تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۳۰
سیاست های مالی و پولی به گونه ای بر گرده بدنه اقتصادی دولت فشار آورده است که قرار است بخش دولتی در حوزه آموزش و پرورش را به بخش خصوصی تبدیل کنند.
سپردن نسل پنجم انقلاب به آموزش های سکولار و لیبرال/سود این خصوصی سازی به جیب چه کسانی خواهد ریخت؟
سپردن نسل پنجم انقلاب به آموزش های سکولار و لیبرال/سود این خصوصی سازی به جیب چه کسانی خواهد ریخت؟
به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی عصرهامون، آموزش و پرورش در ایران پس از انقلاب رکن اساسی برای پرورش انسانهایی محسوب شده که این انسانها در افق آینده کشور قرار است نقشی جریان ساز و بنیادین را برای جامعه سازی و تمدن پردازی ایفا کنند و نیروی انسانی که بنا بوده برای مدیریت و خودکفایی کشورمان در چارچوب چشم اندازهای کلان تربیت گردد را در زمره خروجی های نظام آموزشی کشور و با تکیه بر نقش بی بدیل آموزش و پرورش قرار داده اند. حالا اما امروز و در ایران 1394 گویی سیاست های مالی و پولی به گونه ای بر گرده بدنه اقتصادی دولت فشار آورده است که دیگر یارای تامین هزینه های مالی این نهاد را ندارد و قرار است بخش دولتی در حوزه آموزش و پرورش را به بخش خصوصی تبدیل کنند. با تاکیدات چندین باره امام راحل و مقام معظم رهبری در حوزه تربیت نیروی انسانی و ترسیم نقش پررنگ دولت جمهوری اسلامی در حوزه وزرات آموزش و پرورش و همچنین مصوبات مجلس شورای اسلامی، اما امروز و توسط مقامات بلند پایه دولت یازدهم مجددا شاهد طرح چنین سیاست هایی هستیم که می خواهند حوزه دولتی را در آموزش و پرورش محدود گردانند. هزینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این نوع نگرش به حوزه آموزش و پرورش چیست؟ و به راستی چه کسانی و یا به عبارتی چه جریان های سیاسی از این حوزه استقبال خواهند کرد؟ در اینباره میشود از چند نگاه به این مسئله نگریست:
الف: اقتصاد اندیشی مزمن یا به عبارتی تکیه بیش از حد بر سود مادی در حوزه آموزش و پروش و ضرب و تقسیم های مادی و عدم محاسبه دقیق از آنچه که با صرف این هزینه ها به دست می آید سیاست های آموزشی دولت را به سمت رادیکال شدن در حوزه خصوصی سازی خواهد برد. هزینه ساز خواندن آموزش و پرورش در حالی از سوی مقامات رسمی دولت به گوش می رسد که آمار واردات چوب بستنی، بادکنک، خلال دندان و غیره در سال گذشته سرسام آور بوده است و یا از سویی دیگر فرار های مالیاتی و عدم برخورد بانک مرکزی با لیست 576 بدهکار کلان بانکی که مجموع بدهی هایشان بالغ بر 100 هزار میلیارد تومان می شود نیز نقل محافل سیاسی است!
سوال اینجاست که چرا باید چوب کم کاری در سایر بخش ها را آموزش و پرورش بخورد؟
مثلا برای کاستن از هزینه های دولتی روی آورده شد به محدود کردن ظرفیت های برخی مراکز تربیت معلم و نهادهای تربیت معلم در کشور که خود نتیجه سیاست های مالی جدید است. اگر بنا باشد که در مدارسمان معلمان متخصص در حوزه های مختلف مسئولیت حساس تربیت انسان را بر دوش نکشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ هم اکنون تعداد بسیار قابل توجهی از فارغ التحصیلان سایر رشته های آموزش عالی در بخش های بسیاری از مدارس کشور مشغول تدریس می باشند آن هم با این مقدمه که هیچ آموزش خاصی برای معلم شدن که اتفاقا با روح انسانها سروکار دارد را ندیده و تنها و تنها با حقوقی ما بین 400 تا 800 هزار تومان در ماه به این کسوت درآمده اند. آیا اقتصاد بهانه خوبی برای شانه خالی کردن از زیر بار چنین مسئولیت خطیری است؟ این امر با سخنان صریح رهبر معظم انقلاب چه نسبتی دارد؟
ب: چرخه خطر آفرین بعدی که در این مسیر به وجود خواهد آمد ایجاد شکاف های طبقاتی و اجتماعی حاصل از این نوع اقتصاد اندیشی است. وقتی مدارس خصوصی گردید یعنی باید شهریه پرداخت شود و این پرداخت مالی که در برخی موراد بسیار مبلغ قابل توجهی است فی المثل برای بخش قابل توجهی از مردم استان های محروم و مردم سراسر کشور مقدور نخواهد بود، لذا در همان مرحله ابتدائی بخشی از استعدادهای این آب و خاک وارد گردونه آموزش نخواهند شد وقتی حضور قشر مرفه جامعه در این مدارس و هزینه کردهای سرسام آوری که از جانب این خانواده های مرفه در مدارس غیرانتفاعی می گردد گاه برای هر دانش آموز تا سالی بالغ بر ده میلیون تومان می رسد و باز همین تعداد از تحصیلکردگان در غیر انتفاعی ها می توانند به دلیل برخوردار بودن از اساتید مجرب تر راهی رشته های پردرآمد دانشگاهی نظیر پزشکی شوند در نتیجه در آینده نزدیک باید شاهد گسست طبقاتی بسیار عمیقی میان این سو و آنسو باشیم. این سویی که هیچ گاه شاید در فضای غیرانتفاعی ها رشد آموزشی را تجربه نکند و آنسویی که تا بالاترین مدارج تحصیلی راهی هموار را به دلیل داشتنی شرایط مالی مساعد تجربه خواهد کرد!
ج: اما سوال بسیار ریشه ای تری که در این میان به ذهن متبادر می گردد این است که آیا وقتی دولت این حوزه را واگذار کند، این حوزه ، خواهان و مشتری کمی دارد؟ چه کسانی بلافاصله قصد تصدی گری در این حوزه را خواهند داشت؟
بر اساس شواهد متقن دو گروه می توانند در این حوزه حضور فعال داشته باشند: اول آنهایی که به این میدان به عنوان دکان سودآوری می نگرند که در کنارش می توانند از بهره های مالی فراوان و بیشماری برخوردار شوند و به اصطلاح دلالان آموزشی و دوم آن نهادهای بین المللی که سالهاست در آرزوی در دست گرفتن سکان تربیت انسان سکولار دارند پشت درب های آموزش و پرورش ایران اسلامی سماق می مکند!
نهادهای بین المللی نظیر یونسکو که پایه تربیتی شان بر تربیت انسان های سکولار است و تحت عنوان طرح هایی چون: " آموزش برای صلح، جهان بهتر برای همه، حل تعارض ها" در حال نفوذ در میان جوامع عربی و غیر عربی در منطقه هستند قطعا منتظر فرصتی طلایی و اینچنینی درون خانه مردمی هستند که سی و هفت سال قبل آنچنان سیلی به گوش ابر قدرت های شرق و غرب زدند که هنوز گوششان از آن سیلی سوت می کشد. انسانهایی که تربیت شده مکتب فکری طباطبایی ها، خمینی ها ، مطهری ها و غیره بودند می شوند تربیت شده دستگاه فکری و پارادایم اندیشه ای فوکو ها، رسوها، کانتها و فرویدها. آیا این دستگاه فکری سکولار و لائیک می تواند چمران، آوینی، همت، فردی نظیر آیت الله بهجت و سایر اساطیر تاریخ انقلاب اسلامی تربیت کند؟
انتهای پیام/ https://www.asrehamoon.ir/vdcc4xq4.2bqse8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما