برای جلب رضایت مادرم، نماینده امام (ره) در سپاه خوزستان و محافظینش، مسلح برای خواستگاری به خانه ما آمدند. مادرم وقتی در را باز کرد، ترسیده بود. بعد از اینکه ماجرا را متوجه شد به داخل خانه راهنماییشان کرد. پس از صحبتهای نماینده امام(ره) مادرم راضی شد.