علی فتحا...زاده مدیرعامل سابق استقلال وقتی روی دور خاطره تعریف کردن میافتد، چیزهای شیرینی تعریف میکند؛ از ماجرای گل کوچک با مجیدی تا ماجرای تلاش برای استقلالی کردن علی دایی.
من رهبری فرد و کریمی را برای استقلال می خواستم
افکار خبر , 6 آبان 1394 ساعت 7:34
علی فتحا...زاده مدیرعامل سابق استقلال وقتی روی دور خاطره تعریف کردن میافتد، چیزهای شیرینی تعریف میکند؛ از ماجرای گل کوچک با مجیدی تا ماجرای تلاش برای استقلالی کردن علی دایی.
به گزارش سرویس ورزشی عصرهامون به نقل از افکارخبر، او دیروز در دفترش پذیرای ما بود و ساعتی از او سؤال کردیم و جوابهای جذابی گرفتیم.
حاجآقا اين ماجراي باختن فرهاد مجيدي به شما چيست؟
اين ماجراي باختن فرهاد مجيدي در رختكن اهواز را گفتهام ولي الان جزئيات بيشتري را ميگويم. فرهاد قبل از بازي با فولاد به من گفت يك بار من را الكي بردي برايم داستان شده. بقالي سر كوچه هم من را ميبيند ميگويد به علي فتحا...زاده باختهاي. بيا بازي كنيم. بدنش هم آماده بود چون ميخواست به زمين برود. دو تا ساك گذاشتيم اينطرف به عنوان دروازه، دو تا هم آنطرف. رختكن اهواز هم كه ماشاءا... بزرگ است. يك نفر فيلم گرفت، بقيه بازيكنان و مربيان هم زنده بازي را ميديدند. بازي ما از بازي استقلال و سپاهان هم جذابتر بود. ۴ بر ۲ فرهاد را بردم تا ديگر بحثي نباشد. فيلم اين بازي را به زودي منتشر ميكنم. حالا شنيدهام فرهاد گفته چون ميخواستم از حاجي چك بگيرم باختم. آقا من حاضرم ۱۰ چك ديگر به فرهاد بدهم و به من ببازد!
جالب شد، ادامه ميدهيد؟
به النصر امارات ۷ گل زديم. بعد از بازي فرهاد زنگ زد گفت مديرعامل باشگاه النصر گفته بيا يك بازي دو به دو بگذاريم. من و شما يك طرف و او هم با يكي از بازيكنان النصر در طرف ديگر. گفتم فرهاد ولش كن اينها ۷ تا خوردهاند و ميخواهند انتقام بگيرند. گفت نه بابا دوستانه است. خلاصه رفتيم و ۷ بر ۴ برديم. بعد از بازي خانم مجيدي زنگ زد به او گفت چهكار كرديد؟ گفت ۷ تا زديم و برديم. گفت حاجي چند تا زده؟ گفت ۵ تا. تعجب كرد و گفت پس تو چهكار ميكردي؟ كه جواب داد من دو تا گل زدم ديگر! تازه از بين گلهايي كه من زدم فقط يكي را فرهاد پاس داد و بقيه را خودم دريبل كردم و گل زدم.
اين داستان ۸ گل زدن استقلال به پرسپوليس كه شما راه انداختيد هم كه سند و مدرك نداشت.
اين ماجراي ۸ تايي شدن پرسپوليس مال سال ۴۷ است. ما داريم اسناد را چك ميكنيم و يك بخشي از آن در سايت ناصر حجازي هست. اين بازي مال ۵۰ سال قبل است. طبيعي است يكسريها يادشان نيايد. اسناد اين بازي دارد آماده ميشود. فتوشاپي هم در كار نيست. مجلات قديمي تهران را پيدا كردهايم. حتي درآورديم كي چند گل زده است. يك شاهد مهم داريم كه هنوز زنده است و قرار شده اطلاعات كامل را بدهد. فعلاً رو نميكنيم تا انشاءا... اسناد كامل شود. آن موقع كه پرسپوليس ۸ تا از استقلال خورد، در سطح حرفهاي فوتبال ايران نبود. بازي در جامحذفي تهران برگزار شده بود.
شنيديم به مالك نساجي گفتهايد اين ماجرا ساختگي بوده.
تكذيب نميكنم كه به پرهام گفتم اين ماجراي ۸ تايي هيچي نداشت، حداقل چند هفتهاي همه را سرگرم كرد. من ديدم پرهام بايد آبديده شود و براي مديريت آمادهتر باشد، گفتم يك كلاس آموزشي براي او بگذارم كه يك چيزهايي را درباره مديريت ياد بگيرد!
ميگويند صحنه گل محمد نوري در دربي چند سال قبل را هم فتوشاپ كرده بوديد.
اصلاً قبول ندارم كه گل سالم محمد نوري در دربي را فتوشاپ كرديم. متأسفم كه دوستان اين حرفها را ميزنند. مسئله اين است كه آن عكس، از يك ثانيه قبل از لحظه آفسايد است. يعني عكس از لحظه عقبتر از آفسايد گرفته شده كه نشان ميدهد محمد در آفسايد است. ما اصلاً فتوشاپ نكرديم! ولي نميدانم كلاً اين بحثها براي چيست. ببينيد ما چند گل سالم در دربيها زدهايم كه نگرفتهاند. چند پنالتي به نفع يا به ضرر ما گرفته شده است؟ يادتان هست داور عرب آورده بودند و چه بلايي سر استقلال آورد؟ ما در دربيها خيلي بيشتر از پرسپوليسيها لطمه خوردهايم ولي مثل آنها جرزني نميكنيم.
برنده دربي روز جمعه كدام تيم است؛ استقلال يا پرسپوليس؟
از نظر عدد و ارقام و بازيكن، استقلال در دربي امسال سرتر از پرسپوليس است ولي با فوت هادي نوروزي بچههاي آنها انگيزه زيادي گرفتهاند. به نظرم هر كس بتواند به لحاظ روحي و رواني برتر باشد، برنده زمين است. استقلال بايد از اين به بعد هم خودش را تقويت كند. اين قويترين ابزار براي بازي دربي است.
بهروز رهبريفرد به تازگي اعلام كرده جواد خياباني از طرف فتحا...زاده به او پيغام داده بود كه استقلالي شود.
بهروز رهبريفرد گفته جواد خياباني به او زنگ زد كه به استقلال بيا؟ راستش ما دنبال بهروز رهبريفرد بوديم. دقيقاً يادم نميآيد كه من به جواد خياباني گفتم كه به او زنگ بزند يا نه! به خاطر همين نه تأييد ميكنم و نه تكذيب اما بههر حال جواد آن موقع براي ما مجله درميآورد. اينكه بخواهم زيرش بزنم درست نيست اما اگر هم جواد اين كار را كرده باشد، كار غريبي نيست. چه اشكالي دارد؟! جواد آدم خوشنامي است و بازيكنان هم دوستش دارند. اين مثل همان ماجرايي است كه عادل به رئيس كميته انضباطي زنگ ميزند و ميگويد محروميت كريمي كمتر شود. من همان موقع از عادل حمايت كردم چون به عنوان يك كارشناس تصور ميكرد علي كريمي به درد فوتبال ملي ما ميخورد و درست نيست كه محروم شود. آدمها بههرحال از ابزارهايي كه دارند استفاده ميكنند. يك مثال براي شما بزنم. عزيز محمدي يك پرسپوليسي تير است ولي ارتباط خوبي با من دارد. در زمان قديم من بيشترين بازيكن را از فجرسپاسي ميگرفتم ولي قطعاً عزيز محمدي دوست داشت بازيكنانش را به پرسپوليس بدهد. او چون در رودربايستي ميماند به من بازيكن ميداد. اجازه بدهيد يك خاطره جالب از عزيز محمدي تعريف كنم. من گفتم راه كربلا باز ميشود و يك كربلا ميرويم. آن موقع صدام بود و گفتم تو بيا استقلالي شو خودم ميبرمت كربلا. گفت اگر من را ببري كربلا، استقلالي ميشوم. او را بردم ولي زد زيرش. هنوز هم استقلالي نشده!
در مورد داوريهاي ليگ كه امسال خيلي سر و صدا كرده صحبتي نداريد؟
يكي از افتخارات زندگي من اين است كه تا به حال به هيچ داوري زنگ نزدهام كه بازي را دربياور. حتي وقتي داورها را در ورزشگاهها ميديدم، كنار ميرفتم كه من را نبينند. اصلاً گيريم ما در ايران لابي ميكرديم، در آسيا چطور؟ در ايران به عزيز محمدي زنگ ميزديم، در آسيا به ولاپان و بنهمام زنگ ميزديم؟! آنجا هم زنگ ميزديم و ميگفتيم بازيها را دربياوريد كه استقلال به جمع ۴ تيم آسيا برود؟ من تنها مديري هستم كه باشگاهم ۵، ۶ بار به جمع ۴ تيم نهايي ليگ قهرمانان رفت، من قابليتش را داشتم كه چنين كاري كردم.
اگر موافق باشيد برگرديم به همان قديم. چه شد كه كخ را به ايران آورديد؟
هنوز هم ميگويم يكي از بهترين تصميمات فوتباليام آوردن كخ بود. او آن موقع جزو ۱۰ عضو كميته فني فيفا بود. يادم هست تيم در اسلامشهر اردو داشت. روز اول تمرين ديدم نوازي كه پايش را گچ گرفته سر تمرين است. به محمد گفتم تو كه مصدومي چرا آمدي؟ گفت حيف نيست من تمرينات كخ را نبينم؟
راستي فرهاد مجيدي قرار بود پرسپوليسي شود؟!
آن موقع تيتري كه خبرورزشي از قول فرهاد زد: «استقلاليها رخصت، رفتم پرسپوليس» به سودش شد. فرهاد از اين تيتر استفادهاش را كرد! ولي در مجموع فرهاد مجيدي خيلي به استقلال سود رساند. يك روز فرهاد به من گفت چند بار من را ترانسفر ميكني كه براي باشگاه پول دربياوري. گفتم فعلاً پسرت را هم بياور تا قراردادي ۵ ساله امضا كنم! ديگر عاصي شده بود. خدايياش از ترانسفرهاي فرهاد به ما پولهاي زيادي رسيد.
قلعهنويي در مورد شما گفته بود كه جلسه ميگذارند تا عليه او كار كنند؟
من با قلعهنويي مشكلي ندارم. خبرنگاري از من پرسيد كه قلعهنويي گفته بعضيها در دفترشان براي ما جلسه ميگذارند. من به خبرنگار گفتم ميداني منظورش من بودم؟ اگر اسم من را آورد جوابش را ميدهم.
شنيديم قرار است با مجيدي به اسپانيا برويد.
فرهاد مجيدي به من گفت كه بايد به اسپانيا برويم و يك بازي را با هم نگاه كنيم، گفتم حتماً اين كار را ميكنم. فرهاد را همهجوره دوست دارم و اين قابل كتمان نيست. در تمام اين سالها فرهاد مجيدي جزو بامعرفتترينها بوده. حالا من را دعوت كرده و انشاءا... با هم به اسپانيا ميرويم.
البته به نظر من فرهاد مجيدي وقت مربيگرياش نيست. بايد كلاسهايش را تمام كند و بعد مربي شود. قبل از حضور منصوريان هم من جزو كساني بودم كه رأياش را زدم. فرهاد هم خودش عاقل است و اين چيزها را ميداند. من حتي حاضرم به فرهاد كمك كنم تا دورههاي آموزشياش را در فوتبال اروپا ببيند. فرهاد آتيه دارد و حاضرم از جيبم پول بدهم.
درباره مشكل اخير قلعهنويي و نكونام حرفي نداريد؟
جواد نكونام و امير قلعهنويي از بزرگان فوتبال ايران هستند و اميدوارم قصه درگيري دادگاهيشان به خوبي و خوشي تمام شود. جفتشان از مشتيهاي فوتبال ايران هستند و به نظرم ختم به خير ميشـود. حالا خيـلي دوست نـدارم وارد ريز مسائل شوم.
آقاي فتحا...زاده با امير قلعهنويي به تركيه رفتيد و ويلا خريديد؟
نه بابا، ما رفتيم و از ويلاي ديگران استفاده كرديم.
از ويلاها خوشتان نيامد؟
(خنده) خوشمان آمد ولي پولش را نداشتيم.
پس اين ماجراهاي ساخت وساز شما در آلانيا صحت ندارد؟
نه، بنده خارج از ايران سرمايهگذاري نميكنم. الان هم يك ريال سرمايه خارج از ايران ندارم؛ نه ملكي و نه كار و باري. بنده حتي ميتوانستم گرينكارت آمريكا بگيرم يا مقيم آلمان شوم ولي باز هم اين كار را نكردم. خيليها اين كار را كردند من ولي نه. نيازي نديدم كه اين كار را كنم.
حاجآقا راستي كي توبه كرديد و استقلالي شديد؟
(خنده) از آن موقع كه خودم را شناختم استقلالي شدم.
شما در پرسپوليس خوي بازي ميكرديد.
بله، در جواني براي اين تيم بازي ميكردم ولي وقتي به سن تكليف رسيدم، سريع استقلالي شدم. بگذاريد از روزي تعريف كنم كه از پرسپوليس خوي به استقلال خوي رفتم. در همان بازي اول سه گل زدم. يك گل زدم كه استثنايي بود. توپي سانتر كردند كه ميخواستم براي رفع تكليف يك ضربهاي به آن بزنم. همان توپ به پشت سرم برخورد كرد و رفت توي دروازه!
علي دايي هم كه اول براي استقلال اردبيل توپ ميزد.
بله، او براي استقلال بازي ميكرد. حالا من به شما بگويم كدام استقلالي پرسپوليسي است... ولش كن. بالاخره اتفاق افتاده بازيكني كه در استقلال توپ زد براي پرسپوليس هم بازي كرده يا برعكس. ولي الان فوتبال واقعاً فرق كرده. ببين من خودم اعتقاد دارم بايد كريخواني شديد باشد و در كنارش رفاقت هم داشته باشيم. شما به دوره مديريت من و عابديني نگاه كنيد. كلي كري داشتيم ولي احترام و عزت هم بود.
شما ميخواستيد دايي را به استقلال ببريد؟
بله، بعد از جامجهاني يك مقطعي بود كه دقيقاً خاطرم نيست. دنبال علي دايي رفتيم ولي نشد به اين تيم بيايد. مقدماتش را فراهم كرديم كه بيايد. ديگر نميخواست بازي كند.
گفته بوديد اگر پرسپوليسيها مؤمنزاده را بگيرند، سه پرسپوليسي را ميگيريد. كدامها منظورتان بود؟
كاويانپور، رهبريفرد و علي كريمي.
علي كريمي؟
با علي كريمي تمام كرده بوديم ولي درودگر شبانه او را براي پرسپوليس برد. چون در جام رمضان استقلاليها عليهاش شعار دادند، نشد به تيم ما بيايد. منزوي كارش را تمام كرده بود. حيف. شاهماهي از دستمان پريد.
اين ماجراي آوردن هاشمينسب هنوز ابعادي دارد كه كشف نشده. واقعاً چه اتفاقي افتاد؟
من از چند جا به مهدي هاشمينسب حمله كرده بودم. همه معاونهايم مأمور بودند كه او را بياورند. مهدي هاشمينسب خيلي پرسپوليسي بود. الكي نوشتند من به هاشمينسب براي هر سال ۱۰۰ ميليون دادم. اصلاً هم اينطوري نبود. ۹۲ ميليون براي سه سال بستم كه همان اولش ۵۰ ميليون تومان به او نقد داديم. همان موقع كريم باقري هم اين پول را ميگرفت. خدايياش ارزش داشت كه به مهدي اين پول را بدهيم. او را آورديم كه به ما گل نزند و به پرسپوليسيها گل بزند. در واقع هر گلش، دو گل حساب ميشد!
شانس آورديد كه پروين هم او را نخواست.
آره، البته عابديني و نبي تا دقيقه ۹۰ دنبالش بودند. وقتي مهدي رفت سر تمرين استقلال، پورحيدري گفت حاجي شوخي ميكني؟ يعني اين الان بازيكن ماست؟ لخت شود؟ گفتم آره ديگر بازيكن استقلال شده! عجب خريد عجيبي بود. ولي يك چيز بگويم. ما چنين انتقالي انجام داديم ولي هيچگاه بينمان دعوا و بياحترامي نشد؛ با اينكه ما ستون پرسپوليس را لق كرديم.
ماجراي تماس شما و عابديني بعد از خريد احمد مؤمنزاده چه بود؟
ما با احمد مؤمنزاده تمام كرديم و رفت سر تمرين استقلال، همان موقع عابديني به من زنگ زد و گفت آهو را روي هوا زدم. گفتم ببين وقتي تير را ميزني، ممكن است جاي آهو به دار و درخت بخورد و تيرت به خطا برود. مرد مؤمن كجاي كاري احمد الان سر تمرين استقلال است! اصلاً نفهميده بود كه ما كي با مؤمنزاده تمام كرديم.
انتهای پیام/2563
کد مطلب: 77038