تاریخ انتشار :يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۷
روشنفکران امروزی به احکام اجتماعی اسلام، خرده می‌گیرند و درگیری در آن را مانع رسیدن به اعمال مهم‌تر، می‌دانند، من سالوادور نیستم به عنوان یک طنز اجتماعی وظیفه انتقال مفاهیم ضددینی را به عهده گرفته است.
فیلم "من سالوادور نیستم" همگام با منورالفکرها جامعه پیش می‌رود!
به گزارش عصرهامون به نقل از صبح قزوین؛--داستان از آنجایی شروع می‌شود که دو شخصیت اصلی داستان"یکتا ناصر"و "رضاعطاران"به سفر تفریحی برزیل می‌روند و با اتفاقاتی مواجه می‌شوند! 
منوچهر هادی را بیشتر می‌توان به عنوان یک کارگردان تلویزیونی دانست تا سینمایی ساز کارهای بلند! 
از آثار معروف وی می‌توان به "خداحافظ بچه" و "آمین" اشاره کرد؛ هر دو سریال از کارهای پربیننده صدا وسیما بود و البته توجه بیش از اندازه بینندگان عام به سریال‌های مناسبتی و استفاده از بازیگران مطرح می‌تواند دلیلی بر این استقبال عظیم باشد. 
منوچهر هادی این بار هم در ساخت یک سینمایی بلند رودست نمی‌خورد و با استفاده از بازیگر مطرح طنز سینمای ایران یعنی "رضا عطاران"پروژه شکست خورده‌اش را نجات می‌دهد و تهیه کنندگان را راضی نگه می‌دارد. 

درباره من سالوادرو نیستم 

علاقه عجیب کارگردانان کمدی ساز برای ساخت فیلم‌های خود در کشورهای خارجی مد جدید آنهاست، که موجب رقابت بی نتیجه آنها در این موضوع شده است. 
فیلم برداری در کشوری مانند برزیل برای این فیلم سطح پایین هزینه هنگفتی را برای تهیه کنندگان به دنبال داشته است در حالیکه هیچگونه نشانه خاصی از این کشور در فیلم دیده نمی‌شود و اگر تصویربرداری درکشور دیگری انجام می‌شد مشکلی برای این فیلم سطح پایین بوجود نمی‌آورد! 
"منوچهر هادی" را می‌توان یک سیاست مدار قهار دانست تا یک کارگردان مطرح سینمایی ساز! 
زیرا تبلیغات گسترده شرکت‌های خارجی در این فیلم زمینه استفاده از اسپانسرهای خارجی را برای فیلم‌های بعدی فراهم کرده است! 
 

تجارت در سینمای ایران به عنوان یک موضوع غیرقابل انکار تبدیل شده که استفاده بیش از اندازه این موضوع موجب بهم زدن توازن فرهنگی سینما شده است! براستی استفاده از شرکت‌های صاحب نامی مانند "ابی" در فیلم‌های سینمایی ایرانی چه عاملی می‌تواند داشته باشد؟ 
در روزهایی که دلسوزان فرهنگ این مرز بوم تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا مردم ایران توجه شان به جاذبه‌های تاریخی و تفریحی ایران جلب شود و خروج ارز از کشور را به حداقل برسانند، این لجبازی کودکانه سینمایی‌ها برای تصویربرداری در کشورهای خارجی چه ضرورتی دارد؟! 
استفاده از بازیگران پول ساز مانند رضا عطاران" در من سالوادور نیستم" و "محمدرضا گلزار" در "سلام بمبی" عاملی برای جذب گردشگر به کشورهای خارجی و استفاده از کالاهای خارجی است! این حرکات عجیب و غریب با تغییر سیاست کلی این روزهای مملکت اتفاق می‌افتد و نقطه مقابل شعار سال 95 است! 
فیلمنامه ضعیف و تکراری من سالوادور نیستم و کارگردانی ضعیف آن مسئله‌ای است که نمی‌توان از آن سخن نگفت و رضا عطاران را برای انتخاب چنین فیلم سینمایی بازخواست نکرد! 
نقش‌های فرعی داستان نمی‌تواند الگوی درستی از شخصیت‌های فیلمنامه باشد و عدم شخصیت پردازی صحیح آنها بیننده را دچار سردرگمی می‌کند. 
به عنوان مثال کارمند عاشق پیشه نه تنها نمی‌تواند ارتباط درستی با شخصیت نصفه و نیمه خود برقرار کند، بلکه با بازیگری ضعیفش در مقابل رضا عطاران، وی را از سوپراستار طنز سینمای ایران جدا می‌کند و ضربه محکمی به دیدگاه بیننده نسبت به خودش می‌زند. 
شخصیت پسرک عاشق از ابتدا برای بیننده تعریف نمی‌شود و تنها در چند جمله در آخر داستان، به معرفی ناقص خود می‌پردازد.
دیالوگ گویی‌های بیهوده و خارج از سیر اصلی داستان تنها برای پرکردن وقت تماشگر استفاده می‌شوند و خنده‌های اجباری مخاطبین بخاطر مرور خاطرات موفقیت‌های رضا عطاران است و ارتباطی با موضوع اصلی فیلم ندارد. 
 

از گاف‌های صحنه فیلم می‌توان به محیط داخلی هتل اشاره کرد! 
فرش ایرانی زیر پای بازیگران و نوع چیدمان آشپزخانه هتل به خوبی نشان می‌دهد که محل تصویربرداری یکی از هتل‌های درجه پایین ایران است و تاکید بیش از ا ندازه نماهای داخلی هتل و به طور خاص آشپزخانه عدم هوشیاری کارگردان و طراح صحنه را نشان می‌دهد! 
این گاف‌های بیش از اندازه این کارگردان نه چندان موفق سینما و تلویزیون داد سینماگران حرفه‌ای را درآورده است! 
تنها نقطه قوت داستان بازی "یکتا ناصر"به عنوان زنی ایرانی است که سعی دارد اصالت زنانه خود را حفظ کند و مانند زنان سنتی تابع مرد خود باشد و همگام با وی پیش رود! 
 

اما از موارد مهمی که ذهن هر بیننده مسلمان را مشوش می‌کند رفتارهای افراطی ناصر داستان به عنوان شخصیت مذهبی است!
طنازان زعفرانیه نشین سینمای ایران به استفاده از کاراکترهایی مذهبی و تمسخر احکام اسلامی عادت کرده اند و ظاهر مذهبی شخصیت‌های داستان تبدیل به راهی شده است برای بالابردن مخاطبانی که بی اطلاع از اهداف ناشایست نویسنده و کارگردان به تماشای فیلم‌های نه چندان قوی می‌نشینند. 
ناصر داستان انسانی با ظاهر مذهبی است که با رفتارهای افراطی‌اش به عنوان نماد یک مسلمان ایرانی نشان داده می‌شود. 
اگر بیننده کنجکاو بجای خنده‌های عجیب و غریبش اندکی تفکر کند، خواهد فهمید که نویسنده داستان به موضوع دو قسمتی بودن دین اعتقاد فرآوانی دارد و تمام رفتارهای غیرعادی ناصر است که باعث می‌شود آنجل داستان نتواند به هدف نیک خود یعنی کمک به یتیم خانه برزیل بپردازد! 
روشنفکران امروزی به احکام اجتماعی اسلام، خرده می‌گیرند و درگیری در آن را مانع رسیدن به اعمال مهم‌تر، می‌دانند، من سالوادور نیستم به عنوان یک طنز اجتماعی وظیفه انتقال مفاهیم ضددینی را به عهده گرفته است. 
مخاطب امروز نمی‌تواند فکر خود را متمرکز این موضوع کند وقتی در آخر داستان ناصر تمام ماجرای اشتباهی بودنش را اعتراف می‌کند و بر عمل نیک رسیدگی به یتیم خانه تاکید می‌کند. شخصیت داستان با عبور از بحث نامحرم و محرم به این جایگاه می‌رسد و تمام حاضران در مهمانی را به کمک و نیکوکاری دعوت می‌کند! 
آنجل داستان همانطورکه از نامش پیداست فرشته و ناجی کودکان بی سرپرست است و ضمیر ناخودآگاه بیننده وی را نجات دهنده افراطی‌گری ناصر داستان می‌شناسد و بی هویتی مسائل شرعی را به بیننده گوشزد می‌کند! 
باید گفت فیلم سینمایی من سالوادور نیستم همگام با روشنفکران جامعه پیش می‌رود. 
همان افرادی که از حجاب و نمازو روزه به عنوان پوسته دین یاد می‌کنند و عدم انجام این احکام را عاملی برای رسیدن به انسانیت می‌دانند. 
 

اگر از محدود آثار تولید شده صدردرصد ارزشی مانند بادیگار حاتمی کیا، فاکتور بگیریم به پوچی عظیمی می‌رسیم که حاصل بی‌خردی و غرب گرایی سینماگران است!
بی شک سینمای ایران با سینمای آرمانی جمهوری اسلامی بسیار فاصله پیدا کرده است. 
اگر چه بی انصافی محض است پیشرفت و رقابت سینماگران جوان ارزشی در چند سال اخیر را نادیده بگیریم و به زنگ خطر آنان، برای سرمایه داران سینمایی غرب پرست توجه نکنیم!
انتهای پیام/9031
https://www.asrehamoon.ir/vdci5vav.t1apq2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما