تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۲۴
راه بندان خونین در جاده زابل- زاهدان؛

بازخوانی خاطره تلخ اسفند ۸۴در منطقه "تاسوکی"

۲۵ اسفند ماه برای مردم سیستان و بلوچستان یادآور حادثه تروریستی تاسوکی هست که دشمنان نظام ۲۲نفررا در این حادثه به شهادت رساندند.
بازخوانی خاطره تلخ اسفند ۸۴در منطقه "تاسوکی"
به گزارش عصرهامون، ۱۶سال پیش ۲۵ اسفند ۱۳۸۴ بود که مزدوران استكبار به سركردگی معدوم عبدالمالک ريگی و اعضای گروهک تروريستی جندالشيطان ساعت ۲۰ و ۴۵ دقیقه با بستن راه زاهدان - زابل، با لباس مأموران انتظامی و نظامی در منطقه تاسوکی، ایستگاه ایست و بازرسی ایجاد کردند و با متوقف ساختن خودروهای مسئولان محلی و مردم عادی، سرنشینان آنها را پیاده و شماری را در همان منطقه به صورت دست‌بسته، به گلوله بسته و شماری را نیز به گروگان گرفتند.

ماجرا اینگونه بود که به مناسبت پانزدهمین یادواره شهیدان دولتی مقدم و شهدای سیستان میهمانان یادواره از شهر های دور و نزدیک به شمال استان رفته بودند تا در این مراسم شرکت کنند، هنگامی که عازم شهر های خود شدند ولی نمی دانستند ریگی خونخوار در کمین نشسته و چند کیلومتر آن سوتر خفاشان شب پرست به شوق شکار روشنایی از آشیانه های نمور و تاریک سر برآورده بودند و تدارک خون آشامی عاشقان اباعبدالله الحسین را می دیدند.

دشت تاسوکی در میانه جاده زابل و زاهدان آبستن حادثه ای تلخ و ناگوار شد چرا که این گروهک عبدالمالک خودروهای عبوری را متوقف و با جداسازی زنان و مردان به تفکیک فارس و بلوچ، شیعه وسنی در مقابل چشمان وحشت زده زنان و فریاد بی قراری مادران و کودکان؛ مردان و جوانان و نوجوانان بی گناه را با فجیع ترین شکل پس از بستن چشم و دست و دهان در فاصله یک متر از یکدیگر قرار داده و به رگبار گلوله بستند.

این حادثه سبک بالانی به نام‌های جابر قویدل، غلامرضا سرگلزائی، محمود سرگزی، منوچهر حیدری، جواد روح الله طیبی، نعمت الله پیغان، محسن ذوالفقاری، صادق کیخا، مهدی کیخا،حمید کیخازاده، مجتبی کیخائی، مهدی گرگ، امیر واعظی، محمدحسین واعظی، علیرضا قیصری، مهدی نوری، عیسی کوهستانی، حسین صیادی، مسلم لک زایی، مهدی نجفی، باقر فتوت و محبعلی یوسفی را به لقاء الله رساند.

بازخوانی خاطره تلخ اسفند۸۴

رضا لک زایی، یکی از گروگان های این حادثه تلخ در تشریح نحوه عملیات این گروهک گفت: پنجشنبه آخر سال بود، به همراه داماد، برادرزاده، خواهرم و دو فرزندش از زاهدان راهی زابل شدیم، در سکوت شب تنها چیزی که به گوش می رسید صدای گاز خودروهای عبوری بود، زمانی که به منطقه تاسوکی نزدیک شدیم به اجبار توقف کردیم.
 
 
 
 وی ادامه داد: عده ای در لباس نظامی با ایست و بازرسی ساختگی جلوی خودروها را می گرفتند و آن ها را به بهانه دستور مافوق و بازرسی به شانه خاکی هدایت می کردند. از آن جایی که فرزند دو ساله خواهرم همراهمان بود از آن ها خواستیم که بازرسی از خودرویمان را در جاده انجام دهند، اما نه تنها همکاری نکردند بلکه یکی از نیروهای خودشان پشت فرمان نشست و در فاصله ۲۰۰ متری جاده متوقف شد، به گونه ای که از دید دیگر خودروهای عبوری دور شدیم.‌کرد، در نتیجه دستگیری او گویای اشراف عملیاتی نیروهای اطلاعاتی است.

وی تصریح کرد: هوا به اندازه ای تاریک بود که نمی توانستیم اطرافمان را به خوبی ببینیم، فقط متوجه شدیم که عده ای روی زمین افتاده اند، تا این که چشم ها، دست ها و دهانمان را بستند و مرا به همراه ۶ نفر دیگر به گروگان بردند، و از این که آن حادثه برای بقیه چگونه گذشت، تا روز بعد اطلاعی نداشتیم.تا این که فردای آن شب تلخ با خبر شدیم، آن هایی که روی زمین افتاده بودند به شهادت رسیده اند، این خبر را یکی از گروگان گیران در حالی می خندید به ما اعلام کرد.
 
به گفته لک زایی، در آن شب ۲۲ نفر از مردم بی گناه آسمانی شدند، در بین آن ها اقشار مختلف شامل نوجوان، محصل، روحانی، طلبه، بازاری، خبرنگار، کارگر و کارمند حضور داشتند، از ۱۴ سال به بالا با دستانی از پشت بسته در مظلومامه ترین حالت ممکن توسط کوردلانی سخت دل که ترسیم کننده آن شب سیاه بودند جان باختند، هفت نفر نیز زخمی و جانباز شدند.
 
وی در بخش دیگری ادامه داد: ساعت ۲۱ بود، از بیراهه با چراغ خاموش و به گفته خودشان به سمت افغانستان حرکت کردیم، تا شب سال تحویل در خانه ای اسیر بودیم و بعد از آن تا ۱۷ فروردین ۸۵ به دره ای منتقل شدیم.
 
وی اضافه کرد: روزها و شب ها را به سختی سپری می کردیم تا این که اعلام کردند آزاد‌ هستید اما نه تنها خبری از آزادی نبود بلکه بعد از آن روز به مدت دو ماه در غاری زندانی شدیم، پس از آن نیز دو ماه دیگر از روزهای اسارت را در روستایی سپری کردیم.
 

 
لک زایی گفت: حدود ۵ ماه گروگان بودیم، قبل از ما هفت نفر، دو نفر دیگر به نام شهیدان حمید رضا کاوه و احمد زاهدشیخی را هم دستگیر کرده بودند که در غار تعدادمان به ۹ نفر رسید اما پس از آن این دو عزیز به دست گروگان گیران به شهادت رسیدند.
 
به گفته وی، خدابخش و خداداد باغبانی که از فرش فروشان استان بودند، حمید نجار؛ راننده سرویس کارکنان سپاه، علی پورشمسیان؛ کارمند جمعیت هلال احمر کشور، محمد شاهبازی؛ ستوان یکم پاسدار و هراتی مسئول صدور گواهینامه رانندگی از دیگر گروگانهای آن حادثه بودند. محمد شاهبازی را نیز به شهادت رساندند و شش نفرمان از آن گروه ۹ نفری به ایران بازگشتیم.

وی تصریح کرد: مدتی که در غار بودیم با دیدن حشرات و مارها شب ها جرات نمی کردیم آب بنوشیم که مبادا در آن حشره ای افتاده باشد و مریض شویم چراکه گروگان گیرها به ما گفته بودند "هر کس بیمار شود، دکترش تیر خلاصی است". این موضوع به ما یادآوری می کند که قدر آبی را که به راحتی در خانه می نوشیم بدانیم. در پاکستان هم که بودیم با وجود این که هوا خیلی گرم بود حتی قطره ای آب سرد ننوشیدیم، در آن گرمای طاقت فرسا حتی ۵ دقیقه هم نمی توانستیم بخوابیم، این موضوع نیز یادآوری می کند که قدر داشته هایمان را بدانیم.

خاطرات آن روزاهای سخت

وی با اشاره به خاطرات زمان اسارت، گفت: ۱۷ فروردین ۸۵ که خبر آزادیمان را دادند اما محقق نشد، در محله ای کوهستانی حالت نیم دایره نشسته بودیم، یکی از تروریست ها از شهید کاوه خواست تا یک نفر را انتخاب کند تا او را بکشند، شهید کاوه با تامل گفت اسم هیچ کس را نمی گویم، اما وقتی فرد تروریست به اصرارهایش ادامه داد، همانطور که دست هایش در زنجیر بود، ایستاد، سینه سپر کرد و با دو دستش روی سینه زد و گفت "خودم"، این گفته اش باعث شگفتی شدید گروگان گیر شد.

لک زایی افزود: آن ها مدعی بودند که مطابق سیره پیامبر رفتار می کنند و با کودکان، زن ها و پیرمردان کاری ندارند اما در فاجعه هایی که رقم زدند با شهادت ثنا پردل؛ نوزاد شش ماهه و مطهره نارویی نوجوان نشان دادند که فقط ادعا می کنند. آن ها می گفتند که بر اساس سیره پیامبر نباید از اسیران کار کشید اما زمانی که در غار بودیم طبق درخواستشان کیسه های پر از شن را در طول روز به بالای کوه می بردیم تا با آن سنگر بسازند! با این گونه کارهایشان نشان دادند که فقط با مذهب و آیات ترور و دیگر کارهایشان را توجیه می کنند.

وی اضافه کرد: زمانی که عبدالمالک ریگی را بعد از دستگیری نزد ما آوردند با آدمی که دیده بودیم زمین تا آسمان متفاوت بود، مثل کاغذی مچاله شده بود و اظهار پشیمانی می کرد.
 
انتهای پیام/ https://www.asrehamoon.ir/vdcfvvdyjw6djea.igiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما