مهرداد مهربان، هنرپژوه، مترجم، موسیقی دان و از پایه گذاران رادیو نیزار (صدایی در گستره فرهنگ و هنر سیستان و بلوچستان) نوشتاری را در مداقه به مقاله «لاتین یا عربی؛ زبان سیستانی را با کدام خط باید نوشت؟»، کاری از بنیاد تدوین رسم الخط سیستانی، به رشته تحریر در آورده اند که مطالعه آن در جهت غور و تعمیق در چالش های جاری پیرامون تدوین رسم الخط واحد برای زبان سیستانی، خالی از لطف نخواهد بود.
به گزارش عصرهامون در این مقاله آمده است:
حسن نوشتهی حامد صوفی در اینست که بدون پیشداوری نوشته شده و کوشیده مسأله را از جوانب گوناگون ببیند، و گرچه صریحاً رسمالخط فارسی را برای سیستانی توصیه میکند، اما در این رابطه حکم قطعی نمیدهد، یعنی کم و بیش به یک نسبت به امتیازهای استفاده از خطهای فارسی و لاتین اشاره دارد. آنچه جایش در مقاله خالیست، نمونههایی از چند واژهی دشوار و یا غلطانداز سیستانیست که به هر دو خط نوشته شده باشد تا بتوان در مقایسهی آنها با یکدیگر نظر داد که کدامیک بهتر و راحتتر تلفظ دقیق واژههای سیستانی را میرساند.
برای تعمیق گفت و گو، بد نیست اگر من در اینجا روشی دیگر در پیش بگیرم، یعنی بکوشم نارساییهای خط فارسی را برجسته کنم و سپس پیشنهادی بدهم. این نارساییها را بسیاری از صاحبنظران در اینجا و آنجا تذکر داده اند و شمارشان چنان زیاد است که چندین و چندین صفحه لازم خواهد بود اگر بخواهیم همهی آنها را برشمریم. نارساییهای خط فارسی از ویژگیهای آن ناشی میشود که میتوان آنها را چنین خلاصه کرد
یک نویسه برای نشاندادن چند آوا به کار میرود، مانند نویسهی «و» در واژههای واج، کوه، تو؛ چند نویسه برای نشاندادن یک آوا به کار گرفته میشوند، مانند نویسههای «ص»، «ث»، «س»؛ عملاً برخی از آواها با هیچ نویسهای نشان داده نمیشوند و باید آنها را حدس زد، مانند زیر، زبر و پیش؛ برخی از نویسهها شکلهای نوشتاری ثابتی ندارند: مانند «غ» که در جاهای مختلف به شکل «غـ»، «ـغـ»، «ـغ» نیز نوشتهمیشود؛ به دلیل تغییر تلفظ در گذر زمان، برخی از نویسهها دیگر نشاندهندهی آوایی نیستند، مانند «و» در واژهی خواهر و خویش... .
برای مطالعهی بیشتر در زمینه ی خط فارسی، میتوانید « درآمدی بر آشنایی با خط فارسی» نوشته ی علی صابونچی را بخوانید:
http://www.farsitypedesign.com/Links/۸۷۶
واقعیت اینست که ما حتی اگر مانند قرآن زیر و زبر و پیش و دیگر نشانهها را در نوشتن زبان فارسی به کار ببریم، باز نمیتوانیم تلفظ دقیق واژهها را نشان بدهیم. برای نمونه، اگر من بنویسم «دو»، هرگونه نشانهای هم که روی دال و واو بگذارم، باز شما نمیتوانید مطمئن باشید که منظورم عدد بعد از یک است یا اسم از فعل دویدن. حال آنکه با استفاده از خط لاتین، امکان غلطاندازی به صفر میرسد، چون یکی را do مینویسم و دیگری را dow ... نیز خط فارسی دو نارسایی مهم دیگر هم دارد، یکی اینکه برخی از حرفها میتوانند به یکدیگر بچسبند و برخی نمیتوانند، دودیگر اینکه حرف بزرگ ندارد تا بتوان به این یا آن منظور خاص در آغاز واژه گذاشت.
درواقع تنها دلیل معتبری که توجیه میکند چرا ما به استفاده از خط عربی برای نوشتن زبان فارسی ادامه میدهیم اینست که قرنهاست چنین میکنیم، و حجم نوشتهها و هنرهای خطیمان چنان زیاد شده که تغییر خط را اگرنه ناممکن دستکم نامطلوب و زیانبار میکند و با خطر «گسست تاریخی» همراه است. اما همانطور که میدانیم و حامد جان هم در نوشته اش اشاره کرده، زبان سیستانی چندان سابقهی نوشتاری ندارد، یا مقدار نوشتههایش آنقدر نیست که نتوان آنها را به خط لاتین بازنویسی کرد.
حال اگر دلایلی را که حامد در مقدم بودن خط عربی بر خط لاتین برشمرده بازخوانی کنیم، میبینیم که همگی کم و بیش جنبهی «پراتیک» دارند، یعنی به «راحتی» کاربران در وضع موجود مربوط میشوند، نه اینکه واقعاً از دیدگاه علمی ثابت کنند که خط عربی بهتر از خط لاتین میتواند تلفظ دقیق واژههای سیستانی را برساند. راستش را بخواهید، برای منی که زبان مادریام سیستانی نیست و آشنایی عمیقی با آن ندارم، پی بردن به تلفظ دقیق یک واژهی سیستانی از طریق خط لاتین بهمراتب آسانتر است.
از اینها که بگذریم، با این نظر حامد جان همسو نیستم که «بخش عمده ای از واژگان سیستانی تنها صورت دگرگون شده ای از واژگان فارسی و عربی» است. اگر چنین بگوییم، بهطور ضمنی گفته ایم که بخش عمدهی واژههای سیستانی از زبان دری و عربی مشتق شده، حال آنکه به گمان من بههیچوجه چنین نیست، چرا که ساختار تلفظ و دستور زبان سیستانی، با توجه به کشفیات سدههای اخیر در مورد زبانهای باستانی ایران، ثابت میکند که بسی کهنتر از زبان دریست. بیتردید سیستانیان هم مانند هر قوم دیگر ایرانی، از زبانهای دری و عربی تأثیرات و وامهایی گرفته اند، اما اگر گویش رنگباخته و گاه فارسیشدهی برخی از سیستانیان و بهویژه شهرنشینان را معیار قرار ندهیم، یعنی اگر معیارمان را سیستانی اصیل و بهویژه هامونی قرار دهیم، پی میبریم که سیستانی
گرچه با دری همخانواده است، اما در تلفظ و دستور زبان استقلال خاص خودش را دارد، و استفاده از خط فارسی، بیش از آنکه به احیای اصالتش کمک کند، ممکنست موجب شود که بسا از واژههای اصیل سیستانی بیش از پیش رنگ و بوی دری به خود بگیرند.
حامد جان در نوشته اش به «تجربهی موفق» دیگر مردمان در به کارگیری خط عربی اشاره کرده، من اما نمیدانم که این تجربه آیا واقعاً «موفق» بوده یا نه، چون دقیقاً متوجه نمیشوم که منظور از «موفقیت» در اینجا چیست. همینقدر میدانم که من دریزبان، وقتی کسی سیستانی یا بلوچی یا کردی حرف میزند، کم و بیش میفهمم چه میگوید، اما وقتی نوشتهای از این زبانها به رسم الخط عربی میبینم، تقریباً هیچ از آن نمیفهمم چراکه ذهنم شدیداً این خط را به زبان دری و عربی پیوند زده، و ناخودآگاه به دنبال کلمات «آشنا» میگردم. با کمی اغراق میتوانم بگویم که برای من، زبان سیستانی به خط فارسی همانقدر غریب مینماید که زبان فرانسوی به خط عربی! در تجربهای هم که با برخی از دوستان سیستانی داشته ام دیده ام که خودشان هم در خواندن زبان سیستانی به خط فارسی آنقدرها راحت نیستند، بهخصوص که فعلاً رسمالخط ثابتی هم هنوز مرسوم نشده است.
یکی از ویژگیهای مهم واژههای سیستانی وجود دو صامت در آغاز واژه و ظرافت مصوتهاست که گاه با یکدیگر تفاوتی جزئی دارند که در عین حال در معنا تغییر مهمی میدهد. رسم الخط عربی که قادر نیست مصوتهای سادهی زبان دری را بهخوبی نشان دهد، چگونه خواهد توانست «مسألهی بغرنج نمایش مصوتهای سیستانی» را حل کند؟ حامد پاسخ میدهد: «تا حدودی»! یعنی خودش هم از نقص آن آگاه است. پس چرا رسم الخطی در پیش بگیریم که از هم اکنون میدانیم هر اندازه هم آن را تصحیح کنیم باز مشکلمان را کاملاً حل نخواهد کرد؟ آیا با رواج دادن رسمالخط فارسی برای زبان سیستانی، بهتدریج صامتهای آغازین را مصوت نخواهیم کرد؟ و آیا مصوتهای سیستانی را شبیه مصوتهای دری به زبان نخواهیم آورد؟ مثلاً همین واژهی «سیستونی» در تصویر، با این طرز نگارش خیلی بیشتر ما را به لهجهی تهرانی راهنمایی میکند تا به گویش سیستانی!
در مقابل، دستکم از دیدگاه تئوریک، استفاده از خط لاتین همراه با افزودن نشانههای بینالمللی برای تدقیق مصوتها و صامتها میتواند همهی مشکلات تلفظی را برطرف کند و به ما اجازه دهد که غنای زبانی سیستانی را در شکل نوشتاری پیاده کنیم و نمایش دهیم. البته تأکید میکنم، از لحاظ تئوریک، چون از جنبهی پراتیک، رواج دادن خط لاتین میتواند با موانع فراوانی رو به رو شود. درواقع، هرچه بیشتر میاندیشم، بهنظرم میرسد که تنها عیب خط لاتین همیسنت که در سیستان و دیگر جاهای ایران رایج نیست یا بسیار کمتر از خط فارسی رایج است. این عیب اما ماهوی نیست، یعنی برطرفشدنیست، چون با گسترش رسانههای مدرن و ارتباطات جمعی، روز به روز بر تعداد کسانیکه با این خط آشنایی پیدا میکنند بیشتر میشود. استفاده از خط لاتین در عین حال با سهولت بیشتری زبان سیستانی را در دسترس دیگر مردمان جهان قرار خواهد داد.
البته برخی از صاحبنظران گفته اند که ما در گذر زمان با شکل نوشتاری واژهها به خط فارسی پیوندی عاطفی برقرار کرده ایم، و برای نمونه شکل نوشتاری «عشق» چنان برایمان آشناست که اگر مثلاً آن را «ešq» بنویسیم در نظرمان بیگانه خواهد شد. پاسخ من بهسادگی اینست که «نظر» ما چندان اهمیتی ندارد، آنچه مهم است، گوش ماست، زیرا زبان، بهویژه در فرهنگ ایرانی، اساساً و عمدتاً پدیدهای «شفاهی» است، یعنی گفتاری و شنیداری، و نوشتار همانا فرعیست که ما قرنها به آن اهمیتی نمیدادیم، و گرچه کم و بیش پانزده قرن است که به آن اهمیت میدهیم، اما انقلاب فنی مدرن و پیدایش رسانههای نوین موجب خواهد شد که بهتدریج نوشتار در مقایسه با گفتار و شنیدار حالت فرعی سابقش را باز یابد. منظورم را سادهتر بگویم: من جزو آن کسانی هستم که یقین دارند استفاده از نوشته و دفتر و کتاب رو به کاهش گذاشته و انسان آینده سرانجام نوشتار را به بایگانی تاریخ خواهد سپرد.
بنابراین، اگر از من بپرسید که بهترین راه حفظ و آموزش زبان سیستانی کدام خط است، پاسخ خواهم داد: در حقیقت، هیچ خطی، گرچه خط لاتین از دیدگاه علمی بهتر است، و خط فارسی، از دیدگاه عملی. راه حل حفظ و گسترش زبان سیستانی، و هر زبان دیگری که امروزه در معرض فراموشی تدریجی و یا آسیبپذیری از زبانهای دیگر است، نه چندان در یافتن رسمالخط بلکه در حفظ و گسترش شفاهی آن است، و خوشبختانه در این زمینه، فناوریهای مدرن ابزارهایی ساده و خطاناپذیر در اختیار ما میگذارد. کافیست آستین همت بالا بزنیم و در کنار «بنیاد رسم الخط سیستانی»، یک «بنیاد ثبت صوتی» زبان ایجاد کنیم، یعنی به میان مردم اصیل سیستان برویم و سخنگفتنشان را ضبط کنیم، و سپس، بر اساس آن ضبطها، زیر نظر زبانشناسان کارکشتهای، چنانکه پیام سیستانی، و به کمک گویندگان باتجربه و ماهری، چنانکه معصومه آتشفراز، بهتدریج یک فرهنگ لغت صوتی بسازیم و در آن حتی روایتها و لهجههای مختلف سیستانی در تلفظ یک جمله یا واژه را نیز به ثبت برسانیم.
امیدوارم این نگاه متفاوت و این «دگر اندیشی» موجب غنای اندیشه و گفت و گو در زمینهی خدمت به حفظ و گسترش فرهنگی سیستان و یافتن راههایی عملی و علمی برای ثبت زبانش شود.
مهرداد مهربان/ استراسبورگ / پائیز ۹۲
انتهای پیام/9507