تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۰۴
كشاورزي در سيستان ، ابزار وعنوانهای خاص در بین افراد و کشاورزان منطقه داشته است كه به گویش و لهجه محلی در بین مردم سیستان رواج دارد.
آشنایی با برخی از اصطلاحات که کشاورزان سیستانی در مزارع خود استفاده می کنند
آشنایی با برخی از اصطلاحات که کشاورزان سیستانی در مزارع خود استفاده می کنند
به گزارش سرویس اجتماعی عصرهامون به نقل از ندای هیرمند،كشاورزي در سيستان ، ابزار و عنوانهای خاص در بین افراد و کشاورزان منطقه داشته است كه به گویش و لهجه محلی در بین مردم سیستان رواج دارد در ادامه با برخی از اصطلاحات کاربردی در بین کشاورزان سیستانی آشنا خواهیم شد.
كَلگير : قطعه زميني كه در گذشته از ماليات معاف بوده وبه نزديكان خان وسردار تعلق داشته است
اندازه كلگير بين يك تا 1/4 هكتار تغيير ميكرده است
پاگُو(pago) پا گاو :
به يك واحد از زمين زراعي گفته مي شود كه با تعداد افراد 6 تا 7 نفر روي يك زمين مشخص تا 24 هكتار براي يك سال زراعي كار مي كنند ويك نفر سالار بر كار آنان نظارت مستقيم دارد
زوُنگ : (zong):خوشه هاي نيمه شكسته گندم كه ته مانده خرمن باقي ميماند
روگيز : (rogez) :غربال بزرگ كه جهت پاك كردن گندم از آنم استفاده ميكردند . كه داراي روزنه هاي بزرگ بوده كه گندم از داخل آن خارج واضافات در روگيز باقي ميماند .
بزگر ( bazgar) برزگر : به كس گفته مي شود كه بذر گندم كشت را نداشته و از ديگران مي گرفته است .
يبجه : (beja) :قرعه كشي كردن . معمولا" در چند مورد مورد استفاده مي شده است و در هنگام لايروبي انهار و يا زماني كه يك قطعه زمين بصورت عمومي كشت مي شده است مثل زمينهاي كه هم اكنون در درياچه هامون در شمال اديمي كشت خربزه غير فصل صورت گرفت . براي مشخص نمودن محدوده كشت هر فرد بيجه صورت مي گيرد
گوره : (gora) : بند خاكي . عموما" در مقابله با سيلاب احداث مي گردد
سَروُك : (sarok) كه گاها" (جولّي ) (joli) نيز گفته مي شود پارچه اي ضخيم است كه در حمل گندم وجو از آن استفاده مي شود
كلاك : (kalak) : متشكل از چند دسته گندم يا جو كه بصورت يك پشتار در سروك وبدون سروك بسته مي شود
دسته : (dasta) عبارت از چند قوده ( قبضه ) گندم يا جو كه بر روي هم قرار ميگيرد .
پل :(pal) : مرزي براي كرت بندي وجدا كردن زمين كشاورزي
پشْك : قرعه كشي بين زارعين (بيجه )
ته پايي : مزد سم گاو كه خرمن را كوبيده است
گردني : مزد گردن گاو كه با آن زمين را شخم مي زدند
پْرَتَك اُو : آبي كه هنگام خوشه بستن به مزرعه داده مي شده است .
منگال : داس
پَلُونگ : خرمن كوچكي كه براي كوبيدن آن از دو يا سه گاو در گذشته استفاده مي شد
رِشتَه: اصطلاحي بود مخصوص كوبيدن خرمن توسط تعدادي از گاوها كه بصورت موازي ويك سلسله كنار هم بسته مي شدند ودور يك محور (گاوگل )كه در وسط مشخص بود بصورت مداوم مي چرخيدند .
خرمن : توده عظيم از گندم وجو كه بعد از درو يكجا جمع وبراي كوبيدن آماده مي شد
دَستُك : چوب آبي كه از جو(جك) بزرگتر و از نوداث (نهر ميانه ) كوچكتر است
نوداث : (نو احداث ) جوي ميانه وجديدالاحداث
اِيشتِن :وسيله اي براي باد دادن خرمن و جدا كردن كاه از گندم
كَكي :جدا كردن گندم از كاه كه در زمان وزش باد ملايم صورت مي گرفت
خوردَه :دو يا سه واحد (پَخل ) كه در زير پاي رشته قرار مي گرفت وخورد و له ميدَه مي شد
سَرگَز :گاوي كه در اول صف ( رشته ) قرار داشت
گاوگُل :گاوي كه در اول صف رشته قرار داشت وديگر گاوها به دور آن مي چرخيدند كه گاوي نجيب ، مطيع وسر به راه بود.
ني دست : دسته كوچك رخت
مالِه : چوبي كه زمين را پس از شخم زدن با آن صاف مي كردند .
نَسَخ : يك واحد زراعي براي زماني معين (در شروع فصل كاشت )
مياد : آهن نوك تيز كه براي شخم زدن استفاده مي كردند
بيل : يا بئل : وقت و زمان
انتهای پیام/4382 https://www.asrehamoon.ir/vdchq-nq.23nqzdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما