیت مییابد، زیرا، ممکن است که ابتدا شما به ابتذال تن ندهید، اما، رقبای شما برای حفظ رأی دهندگان دست به این کار بزنند. در گام بعد، بوضوح مسابقه ابتذال راه میافتد.
برخی از روندهای سیاسی جاری را میتوان در این راستا تحلیل کرد.
واکنش سنخ دوم: تمایز بخشی
به طور کلی، برای یک فعالیت سیاسی در دوران بی حسی سیاسی مردم، یا این که به ابتذال تن دهید، یا این که متفاوت باشید. اگر نمیتوانید به ابتذال تن دهید که نباید تن دهید، برای فرار از ابتذال، باید متفاوت باشید.متفاوت بودن، یعنی، اینکه ایده و خط مشی سیاسی کارآمدتری در قیاس با رقبا به مردم ارائه دهید، طرح ها و سناریوهای حساب شده تر و شفاف تری ارائه دهید و از این طریق ریسک کمتری را به جامعه تحمیل کنید.
واکنش سنخ سوم: تجمیع توقعات مردم در عمق زندگی روزمره
اغلب رهبران سیاسی، تجمیع توقعات مردم را جدی نمیگیرند. آنها بیشتر به طراحی شعارهای رأی آور یا ایدئولوژیهای متعالی گرایش دارند؛ این در حالی است که تجمیع توقعات مردم است که بقای سازمان و تشکل سیاسی ها را تضمین میکند. و در شرایطی که مردم از فعالیت سیاسی، به سوی عمق زندگی روزمره خود عقب نشینی کردهاند، واکنش برازنده یک تشکل سیاسی میتواند این باشد که دستور کارهای سیاسی را از اعماق زندگی روزمره طوری استخراج کند تا مردم و دولت مردان دریابند که چطور اتحادهای اجتماعی میتواند مسائل عمیق زندگی روزمره را بهتر حل نماید.
در دوران رکود فکر سیاسی، هر کسی میتواند سطح فکر و عمل سیاسی خود را به حدی از ابتذال نازل سازد و فکر سیاسی خود را در مقابل رأی بفروشد، ولی این نازل سازی حد و حدودی دارد. وقتی نازل سازی از حد تجمیع توقعات مردم پایین تر رفت، آن وقت به ضد خود تبدیل میشود. نازل سازی فکر و راهبرد سیاسی، طریقه پایداری برای جلب مشارکت سیاسی به نفع احزاب و تشکلها نیست. مهارت رهبران سیاسی آن است که بتوانند در تجمیع توقعات مردم با حذف حشو و زواید، وجه اخلاقی ایدهها و خط مشیهای اصولی در سیاست را حفظ کنند، و نحوی از آموزش سیاسی را هم پی بگیرند.اگر با لحاظ شرایط، تجمیع توقعات مردم، به عنوان کارکرد پایدار احزاب و تشکلهای سیاسی بهتر انجام شود، معلوم خواهد شد که این کارکرد، برای مردم این زمانه هم مهم و مهم تر شده است؛ زیرا، اینجا همان جایی است که اگر درست شود، اتحاد مردم برای حل دشواریهای فزاینده عمیق زندگی روزمره میسر میشود؛ و این اتحاد، همانا جوانههای نوین امر سیاسی خواهد بود، و گفتن ندارد که امر سیاسی، بالاترین افق زیست متمدنانه انسانی است.به رغم اهمیت دو جانبهای که مبحث تجمیع توقعات مردم برای تشکلهای سیاسی و همچنین مردم تک افتاده در گوشه و کنار زندگی شهری دارد، درک درستی از این بحث نزد اصحاب فعالیت سیاسی وجود ندارد، و نگاه به مراودات مردم و احزاب بسیار ساده انگارانه و آمرانه است.
الحاصل، در یک موقعیت غـلـیان علایق انقلابی به امر سیاسی، کمتر کسی به کارکرد نهادهای سیاسی در تجمیع توقعات مردم فکر میکرد؛ در این نحو موارد کار تشکلهای سیاسی تولید ایدههای سیاسی «خوب» و خواست همراهی مردم بود؛ اما، با پیچیدگی فزاینده راه حل ها و همچنین مسائل فراروی مردم، فکر سیاسی اسیر رکود بی سابقهای میشود، و مردم تقاضای کمتری به سمت امر سیاسی روانه میکنند، شاید از آن رو که راه حلهای سیاسی، زیادی کلی هستند، و به مسائل ملموس زندگی آنان نمیپردازند.
«تحلیل سیاسی هفته»روزنامه جمهوری اسلامی که در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید در زیر میخوانید: