تاریخ انتشار :شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۰۷
کشور ما سالهاست که در شاخص های نامناسب اقتصادی به سر می برد. مهمترین شاخص های ملموس برای مردم، تورم و بیکاری است.
فرهنگ شکل گرفته از درآمدهای نفتی؛ آیا با تغییر دولت وضعیت بهتر خواهد شد؟
به گزارش عصر هامون، کشور ما سالهاست که در شاخص های نامناسب اقتصادی به سر می برد. مهمترین شاخص های ملموس برای مردم، تورم و بیکاری است. ریشه یابی مشکلات اقتصادی ایران، به اتکای حداکثری به منابع درآمدی نفت و گاز برای اداره امور جاری کشور برمی گردد. نفت و درآمدهای نفتی در کشور در طول یک قرن، «رفتارساز» شده است و تمام رفتارهای دولت و ملت تحت تأثیر درآمدهای نفتی قرار گرفته است. ویژگی های رفتاری و فرهنگی درآمدهای حاصل از منابع طبیعی مثل نفت چیست؟ این دغدغه ای است که وحید ارشدی دانشجوی دکترای اقتصاد انرژی به جستجوی پاسخ های آن پرداخته است.

***

سؤال این است که آیا می توان فقط به نفت به عنوان کالای عادی نگاه کرد؟ نفت چگونه در کشور ما رفتار ساز شده است و رفتارهای دولت و ملت را تغییر داده است؟ عادت های رفتاری ما در حوزه اقتصاد چگونه شکل گرفته است؟ آیا با تغییر دولت، وضعیت بهتر خواهد شد؟ چگونه می توان از فرصت تحریم استفاده کرد؟ وظیفه رسانه های فرهنگی، مطبوعاتی و ملی چیست؟

پیامدهای فرهنگی «درآمدهای نفتی»

در ذیل به رفتارهای شکل گرفته، حاصل از نحوه استفاده از درآمدهای نفتی اشاره خواهد شد:

۱- فرهنگ «عدم توجه به شناسایی استعدادها و استفاده از آن»:

به نظر می رسد مهمترین دلیل به فعلیت نرسیدن ظرفیت های بالقوه کشور، این است که درآمدهای نفتی برای کشور، مانند نقش ثروت پدر ثروتمندی عمل کرده است که فرزندان آن پدر، به جای اینکه به ظرفیت ها و توانمندی های خود متکی شوند، ثروت پدر را در جهت پیشرفت دنیوی خود کافی دانسته و احساس بی نیازی می کنند. وجود درآمدهای نفتی، برای دولت و مردم، ذهنیت بی نیازی ایجاد می کند. بی نیازی، باعث عدم اتکا به عقل و استعدادها و توانمندی های ملی می شود. هرجا احساس محرومیت است، قابلیت شکوفایی استعدادها و توانمندی ها بیشتر است. بسیاری از افراد موفق، روند فعالیت های خود را از دوران محرومیت شروع کرده اند. عدم توجه به ظرفیت های بالای گردشگری و نداشتن آمایش واقعی منطقه ای و… در همین راستا قابل تجزیه و تحلیل است.

۲- تقلیل فرهنگ شایسته سالاری:

وجود درآمدهای نفتی، نظام شایسته سالاری را تحت الشعاع خود قرار داده است. زیرا هر کس احساس می کند که کشور را با اتکا به این درآمدها می توان اداره کرد و هر کس به خود جرأت می دهد مسئولیت های مهم را بدون ملاحظات کارشناسی بر عهده گیرد. کسانی که این درآمدها را در پیش روی خود می بینند، احساس قدرت و توانایی برای اداره کشور می کنند. سؤال این است که اگر این درآمدهای نفتی نبود، کسی به راحتی مسئولیت پذیر می شد یا نه؟

۳- فرهنگ قانون گریزی و عدم توجه به برنامه:

درآمدهای نفتی برای کشور متغیر برونزا است، زیرا قیمت آن در عرصه بین المللی تحت مسائل اقتصادی، سیاسی دنیای غرب و شرق قرار می گیرد. خصوصیت متغیر برونزا این است که متغیرهای درونزا را بشدت تحت تأثیر قرار می دهد و توان کنترل آن محدود است. لذا ناپایداری در اقتصاد کشور ایجاد می کند. این نوع درآمدها شوک هایی به اقتصاد وارد می کند که در برنامه های دولت بدرستی و دقیق پیش بینی نشده است. با افزایش شدید قیمت، حجم زیاد منابع درآمدی حاصل از نفت، بدون هدف فعالیت های واقعی اقتصاد مانند تولید واقعی اقتصاد را تحت الشعاع خود قرار می دهد. مانند شوک های سال های اخیر که با وقفه پیامدهای خود را نشان می دهد. بیماری هلندی (Dutch disease (۱، واردات بی رویه و غیر هدفمند در کشور و رشد اقتصادی پایین کشور در سال های اخیر، حاصل از تأثیر این متغیر برونزاست. این درآمدهای نفتی، باعث شده است که هیچ کدام از اسناد بالادستی، برنامه های توسعه و قوانین ۵ ساله توسعه و حتی بودجه های سالیانه بدرستی انجام نگیرد. به عبارتی فرهنگ قانون گریزی و بی انضباطی رفتاری را بصورت مستقیم و غیر مستقیم در جامعه نهادینه کرده است.

۴- فرهنگ اشتیاق به رانت قدرت و ثروت؛ «جنون تغذیه»:

درآمدهای نفتی عامل پدیده «جنون تغذیه» شده است. اکثریت جامعه بدنبال استفاده از منابع و رانت های حاصل از نفت در کشور، بدون تلاش و کوشش می باشند و در این عرصه، مسابقه می گذارند. به عبارت دیگر درآمدهای نفتی، باعث شده است که دولت و ملت متناسب با کار و تلاش واقعی به منفعت نرسند. میزان منافع بدست آمده متناسب با تلاش واقعی نیست. لذا نقدینگی برای آحاد جامعه ایجاد شده است، بدون اینکه تولید واقعی ایجاد شود. مازاد نقدینگی، تقاضا برای کالاها و خدمات را افزایش داده است. تقاضای بدون وجود عرضه، منجر به تورم حاصل از پدیده فشار تقاضا شده است. برای مقابله با تورم و کاهش قدرت خرید مردم، دولتمردان اقدام به افزایش دستمزدها می کنند بدون اینکه توجهی به بهره وری نمایند. لذا ما در لوپ مارپیچ تورم- دستمزد (Wage-price spiral (۲ گرفتار می شویم. این فرهنگ نیز در جامعه در قالب «طفره رفتن از کار واقعی» و از بین رفتن فرهنگ «کار و تلاش» نهادینه شده است. بعنوان مثال فردی باید ۸ ساعت واقعی در کشور ارزش افزوده ایجاد نماید، لیکن به جای آن یک ساعت کار واقعی می کند و معادل ۸ ساعت دستمزد اسمی دریافت می کند و بتدریج منافع این نوع رفتار برای مردم بیشتر از مزایای آن شده و به آن عادت می کنند.

رفتار و سیاست گذاری دولتمردان در دوره های گذشته و وضعیت کنونی، نشان دهنده عدم توجه به طرف عرضه اقتصاد است و نشان می دهد که آنها رفع مشکلات اقتصاد را فقط با طرف تقاضا و آن هم فقط با قبض و بسط نقدینگی می خواهند حل کنند، در صورتیکه برای حل مشکلات اقتصادی که با پدیده رکود تورمی است، باید ذهن ها معطوف به طرف تقاضا شود.

۵- نهادینه شدن فرهنگ «کوته نگری» و «کوته اندیشی»:

بی ثباتی حاصل از متغیر درآمدهای نفتی، دولت و ملت را کوته نگر تربیت کرده است. عدم توجه به سیاستگذاری های کلان نظام و چشم انداز بیست ساله و برنامه های توسعه را می توان در این فرهنگ، تحلیل نمود. رفتار روزمرگی دولت ها به آحاد جامعه سرایت کرده است. جامعه بدنبال این است که منافع کوتاه مدت خود را با بیشترین بازدهی و کمترین کار بدست آورد. لذا بدلیل بی ثباتی اقتصاد، تولید کنندگان هم ابتدا کالاهای با کیفیت بالا عرضه می کنند تا منافع کوتاه مدت خود را بدست آورند و پس از جذب مشتری اقدام به کاهش کیفیت می کنند. آنها بدنبال ایجاد یک «برند» مناسب برای خود نیستند.

۶- ایجاد فرهنگ اسراف، تبذیر و تجمل گرایی:

دولت و ملت که متکی به درآمدهای حاصل از منابع طبیعی مانند نفت و گاز است، احساس بی نیازی می کنند. احساس بی نیازی باعث به هدر رفتن منابع در سطح خرد و کلان می شود. امروز، عمده نیاز مردم در قشر مرفه و متوسط، نشأت گرفته از تقاضای کاذب است. تقاضای کاذب بدلیل تزریق درآمدهایی است که متناسب با کار و تلاش نبوده است. مردم به واردکننده و تولیدکننده علامت می دهد که منابع خود را در جهت تقاضای غیر واقعی آنها سوق دهند. لذا با توجه به محدود بودن منابع در زمان ثابت، نیازهای واقعی اقشار مختلف جامعه تأمین نمی شود و فاصله طبقاتی شدید ایجاد می شود. با توجه به ظرفیت های ملی کشور، امروز نباید بخشی از مردم محتاج نان شب باشند، اما بدلیل اسراف و تبذیر در بکارگیری منابع توسط بخش مرفه و متوسط جامعه و رفتار آنها و نیز رفتار تولیدکنندگان و واردکنندگان، شاهد فاصله شدید طبقاتی هستیم. این فاصله طبقاتی بدلیل تورم و بیکاری هر روز شدید تر می شود.

۷- نهادینه کردن فرهنگ فرار مالیاتی (۳)

وجود درآمدهای نفتی، این ذهنیت را ایجاد کرده است که کشور نیازی به اداره کردن توسط مردم را ندارد. لذا مردم هیچ علاقه ای به پرداخت مالیات ندارند. دولتمردان هم وظیفه خود را در بکارگیری منابع مردم در جهت اداره کشور نمی دانند و فقط توان خود را برای گرفتن مالیات از اقشار زیردست خود می گذارند. عدم وجود فرهنگ مالیاتی به عدم پاسخگویی دولت در مقابل مردم و مردم در مقابل دولت می شود. هیچ کس در جامعه حاضر به پاسخ گویی نیست. چون کشور بر اساس منابع درونزا اداره نمی شود.

۸- فرهنگ دلالی و واسطه گری بجای فرهنگ کار مولد

بالا بودن بازدهی واسطه گری و دلالی، بواسطه ورود بی حد و حصر درآمدهای نفتی و بیماری هلندی و بورکراسی در کشور و وجود سیستم بانکی منفعت طلب در کشور و بی ثباتی اقتصادی، فرهنگ تولید را تحت الشعاع قرار داده است. تکثر بی حد و حصر اماکن خدماتی مانند بنگاه های مسکن و… بیانگر فرهنگ ضد تولید است.



نتیجه گیری

تنها راه حل ما ایجاد جنبش «اقتصاد بدون نفت» در تمام سطوح است. تبدیل تهدید تحریم به فرصت ارزشمند اصلاح تفکر، اصلاح ساختار و بالاخره اصلاح رفتار، مهمترین نیاز جامعه و وظیفه دولت آینده است. ما نیاز داریم تمام فرهنگ و هنرمان را در جهت اصلاحات اساسی و ساختاری در جهت اقتصاد پایدار بکار ببریم.

پیشنهاد سیاستی برای رسانه های فرهنگ ساز و تریبون های فرهنگی این است که فرصت تحریم نفتی را برای اصلاح ساختارهای نفتی ارزشمند بدانند و از کانال های مختلف و ابزارهای فرهنگی و هنری، «احساس بی نیازی بدلیل وجود درآمدهای نفتی» را از جامعه از بین ببرند. رسانه ملی، مطبوعات، سینما، تئاتر، پیامک، داستان های کوتاه، بروشورها و… برای تحریم نفتی جشن بگیرند و دلیل جشن خود را بسترسازی برای اصلاح تفکر دولتمردان و آحاد جامعه بدانند. باید گفت که هیچ نیازی نداریم که به ملت القاء کنیم که تحریم های نفتی را با فروش نفت دور زده ایم. باید تحریم های نفت را با فرهنگسازی و ایجاد اقتصاد مولد و پایدار دور بزنیم. دولتمردان آینده نباید فکر کنند که تحریم ها پایان پذیر است.

پی نوشت:

۱- بیماری هلندی به انگلیسی (Dutch disease) یک مفهوم اقتصادی است که تلاش می‌کند رابطهٔ بین بهره‌برداری بی‌رویه از منابع طبیعی و رکود در بخش صنعت را توضیح دهد. این مفهوم بیان می‌دارد که افزایش درآمد ناشی از منابع طبیعی می‌تواند اقتصاد ملی را از حالت صنعتی بیرون بیاورد. این اتفاق به علت کاهش نرخ ارز و یا عدم افزایش آن در حد نرخ تورّم صورت می‌گیرد، که بخش صنعت را در رقابت ضعیف می‌کند. در حالی که این بیماری اغلب مربوط به اکتشاف منابع طبیعی می‌شود، می‌تواند به «هر فعالیت توسعه‌ای که نتیجه‌اش ورود بی‌رویهٔ ارز خارجی می‌شود» مربوط شود؛ مانند نوسان شدید در قیمت منابع طبیعی، کمک اقتصادی خارجی، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی. واژهٔ بیماری هلندی در سال ۱۹۷۷ توسط مجلهٔ Economist برای توصیف رکود بخش صنعتی در هلند بعد از کشف گاز طبیعی در دههٔ ۱۹۶۰ به‌کار گرفته شد.

نگاه کنید به: مجاهدی نسب، علیرضا. «بیماری هلندی چیست؟».

۲- دستمزد مبتنی بر تورم، مارپیچ مزد ـ قیمت، مارپیچ مزد و قیمت، صعود متناوب مزد و قیمت، ترقی همزمان مزد و قیمت، منحی دستمزد و قیمت، افزایش حلزونی مزد و قیمت، حرکت مارپیچی مزد و قیمت، حرکت مارپیچی دستمزد ـ قیمت، ترقی مزد و قیمت به دنبال همدیگر مطرح می گردند.

۳- نگاهی به فرهنگ مالیاتی در ایران – پرتال جامع علوم انسانی

www.ensani.ir/…/۲۰۱۱۰۲۱۵۱۸۲۴۳۱-M%۲۰(۵۰).pdf

وحید ارشدی
انتهای پیام/۹۰۳۱ https://www.asrehamoon.ir/vdcg.t9trak9q3pr4a.html
منبع : دانا
نام شما
آدرس ايميل شما