تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۲۷
پهن کردن بساط!!! از روی کاسبی یا از روی ناچاری؟
به گزارش سرویس فضای مجازی عصرهامون ،وب سایت ندای ایرانشهر نوشت:حتما برای شما هم پیش آمده که صبح وقتی که مشغول رفتن به محل کار یا دانشگاه آزاد ویا دولتی هستید، دستفروش هایی را ببینید که با چهره ای ملتمسانه و ادبیاتی نیازمند کمک مالی شما مشغول فروش وسایل نه چندان ضروری هستند!

کبریت، چسب زخم های نامرغوب، لیف، جوراب و گاهی هم خوراکی های غیر بهداشتی از جمله مواردی است که در بساط بیشتر دست فروش ها پیدا می شود.
البته دسته ی دیگری از دست فروش ها هم هستند که به دلیل نداشتن شرایط ملکی برای کاسبی با استفاده از کاری و یا چرخ های مختلف اقدام به کاسبی در گوشه و کنار معابر عمومی می نمایند. چرخ های لبو فروشی، یا وانت ها و سواری هایی که در حاشیه ی خیابان بساط می کنند و انواع میوه و یا عروسک و لباس های حراجی می فروشند؛ گونه ی دیگری از دست فروشی هاست.

در حاشیه ی نور جنوبی هر روز یک جوان می نشیند که کفاشی می کند:
* بارها و بارها پیش آمده که هنگام رد شدن از خیابان نور ، با عبارت های دلسوزانه ی جوان می خواستم اقدام به واکس زدن کنم! اما مگر من چقدر کفش هام واکس نیاز دارد که هر روز از این جوان بخوام کفش هام واکس بزنه ؟
* صبح ها مسیرم را کج می کنم و از آن سوی میدان عبور می کنم تاجون کفاش که در خیابان نور می نشیند نبینم. احساس می کنم اگر از اوکفش هام واکس نزنه در آن روز یک بلایی به سرم می آید! اما ما اصلا نیاز به کفش هام واکس بزنه.
* جوان کفاش را دیده ام. چند باری هم از او واکس خریده ام. بماند که واکس هایش را خیلی گران تر از قیمت اصلی می دهد اما گاهی با خودم فکر میکنم که اگر او چیزهای به درد بخوری می آورد شاید مردم بیشتر از او خرید می کردند. واکس چیزی نیست که سر صبح به درد مردم بخورد!
عبارات بالا نمونه هایی از نظرات مردمی بود که مسیر عبور و مرور هر روزشان از همان خیابان است که پیرمرد انجا می نشیند وکفاشی می کند !
* در زاویه ای پر رفت و آمدیکی از خیابان بزرگ مرکز شهر مرد میانسالی می نشیند و بساط می کند. او انواع دستمال ، پوفل ، اسباب بازی ، گردو و خشکبار می فروشد. وسایل مرد دستفروش به حدی است که قسمت قابل توجهی از پیاده رو را بند آورده.
به سراغ او می روم و از او درباره کاسبی اش می پرسم:
– می گوید: چندسال است که من اینجا کاسبی می کنم. او انواع دستمال ، پوفل ، اسباب بازی ، گردو و خشکبار می فروشم ابستان ها بادبزن و کلاه و نقاب آفتاب گیر و خلاصه هر چیزی که برای خنک شدن است. پاییز اگر بتوانم زالزالک و جوراب های پشمی و آب جوش و زمستان ها هم چتر و هر چیزی که گرم کننده باشد.
خدا را شکر خوب می گذرد.
اما عابرانی که با سختی از این گلوگاهی که در پیاده رو ایجاد شده عبور می کنند؛ نظر دیگری دارند:
* بخاطر حضور دست فروش ها پیاده رو تنگ شده و به سختی می شود عبور کرد. آقایون بدون توجه به خانم ها از این فاصله ی کم عبور می کنند و ممکن است حتی بین محرم و نامحرم برخورد پیش بیاید.
* من هر روز از این جا رد می شوم تا به محل کارم بروم. هر روز اینجا همین وضع است و پیاده رو توسط بساطی ها اشغال شده. گاهی مجبور می شوم به دلیل ازدجام جمعیت در اطراف بساطی از خیابان بروم.
تازه زمستانها اینجا پر می شود از آشغال و زباله. لیوانهای یکبار مصرف و تی بگ های چای و خلاصه فضای نامطلوبی به وجود آمده.
* فردی که در اینجا بساط کرده انگار این قسمت از خیابان را خریده. گاهی آنقدر آب پاشی می کند ( بوسیله ی آب درون جوب ) که آدم رغبت نمی کند از اینجا رد شود. از طرفی هم وسایلش به حدی است که نمی شود راحت از پیاده رو عبور کرد.

***

نزدیک یکی از چهار راه های شلوغ مرکز شهر چند بساطی در کنار هم هستند.
یکی روی گاری سبزی پاک کرده می فروشد.
با کمی فاصله دیگری گردو و فندق تازه می فروشد.
کنار همه ی این ها جوان هم با گاری بساط کرده و سیگار می فروشد!
*به سراغ مرد سبزی فروش می روم. . قبل تر ها کارگر ساختمانی بوده ولی حالا تحمل کار سنگین را ندارد. گاری را به قیمت ۱۰۰ هزار تومان خریده و هر روز صبح زود از بازار سبزی تازه می گیرد و بسته بندی می کند و هر بسته را به قیمت ۱۰۰تومان می فروشد. در آمد ماهیانه اش چیزی در حدود یک میلیون است! این در حالی است که تنها پولی که او برای سرمایه ی کارش قرار داده ۴۵۰ هزار تومان است. ۱۰۰ هزار تومانش برای خرید گاری و ۲۰۰ هزار تومان برای خرید سبزی بصورت روزانه! در صورتی که اگر بخواهد یک مغازه کرایه کند باید هزینه ی بسیار بالایی بپردازد تازه هزینه ی آب و برق و گاز و تلفن هم خواهد داشت در حالیکه در کنار چهار راه اینگونه هزینه ها را نخواهد داد!
* زن دست فروشی که کنار دگه ها نشسته بساط پارچه فروشی را پهن کرده را پهن کرده است
. از درآمدش راضی است و او هم مثل مرد سبزی فروش معتقد است اجاره ی مغازه هزینه های بیشتری را در پی دارد در حالیکه با داشتن گاری می تواند در هر جایی که دوست دارد بساط کند و با ایستادن در مکان های پر رفت و امد فروشش را هم بالا ببرد. بدون آنکه نیاز باشد مالیات بدهد یا هزینه ی قبوض مختلف را پرداخت کند. او می گوید که با این روش تمام در آمدش خالص است و برای خودش می ماند!

با بررسی این چند مورد می توان به سادگی نتیجه گرفت که بساط کردن شاید باعث بند آمدن معابر عمومی شود اما ظاهرا برای صاحبان اجناس مختلف گزینه ی خوبی برای در آمد زایی است!!! انتظار می رود که شهرداری تدابیر جدی تری را برای اینگونه افراد در نظر بگیرد یا لا اقل مکان هایی مانند تره بارها و جمعه بازارها را طراحی نماید تا بدین وسیله بتوان دستفروش ها را مدیریت و آنها را قانونمند به قوانین شهری و شهروندی
انتهای پیام/5269 https://asrehamoon.ir/vdcewn8p.jh8w7i9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما