تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۳۰
قسمت چهارم/سيستان را مي‌توان گلستان كرد، اگر...

خدا نكند روزي برسد كه بگوييم سيستان حيف شد !

مجيد زندي
چه شرايطي پيش مي‌آيد كه يك خانواده روستايي همه زمين‌هاي كشاورزي و حتي خانه و كاشانه خود را نه اينكه بفروشد، بلكه رها مي‌كند و به جاي ديگري كوچ مي‌نمايد؟
خدا نكند روزي برسد كه بگوييم سيستان حيف شد !
خدا نكند روزي برسد كه بگوييم سيستان حيف شد !
به گزارش عصر هامون،فرض بر اين است كه يكي - دو خانوار صبر و تحمل مشكلات را نداشته باشند، وقتي همه اهالي روستا عليرغم داشتن برق، تلفن، راه خوب و مدرسه، روستا را ترك مي‌كنند، بايد پذيرفت اتفاق خاصي رخ داده است.
در زابل و يا حتي بسياري از روستاها و بلكه شهرهاي استان سيستان و بلوچستان هموطنان شيعه و سني قرن‌هاست كنار هم زندگي مسالمت‌آميزي داشته و دارند، در آنجا، ميان خودشان كسي به عقايد ديگري بي‌احترامي نمي‌كنند و حتي در ميان اهل سنت براي عزاداري امام حسين نذري هم مي‌دهند.
همه خود را ايراني، زابلي و سيستاني مي‌دانند؛اگرچه با استفاده از رسانه‌ها، اخبار و اطلاعاتي كه به هر يك از افراد مي‌رسد، متفاوت است. هموطنان شيعه مسافرت خود را زيارت امام رضا(ع)، حضرت معصومه(ص) به قم، مشهد، كاشان و... قرار مي‌دهند و هموطنان اهل سنت سفرهاي خود را به بعضا پس از حج و عمره، به شهرهاي پاكستان نزديك اختصاص مي‌دهند كه رفتن به آنجا براي مردم سيستان و بلوچستان همانند رفتن به شهرهاي داخلي ايران آسان است.
دوست، فاميل آشنايي در بلوچستان پاكستان دارند.بسياري حتي خريدهاي موادغذايي خود را از بنادر پاكستان از جمله كراچي و گواتر انجام مي‌دهند، مرز باز است و زندگي عادي در دو سوي مرز ادامه دارد، هم خودشان مي‌توانند با يك مهر فرمانداري بروند و بازگردند و هم اين كه بلوچستان پاكستان نيز مانند بلوچستان ايران، سرزمين آباء و اجدادي قوم بلوچ است كه در مراودات فرهنگي و تجاري خود هيچگاه مرز نمي‌شناسند و هيچ اشكالي هم در اين ارتباطات وجود ندارد. اما اگر به دلايل سياسي و اقتصادي، فردي از ميان بلوچ ياغير بلوچ، حادثه شرارت‌باري را رقم بزند و مثلا در زابل يا چابهار حادثه تلخي رخ دهد، وبعضا دستگاه‌هاي امنيتي بيگانگان هم در آن دست داشته باشند، مرز بسته و مراودات معيشتي مردم قطع مي‌شود، در اين شرايط گناه بقيه مردم ساكن در استان چيست؟
سوال خود را به گونه ديگر پي مي‌گيرم تا بدانم چه حوادثي رخ مي‌دهد كه مردم زابل ديگر دليلي براي ماندن در ديار خود نمي‌بينند؟ به نظر مي‌رسد به واژه مرز بيشتر بايد توجه كرد. وقتي سياست مرزباني ايران، بدون توجه به همه مراودات فرهنگي، اجتماعي و عاطفي مردمان دو سوي مرز كه چندين ده سال به تجارت مرزي و بدوكي هم مشغول بودند و امرار معاش آنها از اين طريق است، به ناگاه مي‌شكند و تردد از مرز به دنبال حادثه‌اي كه ممكن است در هرجاي ديگر هم رخ دهد، ممنوع مي‌شود و همه مردم با يك تصميم به عسرو حرج مي‌افتند، واقعا چه بايد كرد؟ در اين شرايط كه اجازه ندهيم فردي كه تجارت روزانه دارد، از درآمد همان روز و همان هفته و ماه محروم شود و پس از آن هم از او انتظار داشته باشيم كماكان به زندگي عادي خود بدون نگاه به مرز ادامه دهد؛ آيا امكانپذير و درست است؟ ماموران دولتي كه حقوق خود را از
دولت و نفت مي‌گيرند، از چه چيزي ناراحت مي‌شوند كه براي آسايش خود، روزها كه هيچ هفته‌ها نيز مرز را بسته نگه دارند؟
پس چه حادثه‌اي رخ داد مهاجرت از سيستان زياد و در حدي كمتر از بلوچستان به ساير شهرها و استان‌ها افزايش يافته و موجب نگراني شده است؟آب يا سياست و يا هردو؟

اصطلاحي در ميان ما ايراني‌ها هست كه خودمان هم قبول داريم كه مرده پرستيم! اين مثال را در موارد مختلف به كار مي‌گيريم كه ما نسبت به موضوعات اطراف خود آنقدر بي‌تفاوت مي‌مانيم تا آن را از دست بدهيم و بعد بگوئيم حيف شد! درباره مرز تجاري؛يا مشكلاتي كه در سيستان، زابل، درياچه هامون، چاه نيمه، كشاورزي و دامپروري بلوچستان، سواحل زيباي مكران و درياي عمان وجود دارد و حتي مشكلات امنيتي كه مي‌بينيم و درباره آن مي‌گوئيم و مي‌نويسيم،‌و...اما هيچگاه نخواستيم قبل از آنكه داشته‌هاي خوب خود را از دست دهيم و نابودشان كنيم، تلاش نمائيم، تا بعد نگوييم حيف شد.
وقتي به ميان مردم بلوچ مي‌رويد بهتر متوجه مي‌شويد كه دلسوز واقعي آن مسئولي است كه هيچگاه نمي‌خواهد شرايط استان را امنيتي معرفي كند. كسي كه دلسوز واقعي سيستان و بلوچستان است و امروز براي آن پول خرج مي‌كند تا محيط زيست،كار و توليد و امنيت برقرار باشد، هميشه مواظب گفته‌ها و رفتار خود هست. اما؛مادامي كه نظر كارشناسان بومي را ملاك تصميم‌گيري قرار ندهند، همين وضعيت باقي خواهد ماند كه هيچ؛ روز به روز بدتر هم خواهد شد.
دكتر محمود اوكاتي صادق رئيس دانشگاه زابل در ادامه گزارش با گزارشگر اعزامي ما به زابل همراه مي‌شود او مسئوليت دانشگاهي را بر عهده دارد كه با دارا بودن ۸ دانشكده، يك پژوهشگاه در قالب سه پژوهشكده و يك مركز تحقيقات حدود ۱۵۰۰۰ نفر دانشجو، ۱۰۹ رشته و گرايش تحصيلي در مقاطع دكتري تخصصي، دكتري حرفه اي، كارشناسي ارشد، كارشناسي و كارداني در دوره‌هاي روزانه و شبانه، ۲۵۰ نفر عضو هيأت علمي تمام وقت، مجتمع عظيم ۶۰۰۰ هكتاري آموزشي- پژوهشي بقيه ا... الاعظم (عج) (چاه نيمه)، آزمايشگاههاي مجهز و پيشرفته، سايت اينترنتي منحصر بفرد، در بين دانشگاه‌هاي كشور، بدون شك يكي از مراكز مهم آموزش عالي در جنوب شرق كشور به حساب مي‌آيد.
او مي‌گويد: قبل از آنكه نظر خود را بگويم شما و مسئولان دولتي را به نتايج تحقيقات دكتر الهي كه در سال ۱۳۱۰ براي سيستان تهيه كرده ارجاع مي‌دهم كه اگر آن را از امروز بخواهيم در دستور كار قرار دهيم به هزينه‌هاي ميلياردي براي انجام تحقيقات جديد نيازي نخواهيم داشت.اين تحقيقات اكنون در مركز اسناد رياست جمهوري موجود است و اكنون هم اگر دولت جناب آقاي دكتر روحاني همان گزارش را مبناي كار خود قرار دهد كه ۸۰ سال پيش تهيه شده؛به بهترين نتيجه ممكن خواهند رسيد.
وي ادامه مي‌دهد:اين صحبت‌ها براي من دانشگاهي كه متولد استان هستيم و اطلاعات بسيار خوبي از وضعيت اينجا دارم، هم بسيار جديد و اثر گذار است.دكتر الهي تمام وضعيت سيستان را ديده، مشكلاتش را بررسي كرده و راه حل داده است.گفته كه كشاورز سيستاني چگونه بايد با مشكل آب كنار بيايد و اصلا كشاورزي با صرفه در اين سرزمين چيست؟جالب اين
بود كه دكتر الهي آن زمان كه نه راهي بوده و نه راه‌آهن تاكيد داشت كه مبادا هيچگاه راهي از زاهدان به نهبندان كشيده شود كه اگر اين كار انجام شود زمينه نابودي سيستان فراهم مي‌شود، و عجيب‌تر اين كه ا ين راه بعدها برخلاف گفته او كشيده شده و سيستان را وارد بن‌بست كرده‌اند.او هم گفته بود اين جاده سيستان را وارد انزوا خواهد كرد نظر او اين بود راه بايد از زاهدان به زابل، از زابل به كزيك و بيرجند برود تا همه اين مسيرها زنده بمانند.
دكتر محمود اوكاتي ادامه مي‌دهد: پس اگر بگوئيم زابل آب و هواي خوبي دارد، اشتباه كرده ايم، اگر بگوئيم از كشاورزي و دامپروري مناسبي برخوردار است،‌غلط گفته ايم. اگر بگوئيم صنعت دارد، از صنعت چيزي نمي‌دانيم و... اما مي‌توانيم بگوئيم زابل، فقط و فقط مرز دارد و اين مرز اكنون بزرگترين مزيت نجات سيستان و بلوچستان است كه با توجه به شرايط اقتصاد تحريمي دولت و با توجه به نگاه اقتصاد مقاومتي موردنظر رهبر معظم انقلاب، با همين مرز مي‌توان سيستان را گلستان كرد.
وي مي‌گويد: سخت نيست، كافي است نگاه كنيد ساير كشورها با مرز چه مي‌كنند، شما هم انجام دهيد. مرز سيستان و زابل را فقط با مواد مخدر نشناسيد، چون شما راه درست را پيش پاي مردم قرار نداده ايد. مرز براي شما تهديد شده است در حاليكه مرز بزرگترين مزيت فراموش شده و بسته سيستان است. نمي‌گويم كشاورزي، دامپروري و صنعت زابل و سيستان را فراموش كنيد، آن براي بلندمدت برنامه خوبي خواهد بود، اكنون راه حل فوري احياء مرز است چون هم افغانستان و هم پاكستان به توليدات ما نياز دارند و هم اين كه مي‌توان با كمك همين مرز، كشاورزي، دامپروري و صنعت را احيا كرد.

وي ادامه مي‌دهد: با نجات مرز، آب هم به همت سرمايه‌گذار خصوصي مي‌آيد، دولت نگران آن هم نباشد. دولت مي‌تواند از تجربه موفق بانه در استان كردستان استفاده كند كه اكنون سرمايه‌گذاري ظرف ۵ سال آنقدر در آنجا افزايش يافته كه برج‌هاي تجاري‌اش به برج‌هاي تجاري تهران تنه مي‌زنند و سرعت اينترنت آن از همه نقاط كشور هم بيشتر است.
دكتر اوكاتي مي‌گويد: مردم زابل عاشق نظام خودشان هستند، آنها كه اسلحه بدست نمي‌گيرند تا بتوانند به نان برسند، چاره‌اي جز فرار نمي‌بينند كه مهاجرت مي‌كنند. متاسفانه چون اينجا براي نظام خطري ندارد و مسئولان هم حوادث اينجا را به خارج نسبت مي‌دهند. كسي براي نجات سيستان دل نمي‌سوزاند.
وي ادامه مي‌دهد: ميلياردها تومان براي ديواري بتني در مرز هزينه شده است كه درهاي آن هم بسته است در حاليكه درهاي قانوني آن بايد براي تجارت مرزي باز نگه داشته شود و بقيه ديوار به جاي خود كاركرد درست را باز يابد درغيراينصورت ديوار بلند باشد و درهايش هم بسته باشد، چگونه مي‌توانيد مردم گرسنه را اين سوي مرز نگه‌داريد. مواد مخدر كه مرز و ديوار بتني نمي‌شناسد، تا تقاضا هست، مي‌تواند از طريق تونل زيرزميني هم بيايد.
وي مي‌افزايد: مي‌خواهم مشكلي ديگر در استان را براي شما شرح دهم ؛مي دانيد كه يكي از مشكلات قبل از انقلاب ما فعاليت دريانوردان خارجي روي عرشه كشتي‌هاي ايراني بود؟ مانند همين حالتي كه در كشورهاي عربي سراغ داريم. دانشگاه دريانوردي چابهار كه در دنيا هم معروف است تاكنون ۱۲۰۰ دريانورد خبره تحويل صنعت دريانوردي كشور داده است.هر دريانوردي كه فارغ التحصيل
شده يك دريانورد خارجي از ايران رفته است درحالي كه دريانورد خارجي ماهي ۱۴۰۰۰ دلار مي‌گرفت دريانورد ايراني در بهترين شرايط ۴۰۰۰ دلار مي‌گيرد كه از سال ۶۲ كه اين رويه در بين گرفته حداقل سالي ۱۰ هزار دلار براي هر نفر كه اگر ۱۲۰۰ را ضرب در ۱۰۰۰ دلار كنيد و براي كشور درآمد ارزي داشته است، اين دانشگاه كه هر ريال به آن اختصاص يافته ۱۰۰ برابر سود عايد كشور كرده است.
وي كه خود قبلا رئيس دانشگاه دريانوردي چابهار بوده، ادامه مي‌دهد: متاسفانه چنين دانشگاهي،جايگاهي در چشم مسئولان آموزش عالي كشور ندارد، من خود كه در آنجا مسئول بودم براي آنكه سهميه برنج مصرفي كاركنان آنجا را از يك تن به يك تن و ۲۰۰ برسانم، دهها نامه داديم و سالها صبر كرديم و نتيجه‌اي نگرفتيم چرا كه مسئولان ما حساب سود و زيان كشور را ندارند و اصلاً اين مسايل براي آنها مهم نيست.
وي مي‌افزايد:ما تنها در سيستان و بلوچستان كه معناي واقعي دريا را مي‌فهميم چون سواحل جنوبي استان به درياي عمان و اقيانوس‌ها راه دارد كه مي‌توانيد نتايج تحقيقات آبزيان و صيد و صيادي صنعتي و مدرن در اعماق اقيانوس‌ها بايد در اين استان سرمايه‌گذاري سودآور انجام شود درحالي كه براي تامين يك ريال هزينه تحقيقاتي جگرتان را خون مي‌كنند.
وي ادامه مي‌دهد: براي حل مشكل استان ۵ تا ۱۰ سال حتي به تاجر افغاني هم حق بدهيد آزادانه بيايد و آنگاه از خود مردم امنيت بخواهيد و جان فدا خواهند كرد چون آرامش به تجارت آنها هم رونق خواهد داد.

وي با اشاره به اين كه آب چاه نيمه‌ها حتما بايد براي مردم زابل مصرف شود گفت: ما با زحمت آب را از هيرمند با پمپ مي‌گيريم و در چاه نيمه‌ها جمع مي‌كنيم و زابل را تشنه نگه مي‌داريم! آنگاه با دو خط لوله ۲۰۰ كيلومتر آن طرف‌تر به زاهدان مي‌فرستيم در حاليكه اين كار اصلا منطقي نيست چون نه توانستيم حق آبه را احياء كنيم و اين آب محدود را هم به جاي ديگري مي‌بريم و آنگاه باز هم مي‌گوئيم مردم در زابل بمانيد. اما مردم زاهدان با آب محدود، زابل گلهاي خود را آب بدهند و هتل‌هايش آب فراوان داشته باشد؟ اگر دولت مي‌خواهد بنا به مصالح ملي اين كار را انجام بدهد بايد مراقب باشد تا آباداني يك شهر، صد شهر و روستاي آباد ديگر را خراب نكند.
رئيس دانشگاه زابل مي‌افزايد: بر اساس تحقيقاتي كه دانشگاه ما انجام داده در عرصه دامپروري به اين نتيجه رسيديم كه اگر چه گاو نژاد سيستاني خوب است، اما بهتر از آن شتر مرغ است چون هيچ مشكلي ندارد، حيوان جان سختي است كه در شب‌هاي سرد زابل و روزهاي گرم آن در زمستان و تابستان، بدون كمترين مشكل، قابل نگهداري و پرورش است. در دماي ۵۰ درجه هم فقط در محوطه باز مي‌تواند بخوبي رشد كند و پناهگاهي هم نياز ندارد كه بخواهيد گرما و سرماي آن را با هزينه‌هاي گزاف يك انداره نگه‌داريد. فقط كافي است دور مزرعه را محصور كنيد و باچند تا ايرانيت سايه‌بان درست كنيد. رشد خيلي خوبي دارد و گوشت توليدي آن در سراسر كشور و خارج از مرزها هم بازار دارد. ما در دانشگاه كارهاي خوبي براي تربيت نيروي انساني و توزيع جوجه انجام داديم كه نتيجه بخش بوده و چند مزرعه هم ايجاد شده است.
وي ادامه مي‌دهد: در كنار مزيت مرز و دامپروري، باد مناسب هم مزيت ديگر زابل است كه در اطلس باد
ايران در منطقه‌اي كه ۳۵ كيلومتري زابل قرار دارد، بعيد مي‌دانم كه نمونه‌اش در اطلس بادي جهان وجود داشته باشد. هر توربيني هم بگذاريد كار خواهد كرد حتي در ارتفاع ۸۰ متري هم توربين خواهد چرخيد.
آقاي علي‌اكبر اكبري‌زاده، معلم بازنشسته زابلي نيز هم صحبت ما شده است، كسي كه هشت فرزندش تحصيلات عالي دانشگاهي از تخصص اطفال تا استادي دانشگاه دارند و از شهيد رجايي در دوران وزارت آن بزرگوار بر وزارت آموزش و پروش،حكم رياست اداره آموزش و پرورش شهرستان زابل را هم دارد و با ۶۰ رأس گاو به دامپروري مشغول است، او مي‌گويد:۵۰-۴۰ سال پيش كه وضعيت سيستان و زابل بسيار خراب بود و مردم برق، تلفن آب لوله‌كشي و راه نداشتند، انتظارات هم بسيار كم بود.آن زمان هم ما مشكل آب داشتيم ودر اين جا دوره‌اي خشكسالي بدتر از اين شرايط را هم ديديم كه آن سال‌ها هم مهاجرت وجود داشت كه زابلي‌ها براي كار به گرگان، گنبد و اصفهان مي‌رفتند.
وي البته ادامه مي‌دهد: الان امكانات فراوان است، اما به دليل اشتباهات مجريان دولت، درآمد مردم كم شده كه اميدواريم دوره خشكسالي تمام شود و دوره پر‌آبي شروع شود.
وي مي‌افزايد: فلسفه ايجاد چاه نيمه به دليل بي‌آبي و خشكسالي اواخر حكومت محمدرضا شاه بوده كه قرار شد آب‌هاي اضافي پائيز و زمستان را در چاه نيمه جمع و براي بهار و تابستان مصرف كنند. آن سالها هم كه سد كچكي افغانستان نبود، همه آب هيرمند به درياچه هامون مي‌ريخت.
آقاي اكبري زاده ادامه مي‌دهد:سال ۱۳۵۰ كه ساخت چاه نيمه‌ها شروع شد و ابتداي پيروزي انقلاب به بهره‌برداري رسيد، كار بسيار موفقي بود كه اگر چاه نيمه‌ها نبود طي ۴۰ سال گذشته سيستان كلا برهوت و از جمعيت خالي مي‌شد و همين الان كه وضع مناسبي هم ندارد؛ باز هم براي شرب و كشاورزي سيستان كافي است.البته دولت ايران بايد با دولت افغانستان صحبت كند، اميد ما به همين رودخانه است از هزاران سال پيش تاكنون اين آب به دشت سيستان مي‌آمد، پس نبايد آن را كم كنند.
وي مي‌گويد: وقتي كه درياچه هامون آب داشت، ماهم آب آشاميدني خود و احشام را از آن مي‌گرفتم. ماهي مصرفي مردم زابل را هم تامين مي‌كرد و علوفه براي دام را هم از نيزار اطراف درياچه مي‌گرفتيم. سيستان جمعيت كمي هم نداشت، اگر چه الان جمعيت آن زياد‌تر از گذشته شد، اما چون مهاجرت مي‌كنند، رشد جمعيت به نسبت ساير شهرها و استان‌ها نشان نمي‌دهد. به همين دليل است كه معتقديم نصف مردم سيستاني، در خود سيستان زندگي نمي‌كنند.
وي مي‌افزايد: درست است كه مي‌گويند، سيستان انبار غله ايران بوده، اما آنچه ما مي‌دانيم، دامداري آن كمتر از كشاورزي نبوده چرا كه گاو معروفي داشت كه گوشت استان‌هاي ديگر و حتي كشورهاي عربي را هم مي‌داد. تا حدي كه دولت‌ها در گذشته احشام ما را سرشماري مي‌كردند و از آن ماليات مي‌گرفتند.
وي مي‌گويد: من ۶۰ رأس گاو‌ را عليرغم همه مشكلات نگه داشتم تا ثابت كنم هنوز هم مي‌توان گاوداري كرد. اما مسئولان خيلي كارشكني مي‌كنند، حتي اگر حكومت نخواهد سيستان نابود شود، بي‌تدبيري افراد، كارهاي فراواني را ضايع كرده و سبب شده
مردم عادي نتوانند به دامپروري ادامه دهند و با درآمد آن امرار معاش كنند.
اكبري زاده معتقد است:متاسفانه دستگاههايي كه آدمهاي كاردان در عرصه دامپروري را در منطقه نمي‌شناختند، آمدند و حدود ۳۰۰ دامداري كوچك ايجاد كردند و به هر يك از متقاضيان دو تا - سه تا دام دادند، پول و وام در اختيارشان گذاشتند؛ ولي چون اين كاره نبودند، پول را گرفتند و گاو را هم پس از مدتي به كشتارگاه سپردند و آنهايي كه اين امكانات را به چنين افرادي دادند، رفتند و پشت سر خود را هم نگاه نكردند و اكنون از آن ۳۰۰ تا، يك دامداري هم باقي نماند.
وي كه دو دوره عضو شوراي شهر زابل هم بوده، مي‌گويد: نظارت بر عملكرد اعضاي شوراي شهر ضعيف است و بدين دليل كه دولتي نيست، توجهي به چگونگي كار آنها ندارند همين سبب ضعف عملكردها شده است.
***
بيشتر فكر كنيم تا واقعاً در آينده نگوييم سيستان و بلوچستان حيف شد. روزگاري و...؛در اين مقطع كه بخش‌هاي وسيعي از اين استان دچار خشكسالي شده است، بقيه استان‌هاي كشور مي‌توانند همانند دوران بازسازي جنگ، يا مواقعي در ساير نقاط كشور سيل و زلزله رخ مي‌دهد، ستاد‌هاي معين استاني تشكيل دهيم تا بخشي از مشكلات اين مردم خوب، مظلوم و بي‌ادعا برطرف شود.
بر اساس آمار جهاد كشاورزي سيستان و بلوچستان توليد علوفه و نهادهاي دامي در استان بر اثر تداوم خشكسالي و مشكلات كم آبي، ۴۰ درصد كاهش يافته است.تا حدي كه خشكسالي‌هاي ۱۵ سال اخير در اين استان موجب كاهش فرصت رشد گياهان، كاهش دوره چرا و ارزش خوراكي علوفه شده است.
در گذشته نه چندان دور و در دوران قبل از خشكسالي ۹۰ هزار هكتار از مساحت ۵۷۰ هزار هكتاري تالاب هامون به عنوان مرتع و نيزار، خوراك دام سبك و سنگين منطقه سيستان را تامين مي‌كرد.متاسفانه امروزه اين منبع غني خوراك دام در سيستان از بين رفته و علوفه مورد نياز دام‌ها از طريق دستي (واردتي از استان‌هاي ديگر) تهيه مي‌شود كه فشار زيادي به دامداران و دستگاههاي متولي اين امر در استان وارد كرده است.موارد ديگر هم فراوان است كه براي حفظ روستائيان در روستا‌ها و تداوم سكونت شهر وندان در زابل و اطراف آن به همه موارد توجه كرد.
* درباره مرز تجاري، سيستان، زابل، درياچه هامون، چاه نيمه، كشاورزي و دامپروري بلوچستان، سواحل زيباي مكران و درياي عمان ‌و...هيچگاه نخواستيم قبل از آنكه آن‌ها را از دست بدهيم و نابودشان كنيم، تلاش كنيم تا بعد نگوييم حيف شد
*در گذشته نه چندان دور و در دوران قبل از خشكسالي ۹۰ هزار هكتار از مساحت ۵۷۰ هزار هكتاري تالاب هامون به عنوان مرتع و نيزار، خوراك دام سبك و سنگين منطقه سيستان را تامين مي‌كرد،متاسفانه امروزه اين منبع غني خوراك دام در سيستان از بين رفته است
* آقاي علي‌اكبر اكبري‌زاده، معلم بازنشسته زابلي ۶۰ رأس گاو در دامداري خود دارد تا ثابت كند هنوز هم مي‌توان كار كرد
* دكتر محمود اوكاتي صادق رئيس دانشگاه زابل: مرز اكنون بزرگترين مزيت نجات سيستان و بلوچستان است كه با توجه به شرايط اقتصاد تحريمي دولت و با توجه به نگاه اقتصاد مقاومتي موردنظر رهبر معظم انقلاب، با مزيت‌هاي موجود در مرز مي‌توان سيستان را گلستان كرد .
انتهای پیام/ https://www.asrehamoon.ir/vdchi-nk.23nkidftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما

خسروی
انشاا...استاندار جدید زودتر به این مسله رسیدگی کته
hashem
salam ki be fakre sistan hast ham be faki inan ke poole bekoran ki be mardam ehmyat mide
الیاس
سلام لطفا مسئولان به حال روز سیستان رسیدگی کنن....اگه عرضه شو ندارن غلط کردن که مسئولیت قبول کردن؟