تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۱۰
مردي که در پي يک آشنايي خياباني، زن جواني را زمستان سال گذشته به منزل ويلايي کشانده و او را به قتل رسانده بود، قبل از کشف جسد مقتول، با هوشياري مقام قضايي و کارآگاهان اداره جنايي دستگير و راز جنايت در پلاک 96 را در حالي افشا کرد که بررسي هاي بيشتر درباره چگونگي وقوع قتل و انگيزه وي همچنان ادامه دارد.
جنايت 3 سال بعد از آشنايی خيابانی
 به گزارش سرویس اجتماعی عصر هامون، متهم 29 ساله اين پرونده جنايي که با داستان سرايي هاي ساختگي تاکنون حقيقت ماجرا را در سينه خود پنهان کرده بود، ظهر روز گذشته مقابل قاضي ويژه قتل عمد نشست تا بار ديگر مورد بازجويي قرار گيرد اما اين بار قصه گويي هاي متهم نتوانست قاضي «سيد جواد حسيني» را که رسيدگي به پرونده گم شدن زن جوان را به عهده گرفته بود، قانع کند.

اگرچه او پس از ارتکاب جرم، هيچ سرنخي از خود به جا نگذاشته بود و به دليل نبود دلايل و اسناد محکمه پسند و با تامين قرار قانوني از زندان آزاد شده بود، ولي وقتي قاضي با تجربه ويژه قتل عمد کلاف سردرگم داستان هاي ساختگي متهم در مسير پرونده را به هر سو مي کشيد، باز هم سرنخ هاي اين کلاف پيچيده به جواني به نام «الف» مي رسيد. هم او که چند روز پس از وقوع جنايت دستگير شده اما تنها به يک آشنايي خياباني اعتراف کرده بود. گزارش خراسان حاکي است: اين گونه بود که روز گذشته قاضي «حسيني» دستور بازداشت دوباره «الف» را صادر کرد و اين بار يکي از کارآگاهان زبده اداره جنايي، مامور پيگيري پرونده شد. چند ساعت بعد سرگرد نجفي، متهم 29 ساله را در حالي که حلقه هاي قانون بر دستانش خودنمايي مي کرد مقابل قاضي ويژه قتل عمد مشهد نشاند. او سعي مي کرد باز هم همان قصه هاي تکراري را بازگو کند. اين درحالي بود که قاضي حسيني همچنان با آرامش به اظهارات متهم گوش مي داد. «الف» که ديد داستان هايش ديگر کارآمد و قابل باور نيست نگاهي به دستبندهاي آهنين انداخت او که در برابر سوالات تخصصي از پاسخ عاجز مي ماند ديگر همه راه هاي فرار را به روي خود بسته ديد و به ناچار لب به اعتراف گشود. جوان 29 ساله گفت: حدود زمستان سال 90 بود که با «س» آشنا شدم.

دوستي خياباني ما هر روز عميق تر مي شد و ما مدام با يکديگر و براي کشيدن قليان به تفريحگاه هاي اطراف مشهد مي رفتيم. هر دو نفر ما مجرد بوديم و در خيابان ها با يکديگر دور مي زديم. حدود يک سال از اين ارتباط عاشقانه سپري شده بود که روزي «س» گفت: جواني به خواستگاري اش آمده و قصد ازدواج دارد. آن روز من براي او آرزوي موفقيت کردم و از يکديگر جدا شديم و ديگر از او خبري نداشتم تا اين که آذرماه سال گذشته در خانه خواب بودم که ديدم فردي حدود 20 بار با شماره همراهم تماس گرفته است. وقتي به آن شماره زنگ زدم پشت خط صداي «س» را شنيدم. او مي دانست در بنگاه املاک فعاليت مي کنم به همين خاطر هم از من خواست تا خانه اي به مدت 2 ماه براي او اجاره کنم اما به او گفتم اجاره خانه ها حداقل يک ساله است و کسي منزلش را براي 2 ماه اجاره نمي دهد. اين گونه بود که با او در خيابان فلاحي منطقه قاسم آباد قرار گذاشتم و با خودرو پژو پارس سفيدم به دنبالش رفتم. «س» در حالي که گريه مي کرد به من گفت: با همسرش اختلاف دارد و از منزل قهر کرده است و ادامه داد: قصد دارد به دبي برود و يا خانه اي مجزا اجاره کند.

وقتي سخنان او را شنيدم دلم سوخت، 3 چمدانش را به همراه يک پلاستيک مشکي که در دست داشت، داخل خودرو گذاشتم و او را به پلاک 96 و منزل ويلايي پدرم که خالي از سکنه بود بردم. ابتدا «س» را نصيحت کردم که به زندگي اش بازگردد چرا که اکنون ازدواج کرده است اما او قبول نکرد. پس از آن به منزل خواهرم رفتم. او سالاد الويه درست کرده بود مقداري سالاد برداشتم و نزد «س» بازگشتم. درحال صرف سالاد الويه بود که در بين صحبت هايش به پدرم فحاشي کرد.

من که انتظار چنين جملات توهين آميزي را نداشتم ضربه اي به گيجگاهش زدم که بعد فهميدم مرده است. ترسيده بودم اما چاره اي جز انتقال جسد نداشتم. به ناچار با يکي از دوستانم که آرايشگر بود تماس گرفتم و پس از بيان ماجرا او را به پلاک 96 بردم. دوستم (ح) ابتدا باور نمي کرد اما با ديدن جسد با من همکاري کرد. پيکر بي جان «س» را در صندوق عقب پژو گذاشتيم و به طرف عوارضي جاده نيشابور به راه افتاديم در يک مکان خلوت جسد را دفن کردم و با هم به مشهد بازگشتيم اما همچنان مضطرب بودم تا اين که از «ح» خواستم دوباره به محل دفن جسد برويم تا ببينيم چه اتفاقي افتاده است. 2 روز بعد وقتي آن جا رسيديم ديدم قسمتي جزئي از جسد توسط حيوانات خورده شده است ترسيدم پليس آن را کشف کند به همين خاطر دوباره جسد را از زير خاک بيرون آوردم و با خودرو به سمت چناران رفتيم اما مکان خلوتي براي دفن جسد پيدا نمي کرديم تا اين که به کنار رودخانه اي در اطراف رادکان رسيديم و من جسد را در حالي که دورش پارچه اي سفيد بسته بودم در آن جا دفن کردم.

چند ماه بعد و در فروردين سال جاري دوباره به همان مکان رفتم و مقدار بيشتري خاک روي محل دفن «س» ريختم آن زمان موها و پيراهن او از داخل خاک بيرون زده بود. گزارش خراسان حاکي است: با توجه به اعترافات صريح متهم، بلافاصله قاضي سيدجواد حسيني با صدور دستورات ويژه اي از کارآگاهان خواست به سمت منطقه رادکان حرکت کنند.

اما تلاش نيروهاي آتش نشاني و کارآگاهان براي يافتن جسد به نتيجه نرسيد. اين بود که مقام قضايي دستور دستگيري همدست «الف» را نيز صادر کرد و هر دو متهم با صدور قرار قانوني براي انجام تحقيقات بيشتر در اختيار کارآگاهان اداره جنايي قرار گرفتند.

چرا که هنوز مقام قضايي از اظهارات متهم درباره چگونگي وقوع قتل و همچنين انگيزه او در ارتکاب اين جنايت قانع نشده است اين درحالي است که خانواده مقتول اظهار داشته اند «س» مقادير زيادي طلا به همراه خود داشته است و اين احتمال وجود دارد که متهم براي سرقت طلاها، دست به جنايت زده باشد.

انتهای پیام/8399 https://www.asrehamoon.ir/vdcc4oqm.2bqs48laa2.html
منبع : سايت خبری باشگاه خبرنگاران جوان
نام شما
آدرس ايميل شما