تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۱
خبر دار شدید برنامه راز این هفته فضایی کاملا سیستانی داشت! بعد از سالها دیشب شانس در خانه نیمروز را زد و دقایقی رسانه ملی وقتش را به درددل مردم سیستان اختصاص داد… دستشان درد نکند…
بغض سیستان در راز ترکید، آیا یاری کننده ای هست؟
بغض سیستان در راز ترکید، آیا یاری کننده ای هست؟
به گزارش عصرهامون،مردم ایران زمین شاید برای اولین بار در برنامه راز سخنانی شنیدند و تصاویری از سرزمینی دیدند که نام او همواره در طول تاریخ بزرگ بوده ولی امروز دل مردمانش کوچک شده و سریع بغض می کنند…
راز اینبار همه را شگفته زده کرد چون دیگر خودش هم نمی خواست رازدار بماند… او ناگفته های نیمروز را برملا کرد، همه غرور شکسته سیستان را دیدند، مخصوصا آن تصویر که زن سیستانی ۱۳۰۰ کیلومتر دورتر از خانه اش گدایی …، نباید پخش میشد ولی شد و شاید باید میشد! اخر یادم آمد که تاریخ می گوید سیستانی ها روی زنانشان غیرت دارند، آه!
مردم سیستان گفتند آب داشتیم، دام داشتیم، ماهی داشتیم ، کشاورزی داشتیم ولی الان نان نداریم!
ما قهرمان ملی داشتیم مانند میرحسینی… ولی تاکنون رسانه ملی نداشتیم…
بی رحمانه گفتیم هامون خشک شده است، هامون در برنامه راز پیش همه مردم ایران خجالت کشید… او گفت من بی وفا نیستم … خون در رگ های غیرتمندم خشکیده است…
ماهی های مرده را نشان دادند که از دریاچه هامون جمع کردند ، بردند تا بفروشند… حتی از لبهای خشکیده دام هایمان هم تصویر پخش کردند … ولی کسی نگفت پانزده سال قبل دلهایمان را هم بردند تا بفروشند!… حراج کردن زندگی ما را…دست هایمان خالی شد…
از آثار باستانی ما گفتند… در برنامه راز دوباره شهر “سوخته” سوخت … باز هم دم نیاورد…
دل شهر سوخته شکست وقتی فرزندانش در برنامه راز فقط مجبور بودن از گذشته او سخن بگویند نه از امروز خودشان… خدا را شکر حداقل گذاشتند جوانان سیستانی یکبار خودشان از پانزده سال خشکسالی بگویند… پانزده سال! سن یک نوجوان زابلی!…
کسی متوجه نشد در برنامه راز آن گوشه رستم هم برای سهرابهایش گریه کرد… او اینبار گفت تقصیر من نیست که نمی توانم سهرابم را یاری کنم… مرا هنوز هم افسانه میدانند و فرزندانم را باور ندارند…
تا الان از خود پرسیده ای که چرا سیستان پانزده سال آنقدر فریاد نزد که در تهران مسئولین کر بشنوند؟ … این جماعت عادت به داد زدن ندارند، بیشتر دوست دارند بسوزند و بسازند، انها میترسند که اسمی از تبعیض ببرند!… شاید هم آلرژی دارند به این واژه…
چه زیبا گفت از پشت تلفن به همه مردم ایران… شاید هم به همه مسئولان… همانکه که در برنامه زنده از پشت خط انگار سر مردم ایران داد میزد… شاید هم استغاثه… گفت، آقا گفته است سیستان به گردن همه ایران حق دارد… این راه گفتم چون برخی می گویند سهم را به تعداد جمعیت می دهند! … سهم سیستان هامون است… سهم سیستان انبار غله ایران هست… سهم سیستان به اندازه احترام مردم ایران زمین به رستم است…
اصلا باشد ما اقلیت ۲۵ درصدی!… صبر کنید مهاجرت بیشتر شود شاید شما ۹۰ ما ۱۰ درصد… راحت شدید!… آقای عضو کمیسیون اجتماعی رسم همسایه داری این نیست؟… ما همین الان هم با شهدایمان حتی از خیلی از شهرهای ایران بیشتریم!…
از سومدیریت ها گله کردیم و داریم، هنوز هم معاونت عمرانی ما را سیاسی انتخاب می کنند…
این سخنان سیاسی نیست، دردل فردی است که غیر از قلم روزنامه نگاری نوع دیگری از نوشتن را بلد نیست… طالب زاده مچکریم!… برنامه راز مچکریم… مدیر شبکه ۴ مچکریم… بچه های که سخن گفتید مچکریم… علیرضا، مجتبی و سید مهدی… از آن جوان شاهرودی مستند ساز هم مسئولین استان باید تشکر کنند…
بگذریم… بغض سیستان در برنامه راز ترکید، آیا یاری کننده ای است؟
یا علی…
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcjxiei.uqeymzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالبه گر
خیلی از بغض ها رو نگفتید
علی
ازنویسنده این مطلب هم متشکریم،الحق که حرف دل ماروگفت.ممنون