تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۷
شیوه زندگی و تلاشهایی بانویی فداکاری که در کودکی بر اثر بیماری لا علاج و نبود امکانات بهداشتی ناشی از فقر و محرومیت چشمانش را از دست می دهد و برای همیشه بازیبائی ها دنیا و محیط اطرافش وداع می کند، راه گشاه برای بسیاری افراد است که با برخورداری از سلامت کامل با آن رابطه ای ندارند.
تلاش برای زیستن با پشت سر گذاشتن محدودیت ها/بانوی نابینایی که با تلاش،نیاز را شرمنده کرد
به گزارش عصرهامون و به نقل از ندای هیرمند؛ تلاش برای زیستن و ادامه زندگی امری اجتناب ناپذیر و جزو لاینفک زندگی بشر است که از گذشته های دور وجود داشته و این روند فارغ از برخی محدودیتها مبتنی بر تلاش فردی برای رسیدن به هدفِ بزرگ زندگی است که این شیوه فعالیتها ، زن ومرد،  سالم وبیمار ، کور و بینا نمی شناسد .
شاید در محیط اطرافمان با انسانهای برخورد داشته ایم  که در اوج محرومیت از سلامت و عدم برخورداری از  نعمتهای خدا دادی که کامل کننده ذات بشر است  کارهای بسیار بزرگ انجام می دهند که ممکن است ما به عنوان یک فرد برخوردار از تمام نعمت ها قادر به انجام آن نبوده  و یا  کمتر به آنها توجه داشته باشیم ودر حالت عادی این فعالیت ها به چشم نمی آیند تا در یک  مقایسه ی سطحی و ابتدائی با سلامت خود یا افرادی که در کمال سلامت می توانند ولی نمی خواهند نوع زندگی آنان را ارزیابی و مقایسه کنیم.
سطح درآمد و و زندگی افراد تحت هر شرایط مستلزم توجه  به امر اشتغال و تامین نیازهای مادی و ضروری برای ادامه حیات زمانی رنگ واقعیت می گیرد که شاهد همت وتلاش بانوی نابینا در تحقق یک  هدف بزرگ  برای ادامه حیات و زیستن هستیم .
شیوه زندگی و تلاشهایی بانویی فداکار  که در کودکی بر اثر بیماری لا علاج و نبود  امکانات بهداشتی ناشی از فقر و محرومیت  چشمانش را از دست می دهد و برای همیشه بازیبائی ها دنیا و محیط اطرافش  وداع می کند راهگشاه برای بسیاری افراد است که با برخورداری از سلامت کامل با آن رابطه ای ندارند.
او از زیبائیهای دنیا و محیط اطرافش  چیزی را بیاد نمی آورد اما مصمم و استوار در پیمودن مسیر زندگی از مرارتهایی سخن می گوید که بیش از ۴۸ سال  در نابینایی مطلق  بر همه  مشکلات فائق آمده اما امروز مستاصل و نا امید از درد لاعلاجی  دیگر که با آن دست وپنجه نرم می کند او ناگفته های فراوان دارد تا جایی که  از آرزوی یک بار دیدن اعضای خانواده ، فرزند و حتی محیط زندگیش سخن می گوید .
خیرالنساء قصه ما تنها آرزویش دیدن سیمای مطهره تنها دخترش می باشد که با تمام وجود به مادر عشق می ورزد و اورا با بهترین داشته ها  عوض نمی کند .
خیر النساء  میگوید : با تمام مشکلات و سختی های زمانه ساختم و با اینکه از دیدن ونگاه به زیبایی های خالق یکتا بی بهره بودم اما در عمق وجودم و دلم خدا  را با تمام زیبائیهایش حس کردم  و هیچگاه به واژه نا امیدی  نمی اندیشیدم اما از زمانی که سرطان به سراغم آمد شکست  را در زندگی حس کردم  اما باز هم  ناشکری نکردم و همیشه از نعمتهایی که خدا بمن داده بود او را شاکرم ودربرابر عضمت و جلال او سر تعظیم فرود می آورم .
خیر النساء شیخ بانویی فداکار، ساکن روستای کتمک از توابع شهرستان هیرمند  است او که از نعمت دیدن و  سواد بی بهره است اما وقتی پای درد دلهایش می نشینیم گویی با یک متخصص در تمام سطوح هم صحبت شده ایم  بطوریکه از نوع  بیانش میتوان به قلب پاک ،  اراده  مصمم و خستگی ناپذیرش پی برد. 
او خود از سرنوشت و زندگیش اینگونه سخن می گوید :
 
خير النساء شيخ هستم ،در5 ارديبهشت ماه سال 1346 در روستای مرزی  کتمک از توابع شهرستان هيرمند ، استان  سيستان و بلوچستان دیده به جهان گشودم.
وقتی می گویم دیده به جهان گشودم یک واقعیت بود طبق شواهد موجود و اظهارات والدینم پس از تولد در سن دوسالگي و همزمان با طوفان شديدي كه در سيستان شكل گرفت ، به جهت  تغییرات جوی و  بدی آب وهوا  متاسفانه به بیماری سیاه سرفه مبتلا شدم که عدم وجود امکانات بهداشتی ، فقر مادی و عدم دسترسی به مراکز درمانی تحت تاثیر این بیماری و در عین نابوری هردو چشمم نابینا و بطور کلی بینائ ام را از دست دادم .
 داستان زندگی من به همینجا ختم نشد و به دنبال این مشکل  در همان زمان حادثه ای تلختر به وقوع پیوست ودر طفولیت و زمانی که به مهر مادری نیاز داشتم در یک اتفاق  ناگهاني مادرم فوت کرد و پدرم هم به دليل فلج بودن قادر به راه رفتن نبوده است تا مراحل مداوای مرا پیگیری کند .
وی افزود :  دو خواهر با فاصله 5 و 6 ساله از من بزرگتر بوده اند كه انها هم به دليل كوچكي كاري از آنها براي من ساخته نبود . تمامي اين عوامل دست به دست هم دادند تا نتوانند به موقع مرا به بيمارستان برسانند . درآن سالها و تحت تاثير اين بيماري و كمبود امكانات بيناي هر دو چشمم را از دست دادم و عملا" نا بينا شدم بطوريكه از آن به بعد  ديگر قادر به ديدن هيچ چيزي نبودم.
 عدم توان مالي ، نداشتن فردي دلسوز كه بتواند اقدام موثري برایم  انجام دهد از دلايل مهم كوري و نابينا شدن من بوده است .
 
 

وی ادامه داد : با تمام مشكلات ، زندگي من به همين روال جريان داشت و خواست خداوند همين بوده تا از دنياي با تمام جذابيتها و زيبائي هاي آن كه ديگران ازديدن آن لذت مي برند بي بهره باشم با این حال  زندگي من روال عادي را طي مي كرد و به محيط اطرافم عادت كرده بودم و در منزلي كه سكونت داشتم همه چيز برايم روشن ومشخص بود ، به كارهاي خانه و امورات روزمره مي پرداختم ، غذا درست ميكردم و حتي گاوها رو مي دوشيدم و تمامي اموراتي كه در يك منزل مسكوني براي ديگران متصور است را انجام مي دادم . در سال 1381 با يك پيرمرد سالخورده ازدواج كردم که وی تحت حمايت نهاد كميته امداد قرار داشت، به كميته امداد مراجعه كردم تا در خصوص احداث مسكن مرا كمك كنند اما گويا در آن زمان ديگر كميته امداد مسكن مددجوئي نمي ساخت و به بنياد مسكن معرفي ميكردند . از سوي مدير كميته امداد و ديگر كاركنان وام خودكفائي به من پيشنهاد شد . با اينكه همه فكر ميكردند موفق نخواهم شد اما با سابقه اي كه در نگهداشت دام از گذشته و خانه پدري داشتم ، وام در زمينه ادامداري را به مبلغ 60 ميليون ريال بود دريافت كردم و با اين مبلغ تعداد 30 راس بز و گوسفند خريداري کردم  و با نگهداشت و عايداتي كه از اين طريق بدست مي آورديم در كنار دريافت مستمري و ديگر خدمات امداد روزگارمان سپري مي شد . اين در حالي بود كه تمام امورات گوسفند داری را با اينكه نابينا بودم خودم انجام مي دادم . اين را نگفتم نتيجه ازدواج من يك دختر است كه الان يازده سال دارد و در مقطع راهنمائي درس می خواند .
زندگيمان روال عادي داشت تا اينكه سال گذشته بر خلاف انتظار به درد لاعلاج سرطان مبتلا شدم و براي اولين بار با اينكه نابينایی نتوانسته بود مرا از كار و تلاش وا دارد اما ابتلا به سرطان مرا نا اميد و مشکلات مادی ناشی از هزینه درمان  روز بروز عرصه زندگي مرا سخت تر ميكرد تا جائي كه براي تامين هزينه هاي درماني با مشكل مواجه شدم و كميته امداد در اين زمان مبالغي را به من پرداخت مي كرد .
بالاخره با نظر پزشكان پستان چپ من را به جهت جلوگيري از سرايت سرطان به ديگر قسمتهاي بدنم با عمل جراحي برداشتند . يكسال گذشت وزندگيم دوباره روال عادي داشت تا اينكه از چندين ماه قبل با درد شديد در قسمت دست چپم مواجه شدم و هر روز بر شدت درد افزوده مي شد تا اينكه عفونت به دستم سرايت كرد . اكنون كه اين حرفها را ميگويم به سختي روزگارم سپري مي شود زيرا از پرداخت هزينه هاي سرسام آور درمان عاجز مانده ام ، تعدادي از دام هايم را فروخته ام وتعدادي هم تلف شده اند اما با اين حال و تمام مشكلات اين طرح را ادامه داده و هنوز هم تعداد 12 راس بز و گوسفند را در خانه دارم و خودم به تمام امورات آنان ضمن كار كردن در امورات خانه رسيدگي مي كنم و تا زماني كه رمقي در بدن داشته باشم از كار و تلاش دست نخواهم كشيد .
مطهره تنها دختر خانواده با عشق به مادر درس می خواند و در بیشتر امورات خانه داری کمک دست ایشان است .
مطهره دختری که نقش عصای مادری فداکار ونابینایش را ایفا میکند .وقتی پای حرفهایش می نشینی ناگفته های فراوانی دارد . او از مشکلات مادر وافتادن در گودالها در هنگام راه رفتن میگوید .
مطهره با نجواهای کودکانه اش تنها یک آرزو دارد شاید روزی مادرش چشمانش شفا پیدا کند .
 
 

 
وی با اینکه نمیتواند بغضش را پنهان نگه دارد میگوید : من از خدا میخواهم هرچه عمر من است را روی عمر مادرم بگذارد زیرا تمام دنیایی من در وجود مادرم خلاصه می شود .
مطهره می گوید :او در تمام امورات حتی درس خواندن و آموزش قرآن یار یاور من است .
با این حال عشق مادر وفرزند دیدنی است هریک برای دیگری آرزوهای دارد و مادر تنها یک آرزو ، اینکه برای یکبار هم اگر شده فقط سیمای دخترش را ببیند تا تصوراتی که از دختر در ذهنش نقش بسته به واقعیت بپیوندد.
 
کمیته امداد از برکات امام خمینی (ره) برای نظام اسلامی است
 
خیر النساء قصه ما علاوه برکارهای خانه و دیگر امورات در قالیبافی هم مهارت دارد . او گرچه سیمای نورانی امام راحل را ندیده است اما با عمق وجودش او را حس کرده است . او یکی از برکات امام وانقلاب ، نهاد کمیته امداد را به عنوان یک مرجع مهم واثرگذار در زندگی محرومین  وحمایت از نیازمندان میداند و معتقد است ، اگر نبود خدمات این نهاد چه بسا بسیاری از نیازمندان به سختی روزگار خود  را سپری میکردند .
اوکه خود از خانواده های تحت حمایت نهاد کمیته امداد و  مجریان طرحهای اشتغال است و با توجه به شرایط فیزیکی و نابینایی  در زمره موفقترین گروه بحساب می آید،  توانسته با دریافت ۶۰ میلیون ریال تسهیلات اشتغالزائی در زمینه دامداری  تعداد ۳۰ راس گوسفند خریداری کند و با اینکه تمام امورات را شخصاً انجام می دهد نیازهای اولیه زندگی خود را تامین کند .
روستای کتمک در شمال استان سیستان وبلوچستان و شهوستان هیرمند واقع شده است که شغل اکثر مردم آن کشاورزی و دامداری است .
 
 
 

 
بخشی از هزینه های درمانی وی پرداخت شده است
 
علیرضا کریمیان ، مدیر کمیته امداد امام خمینی (ره) شهرستان هیرمند که از نزدیک با روند اجرای طرح دامداری آشنایی دارد و نهاد کمیته امداد خدمات مشاوره ای و نظارت بر اجرای طرح را  دنبال می کند در خصوص توانمندیهای خانم خیر النساء شیخ گفت : ایشان یک بانوی فداکار وموفق است که علاوه بر انجام امورات خانه داری بخوبی توانسته است در اجرای طرح دامداری از عهده تمام کارها برآمده ودر کنار دامداری به پرورش طیور و مرخ بومی نیز توجه دارد .
وی خاطر نشان کرد : توانمندیهای که در وجود خانم شیخ وجود داری به گونه ای است که با یک فرد سالم قابل قیاس است و برای اثبات این ادعا توجه به تحصیل فرزند ، پخت وپز و امورات منزل را می توان به عینه شاهد بود .
مدیر کمیته امداد امام خمینی (ره) شهرستان هیرمند تصریح کرد :  بخشی از هزینه های درمانی وی تحت عنوان فرانشیز درمانی  از طریق واحد درمان پرداخت  ودر ادامه درمان نیز این خدمات ادامه خواهد داشت .
غلام شیخ ساکن روستای کتمک و همسایه های خانم شیخ در این باره گفت : آنچه ما در وجود این بانوی فداکار می بینیم در نابینایی مطلق قادر به انجام کارهایی است که شاید در مقایسه با افراد سالم و بینا نیز هیچ کم و کاستی نداشته باشد.
او بیشتر  کارهای منزل را شخصا انجام می دهد و حتی در قالیبافی و پختن نان به خواهران و همسایها کمک می کند که بارها شاهد انجام این کارها از نزدیک بوده ام .
 
گزارش:ناصر صیاد

انتهای پیام// https://www.asrehamoon.ir/vdcezf8o.jh87vi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما