تاریخ انتشار :يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۰
الان مملکت ثباتش به اندازه‌ای است که هیچ کشوری دیگر نمی‌تواند به ما ضربه بزند. یعنی اینها یک زمینه‌ی‌های کوچکی است که آدم به‌عنوان اثر می‌بیند، در عین حال الان حتی به مخیله امریکا هم خطور نمی‌کند که تهاجم نظامی مستقیم بکند.
تحلیلی بر روند تحولات جنگ‌ به روایت شهید حسن باقری
تحلیلی بر روند تحولات جنگ‌ به روایت شهید حسن باقری
به گزارش سرویس ایثار و شهادت عصر هامون، شهید باقری فرمانده قرارگاه نصر در عملیات رمضان و در جمع برادران تیپ  21 امام رضا  (ع)، طی یک سخنرانی، روند جنگ را تحلیل کرده است که می توان از جمله مطالب مهم در این زمینه ذکر کرد. در ادامه بخش دوم این سخنرانی را مشاهده خواهید کرد:
 
                                             ***
 
یک بچه‌مسلمان، یک بچه مؤمن، یک حزب‌اللهی هیچ‌وقت نمی‌تواند قسمت‌های مختلف زندگی خود را از هم جدا کند. حالا نظرم از مجموعه این صحبت‌ها این است که ما امروز آمدیم یک لشکری با نام نصر برای منطقه 4 درست کردیم و دو تیپ به نام جوادالائمه (ع) و امام رضا (ع) درست کردیم، آیا کمتر از این بکنیم؟ یعنی استان خراسان با آن همه جمعیت، با آن همه نیرو، کمتر از این دو تیپ باید داشته باشد؟ یعنی ارتش بیست میلیونی، چند میلیونش به خراسان می‌رسد؟ یک میلیونش می‌رسد یا نمی‌رسد؟ بگوییم یک میلیون، یک میلیون، دو تیپ باید داشته باشد؟! این دو تیپ را باید چه کسی درست کند؟ آیا با 3 ماه، آیا با 4 ماه، آیا با 5 ماه می‌شود تیپ درست کرد؟! ما بسیجی را بیاوریم تیپ درست کند؟ چه کسی را بیاوریم؟ ... ما دست به دامان چه کسی باید بشویم که در منطقه‌تیپ درست کنیم. 
 
برادران 3 ماه می‌آیند و بعد از 3 ماه می‌روند، باز دوباره 3 ماه دیگر برادران جدید می‌آیند که اصلاً مفهومی از جنگ در ذهنشان نیست.  ما چه قدر کار کنیم که اصلاً به این برادر تجارب را انتقال بدهیم؟ یک ماه، یک ماه و نیم طول می‌کشد که تازه این برادر سپاهی با خمپاره و توپ آشنا بشود بعد هم دیگر 10، 15 روزش مرخصی و بعد هم سه ماهش تمام شده است و می‌خواهد برود. یک ذره فکر کنید، من قبول دارم، ممکن است برخوردهایی در تیپ صورت گرفته است، ممکن است منطقه، سه ماه به شما نگفت و نگفته از سه ماه بیش‌تر است. ولی امروز که داریم لشکر را وابسته به منطقه‌ می‌کنیم همّ و غمّ خود را روی این مسئله گذاشتیم که این تیپ‌ها را قوت بدهیم و آنها مسئله لشکر را تقویت کنند. این دو تیپ حداکثر می‌توانند 10 کیلومتر را بپوشانند.
 
فردا جلوی افغانستان و جلوی شوروی  را با آن همه مرز چگونه می‌خواهید بگیرید؟! مسئولیت شرعی آن از عهده‌ من و شما ساقط است؟ من این را صریحاً می‌گویم اگر فردا شوروی حمله کند به دره‌گز و شما در  دره‌گز بخواهید جنگ تن به تن خرمشهر را بکنید روز قیامت مسئول هستید و باید جواب بدهید. مسلمان و مؤمن نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود. ما مسئولیم مسئله خرمشهر فقط یک بار به‌وجود بیاید، بعد دیگر باید سازماندهی را یاد بگیریم. ارتش اسرائیل 48 ساعته می‌تواند 240 هزار نفر بسیج کند، که اینها گردانشان معلوم است، تیپ‌شان معلوم است، لشکرشان معلوم است، همه چیزشان معلوم است. در حالی که اسرائیل سه میلیون جمعیت دارد، که این سه میلیون عمده‌اش فلسطینی است.
 
یعنی همان نفر صهیونیست یهودی که در کارخانه کار می‌کند، یک کد نظامی دارد. همین حوزه هایی که درست کردند و امروز می‌بینیم که اسرائیل دارد در دنیا ریشه می‌دواند، ریگان و غیره و ذلک. حافظ اسد می‌گفت کارتر آمده بود با ما مذاکره کند، سر یک مسئله‌ای با هم توافق کردیم.کارتر گفت تو فعلاً اعلام نکن تا من به امریکا بروم و با کسانی که در این قضایا مؤثرند تماس بگیرم و اینها را راضی کنم و بعد اعلام کنیم. این یک نمونه کوچک است که ما توانستیم از حافظ اسد بفهمیم. ما نمی‌دانیم روابط سری بین آنها چیست؟ ما مدرک نداریم، چهار مدرک از لانه جاسوسی درآمده، می‌بینیم اسرائیل مکالمه جمال عبدالناصر با ملک حسین را در جنگ 67 ضبط کرده است. وای به حالمان که تلفنی که با آقای خامنه‌ای در این مملکت صحبت می‌کند، فردا ببینیم که توسط اسرائیل ضبط شده باشد. هیچ بعید نیست. مملکت را امام زمان(عج) نگه‌داشته است، مملکت را خدا نگه داشته است.
 
البته الان مملکت ثباتش به اندازه‌ای است که هیچ کشوری دیگر نمی‌تواند به ما ضربه بزند. یعنی اینها یک زمینه‌ی‌های کوچکی است که آدم به‌عنوان اثر می‌بیند، در عین حال الان حتی به مخیله امریکا هم خطور نمی‌کند که تهاجم نظامی مستقیم بکند. می‌داند که تهاجم نظامی مستقیم به صرف او تمام نمی‌شود، اسرائیل هم به همین ترتیب. اصلاً زمینه‌ای که اسرائیل به لبنان می‌آید حمله کند، اینهاست که موانعی که قبل از ایران سر راهش است و بعدها می‌تواند مسئله برایش مسئله درست بکند اینها را برطرف کند که بعد با یک دشمن طرف باشد. ما می‌بینیم که یک اسلام است و یک دنیا دشمن! کجا دشمن آمده و همه چیزهایش را به‌کار گرفته؟ هنوز دشمن همه چیزهایش را به‌کار نگرفته است. 
 
می‌بینیم که خدا یک کسی را مثل امام، قسمتمان کرده، دو جلسه است که ایشان می‌گویند مسئله جنگ واجب است. در حالی که می‌بینیم بی‌توجهی هنوز در سطح مملکت پیش می‌رود. هنوز مردم به سرعت مطالب را از صحبت امام نمی‌گیرند و هنوز سپاه نفس قضیه را نمی‌گیرد. می‌رود درگیر یک سری مسائل شهری می‌شود و درگیر یک سری مسائلی می‌شود که وظیفه او نیست و بعد موقعی که می‌نشینیم با یک پاسدار صحبت می‌کنیم، می‌بینیم می‌خواهد نهضت‌های آزادی‌بخش داشته باشد، روابط عمومی داشته باشد، دفتر سیاسی داشته باشد، انتشارات داشته باشد، با ضد انقلاب مبارزه کند و در جریانات سیاسی تأثیر داشته باشد. می‌خواهد همه‌کاره باشد، ولی چقدر دارد مایه می‌گذارد؟ پس کو؟ ما که عهده‌دار مملکت نیستیم. مملکت برای خودش سکان‌دار دارد، امام زمان(عج) را دارد، امام خمینی را دارد، مجلس را دارد، دولت را دارد، شورای عالی قضایی را دارد، شورای نگهبان را دارد، ما هم به‌عنوان یک بازوی اجرایی نظامی در کنار ارتش مطرح هستیم. دیگر در قبال وظیفه‌ای که مجلس امروز برای ما مشخص کرده، باید برنامه‌ریزی دراز مدت بکنیم. برادران! این را باید در ذهنمان از بین ببریم که سپاه یک ارگانی است که ما می‌توانیم به صورت ثابت در یک شهر به‌وجود بیاوریم و بعد هم آنجا باشیم و یک‌سری اقداماتی بکنیم، این باید از ذهنمان بیرون برود. سپاه این‌طوری نخواهد بود.
 
یک سپاهی ضمن اینکه می‌گوییم ما به مسائل خانوادگی هم توجه داریم، یعنی این‌طوری نیست که ما مسائل خانوادگی را ندیده بگیریم. ما الان در لشکر خودمان  هر کسی که زن ندارد، خود من دارم  برای بچه‌ها ردیف می‌کنم تا ازدواج کنند، یعنی این‌طوری نیست خیلی بی‌توجه باشیم و فقط بگوییم مسئله، جنگ است. خود من در زمان جنگ در همین خوزستان ازدواج کردم. حالا این مسئله، خانوادگی است و گفتن آن زمینه ندارد ولی می‌خواهم بگویم ما همه این مسائل را در کنار هم باید ببینیم.
 
امروز اگر من و شما به مسئله‌جنگ نپردازیم، چه کسی می‌خواهد بیاید بپردازد و چه کسی از شما آگاه‌تر است؟ چه کسی از شما بیش‌تر رویش سرمایه‌گذاری شده است؟ چه کسی در این مسئله از شما مطمئن‌تر است؟ شما از کانال سپاه گذشتید، مسائل مقدماتی در موردتان گذشته و امروز صریحا من عنوان می‌کنم به‌عنوان یک فردی که در این جمع مسئولیت دارم که ما به‌وجود تک تک شما احتیاج داریم و آن امری که امام می‌فرمایند که واجب کفایی است تا زمانی که مسئولان سپاه و ارتش بگویند کفایت می‌کند، من به‌عنوان یک مسئول در این جلسه می‌گویم که با تک تک شما ما کار داریم و به‌وجود تک تک شما احتیاج داریم و دست تک تک شما را هم می‌بوسیم.
 
چرا که این، مسئله ما نیست، مسئله، مسئله جنگ است. مسئله، مسئله آبروی اسلام است، من را روز قیامت وسط می‌کشند و می‌گویند آقا! 10 هزار نفر زیر دست تو شهید شدند، بیا جواب بده! من که به‌تنهایی چه کسی باشم که بخواهم جواب بدهم؟! من می‌گویم برادران دیگری هم در تیپ امام رضا(ع) و در تیپ جوادالائمه(ع) و تیپ کذا و سپاه کذا بودند. من که تنها نبودم به من هم گفتند این‌جا بایست و گفتم چشم. برادر! یک علت اینکه عملیات عقب افتاده ناتوانی تیپ‌هاست.  تیپ چطوری توان پیدا می‌کند؟  شما باید بمانی در داخل این تیپ که تجربه کسب بکنی.  فرمانده گردان که تا حالا جنگ نکرده، آخر من این را چطوری فرمانده دیگران بگذارم؟ مسئول دسته آمده هنوز آموزش سپاهی ندیده است! چه خاکی به سرمان کنیم؟ دردمان را به چه کسی بگوییم؟ برویم به امام بگوییم؟! برویم به مجلس بگوییم؟! به چه کسی بگوییم؟!
 
چه کسی باید حل کند؟ قبول، یک سری مسائلی بوده که در منطقه برخورده کرده بوده، در اینجا برخورد بوده، کار خوب به شما ندادند، ما کاری غیر از جنگیدن که اینجا نداریم، نمی‌توانیم هم الکی به شما بگوییم که اینجا مقداری آجر است، صبح بریزید آنجا و عصری اینجا بگذارید! در عین اینکه جنگ است و همه مملکت هم نسبت به این جنگ مؤثر و سهیم هستند و ما کمترین کسانی هستیم که در جنگ تأثیر داریم. این را صریحاً بگویم، باور کنید کمترین کسانی که در مسئله جنگ سهیم هستند، آنهایی هستند که دارند در جنگ می‌جنگند. فشار سیاسی روی مسؤلین مملکت است.
 
فشار مالی روی مردم است، همه جا کوپنی است، در حالی که کدام چیز  شما کوپنی بود؟ کجا کمبود غذا داشتید؟ کجا کمبود مهمات داشتیم؟! کجا کمبود مواد داشتیم؟! عراق حداقل تا به‌حال 30 میلیارد دلار از کشورهای عربی قرض گرفته است، 30 میلیارد هم خودش در اول جنگ داشت، این  میلیارد، کفگیرش به ته دیگ خورده است. ذخیره‌ی ارزی این مملکت در آغاز جنگ 13 میلیارد دلار بود با 3، 4 میلیارد دلاری که در قضیه‌جاسوسی گرفتند. جمعیت ما دو برابر جمعیت عراق است. مملکت چنین فشاری را دارد تحمل می‌کند. مسئله گاز، شما خودتان دیگر این مسائل خانوادگی را وارد هستید.
 
اصلاً اینجا ما آن چیزها یادمان می‌رود. چه کسی باید به مسئله جنگ برسد؟ چه باید بکنیم؟ شما که رفتید به تیپ امام رضا)ع( تا 2 ماه دیگر هم وارد عمل نمی‌شوید. گروه بعدی سپاه هم که می‌آید، می‌آید می‌بیند اصلاً تیپی در کار نیست. دست به دامن مسئول تدارکات شدیم، قبول کرده و مانده است. مانده و می‌گوید من یک نفر هستم، می‌گوید اگر من تنها باشم نمی‌توانم کاری بکنم، تو باید به من نفر بدهی. من میخواهم نفر بدهم؟ حالا چه کسی را باید بدهم؟ می‌دانید وضع خط چه طوری است؟ 
 
چه کسی مسئول است؟ اگر منطقه با شما هم یک برخوردی کرده، برخورد درستی نبوده  که حالا من نمی‌دانم بوده یا نبوده  اگر اینجا مسئله داشتید، اگر تیپ برخورد درستی با شما نکرده، اگر لشکر برخورد درستی با شما نکرده، حالا اگر بحث عذرخواهی است، من عذرخواهی می‌کنم. اگر بحث این است که اینها مشکلات جنگ است.  این مشکلات جنگ را همه باید بپذیریم. ببینید روحیه بسیجی‌ها چیست؟ بسیجی داریم 10 بار آمده و اصلاً عین خیالش نیست که حالا ما 3 ماه یا 5 ماه یا 7 ماه یا 10 ماه آمدیم. هیچی، اصلاً باید به مملکت و مجلس بگوییم که آقا! این که شما فکر کردید سپاه می‌تواند عملیات نظامی انجام بدهد، این تا 20 ماه اول جنگ بود و بعد از آن دیگر چنین چیزی نیست! آنها هم فکر خودشان را بکنند اگر می‌خواهند بروند صلح کنند، اگر می‌خواهند بروند سازش کنند، اگر می‌خواهند هر کاری بکنند، بروند انجام بدهند. ولی اگر مسئولین مملکتی می‌گویند که اسلام اگر دست ما را نبسته بود بغدادی باقی نمی‌ماند، بغداد با چه کسی باقی نمی‌ماند، روی هوا؟! تیپ جوادالائمه(ع) که این‌طوری است، تیپ امام رضا(ع) که این‌طوری است، تیپ بیت‌المقدس از منطقه‌هم این‌طوری است، تیپ کذا هم این‌طوری است، علی مانده و حوضش!
 
دیگر چه کسی مانده است؟! در حالی که عراق مدام از عملیات ما تجربه کسب کرده است. در شلمچه خودتان دیدید وضع چه طور است؟ چرا نتوانستید در شلمچه عمل کنید؟ یکی این بود که گردان دیر حرکت کرد، یکی هم این بود که عراق جنگ را بهتر از شما بلد بود و ما به‌عنوان یک بچه مسلمان، بی‌عرضه‌تر از عراقی‌ها بودیم! او آماده‌تر از ما بود. تمام عملیات‌های ما را عراق اطلاع پیدا می‌کند، اعم از کارهای اطلاعاتی که می‌کند، کارهای دیگری که می‌کند. ما به یک بسیجی نتوانستیم یاد بدهیم که اگر اسیر شدی چه بگویی.  وظیفه چه کسی است؟ چه کسی باید بگوید؟ رییس جمهور مملکت باید بگوید؟!  برادر من، وظیفه من و شماست، من و شما باید امروز مشعل این جامعه باشیم. من و شما باید مشعل این تیپ باشیم، من و شما باید مشعل راه آن چهار برادر بسیجی باشیم. بسیجی می‌آید سه ماه می‌ایستد، من هم می‌آیم سه ماه می‌ایستم، چه فرقی بین بسیجی و سپاهی است؟! کادر تیپ، سر هر سه ماهی عوض می‌شود. آیا می‌شود کار کرد؟ شما راهنمایی کنید. راهنمایی کنید چه طوری بکنیم. من اصلاً نمی‌دانستم تا حالا مأموریت سه ماه بود. آخر جنگ که سه ماه نیست. وقتی این برادرمان گفت که این برادران می‌خواهند بروند، اصلاً داشتم شاخ درمی‌آوردم، جداً داشتم شاخ درمی‌آوردم.
 
شما به تیپ امام‌حسین(ع) بروید از این مسئولین و بچه‌های تیپ امام‌حسین(ع) بپرسید، از تک تک بسیجی‌های آنها بپرسید، چند ماه است در جنگ هستید؟ بسیجی‌هایشان ما را از قدیم می‌شناسند. اصلاً آدم می‌رود می‌بیند  به‌یقین می‌توانم بگویم که فقط 30 درصد این تیپ امام حسین(ع)، عوض می‌شود 70 درصد آنها بچه‌های ثابت هستند. اصلاً عشقی که در جبهه است، معنویتی که در جبهه هست، اسلامی که در جبهه هست مگر ما چی می‌خواهیم. بله خانواده هم داریم که به آن هم باید برسیم ولی در قالب خودش، در قالب مسئله جنگ.  بله، مسئله رسیدگی به خانواده در زمان جنگ با غیر جنگ فرق می‌کند، ما راهی به نظرمان نمی‌رسد. در عین حال نمی‌گویم این مسائل بوده یا نبوده.
 
من این حرف را به‌عنوان یک کلیت خدمت برادرها عرض می‌کنم و فقط به‌عنوان یک تذکر، نه به‌عنوان یک مسئله‌ای که وجود داشته است و جداً از برادران خواهشم این است که اصلاً قضیه سه ماه و ا‌ینها را فراموش کنیم. حالا اگر چه قرار است به منطقه بروید. حالا اگر مسئله واحدتان است، مسئله خانواده‌تان است و این‌طور چیزهاست آن را حل کنید. آن یک بحثی است و چند روز بروید و حل کنید ولی این را بدانید که تیپ امام رضا(ع) و تیپ جوادالائمه(ع) لشکر نصر، روز قیامت از تک تک این برادران سؤال خواهد شد یک تشکیلاتی مربوط به منطقه‌ی‌4 بود و ما امید و توقعمان هم این است که ان‌شاءالله با نظمی که داریم در لشکر به‌وجود می‌آوریم، با کنترلی که داریم روی تیپ‌ها انجام می‌دهیم و اولین جلسه‌اش هم صبح جمعه  پس فردا  گذاشتیم و تمام بچه‌هایی که مربوط به منطقه‌‌و در لشکر و در تیپ کار می‌کنند، جمعشان کنیم ببینیم مسائل و مشکلاتشان چیست؟ چه چیزهایی مطرح است؟ این زمینه‌ی‌ها را از بین ببریم.
 
امید ما به این است که یک تشکیلات ثابتی را به‌عنوان مسئله جنگ به‌وجود بیاوریم و این تشکیلات را  باید گسترده کنیم. مجلس وظیفه سپاه را دو مورد مشخص کرده است 1- مبارزه با ضد انقلاب داخلی 2- کمک به ارتش در زمان جنگ. غیر از این دو مورد هم نیست، یعنی حفاظت (از مسئولین) هم مسئولیت جانبی او است. یعنی یک تشکیلاتی اداری و ثابت باشد که بچه‌ها اسمش را "پاسدارمری" گذاشته بودند؟ ما مثل ژاندارمری نداریم که ثابت و یک تشکیلات اداری باشد و این صحبت‌ها را نداریم. سپاه دارد به این جهت می‌رود. یعنی اگر امروز یک فرد سپاهی از این‌جا برگشت او را کردستان می فرستند، از کردستان برگشت به پاس (نگهبانی) می‌فرستند، از پاس برگشت می‌فرستند جای دیگر. حالا "این گوی و این میدان".
 
هر کسی مرد این میدان است، یا علی! هر کس آیندهِ دیگری برای زندگی خودش ترسیم کرده او خودش می‌داند و خدای خودش و این صحبت را ما برای تمام برادران می‌کنیم. یعنی ما گفتیم هر برادری، ولو یک نفر می‌خواهد برای پایان مأموریت برود بیاید با ما صحبت کند، ببینیم چرا می‌خواهد برود؟ و الان هم برادران جمع‌بندی شده، اگر در این رابطه مسئله‌مهمی و چیزی هست عنوان کنند که ما حداقل به‌طور کلی در جریان قرار بگیریم، در جزئیات نمی‌خواهیم داخل بشویم. ما می‌خواهیم مسائل را دقیقا ریشه‌یابی کنیم و نمی‌خواهیم سطحی با قضایا برخورد بشود و مشکلات برادران را ندید بگیریم.
 
این‌طوری هم نیست، می‌خواهیم با قضایا ریشه‌ای برخورد کنیم. توقع هم نداریم که الان برادران داغ بشوند و بگویند همه‌ما می‌مانیم. نه، من انگیزه اینکه شما را تهییج کنم نداشتم، الان هم ندارم، چون آن چیزی که لازم است انگیزه داخلی و درازمدت است؛ آن چیزی است که شما برای خودت برنامه‌ریزی بکنی. با اینکه زمان خیلی محدود است، قصدم گفتن یک سری  مطالبی است که شما در جریانات امور  اگر تا حالا قرار نگرفتید  قرار بگیرید و ما بتوانیم مطالب را ریشه‌یابی کنیم.
 
ریشه‌ای با قضیه‌برخورد کنیم و قضیه را حل کنیم و بعد هم با منطقه برخورد قطعی داشته باشیم و منطقه را هم در قبال کارهایی که اینجا می‌کنیم، منظم کنیم. یعنی به منطقه هم بگوییم موقعی که شما هر کسی را می‌خواهید به اینجا بفرستید دو، سه ماه بماند و بعد هم رها کند و برود، ما این را قبول نداریم و حداقل این است که ما نمی‌توانیم این‌طوری بجنگیم. نمی‌شود مسئولیت خون این همه بچه مسلمان را به‌عهده گرفت، خون بچه‌هایی که جنازه‌شان هنوز در شلمچه مانده است و اینها روی گرده ما سنگینی می‌کند، اما باز این‌قدر قلبمان سخت شده که ماندیم. حساب کنید مگر یک نفر‌چقدر می‌تواند تحمل کند؟ آدم چند شهید را جواب بدهد؟ حداقل در این لشکر ما، تا حالا 10 هزار نفر شهید شدند، روز قیامت از من نمی‌پرسند؟ آخر من چطوری جواب بدهم؟! 
 
من کمترین اثر را در این لشکر دارم، چون این کاری که صورت می‌گیرد، شما می‌کنید، اگر شما بگذارید و بروید، من با چه کسی کار کنم؟! این است که قصد ما این است که مسائل را ریشه‌یابی کنیم و پس‌فردا همه پاسداران منطقه‌و اعضایی را که ثابت در تیپ‌ها کار می‌کنند قرار شده جمع کنیم، این مسائل و مسائل گسترده‌تری را برایشان مطرح کنیم. هر ده روز یک بار هم حداقل این جلسه را برقرار کنیم که برادرها در چگونگی روند مسئله جنگ و مسئله کشور قرار بگیرند. یک مقدار هم این مسائل به دلیل این‌ است که اطلاعات، کم به برادران می‌رسد. برادرها بدانند وضع مملکتشان چیه؟ اسلام چه چیزی از آنها می‌خواهد؟ بسیجی‌ها می‌گویند شما به ما بگویید اسلام فقط چه می‌خواهد؟ به خدا به اینها می‌گویی برای اسلام، 20، 30 کیلومتر بدو برو، 30 کیلومتر بدو می‌رود. یک بسیجی می‌گفت که من این را می‌دانم که اسلام به من می‌گوید "اهدنا الصراط المستقیم" من اینجا را مستقیم می‌گیرم و به کربلا می‌روم.
 
این‌قدر هم مخلص است، پشت پیراهنش نوشته بود «ورود ترکش، توپ و خمپاره ممنوع!» ببینید با زندگی این‌طوری برخورد می‌کند! بچه خلی نیست که این را بردارد بنویسد که ورود ترکش و خمپاره ممنوع! این‌طوری برخورد می‌کند و می‌گوید خرمشهر دیدی ما آمدیم، کربلا ما می‌آییم. این فرهنگ آن بسیجی است. این مانده که فقط تو یادش بدهی که چطوری بجنگد، به او بگویی چه کار بکن. تا حالا شده یک بسیجی بیاید از یک فرمانده گردان بپرسد این جایی که ما داریم می‌رویم، چرا داریم می‌رویم؟ ما این مشکلات را نداریم. خدا همه چیز در اختیارمان گذاشته است. ما به‌عنوان یک سپاهی امروز مسئولیم.
 
روز قیامت سر پل صراط جلوی ما را می‌گیرند و می‌گویند "وقفوهم انهم لمسئولون"، این‌ها را نگه‌دار، اینها مسئول بودند. اینها همین طوری نبودند، اینها آدم‌های فهمیده‌ای بودند. به اینها مطلب رسیده بود و این مطلب را ما برای همه برادران منطقه‌4 خواهیم گفت. حتی اگر چاره نشود، راه می‌افتیم به شهرهای خراسان می‌رویم و سپاه به سپاه صحبت می‌کنیم و اتمام حجت می‌کنیم. بعد از اتمام حجت با برادران، عمل کردند، کردند، نکردند، فبه‌المراد، ربطی به ما ندارد. حالا به‌عنوان مباحث ریشه‌ای که هست، به‌طورکلی  یک ربعی که وقت هست برادرها مطرح کنند ان‌شاءالله سعی ما بر این است که با کادر درازمدت و برنامه‌ریزی درازمدت که در تیپ و لشکر داریم کارآیی این تیپ‌ها را بالا ببریم  و ان‌شاءالله با ثابت بودن بچه‌ها و کسب کردن تجربه توسط شما، نیروها علاقه‌مندانه بگویند ما می‌خواهیم به تیپ امام رضا(ع) برویم، ما می‌خواهیم به تیپ جوادالائمه برویم. چرا؟ چون می‌بینند جو یک جو علاقه‌مند است. جو یک جوّ سربازان امام زمان(عج) است. جو یک جو محبین آل محمد(ص) است.
 
حضار: اللهم صل علی محمد و آل محمد.
 
تا جایی هم که زبانمان بکشد و وجودمان بکشد دنبال این قضیه خواهیم بود و امیدواریم ان‌شاءالله برادران بنشینند و راجع به این قضیه‌فکر کنند و حتی مطالبشان را بنویسند که در سه، چهار سال آینده چه می‌خواهند بکنند. برداشتشان از این سپاه آینده چیست؟ ما در پرسنلی و در این طرف و در آن طرف، مرتب عضو گرفتیم، این عضوها را چه کار می‌خواهیم بکنیم؟ مدام می‌‌خواهیم تشکیلات روابط عمومی زیاد کنیم؟ درست است که کتابخانه درست کردن هم مبارزه با امپریالیست است، ولی این‌جا که ما درگیری مستقیم داریم کو تا آن قضیه؟ این است که توقع ما از برادران این است که مسئله 3 ماه و 4 ماه و 5 ماه را کم کم کنار بگذارند و مسائلی که در ارتباط با منطقه دارید، با فرماندهی منطقه صحبت کردیم، منطقه هیچ صحبتی ندارد که برادران بیایند و دائمی این‌جا بمانند و ما با منطقه هم شرط کردیم که از این به بعد نمی‌توانیم تجربه جنگ را و خون این برادران را که شهید می‌شوند بگذاریم به‌دوش یک عده از برادرانی که فقط می‌آیند و یک ذره کار یاد می‌گیرند و می‌روند. این است که به مسائل تیپ هم رسیدگی می‌کنیم.
 
در حدی که در توان‌مان است و حداقل این است که اگر الان می‌بینید که اداره تیپ اشکال دارد، به‌همین دلیل است، به‌همین دلیل است که نفری را که بماند، وارد باشد، مدیریت داشته باشد، استعداد داشته باشد، در این تیپ نداشتیم. در تیپ‌های درگیر داریم ولی الان ما از تیپ امام حسین(ع) بیاوریم و فرمانده تیپ شما بگذاریم؟ می‌توانید با او کار کنید؟ این به شما برنمی‌خورد؟ که بگویند منطقه‌‌4 این‌قدر نفر ثابت ندارد که فرمانده تیپ درست کند، این به شما برنمی‌خورد؟ اگر برنمی‌خورد ما برویم بیاوریم؟ اگر می‌بینید که یک سری مسائل و ایراد دارد، برای اینکه برادرانی که مدیریت و استعداد داشته باشند و دائم مانده باشند در این تیپ، نداریم و این برادرانی که شهید می‌شوند که: " و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر" من ینتظر آن کیست؟ من ینتظر در این تیپ ها نداریم، تکلیف ما چیست؟ می‌گویم آن انگیزه‌ها و آن برخوردهایی که بوده آنها جای خود دارد، آنها را ما باید عذرخواهی کنیم، یا باید ریشه‌یابی کنیم؟ باید بررسی کنیم و بعد برطرف کنیم.
 
وظیفه خودمان هم می‌دانیم. در قبال این کار هم مسئول هستیم. اما آنها جداست و این مسؤلیت ما هم جداست. یعنی اگر شما دارید از سپاه به خانه‌تان می‌روی یک کسی با تو تصادف کرد، دیگر خانه‌تان و تشکیلاتتان و هم کارتان را رها می‌کنی و تا ابد می‌ایستی سر تصادف؟! یا دنبال این هستی که زود سر این تصادف را هم بیاوری و دنبال کارت بروی. این برخوردهایی که ما با هم داریم تصادف‌هایی است که ما در خیابان می‌کنیم. مدام در تصادف توجه‌مان به این است که زود قال قضیه را بکنیم و برویم ولو که شده یک مقدار خسارت را خودمان تحمل می‌کنیم، رها می‌کنیم و می‌رویم. تازه آنجا مسئله دنیوی است و اینجا مسئله اخروی است.
 
اینجا نیز مالک اشترش پا می‌شود و می‌رود آن طوری می‌کند تا چه برسد به برادرانی که خودشان حس می‌کنند وجودشان این‌جا لازم نیست. من فکر می‌کنم در جهت کلی  آن چیزهایی که لازم است خدمت برادران بگوییم، یک مقداری گفتیم، حالا در آن جلسه جمعه هم برادران حتماً باشند و در آن شرکت کنند. آنجا هم یک سری مسائل را  مطرح می‌کنیم و برادران بنشینند بین خودشان و خدای خودشان تصمیم بگیرند، به‌زور هیچ کسی را نمی‌شود نگه داشت و زمینه کار ما هم نیست که کسی را به‌زور نگه‌داریم مگر اینکه در منطقه تعهد بگیریم و تشکیلات قبلی را فراهم کنیم، بعد برادرانی که می‌آیند از این‌جا بگوییم آقا! دائم باید بیایید. یعنی در مورد برادرانی  که اینجا هستند اتمام حجت می‌کنیم حالا اگر مسئله‌ای است برادران در جهت کلی عنوان کنند و بفرمایند.
 
یکی از حضار: ‌شما گفتید. [نامفهوم]
 
برادر حسن باقری: ‌باید کسب کنیم و بعد استفاده کنیم.
 
یکی از حضار: [نامفهوم] از نظر روحیه‌و نیروی جسمی؟
 
برادر حسن باقری: ‌حالا نیروی جسمی یک بحث است که از توانمان خارج است، من الان گفتم که با زور نمی‌شود کسی را نگه داشت، اگر کسی روحیه جنگ فی سبیل الله ندارد، نه.
 
یکی از حضار: اگر اجازه بدهید من که در سازماندهی بودم و با یکایک این برادران برخورد داشتم. [قطع صحبت ایشان]
 
برادر حسن باقری: نه هر کسی نظر خودش را بگوید، شما نمی‌خواهد بگویید.
 
یکی از حضار: نه اجازه بدهید! این مسئله کلی است.
 
برادر حسن باقری: می‌دانم، نمی‌خواهم از طرف جمع صحبت بشود، هر کسی نظر خودش را بگوید. نمی‌خواهم کسی وکیل دیگران بشود. ببینید مسئله این است که الان جنگ یک چیزی نیست که ما بگوییم سه ماه تجربه کسب می‌کنیم، دو ماه برمی‌گردیم و بعد سه ماه برمی‌گردیم، نه در این دو ماه، روش جنگ عوض می‌شود. هر عملیات ما یک روش جنگ مخصوص به‌خودش دارد.
 
یکی از حضار: [نامفهوم]
 
برادر حسن باقری: من عرض کردم خدمت شما که این صحبت را برای تمام برادران خواهیم کرد و اگر کفاف نکند به خراسان می‌رویم، شهر به شهر این اتمام حجت را می‌کنیم و نگفتیم هم فقط برای شما مطرح می‌کنیم، گفتیم ولو یک نفر الان بخواهد پایان مأموریت بگیرد با او اتمام حجت می‌کنیم و جمعه صبح  برای همه پاسداران منطقهِ‌جلسه گذاشتیم، حتی اگر لازم بشود یک روزی می‌گوییم آقا همه پاسداران را در منطقه‌4 یک جا جمع کنید، می‌رویم برای آنها صحبت می‌کنیم. این نه مخصوص یک نفر است نه روی صحبتمان با شخص مخصوصی است و یک صحبت کلی است مربوط به همهِ سپاه است، نه اینکه مربوط به سپاه منطقهِ‌4 باشد، مربوط به کل سپاه است و مربوط به راهی است که سپاه در پیش دارد. حالا اگر کسی روحیه ندارد، ولی بحث ما در این است که چرا روحیه نداریم؟ این را می‌توانیم بحث کنیم.
 
یکی از حضار: [نامفهوم]
 
برادر حسن باقری: ‌جنگ یک سیر است. اگر که ما معتقدیم که این نفری که سه ماه به جبهه می‌آید در طول این سه ماه روحیه‌اش را از دست می‌دهد. [قطع صحبت ایشان]
 
یکی از حضار: ‌نه، روحیه فرق می‌کند، کسل می‌شود.
 
برادر حسن باقری: ‌همین کسل بودن، ضعف ماست، انگیزه این کسل بودن به این است که ما آن استحکامی که در تیپ‌ها باید به‌وجود بیاوریم و آن علاقه‌ای را که بین همدیگر باید به‌وجود بیاوریم، را به‌وجود نیاوردیم، لذاست که بچه‌ها اینجا کسل می‌شوند، و الا در مفهوم واقعی اگر قرار است در جنگ فی‌سبیل‌الله کسل بشویم وای به حالمان!‌
 
یکی از حضار: [نامفهوم]
 
برادر حسن باقری: ‌احسنت! ما هم همین را می‌گوییم. اتفاقا زمینه صحبتمان همین است. ما هم می‌گوییم چرا تیپ نمی‌تواند این کار را بکند، برای اینکه نفر وارد کم دارد، ما تا حالا سه مسئول طرح و برنامه در تیپ امام‌رضا)ع( عوض کردیم. یکی از آنها رفت، یکی از آنها آمده، نمی‌دانم چه مریضی گرفته، چشم‌هایش نابینا شد. بعد هم گفتند که یک مقدار اختلال حواس پیدا کرده و رفته است.  آخر طرح و برنامه یک تیپ چیزی است که ما به سادگی از آن بگذریم؟! او باید این برنامه را تنظیم کند، می‌بینیم ناثابت است. ما هم همین را می‌گوییم، ما هم می‌گوییم برادران به‌همین دلیلی که شما می‌گویید و می‌گوییم به‌دلیل نقصی که در تیپ وجود دارد و ضربه به بسیج می‌زند و این بسیج می‌رود اثر نامطلوبی در منطقه ایجاد می‌کند، یعنی آمده 50 روز در مقر کاترپیلار مانده آنجا به او رسیدگی نشده، ما خبر داریم گروه نماز صبح بچه‌ها نصف شده است! چه کسی مسئولش است؟ من؟!‌
 
یکی از حضار: ‌اصلاً روحیه‌اش را از دست داده است.
 
برادر حسن باقری: ‌احسنت! روحیه‌اش را از دست داده است. بعد هم به شهر خودش برمی‌گردد و می‌گویند جبهه چه خبر بود؟ می‌گوید بابا یک مشت بخور و بخواب است. ساختمان بود، جنگ نبود. خب چرا؟ برای اینکه گردان یک کادر ثابت مشخصی ندارد. بیایید شما به تیپ‌های دیگر بروید، ببینید اصلاً فرمانده گردان عوض می‌شود؟! فرمانده گردان تا حالا در 5 عملیات شرکت کرده و می‌داند چطوری به نیرو روحیه بدهد، ما هم همین را می‌گوییم. ما می‌گوییم برادران ما در تیپ باید ثابت باشند برای اینکه بدانند چطوری به خودشان روحیه بدهند وچطوری به نیرویشان روحیه بدهند، آن‌وقت ما هم می‌توانیم کنترل کنیم. ما هم می‌توانیم 10 روز به 10 روز کنترل کنیم، بگوییم آقا! فلان گردانت را در خط بردی یا نبردی؟ الان به تیپ می‌گوییم چه کاری کردی؟ گردان را به خط بردی؟ می‌گوید گردان سه نفر پاسدار دارد. 
 
من به یک گردانی که سه نفر پاسدار دارد چه بگویم؟ یک ذره بیش‌تر هم فشار بیاورم، آن سه نفر هم می‌گویند روحیه نداریم. غیر از این است که فکر می‌کنیم؟ اتفاقاً خود شما هم زمینه‌ی‌های مطلب را خوب گرفتید، یعنی خود شما هم انگیزه‌های ایراد را خوب گرفتید، اما ما دردمان سر چاره‌اش است، چاره آن به غیر از خود شما انجام نمی‌شود. حتی من بالاتر از این می‌خواهم بگویم، من می‌خواهم بگویم ما باید پاسدارانمان را بیاوریم در جبهه بسازیم و برویم سپاه‌های مملکت‌مان را درست کنیم. این‌قدر می‌خواهم مطلب را قوی بگیرید و این نمی‌شود مگر اینکه اینجا ثابت بمانیم، یعنی چه؟ حالا اگر یک تشکیلاتی است که پاسدار با روحیه می‌آید و بی‌روحیه می‌رود، این ضعف اینجاست، یعنی ضعف ماست. ولی این را بدون نفر می‌شود کرد؟ و ما هم هیچ به برادران نه قول می‌دهیم که این مسئله دو روزه برطرف بشود، نه هم می‌گوییم که اصلاً برطرف نمی‌شود، نه، همّ و غمّ تلاشمان را به یاری خدا با توجهات امام زمان(عج) می‌گذاریم روی این قضیه که این نکات را در تیپ برطرف کنیم، جوّی را در لشکر و در تیپ به‌وجود بیاوریم که اصلاً در منطقه بپیچد که هر کس می‌خواهد ساخته بشود به جبهه بیاید.
 
ولی اگر امروز ما به جبهه آمدیم و بی‌روحیه برگشتیم، چه قدر ضربه به مسئله جنگ که اصلی‌ترین مسئله انقلاب است وارد کردیم،  این مسئله‌اش در مورد نفر است. اگر پاسدار رسمی سپاه نیاید ودایم نایستد ما به چه کسی بگوییم دایم بایستید؟ ما الان طرحی داریم می‌دهیم که بسیجی‌ها را یک سال در جبهه نگه داریم. می‌بینیم نمی‌شود، بسیجی که می‌آید 5 روز عملیات را انجام می‌دهد می‌رود. خب یاد نمی‌گیرد آر‌پی‌جی‌زنش دو گلوله آر‌پی‌جی‌زده که 8 هزار تومان شده است، 100 فشنگ شلیک کرده است، الان ما حساب می‌کردیم می‌بینیم که هر پاسداری که این‌جا آمده و برایش کار شده، به خدا هر کدام از شما کمتر از 500 هزار تومان برایتان خرج شده است؟ حالا کاری به این پول و قیمت و این حرف‌ها نداریم، ولی اینها برای ما مسئله است.
 
یکی از حضار: ‌مسئله رسیدگی به خانواده است که باید به آن برسند.
 
برادر حسن باقری: ‌بله، ما به آن هم توجه داریم. یا باید بگویید مسئله اصلی‌تان را جنگ نگذاشتید که یک بحث دیگری است و هر کس می‌داند و خدای خودش. ما یک وقت خدای نکرده قصد گوشه زدن هم به احدی از برادران نداریم. یک وقت این است که یک برادری اعتقادش این است که  به مسئله خانوادگی باید صددرصد برسد، اگر اعتقادش این است، باید برود. یک قسمتی از سپاه بروید، البته به احتمال قوی باید مسیرش را عوض کند، حالا این را سربسته بگویم، مسیر آینده سپاه این نیست که کسی یک جا ثابت بماند و اگر آن خواهری که زن یک سپاهی می‌شود به امید اینکه 30 سال با این سپاهی  زندگی کند او هم به اشتباه رفته است. اگر که ما [اسم] خودمان را سرباز امام زمان(عج) گذاشتیم، اگر ما معتقدیم به‌عنوان بازوی انقلاب اسلامی هستیم، البته می‌گویم قصدمان هم تیره کردن آینده زندگی برادران نیست ولی شما هر کدامتان که رفتید ازدواج کنید مگر روز اول شرط شهادت با همسرتان نکردید؟ اگر نکردید که اصلاً زندگی یک پاسدار، لحظه به لحظه‌اش مرگ و ترور است و شهادت است. اگر این انگیزه‌ها نیست که باید برویم یک خورده فکر کنیم و بعد آن وقت بنشینیم تصمیم بگیریم ببینیم آینده ما چیست؟ من این را جداً به برادران سفارش می‌کنم که بنویسند روی یک تکه کاغذ من کیستم؟ با یک علامت سؤال بزرگ و یک ساعت، یک ساعت و نیم بنشینند بنویسند که بابا من چه کسی هستم؟ چه کاره بودم؟ انگیزه‌ای که من به سپاه آمدم چه بود؟
 
آینده‌ای که من برای خودم ترسیم می‌کنم چیست؟ تصمیم‌گیری‌هایی که می‌کنم بر چه استراتژی استوار است؟ ما استراتژی کلی‌مان که در لشکر می‌خواهیم پیاده کنیم، خدمت برادران گفتیم، هیچ چیزی را هم پوشیده نمی‌کنیم، برادران هم بنشینند برای خودشان فکر کنند بگویند ما در آینده چه می‌خواهیم بکنیم؟ براساس این که چه می‌خواهیم بکنیم و چه استعدادی داریم مسیر خودشان را ان‌شاءالله صحیح انتخاب کنند. این است که مسئله خانوادگی را توجه داریم، اما اگر فکر می‌کنید که رسیدن به خانواده شما مانند رسیدگی به خانواده یک  کارمند وزارت راه است، نه، قطعاً این‌طوری نخواهد بود.
 
شما اگر بتوانید به زندگی خانوادگی‌تان برسید حداکثری که می‌توانید برسید 25 درصد زندگیتان است. مگر شما در مشهد هستید چقدرش را در خانواده هستید؟ حالا در خانواده هم که هستید چه‌قدرش را هم خوب هستید چقدرش را با خانواده هستید؟ بعد هم هر چقدر به این قضایای دنیوی اهمیت بدهید، اهمیت آن بالا می‌رود و هر چه کم اهمیت دهید پایین می‌آید. این‌قدر این خواهران و این زن‌های جامعه ما تحول پیدا کرده‌اند که حدی ندارد حالا شاید یک وقت خدا یک زنی را گیرآدم بیندازد بخواهد آدم را امتحان کند این یک بحث دیگری است. ولی اگر زندگی‌مان را روی مسیر انتخاب کردیم، به خدا این‌قدر این زن‌های ما تحول پیدا کرده‌اند که ما در قبال این زن‌ها احساس کوچکی می‌کنیم.
 
مادری که 19 سال این بچه را بزرگ کرده، آمده بچه خودش را کفن کرده بعد رویش را به خدا کرده گفته: خدایا! من این بچه‌ای را  که 19 سال پیش قنداقش می‌کردم تو شاهد باش امروز دارم کفن می‌کنم. مگر آن مادر بچه را دوست ندارد؟! او خانواده ندارد؟ یا باید ذلت خانواده‌هایی را که در خرمشهر به ناموسشان تجاوز شد و زن‌ها و پیرزن‌ها و پیرمردهایی را که در خرمشهر اسیر و شهید شدند، بپذیریم یا باید بپذیریم که خانواده ما در رنج و عذاب باشند. پس "فضل‌الله المجاهدین علی القاعدین" مال کیست؟ پس وظیفه پاسدار اسلام چیست؟ یک مقداری باید قوی‌تر روی قضیه فکر کنیم، ضمن اینکه به مسئله خانوادگی اهمیت می‌دهیم و این‌طور نیست که اهمیت ندهیم، یعنی هیچ جا نیست که یک وقت ببینیم که یک برادری گرفتاری خانوادگی دارد و رسیدگی نکنیم اما نه، اگر برادری است که توقعش این است که دو ماه در جبهه باشد و دو ماه در خانه باشد، نه. حداقل در قسمت جنگی نمی‌تواند وارد بشود، در یک قسمت دیگر سپاه باید باشد. آن را خود سپاه باید تعیین کند.
 
اما آن برادری که می‌خواهد وارد قضیه‌جنگ بشود و می‌خواهد اسمش جزء "مجاهدین" در راه خدا نوشته بشود بله او باید از خانواده بزند، باید از تفریح بزند، باید از روحیه‌اش بزند، تازه شما طبیعتاً جبهه را ببینید روحیه کجاست؟ ببینید عشق کجاست؟ ببینید اصلاً می‌شود جبهه را ترک کرد؟ به خدا قسم 24 ساعت آدم می‌رود تهران، دلش می‌گیرد. در تهران می‌گویند آی مواظب باش ترورت نکنند. آی لباس شخصی بپوش. آی مواظب همسایه باش.آی مواظب این باش. بعد هم می‌روید می‌بینی در رادیو و تلویزیون توده‌ای‌ها هستند، آی وزارت راه آن طوری است، یک طوری برای آدم می‌گوید، آدم می‌گوید که همین الان انقلاب دارد سقوط می‌کند. ما هر وقت تهران می‌رویم 24 ساعت، 48 ساعت، ول کرده فرار می‌کنیم و می‌آییم. عشق اینجاست، زندگی این‌جاست، روحیه اینجاست، امام زمان)عج( این‌جاست، اسلام اینجاست، خدا اینجاست، ما کجا می‌خواهیم برویم غیر از این‌جا؟ در عین حال برادران باید فکر بکنند. ما هیچ کس را نه به زور نگه می‌داریم نه مایل به این قضیه هستیم، ولی این اختیار را داریم که با آن برادری که می‌خواهیم کار کنیم با او تعهد کنیم و بگوییم برادر! اگر می‌خواهی بمانی ما این‌طوری می‌توانیم بجنگیم و این‌طوری خدا به ما قسمت کرده است. غیر از این هر برادری خودش می‌داند.
 
یکی از حضار: ‌مسئله این است که اگر الان برادران در سپاه ساخته نشوند و همین طور باشند، فردا برادری می‌خواهد شش ماه یا یک سال و یا آن تعهدی که داده تا آخرین قطره خونش بجنگد.
 
برادر حسن باقری: ‌احسنت!‌
 
یکی از حضار: ‌ولی آمد بعد از 6 ماه یا 4 ماه یا 5 ماه، یک چیزی بشود و جوّ منطقه یا جوّ سیاسی مملکت ایجاد کند که برود در منطقه استراحت کند و بعد برگردد، این نباید این‌طوری راکد بخوابد...
 
برادر حسن باقری: ‌این را خلاصه‌تر، زمینه‌های کلی را بگویید که موقع نماز نزدیک است.
 
یکی از حضار: ‌چشم، باشد، این خیلی مسئله است.
 
برادر حسن باقری: ‌می‌دانم من معذرت می‌خواهم فقط به دلیل نزدیک شدن به نماز می‌گویم.
 
پایان
 
*پاسداشت سی و سومین سالگرد «عملیات رمضان» در خبرگزاری فارس/77
 
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdca06n0.49nee15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما