تاریخ انتشار :يکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۵۶
مدیریت، قدرت و سیاست واژه هایی هستند که علی رغم کاربردهای بساری که در حوزه جامعه سازی دارند، تبیین آنها در جوامع هجری به تاخیر افتاده است، از اینرو بسیاری از تئوریسین ها در تلاشند جوامع هجری را با معانی سکولار این واژه ها مهندسی کنند.
آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟
آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟
به گزارش عصرهامون؛ مدیریت(managing) در لغت بمعنای؛ علم و هنر متشکل کردن ، همآهنگ کردن و..؛ همچنین مدیریت در اصطلاح عبارت است از: استفاده از ظرفیتهای موجود برای حل مشکلات و اداره آن.
اما این تعاریف از مدیریت، تعاریف متناسب با جوامع سکولار و توسعه محور است، جوامعی که در اصطلاح به آنها جوامع مدنی(Civil Society) می گویند، تلاش برای دست یافتن به توسعه و رفاه به هرقیمت ممکن دارند، از اینرو تمامی اصطلاحات اهداف و طرح ریزی های مدیریت ها رو بسوی توسعه و رفاه دارد.
در مقابل جامعه مدنی، جامعه هجری قرار دارد، جامعه ای که قصد هجرت از خود به مقصد متعالی را دارد.
در جامعه هجری مدیریت بمعنای؛ توانایی راه یابی و هدایت جامعه برای دست یافتن به هدف متعالی است.
ایرانیان چیزی در حدود ۵۰۰ سال پیش تصمیم گرفتند،مسیر رشد و تعالی را برگزیده و در آن پیش روند، که این بمعنای افکندن توسعه به کناری نیست بلکه در این مسیر توسعه محور نیست، ایرانیان با محوریت رشد و تعالی توسعه را نیز می جویند، برخلاف جوامع مدنی سکولار که همه اهداف از جمله انسانیت و رشد را نیز فدای توسعه می کنند.
برای مدیران جوان و افرادی که اکنون توانسته اند به پست هایی کلیدی دست یافته و هدفی جز توسعه به هرقیمت ممکن ندارند، و در پی مدنی نمودن کشور به سبک و سیاق سکولار آن هستند، باید عنوان داشت که نمی توان با در دست داشتن محتوای هجری و اسلامی، جامعه ای سکولار به بار آورد؛ قوانین و زیرساخت کشور اسلامی و دینی ست و در تضاد با زیرساخت های جوامع سکولار است.
موضوع دیگری که باید تحت بررسی و ریشه شناختی قرار گیرد، واژه ی سیاست است.
سیاست در نگاه افرادی چون ماکس وبر و هابز عبارت است از: توانایی کسب قدرت و حفظ آن به هرقیمت ممکن.
حال اگر قدرت را از نگاه این اندیشمندان بررسی کنیم در میابیم تفاوت ذاتی سیاست هجری و مدنی در چیست؛
بشیریه: قدرت مجموعه منابع و ابزار های اجبار آمیز و غیر اجبار آمیز است که حکومت ها برای انجام کارهای ویژه خود از آنها بهره مندند و آنها را به کار می برند.

عبدالرحمان عالم: قدرت عبارت است از توانایی تحمیل اراده بر دیگران.

ماکس وبر: قدرت امکان خاص یک عامل (فرد در گروه) به خاطر داشتن موفقیت در روابط اجتماعی است که بتواند گذشته از پایه اتکا این امکان خاص اراده خود را با وجود مقاومت به کار بندد.

هانس مورگینتا: قدرت عبارت است از توانایی انسانها در ذهن ها و اعمال بر دیگران. قدرت = سلطه و احاطه.

با اینکه مفهوم قدرت در کلام اندیشمندان تعاریف گوناگونی دارد اما به طور کل می توان ادعا کرد که این مفهوم به معنای توانایی عمل کردن خواست های خود به رغم مخالفت دیگران است ، قدرت در واقع روند تاثیر گذاری بر سیاست ها و اعمال دیگران (افراد، گروهها، احزاب ، حکومت ها و دولت ها از راه محروم سازی واقعی یا تهدیدی) در شرایط مخالفت و عدم همراهی باسیاست های مورد نظر است. اما این سخن بدان معنی نیست که قدرت ممکن است بر ایمان ، وفا داری ، عادت یا بی تفاوتی یا بر منافع مبتنی باشد. قدرت کنترول و مهار کردن موثر دیگران است. علم سیاست به قدرت به طور کلی توجه دارد با همه شکل هایی که ممکن است بیاید.
اما قدرتی که در جوامع هجری از آن سخن می گویند، معنای دقیق «لا اکراه فی الدین» است؛ در اسلام و بطور کل جوامع دین محور، قدرت با عطوفت و رحمت عجین شده است، این رحمت نیز نشات گرفته از غایت جوامع است، در جامعه هجری انسان ها چون مسافرانی هستند که با راهنمایی و راهبری، امامی رشد یافته و متعالی رو به سوی خداوند دارند، و اساسا از همین رو است که در دین اسلام علاوه بر اسلام آوردن، امامان مردم را دعوت به ایمان، ایقان و سپس ایقاض می کنند.
آنچه نقشه ی راه جوامع هجری قرار می گیرد قرآن و سنت است لیکن آنچه در جوامع مدنی و سکولار و توسعه محور، اصل قرار می گیرد، ماکیاولیسم محض است.
تعاریفی که در جهان غرب از سیاست و قدرت یافت می شود ماحصل نوشته های یک ذهن روان پریش تحت عنوان ماکیاولی است، وی با نگارش کتاب شهریار تمامی سیاستمداران و حاکمان جوامع غربی را تا به امروز تحت سیطره خود قرار داده است؛ جوهره و کارویژه سخن ماکیاولی در شهریار این عبارت است:«هدف وسیله را توجیه می کند».
به این معنا که سیاستمدار می تواند برای دست یابی به هدف که همان قدرت است دست به هر وسیله ای زده و از هرآلت نامشروعی اعم از دروغ، دورویی و فساد استفاده کند تا پس از دست یافتن به قدرت،جهت حفظ آن بر شدت اعمال نادرست خود بیافزاید.
لیکن در تعریف ایرانی و اسلامی،سیاست عبارتست از: «هنر تدبیر عالم»، تدبیری اعم از تفکر و عمل صالح، طبق این تعریف نمی توان به هر وسیله ای برای کسب قدرت چنگ زد و تنها می توان به کتاب و سنت که طبق فرموده ی قرآن ریسمان محکم الهی هستند چنگ زد.
اکنون با این تفاسیر آیا می توان باور داشت، مدیران ارشد یک کشوراسلامی،هجری و تعالی محور که با شعار اعتدال و میانه روی برسرکار آمده و پس از دست یابی به قدرت در پی حفظ آن به هرقیمت ممکن باشند؟

ح. بزی https://www.asrehamoon.ir/vdca.unik49nw65k14.html
نام شما
آدرس ايميل شما