فصل بودجه، روزهای پر تب و تابی است که همه ساله دولتمردان و کرسی نشینان مجلس در رایزنی و رای زنی و چانه زنی برای جلب نظر و جذب اعتبارات حوزه وزارتی خود و یا حوزه وکالتی خویش هستند. به دلیل آنکه نمایندگان سعی دارند مسائل و کمبودهای حوزه انتخابی خود را مطرح کنند تا بودجه بیشتری کسب نمایندبنابراین نیازمند قلم دولتمردان اند تا در لایحه بودجه، پیش بینی لازم صورت گیرد و دولتمردان نیز سعی دارند اولویت های حوزه وزارتی خود را با نمایندگان در میان بگذارند. بنابراین مستلزم دفاع نمایندگان هستند تا تثبیت ردیف های بودجه حاصل گردد. «تناظری یک به یک» و آنچه مورد سوال این یادداشت است، این است که چرا برای بودجه حاشیه شهر که هم دولت و هم مجلس در عالی ترین مقام کشوری و مقامات محلی به طور یکنوا، در پی درج آن در لایحه بودجه 94 بودند، اکنون و پس از گذشت حدود یک هفته از ارائه لایحه بودجه به مجلس توسط ریاست محترم جمهوری، نه تنها هیچ ردپایی از ردیف حاشیه شهر مشهد، وجود ندارد بلکه هیچ صدایی هم در اعتراض به این موضوع شنیده نمیشود؟! قصد نگارنده، اتهام یا قضاوت در مورد عملکرد دولتمردان و کرسی نشینان نیست بلکه با تحلیل تاریخ نگاری اخبار مربوط به حاشیه شهر مشهد می توان پی برد شاید دلیلی بر سکوت وجود دارد! امید داریم هر چه زودتر نتایج ملموسی از رایزنی ها و نه رای زنی ها در جهت ایجاد ردیف و اعتباری برای حاشیه کلان شهرها و به عنوان پایلوت حاشیه شهر مشهد حاصل گردد و در این زمینه ذکر چند نکته مفید به نظر می رسد:
1 -کلید حل مسئله حاشیه شهر، بیش از اعتبار و بودجه، هماهنگی و همدلی و یکصدایی مسئولین است و جریانی که طی یک سال گذشته در سطح مقامات شهری و استانی اعم از مسئولان مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اجرایی شکل گرفت، از معدود دوره هایی است که باید آن را به فال نیک گرفت. ناهماهنگی در سیاست و سیره مسئولان در سال های گذشته نه تنها موجب ساماندهی حاشیه شهر نشده است که چه بسا باعث تشدید حاشیه نشینی شده و زمینه ای برای سودجویان و زمین خواران فراهم گردیده است و «شهر» و «شهروند حاشیه نشین» مظلوم واقع شده اند. اما باید دانست این هماهنگی به وجود آمده زمانی معنا می یابد که نتیجه اش در کف کوچه های حاشیه شهر و سفره حاشیه نشینان ملموس باشد! و در یک کلام، راه رفته را که آغازش بودجه حاشیه شهر است، باید به انتها که رفع مسئله حاشیه شهر مشهد است، رساند.
2 -در تعریف بودجه آمده است، تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود و این توقع که دولت بتواند در کنار هزاران تقاضای موجود، الزاما برای حاشیه شهر مشهد بودجه ای اختصاص دهد، امری دور از واقعیت است و نمی توان بر دولتیان خرده گرفت. لیکن توقع می رفت در برابر این همه مشارکت و همکاری همه جانبه دستگاه های اجرایی و شهرداری مشهد و شورای اسلامی شهر و پیگیری از نمایندگان، ردیفی حتی با بودجه ای کم به این منظور پیش بینی گردد تا اعتماد مدیران محلی به دولت افزون شود. شاید آقای نوبخت که خود سال ها «شاهد» کشمکش های بی نتیجه دستگاههای بوروکراتیک بوده، به ذهنش هم خطور نمی کرد که ممکن است مدیران شهری و استانی در پیشنهاد بودجه مستقل و تمرکز ساماندهی حاشیه شهر به وفاق برسند. به هر حال باید اذعان کرد که اکنون شرط حساب شده و پیش بینی نشده آقای نوبخت در حاشیه سفر هیئت دولت به مشهد تحقق یافت و در زمان مقرر آلبوم بودجه پیشنهادی توسط استاندار به هیئت دولت ارائه گردید اما دریغ از ردیف و نامی!
3 -به هر حال لایحه تقدیم مجلس شده است و از ردیف حاشیه شهر مشهد، خبری نیست و نشانه ها به سمت نمایندگان مردم رفته است. همه اتفاق نظر دارند که مسئله حاشیه شهر مشهد، مسئله ای ملی است. هم پیدایش و رشدش ناشی از سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی و حقوقی است هم رفع و ساماندهی اش، فراتر از مقیاس شهر مشهد است و بایستی در سطح ملی و استانی به آن پرداخت. مگر می توان آسیب های اجتماعی و امنیتی و فرهنگی موجود را که بر زندگی بسیاری از خانواده های متدین و عزتمند حاشیه شهر سیطره انداخته، نادیده انگاشت و سایر مسئولان باید بدانند، تاخیر و تعلل، عقوبات دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت و دامان سایر شهرها و روستاها را خواهد گرفت! و خطابم با نمایندگان محترم مردم مشهد و استان خراسان است که می توانند نقشی موثر در همگرایی دیگر نمایندگان مخصوصا اعضای کمیسیون های مرتبط مانند کمیسیون عمران، کمیسیون امنیت ملی و کمیسیون اجتماعی و... داشته باشند. و باز هم تجربه نشان داده که در روزها و دقایق پایانی بررسی و تصویب بودجه، اتفاقی نادر، سرنوشت ردیفی را عوض کرده است و ما هم دلخوشیم به نمایندگان محترم تا خداوند بر قلوب و قلمشان آنچه مورد رضایت ذات اقدسش است جاری سازد.
4 -همانطور که ذکر شد کلید ساماندهی حاشیه شهر، هماهنگی مسئولان است لیکن ساختمان هندسه ساماندهی حاشیه شهر بر خشت هایی استوار است که با مشارکت اجتماعی و اقتصادی مردم بنیان گذاشته شده است. سرنوشت بودجه های موسمی، چه بسا بدتر از عدم تخصیص بودجه بوده است. آن چه می تواند تضمین کننده استمرار مصوبات و اعتبارات دولتی باشد، مشارکت مردم است. باید تجربیات دنیا را بررسی کرد تا بتوان روش های کاربردی را برای جلب مشارکت و همراهی مردم پیاده کرد. از حفظ و نگهداری، نظافت و فضای سبز و زیبا سازی فضاها و نماهای سطح محلات گرفته تا اجرای پروژه های زیرساختی، نوسازی بافتهای ناکارآمد و اجرای برنامه های فرهنگی و اجتماعی. هر زمان مسئولان به مردم اعتماد کردند و بخشی از وظایفشان را به مردم سپردند هم نتیجه کار مطلوب تر بوده است و هم مردم راضی تر بوده اند و شریک در نفع و ضرر آنچه خود کاشته اند. هر چند بودجه دولتی مفید و لازم است اما زیادی اش مضر است و غیرموثر. ایجاد زیرساخت های اجتماعی برای جلب مشارکت مردم، حمایت و هدایت دفاتر فنی مهندسی برای نظارت بر ساخت و سازهای حاشیه شهر، تعیین تکلیف املاک قولنامه ای، هدفمندی اجرای برنامه فرهنگی و اجتماعی و ده ها اقدام ریز و درشت دیگر، در ابتدا بودجه نمی خواهد و زمینه ای ایجاد می شود برای هدایت صحیح منابع دولتی و نیز تولید ثروت اقتصادی و سرمایه اجتماعی بر پایه مشارکت مردمی.
5 -و حرف آخر توصیف مهم ترین رکن ساختمان است. ساختمانی که در و دیوار دارد و درش کلید و قفلی دارد اما تا زمانی که بر ستونی استوار نباشد، دوامی نخواهد داشت. به اصطلاح شهرسازان، ساختار اصلی و پایه هر اقدامی است. ساختاری که با تبیین واحد، بین دست اندرکاران همگرایی در کلام و عمل ایجاد نماید و درجهت بهبود وضعیت حاشیه شهر و جلوگیری از توسعه حاشیه نشینی، برنامه و طرح مشخصی را به اجرا رساند و هنرمندانه، مشارکت دولت، مجلس، شهرداری، شورای اسلامی شهر و از همه مهم تر نهادهای مردمی و افراد معتمد محلی را مهندسی نماید. ساختاری که همه دستگاه ها و نهادها آن را از خودشان بدانند و خود را شریک و مسئول. و باز هم امیدواریم سازمان اجرایی حاشیه شهر که تاسیس اش مورد تایید شورای امنیت کشور قرار گرفته، هر چه زودتر اجرایی گردد و با تخصیص اعتباری در شأن مردم شریف حاشیه شهر از محل اعتبارات ملی و استانی، مقدمه ای شود برای آغاز هزار راه نرفته!
چانه زنی برای جلب نظر و جذب اعتبارات حوزه وزارتی خود و یا حوزه وکالتی خویش هستند. به دلیل آنکه نمایندگان سعی دارند مسائل و کمبودهای حوزه انتخابی خود را مطرح کنند تا بودجه بیشتری کسب نمایندبنابراین نیازمند قلم دولتمردان اند تا در لایحه بودجه، پیش بینی لازم صورت گیرد و دولتمردان نیز سعی دارند اولویت های حوزه وزارتی خود را با نمایندگان در میان بگذارند. بنابراین مستلزم دفاع نمایندگان هستند تا تثبیت ردیف های بودجه حاصل گردد. «تناظری یک به یک» و آنچه مورد سوال این یادداشت است، این است که چرا برای بودجه حاشیه شهر که هم دولت و هم مجلس در عالی ترین مقام کشوری و مقامات محلی به طور یکنوا، در پی درج آن در لایحه بودجه 94 بودند، اکنون و پس از گذشت حدود یک هفته از ارائه لایحه بودجه به مجلس توسط ریاست محترم جمهوری، نه تنها هیچ ردپایی از ردیف حاشیه شهر مشهد، وجود ندارد بلکه هیچ صدایی هم در اعتراض به این موضوع شنیده نمیشود؟! قصد نگارنده، اتهام یا قضاوت در مورد عملکرد دولتمردان و کرسی نشینان نیست بلکه با تحلیل تاریخ نگاری اخبار مربوط به حاشیه شهر مشهد می توان پی برد شاید دلیلی بر سکوت وجود دارد! امید داریم هر چه زودتر نتایج ملموسی از رایزنی ها و نه رای زنی ها در جهت ایجاد ردیف و اعتباری برای حاشیه کلان شهرها و به عنوان پایلوت حاشیه شهر مشهد حاصل گردد و در این زمینه ذکر چند نکته مفید به نظر می رسد:
1 -کلید حل مسئله حاشیه شهر، بیش از اعتبار و بودجه، هماهنگی و همدلی و یکصدایی مسئولین است و جریانی که طی یک سال گذشته در سطح مقامات شهری و استانی اعم از مسئولان مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اجرایی شکل گرفت، از معدود دوره هایی است که باید آن را به فال نیک گرفت. ناهماهنگی در سیاست و سیره مسئولان در سال های گذشته نه تنها موجب ساماندهی حاشیه شهر نشده است که چه بسا باعث تشدید حاشیه نشینی شده و زمینه ای برای سودجویان و زمین خواران فراهم گردیده است و «شهر» و «شهروند حاشیه نشین» مظلوم واقع شده اند. اما باید دانست این هماهنگی به وجود آمده زمانی معنا می یابد که نتیجه اش در کف کوچه های حاشیه شهر و سفره حاشیه نشینان ملموس باشد! و در یک کلام، راه رفته را که آغازش بودجه حاشیه شهر است، باید به انتها که رفع مسئله حاشیه شهر مشهد است، رساند.
2 -در تعریف بودجه آمده است، تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود و این توقع که دولت بتواند در کنار هزاران تقاضای موجود، الزاما برای حاشیه شهر مشهد بودجه ای اختصاص دهد، امری دور از واقعیت است و نمی توان بر دولتیان خرده گرفت. لیکن توقع می رفت در برابر این همه مشارکت و همکاری همه جانبه دستگاه های اجرایی و شهرداری مشهد و شورای اسلامی شهر و پیگیری از نمایندگان، ردیفی حتی با بودجه ای کم به این منظور پیش بینی گردد تا اعتماد مدیران محلی به دولت افزون شود. شاید آقای نوبخت که خود سال ها «شاهد» کشمکش های بی نتیجه دستگاههای بوروکراتیک بوده، به ذهنش هم خطور نمی کرد که ممکن است مدیران شهری و استانی در پیشنهاد بودجه مستقل و تمرکز ساماندهی حاشیه شهر به وفاق برسند. به هر حال باید اذعان کرد که اکنون شرط حساب شده و پیش بینی نشده آقای نوبخت در حاشیه سفر هیئت دولت به مشهد تحقق یافت و در زمان مقرر آلبوم بودجه پیشنهادی توسط استاندار به هیئت دولت ارائه گردید اما دریغ از ردیف و نامی!
3 -به هر حال لایحه تقدیم مجلس شده است و از ردیف حاشیه شهر مشهد، خبری نیست و نشانه ها به سمت نمایندگان مردم رفته است. همه اتفاق نظر دارند که مسئله حاشیه شهر مشهد، مسئله ای ملی است. هم پیدایش و رشدش ناشی از سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی و حقوقی است هم رفع و ساماندهی اش، فراتر از مقیاس شهر مشهد است و بایستی در سطح ملی و استانی به آن پرداخت. مگر می توان آسیب های اجتماعی و امنیتی و فرهنگی موجود را که بر زندگی بسیاری از خانواده های متدین و عزتمند حاشیه شهر سیطره انداخته، نادیده انگاشت و سایر مسئولان باید بدانند، تاخیر و تعلل، عقوبات دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت و دامان سایر شهرها و روستاها را خواهد گرفت! و خطابم با نمایندگان محترم مردم مشهد و استان خراسان است که می توانند نقشی موثر در همگرایی دیگر نمایندگان مخصوصا اعضای کمیسیون های مرتبط مانند کمیسیون عمران، کمیسیون امنیت ملی و کمیسیون اجتماعی و... داشته باشند. و باز هم تجربه نشان داده که در روزها و دقایق پایانی بررسی و تصویب بودجه، اتفاقی نادر، سرنوشت ردیفی را عوض کرده است و ما هم دلخوشیم به نمایندگان محترم تا خداوند بر قلوب و قلمشان آنچه مورد رضایت ذات اقدسش است جاری سازد.
4 -همانطور که ذکر شد کلید ساماندهی حاشیه شهر، هماهنگی مسئولان است لیکن ساختمان هندسه ساماندهی حاشیه شهر بر خشت هایی استوار است که با مشارکت اجتماعی و اقتصادی مردم بنیان گذاشته شده است. سرنوشت بودجه های موسمی، چه بسا بدتر از عدم تخصیص بودجه بوده است. آن چه می تواند تضمین کننده استمرار مصوبات و اعتبارات دولتی باشد، مشارکت مردم است. باید تجربیات دنیا را بررسی کرد تا بتوان روش های کاربردی را برای جلب مشارکت و همراهی مردم پیاده کرد. از حفظ و نگهداری، نظافت و فضای سبز و زیبا سازی فضاها و نماهای سطح محلات گرفته تا اجرای پروژه های زیرساختی، نوسازی بافتهای ناکارآمد و اجرای برنامه های فرهنگی و اجتماعی. هر زمان مسئولان به مردم اعتماد کردند و بخشی از وظایفشان را به مردم سپردند هم نتیجه کار مطلوب تر بوده است و هم مردم راضی تر بوده اند و شریک در نفع و ضرر آنچه خود کاشته اند. هر چند بودجه دولتی مفید و لازم است اما زیادی اش مضر است و غیرموثر. ایجاد زیرساخت های اجتماعی برای جلب مشارکت مردم، حمایت و هدایت دفاتر فنی مهندسی برای نظارت بر ساخت و سازهای حاشیه شهر، تعیین تکلیف املاک قولنامه ای، هدفمندی اجرای برنامه فرهنگی و اجتماعی و ده ها اقدام ریز و درشت دیگر، در ابتدا بودجه نمی خواهد و زمینه ای ایجاد می شود برای هدایت صحیح منابع دولتی و نیز تولید ثروت اقتصادی و سرمایه اجتماعی بر پایه مشارکت مردمی.
5 -و حرف آخر توصیف مهم ترین رکن ساختمان است. ساختمانی که در و دیوار دارد و درش کلید و قفلی دارد اما تا زمانی که بر ستونی استوار نباشد، دوامی نخواهد داشت. به اصطلاح شهرسازان، ساختار اصلی و پایه هر اقدامی است. ساختاری که با تبیین واحد، بین دست اندرکاران همگرایی در کلام و عمل ایجاد نماید و درجهت بهبود وضعیت حاشیه شهر و جلوگیری از توسعه حاشیه نشینی، برنامه و طرح مشخصی را به اجرا رساند و هنرمندانه، مشارکت دولت، مجلس، شهرداری، شورای اسلامی شهر و از همه مهم تر نهادهای مردمی و افراد معتمد محلی را مهندسی نماید. ساختاری که همه دستگاه ها و نهادها آن را از خودشان بدانند و خود را شریک و مسئول. و باز هم امیدواریم سازمان اجرایی حاشیه شهر که تاسیس اش مورد تایید شورای امنیت کشور قرار گرفته، هر چه زودتر اجرایی گردد و با تخصیص اعتباری در شأن مردم شریف حاشیه شهر از محل اعتبارات ملی و استانی، مقدمه ای شود برای آغاز هزار راه نرفته!
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«پيامبراكرم(ص) نماد عظمت اسلام و همبستگي مسلمين»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رسید:
از سوی دیگر، وضعیت بانکها و دسترسی آنان به نقدینگی مورد نیاز برای وامدهی هر روز سختتر میشود و این احتمال وجود دارد که نهاد پولی مجبور شود، سیاست سختگیرانه خود را برای تقویت وضعیت سیستم بانکی مورد تجدیدنظر قرار دهد. این تجدیدنظر به جز دسترسی بیشتر سیستم بانکی به منابع بانک مرکزی نخواهد بود و این میتواند خیلی سریع دستاورد تورمی را از بین ببرد. از سوی دیگر با افت درآمد نفتی، نمیتوان مطمئن بود که دولت آن طور که بیان میکند کسری بودجه نداشته باشد و در عین حال دیگر به بانک مرکزی مراجعه نکند. اگر افت بهای نفت ادامه یابد، نه تنها بودجه فعلی باید بار دیگر نوشته شود، بلکه احتمالا آنچه که نوشته شود نیز باز کسری خواهد داشت و بسیار سخت خواهد بود تا دولت منابع درآمدی دیگری به غیر از استقراض از بانک مرکزی پیدا کند. به عبارت بهتر، سناریویی میتواند محقق شود که منابع درآمدی آنقدر تحلیل رود که دولت به کاری که میداند تبعات بسیار دارد، دست زند. اما این دو مورد تنها موانع پیش روی مقامات پولی نیست. کاهش عرضه ارز در بازار، به معنی آن است که ثبات بازار دستخوش تغییر خواهد شد. بازگشت جهشهای قیمتی در این بازار، میتواند نقدینگی انباشت شده را بر سر قیمتها آوار کند و این نیز ضلع سوم مثلثی را بسازد که نتیجه آن نه تنها افزایش تورم است؛ بلکه این افزایش میتواند سریعتر از آنچه اکنون فکرش را میکنیم، محقق شود. وضعیت دشوار است و هر کسی نیز که بر کرسی قدرت باشد مطمئنا قادر نیست آنطور که عامه مردم میخواهند اقتصاد را اداره کند. در حالی که اقتصاد ایران میرفت تا از دورهای که نتیجه سیاستگذاری نامطلوب بود گذر کند، حال موانع دیگر، شرایط را پیچیدهتر کرده است. بیتردید هر راهحلی برای این موانع تنها از تبعات آنها خواهد کاست، اما بهطور خلاصه راهحل میتواند شامل این موارد باشد:
1- اطلاعرسانی بیشتر از وضعیت موجود به شهروندان و پایین آوردن انتظارات آنان
2- تغییر هدفگذاری تورمی به سوی بالا با بیان دلایل بهمنظور حفظ اعتبار نهاد پولی
3- تغییر استراتژی ارزی و احیای نظام تک نرخی حتی در شرایط سختتر امروز. با افزایش نرخ رسمی و رسیدن آن به نرخ بازار، بهترین نوع نقدینگی برای جبران کسری بودجه حاصل میشود و رقم آن قابل توجه است.
4- فشار بر بانکها برای نقد کردن داراییهایشان و مشروط کردن هر گونه اضافه برداشت به این مساله
5- اعلام ورشکستگی بانکهای نامطلوب و ادغام آنان بهگونهای که سیستم بانکی همچنان ثبات خود را حفظ کند و اعتماد از آن سلب نشود.
6- تشویق دولت به انضباط بیشتردر بودجهریزی حتی به قیمت انقباض هرچه بیشتر آن.
محمد علی وکیلی در مطلبی که با عنوان«بتکار به چاپ رساند لینچنین نوشت: »در ستون سرمقاله روزنامه ا
در دوران پسامدرن جنگ بر سر تصاحب نشانه های مشروعیت زاست. نشانه اعم از واژه هایی مقبول همگان مانند عدالت، آزادی، اشخاص، مفاخر ملی، و نیز مفاهیم برخاسته از وقایع تاریخی و مراسم نمادین میباشد. جنگ بر سر هژمونیک کردن و فراگیر کردن دال های مرکزی گفتمان هاست. برخی نشانه ها به آسانی به تصاحب گفتمان ها در میآیند و برخی به سختی و بعضی نیز هیچ گاه مصادره نمیشوند. مثلاً نشانه آزادی راحت تر از عدالت به تصاحب گفتمان روشنفکری در میآید و اسلام آمریکایی به راحتی به تصاحب گفتمان غرب در میآید. اما نشانه هایی چون شهادت، ایثار، ظلم ستیزی و استکبار ستیزی هرگز به تصاحب گفتمان اسلام آمریکایی در نمیآیند. عاشورا به عنوان یک نشانه با گفتمان انقلاب اسلامی سازگارتر است تا با گفتمان اسلام غیر سیاسی و اسلام متحجران. گاهی هم گفتمان ها نشانه واحدی را تصاحب میکنند اما معانی متفاوتی از آن مد نظر دارند. به عبارتی دال مرکزی گفتمان ها در لفظ مشترک است ولی در معنا متفاوتند. اسلام در گفتمان امام (ره) به یک هویت جمعی به عنوان نقشه راه اشاره دارد. بر این اساس اسلام سیاسی به عنوان دال مرکزی این گفتمان غیریت زا شد. وقتی اسلام به عنوان هویت اصلی دال مرکزی گفتمان امام گردید، شاخص هایی پیدا نمود که از آن جمله میتوان به عدالت خواهی، آزادی، حمایت از مظلوم، امت گرایی، مردم محوری، ظلم ستیزی و استکبارستیزی اشاره کرد. این گفتمان با نشانه های برشمرده شده عنوان گفتمان اسلام ناب محمدی را پیدا کرد و تحت این عنوان با ضد خود، یعنی اسلام آمریکایی، به تقابل پرداخت.
دال مرکزی گفتمان اسلام آمریکایی نیز اسلام است، اما با تعریفی وارونه و متمایز با آنچه در گفتمان ناب از اسلام مراد است. در اینجا اسلام منهای سیاست و سازگار با سکولاریسم و منطبق بر خواست آمریکا است. اگر درآنجا عدالت و وحدت مذهبی و ستیز با استکبار دال شناور میباشد در اینجا تسامح و مدارا و سازش با غرب و خشونت مذهبی اصل است. اسلام در گفتمان اسلام آمریکایی یک کلیشه و کلمه ای بدون محتوا میباشد. اسلام در گفتمان امام (ره) طرحی جامع برای اداره بهتر زندگی این جهان و آن جهان است ولی در روایت آمریکایی ظاهری صرف است که برای توجیه وضع موجود و مشروعیت بخشی به حکومت حاکمان به کار میرود.
مردم، دفاع از مستضعفین و آزادی در گفتمان اسلام آمریکایی جایی ندارد پس برغم اینکه کلمه اسلام دال مرکزی هر دو گفتمان میباشد، اما تضاد گفتمانی دارند و این دو ذیل هیچ فراگفتمان واحدی قرار نمیگیرند و این یعنی آنها رابطه ای افقی دارند. هر دو شبیه دو خط موازی از شروع انقلاب اسلامی در اصطکاک بوده اند و هر کدام با تولید خرده گفتمان هایی وارد منازعه با دیگری میشود. گفتمان اسلام ناب به عنوان یک فراگفتمان، منشاء و الهام بخش خرده گفتمان های داخلی و خارجی شده است. در داخل خرده گفتمان های اصولگرایی و اصلاح طلبی با رابطه ای افقی با همدیگر و در رابطه ای عمودی با فراگفتمان انقلاب اسلامی و ذیل آن خود را تعریف کرده اند و هر کدام یکی از عناصر و دال های شناور فراگفتمان را به عنوان دال مرکزی خود برگزیده و متناسب با ذائقه و سلیقه خود بقیه دال ها را اولویت بندی کرده اند. در خارج از کشور نیز گفتمان اسلام ناب خرده گفتمان مقاومت را در قالب حزب الله لبنان، جهاد اسلامی، و حرکت های ناب دیگر در منطقه تولید نموده و هر روز نیز متناسب با شرایط و اقتضائات خرده گفتمانی با عنصر اسلام ناب را باز تولید میکند. در مقابل نظام استکبار با تکیه بر خوانش اسلام سازشکار و در چارچوب گفتمان اسلام آمریکایی به خرده گفتمان هایی برای تقابل با گفتمان اسلام ناب بها میدهد و هر روزه از یک مورد جدید رونمایی میکند. یک روز از خرده گفتمان القاعده رونمایی میکند و آن را پرورش میدهد و با این نام به اسلام ناب حمله میکند و با هدف اسلام هراسی اقدامات تروریستی انجام میدهد. وقتی پروژه خرده گفتمان القاعده به پایان رسید، با تغییر رویه، خود را در مقابلش قرار میدهد و برای اثبات هژمونی و به نام امنیت، خود را ناجی جهان معرفی میکند و با کشتن بن لادن پازل را کامل مینماید.
همزمان النصره را پرورش میدهد و در جنگ نیابتی با گفتمان اسلام ناب به خط اول مقاومت که سوریه است وارد جنگ میشود این پروژه نیز تاریخ مصرف محدودی دارد، اهداف که محقق شد به سرعت نام عوض میکند و جایش را به داعش میدهد و این بار تلاش میکنند دامنه ستیز را به جنگ شیعه و سنی بکشانند. در داخل هم با باز پروری خرده گفتمان جندالله سعی در تضعیف مرزها و احیاناً راه اندازی جنگ شیعه و سنی را داشتند که آن هم به دلیل علاقمندی بدنه اهل تسنن ایران به فراگفتمان اسلام ناب راه به جایی نبرد. اکنون به نظر میرسد پروژه داعش به عنوان یک خرده گفتمان ذیل گفتمان اسلام آمریکایی نفس های آخر را میکشد و تاریخ مصرف آن از نظر تولید کنندگان رو به اتمام است و کارفرمای اسلام آمریکایی در حال تغییر خط تولید این خرده گفتمان و راه اندازی خرده گفتمان دیگری است. باید منتظر نشست و دید نام خرده گفتمان جدید کدام است و چه مختصات و محتوا و روشی دارد. اما به نظر نگارنده راهپیمایی عظیم شیعیان در اربعین حسینی که عظمت شیعه را به نمایش گذاشت و قدرت نرم جمهوری اسلامی را به رخ دنیا کشاند و همگان را شگفت زده کرد و طمع دشمنان را برانگیخت؛ زمینه ای برای راه اندازی خرده گفتمانی از درون شیعه در تقابل با گفتمان اسلام ناب را فراهم آورده است.
تلاش جریان شیرازی برای تصاحب نشانه اربعین به نام خود و تحرک پر رنگ این جریان در همایش راهپیمایی عظیم امسال قابل تامل و هشدار دهنده میباشد. این جریان با حمایت های مالی انجام گرفته در فضای مجازی و ماهواره ای بسیار فعال و در اربعین امسال با نشانه و علم و کتل خودنمایی کرد و به این طریق میخواهد نماد اسلام سازشکار و سکولار را در مقابل نماد اسلام ناب و استکبارستیز ذیل نام امام حسین (ع) و شعار مشترک "لبیک یا حسین" به پیش ببرد. بنابراین شاید این بار هدف فراگفتمان اسلام آمریکایی، راه اندازی خرده گفتمانی از درون شیعه و با تکیه بر نشانه های شیعی باشد.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«در ابتدا مطلبی را با عنوان«درشتنمایی ریزها!»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری میخوانید:فصل بودجه، روزهای پر تب و تابی است که همه ساله دولتمردان و کرسی نشینان مجلس در رایزنی و رای زنی و چانه زنی برای جلب نظر و جذب اعتبارات حوزه وزارتی خود و یا حوزه وکالتی خویش هستند. به دلیل آنکه نمایندگان سعی دارند مسائل و کمبودهای حوزه انتخابی خود را مطرح کنند تا بودجه بیشتری کسب نمایندبنابراین نیازمند قلم دولتمردان اند تا در لایحه بودجه، پیش بینی لازم صورت گیرد و دولتمردان نیز سعی دارند اولویت های حوزه وزارتی خود را با نمایندگان در میان بگذارند. بنابراین مستلزم دفاع نمایندگان هستند تا تثبیت ردیف های بودجه حاصل گردد. «تناظری یک به یک» و آنچه مورد سوال این یادداشت است، این است که چرا برای بودجه حاشیه شهر که هم دولت و هم مجلس در عالی ترین مقام کشوری و مقامات محلی به طور یکنوا، در پی درج آن در لایحه بودجه 94 بودند، اکنون و پس از گذشت حدود یک هفته از ارائه لایحه بودجه به مجلس توسط ریاست محترم جمهوری، نه تنها هیچ ردپایی از ردیف حاشیه شهر مشهد، وجود ندارد بلکه هیچ صدایی هم در اعتراض به این موضوع شنیده نمیشود؟! قصد نگارنده، اتهام یا قضاوت در مورد عملکرد دولتمردان و کرسی نشینان نیست بلکه با تحلیل تاریخ نگاری اخبار مربوط به حاشیه شهر مشهد می توان پی برد شاید دلیلی بر سکوت وجود دارد! امید داریم هر چه زودتر نتایج ملموسی از رایزنی ها و نه رای زنی ها در جهت ایجاد ردیف و اعتباری برای حاشیه کلان شهرها و به عنوان پایلوت حاشیه شهر مشهد حاصل گردد و در این زمینه ذکر چند نکته مفید به نظر می رسد:
1 -کلید حل مسئله حاشیه شهر، بیش از اعتبار و بودجه، هماهنگی و همدلی و یکصدایی مسئولین است و جریانی که طی یک سال گذشته در سطح مقامات شهری و استانی اعم از مسئولان مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اجرایی شکل گرفت، از معدود دوره هایی است که باید آن را به فال نیک گرفت. ناهماهنگی در سیاست و سیره مسئولان در سال های گذشته نه تنها موجب ساماندهی حاشیه شهر نشده است که چه بسا باعث تشدید حاشیه نشینی شده و زمینه ای برای سودجویان و زمین خواران فراهم گردیده است و «شهر» و «شهروند حاشیه نشین» مظلوم واقع شده اند. اما باید دانست این هماهنگی به وجود آمده زمانی معنا می یابد که نتیجه اش در کف کوچه های حاشیه شهر و سفره حاشیه نشینان ملموس باشد! و در یک کلام، راه رفته را که آغازش بودجه حاشیه شهر است، باید به انتها که رفع مسئله حاشیه شهر مشهد است، رساند.
2 -در تعریف بودجه آمده است، تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود و این توقع که دولت بتواند در کنار هزاران تقاضای موجود، الزاما برای حاشیه شهر مشهد بودجه ای اختصاص دهد، امری دور از واقعیت است و نمی توان بر دولتیان خرده گرفت. لیکن توقع می رفت در برابر این همه مشارکت و همکاری همه جانبه دستگاه های اجرایی و شهرداری مشهد و شورای اسلامی شهر و پیگیری از نمایندگان، ردیفی حتی با بودجه ای کم به این منظور پیش بینی گردد تا اعتماد مدیران محلی به دولت افزون شود. شاید آقای نوبخت که خود سال ها «شاهد» کشمکش های بی نتیجه دستگاههای بوروکراتیک بوده، به ذهنش هم خطور نمی کرد که ممکن است مدیران شهری و استانی در پیشنهاد بودجه مستقل و تمرکز ساماندهی حاشیه شهر به وفاق برسند. به هر حال باید اذعان کرد که اکنون شرط حساب شده و پیش بینی نشده آقای نوبخت در حاشیه سفر هیئت دولت به مشهد تحقق یافت و در زمان مقرر آلبوم بودجه پیشنهادی توسط استاندار به هیئت دولت ارائه گردید اما دریغ از ردیف و نامی!
3 -به هر حال لایحه تقدیم مجلس شده است و از ردیف حاشیه شهر مشهد، خبری نیست و نشانه ها به سمت نمایندگان مردم رفته است. همه اتفاق نظر دارند که مسئله حاشیه شهر مشهد، مسئله ای ملی است. هم پیدایش و رشدش ناشی از سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی و حقوقی است هم رفع و ساماندهی اش، فراتر از مقیاس شهر مشهد است و بایستی در سطح ملی و استانی به آن پرداخت. مگر می توان آسیب های اجتماعی و امنیتی و فرهنگی موجود را که بر زندگی بسیاری از خانواده های متدین و عزتمند حاشیه شهر سیطره انداخته، نادیده انگاشت و سایر مسئولان باید بدانند، تاخیر و تعلل، عقوبات دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت و دامان سایر شهرها و روستاها را خواهد گرفت! و خطابم با نمایندگان محترم مردم مشهد و استان خراسان است که می توانند نقشی موثر در همگرایی دیگر نمایندگان مخصوصا اعضای کمیسیون های مرتبط مانند کمیسیون عمران، کمیسیون امنیت ملی و کمیسیون اجتماعی و... داشته باشند. و باز هم تجربه نشان داده که در روزها و دقایق پایانی بررسی و تصویب بودجه، اتفاقی نادر، سرنوشت ردیفی را عوض کرده است و ما هم دلخوشیم به نمایندگان محترم تا خداوند بر قلوب و قلمشان آنچه مورد رضایت ذات اقدسش است جاری سازد.
4 -همانطور که ذکر شد کلید ساماندهی حاشیه شهر، هماهنگی مسئولان است لیکن ساختمان هندسه ساماندهی حاشیه شهر بر خشت هایی استوار است که با مشارکت اجتماعی و اقتصادی مردم بنیان گذاشته شده است. سرنوشت بودجه های موسمی، چه بسا بدتر از عدم تخصیص بودجه بوده است. آن چه می تواند تضمین کننده استمرار مصوبات و اعتبارات دولتی باشد، مشارکت مردم است. باید تجربیات دنیا را بررسی کرد تا بتوان روش های کاربردی را برای جلب مشارکت و همراهی مردم پیاده کرد. از حفظ و نگهداری، نظافت و فضای سبز و زیبا سازی فضاها و نماهای سطح محلات گرفته تا اجرای پروژه های زیرساختی، نوسازی بافتهای ناکارآمد و اجرای برنامه های فرهنگی و اجتماعی. هر زمان مسئولان به مردم اعتماد کردند و بخشی از وظایفشان را به مردم سپردند هم نتیجه کار مطلوب تر بوده است و هم مردم راضی تر بوده اند و شریک در نفع و ضرر آنچه خود کاشته اند. هر چند بودجه دولتی مفید و لازم است اما زیادی اش مضر است و غیرموثر. ایجاد زیرساخت های اجتماعی برای جلب مشارکت مردم، حمایت و هدایت دفاتر فنی مهندسی برای نظارت بر ساخت و سازهای حاشیه شهر، تعیین تکلیف املاک قولنامه ای، هدفمندی اجرای برنامه فرهنگی و اجتماعی و ده ها اقدام ریز و درشت دیگر، در ابتدا بودجه نمی خواهد و زمینه ای ایجاد می شود برای هدایت صحیح منابع دولتی و نیز تولید ثروت اقتصادی و سرمایه اجتماعی بر پایه مشارکت مردمی.
5 -و حرف آخر توصیف مهم ترین رکن ساختمان است. ساختمانی که در و دیوار دارد و درش کلید و قفلی دارد اما تا زمانی که بر ستونی استوار نباشد، دوامی نخواهد داشت. به اصطلاح شهرسازان، ساختار اصلی و پایه هر اقدامی است. ساختاری که با تبیین واحد، بین دست اندرکاران همگرایی در کلام و عمل ایجاد نماید و درجهت بهبود وضعیت حاشیه شهر و جلوگیری از توسعه حاشیه نشینی، برنامه و طرح مشخصی را به اجرا رساند و هنرمندانه، مشارکت دولت، مجلس، شهرداری، شورای اسلامی شهر و از همه مهم تر نهادهای مردمی و افراد معتمد محلی را مهندسی نماید. ساختاری که همه دستگاه ها و نهادها آن را از خودشان بدانند و خود را شریک و مسئول. و باز هم امیدواریم سازمان اجرایی حاشیه شهر که تاسیس اش مورد تایید شورای امنیت کشور قرار گرفته، هر چه زودتر اجرایی گردد و با تخصیص اعتباری در شأن مردم شریف حاشیه شهر از محل اعتبارات ملی و استانی، مقدمه ای شود برای آغاز هزار راه نرفته!
چانه زنی برای جلب نظر و جذب اعتبارات حوزه وزارتی خود و یا حوزه وکالتی خویش هستند. به دلیل آنکه نمایندگان سعی دارند مسائل و کمبودهای حوزه انتخابی خود را مطرح کنند تا بودجه بیشتری کسب نمایندبنابراین نیازمند قلم دولتمردان اند تا در لایحه بودجه، پیش بینی لازم صورت گیرد و دولتمردان نیز سعی دارند اولویت های حوزه وزارتی خود را با نمایندگان در میان بگذارند. بنابراین مستلزم دفاع نمایندگان هستند تا تثبیت ردیف های بودجه حاصل گردد. «تناظری یک به یک» و آنچه مورد سوال این یادداشت است، این است که چرا برای بودجه حاشیه شهر که هم دولت و هم مجلس در عالی ترین مقام کشوری و مقامات محلی به طور یکنوا، در پی درج آن در لایحه بودجه 94 بودند، اکنون و پس از گذشت حدود یک هفته از ارائه لایحه بودجه به مجلس توسط ریاست محترم جمهوری، نه تنها هیچ ردپایی از ردیف حاشیه شهر مشهد، وجود ندارد بلکه هیچ صدایی هم در اعتراض به این موضوع شنیده نمیشود؟! قصد نگارنده، اتهام یا قضاوت در مورد عملکرد دولتمردان و کرسی نشینان نیست بلکه با تحلیل تاریخ نگاری اخبار مربوط به حاشیه شهر مشهد می توان پی برد شاید دلیلی بر سکوت وجود دارد! امید داریم هر چه زودتر نتایج ملموسی از رایزنی ها و نه رای زنی ها در جهت ایجاد ردیف و اعتباری برای حاشیه کلان شهرها و به عنوان پایلوت حاشیه شهر مشهد حاصل گردد و در این زمینه ذکر چند نکته مفید به نظر می رسد:
1 -کلید حل مسئله حاشیه شهر، بیش از اعتبار و بودجه، هماهنگی و همدلی و یکصدایی مسئولین است و جریانی که طی یک سال گذشته در سطح مقامات شهری و استانی اعم از مسئولان مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اجرایی شکل گرفت، از معدود دوره هایی است که باید آن را به فال نیک گرفت. ناهماهنگی در سیاست و سیره مسئولان در سال های گذشته نه تنها موجب ساماندهی حاشیه شهر نشده است که چه بسا باعث تشدید حاشیه نشینی شده و زمینه ای برای سودجویان و زمین خواران فراهم گردیده است و «شهر» و «شهروند حاشیه نشین» مظلوم واقع شده اند. اما باید دانست این هماهنگی به وجود آمده زمانی معنا می یابد که نتیجه اش در کف کوچه های حاشیه شهر و سفره حاشیه نشینان ملموس باشد! و در یک کلام، راه رفته را که آغازش بودجه حاشیه شهر است، باید به انتها که رفع مسئله حاشیه شهر مشهد است، رساند.
2 -در تعریف بودجه آمده است، تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود و این توقع که دولت بتواند در کنار هزاران تقاضای موجود، الزاما برای حاشیه شهر مشهد بودجه ای اختصاص دهد، امری دور از واقعیت است و نمی توان بر دولتیان خرده گرفت. لیکن توقع می رفت در برابر این همه مشارکت و همکاری همه جانبه دستگاه های اجرایی و شهرداری مشهد و شورای اسلامی شهر و پیگیری از نمایندگان، ردیفی حتی با بودجه ای کم به این منظور پیش بینی گردد تا اعتماد مدیران محلی به دولت افزون شود. شاید آقای نوبخت که خود سال ها «شاهد» کشمکش های بی نتیجه دستگاههای بوروکراتیک بوده، به ذهنش هم خطور نمی کرد که ممکن است مدیران شهری و استانی در پیشنهاد بودجه مستقل و تمرکز ساماندهی حاشیه شهر به وفاق برسند. به هر حال باید اذعان کرد که اکنون شرط حساب شده و پیش بینی نشده آقای نوبخت در حاشیه سفر هیئت دولت به مشهد تحقق یافت و در زمان مقرر آلبوم بودجه پیشنهادی توسط استاندار به هیئت دولت ارائه گردید اما دریغ از ردیف و نامی!
3 -به هر حال لایحه تقدیم مجلس شده است و از ردیف حاشیه شهر مشهد، خبری نیست و نشانه ها به سمت نمایندگان مردم رفته است. همه اتفاق نظر دارند که مسئله حاشیه شهر مشهد، مسئله ای ملی است. هم پیدایش و رشدش ناشی از سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی و حقوقی است هم رفع و ساماندهی اش، فراتر از مقیاس شهر مشهد است و بایستی در سطح ملی و استانی به آن پرداخت. مگر می توان آسیب های اجتماعی و امنیتی و فرهنگی موجود را که بر زندگی بسیاری از خانواده های متدین و عزتمند حاشیه شهر سیطره انداخته، نادیده انگاشت و سایر مسئولان باید بدانند، تاخیر و تعلل، عقوبات دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت و دامان سایر شهرها و روستاها را خواهد گرفت! و خطابم با نمایندگان محترم مردم مشهد و استان خراسان است که می توانند نقشی موثر در همگرایی دیگر نمایندگان مخصوصا اعضای کمیسیون های مرتبط مانند کمیسیون عمران، کمیسیون امنیت ملی و کمیسیون اجتماعی و... داشته باشند. و باز هم تجربه نشان داده که در روزها و دقایق پایانی بررسی و تصویب بودجه، اتفاقی نادر، سرنوشت ردیفی را عوض کرده است و ما هم دلخوشیم به نمایندگان محترم تا خداوند بر قلوب و قلمشان آنچه مورد رضایت ذات اقدسش است جاری سازد.
4 -همانطور که ذکر شد کلید ساماندهی حاشیه شهر، هماهنگی مسئولان است لیکن ساختمان هندسه ساماندهی حاشیه شهر بر خشت هایی استوار است که با مشارکت اجتماعی و اقتصادی مردم بنیان گذاشته شده است. سرنوشت بودجه های موسمی، چه بسا بدتر از عدم تخصیص بودجه بوده است. آن چه می تواند تضمین کننده استمرار مصوبات و اعتبارات دولتی باشد، مشارکت مردم است. باید تجربیات دنیا را بررسی کرد تا بتوان روش های کاربردی را برای جلب مشارکت و همراهی مردم پیاده کرد. از حفظ و نگهداری، نظافت و فضای سبز و زیبا سازی فضاها و نماهای سطح محلات گرفته تا اجرای پروژه های زیرساختی، نوسازی بافتهای ناکارآمد و اجرای برنامه های فرهنگی و اجتماعی. هر زمان مسئولان به مردم اعتماد کردند و بخشی از وظایفشان را به مردم سپردند هم نتیجه کار مطلوب تر بوده است و هم مردم راضی تر بوده اند و شریک در نفع و ضرر آنچه خود کاشته اند. هر چند بودجه دولتی مفید و لازم است اما زیادی اش مضر است و غیرموثر. ایجاد زیرساخت های اجتماعی برای جلب مشارکت مردم، حمایت و هدایت دفاتر فنی مهندسی برای نظارت بر ساخت و سازهای حاشیه شهر، تعیین تکلیف املاک قولنامه ای، هدفمندی اجرای برنامه فرهنگی و اجتماعی و ده ها اقدام ریز و درشت دیگر، در ابتدا بودجه نمی خواهد و زمینه ای ایجاد می شود برای هدایت صحیح منابع دولتی و نیز تولید ثروت اقتصادی و سرمایه اجتماعی بر پایه مشارکت مردمی.
5 -و حرف آخر توصیف مهم ترین رکن ساختمان است. ساختمانی که در و دیوار دارد و درش کلید و قفلی دارد اما تا زمانی که بر ستونی استوار نباشد، دوامی نخواهد داشت. به اصطلاح شهرسازان، ساختار اصلی و پایه هر اقدامی است. ساختاری که با تبیین واحد، بین دست اندرکاران همگرایی در کلام و عمل ایجاد نماید و درجهت بهبود وضعیت حاشیه شهر و جلوگیری از توسعه حاشیه نشینی، برنامه و طرح مشخصی را به اجرا رساند و هنرمندانه، مشارکت دولت، مجلس، شهرداری، شورای اسلامی شهر و از همه مهم تر نهادهای مردمی و افراد معتمد محلی را مهندسی نماید. ساختاری که همه دستگاه ها و نهادها آن را از خودشان بدانند و خود را شریک و مسئول. و باز هم امیدواریم سازمان اجرایی حاشیه شهر که تاسیس اش مورد تایید شورای امنیت کشور قرار گرفته، هر چه زودتر اجرایی گردد و با تخصیص اعتباری در شأن مردم شریف حاشیه شهر از محل اعتبارات ملی و استانی، مقدمه ای شود برای آغاز هزار راه نرفته!
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«پيامبراكرم(ص) نماد عظمت اسلام و همبستگي مسلمين»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رسید:
از سوی دیگر، وضعیت بانکها و دسترسی آنان به نقدینگی مورد نیاز برای وامدهی هر روز سختتر میشود و این احتمال وجود دارد که نهاد پولی مجبور شود، سیاست سختگیرانه خود را برای تقویت وضعیت سیستم بانکی مورد تجدیدنظر قرار دهد. این تجدیدنظر به جز دسترسی بیشتر سیستم بانکی به منابع بانک مرکزی نخواهد بود و این میتواند خیلی سریع دستاورد تورمی را از بین ببرد. از سوی دیگر با افت درآمد نفتی، نمیتوان مطمئن بود که دولت آن طور که بیان میکند کسری بودجه نداشته باشد و در عین حال دیگر به بانک مرکزی مراجعه نکند. اگر افت بهای نفت ادامه یابد، نه تنها بودجه فعلی باید بار دیگر نوشته شود، بلکه احتمالا آنچه که نوشته شود نیز باز کسری خواهد داشت و بسیار سخت خواهد بود تا دولت منابع درآمدی دیگری به غیر از استقراض از بانک مرکزی پیدا کند. به عبارت بهتر، سناریویی میتواند محقق شود که منابع درآمدی آنقدر تحلیل رود که دولت به کاری که میداند تبعات بسیار دارد، دست زند. اما این دو مورد تنها موانع پیش روی مقامات پولی نیست. کاهش عرضه ارز در بازار، به معنی آن است که ثبات بازار دستخوش تغییر خواهد شد. بازگشت جهشهای قیمتی در این بازار، میتواند نقدینگی انباشت شده را بر سر قیمتها آوار کند و این نیز ضلع سوم مثلثی را بسازد که نتیجه آن نه تنها افزایش تورم است؛ بلکه این افزایش میتواند سریعتر از آنچه اکنون فکرش را میکنیم، محقق شود. وضعیت دشوار است و هر کسی نیز که بر کرسی قدرت باشد مطمئنا قادر نیست آنطور که عامه مردم میخواهند اقتصاد را اداره کند. در حالی که اقتصاد ایران میرفت تا از دورهای که نتیجه سیاستگذاری نامطلوب بود گذر کند، حال موانع دیگر، شرایط را پیچیدهتر کرده است. بیتردید هر راهحلی برای این موانع تنها از تبعات آنها خواهد کاست، اما بهطور خلاصه راهحل میتواند شامل این موارد باشد:
1- اطلاعرسانی بیشتر از وضعیت موجود به شهروندان و پایین آوردن انتظارات آنان
2- تغییر هدفگذاری تورمی به سوی بالا با بیان دلایل بهمنظور حفظ اعتبار نهاد پولی
3- تغییر استراتژی ارزی و احیای نظام تک نرخی حتی در شرایط سختتر امروز. با افزایش نرخ رسمی و رسیدن آن به نرخ بازار، بهترین نوع نقدینگی برای جبران کسری بودجه حاصل میشود و رقم آن قابل توجه است.
4- فشار بر بانکها برای نقد کردن داراییهایشان و مشروط کردن هر گونه اضافه برداشت به این مساله
5- اعلام ورشکستگی بانکهای نامطلوب و ادغام آنان بهگونهای که سیستم بانکی همچنان ثبات خود را حفظ کند و اعتماد از آن سلب نشود.
6- تشویق دولت به انضباط بیشتردر بودجهریزی حتی به قیمت انقباض هرچه بیشتر آن.
محمد علی وکیلی در مطلبی که با عنوان«بتکار به چاپ رساند لینچنین نوشت: »در ستون سرمقاله روزنامه ا
در دوران پسامدرن جنگ بر سر تصاحب نشانه های مشروعیت زاست. نشانه اعم از واژه هایی مقبول همگان مانند عدالت، آزادی، اشخاص، مفاخر ملی، و نیز مفاهیم برخاسته از وقایع تاریخی و مراسم نمادین میباشد. جنگ بر سر هژمونیک کردن و فراگیر کردن دال های مرکزی گفتمان هاست. برخی نشانه ها به آسانی به تصاحب گفتمان ها در میآیند و برخی به سختی و بعضی نیز هیچ گاه مصادره نمیشوند. مثلاً نشانه آزادی راحت تر از عدالت به تصاحب گفتمان روشنفکری در میآید و اسلام آمریکایی به راحتی به تصاحب گفتمان غرب در میآید. اما نشانه هایی چون شهادت، ایثار، ظلم ستیزی و استکبار ستیزی هرگز به تصاحب گفتمان اسلام آمریکایی در نمیآیند. عاشورا به عنوان یک نشانه با گفتمان انقلاب اسلامی سازگارتر است تا با گفتمان اسلام غیر سیاسی و اسلام متحجران. گاهی هم گفتمان ها نشانه واحدی را تصاحب میکنند اما معانی متفاوتی از آن مد نظر دارند. به عبارتی دال مرکزی گفتمان ها در لفظ مشترک است ولی در معنا متفاوتند. اسلام در گفتمان امام (ره) به یک هویت جمعی به عنوان نقشه راه اشاره دارد. بر این اساس اسلام سیاسی به عنوان دال مرکزی این گفتمان غیریت زا شد. وقتی اسلام به عنوان هویت اصلی دال مرکزی گفتمان امام گردید، شاخص هایی پیدا نمود که از آن جمله میتوان به عدالت خواهی، آزادی، حمایت از مظلوم، امت گرایی، مردم محوری، ظلم ستیزی و استکبارستیزی اشاره کرد. این گفتمان با نشانه های برشمرده شده عنوان گفتمان اسلام ناب محمدی را پیدا کرد و تحت این عنوان با ضد خود، یعنی اسلام آمریکایی، به تقابل پرداخت.
دال مرکزی گفتمان اسلام آمریکایی نیز اسلام است، اما با تعریفی وارونه و متمایز با آنچه در گفتمان ناب از اسلام مراد است. در اینجا اسلام منهای سیاست و سازگار با سکولاریسم و منطبق بر خواست آمریکا است. اگر درآنجا عدالت و وحدت مذهبی و ستیز با استکبار دال شناور میباشد در اینجا تسامح و مدارا و سازش با غرب و خشونت مذهبی اصل است. اسلام در گفتمان اسلام آمریکایی یک کلیشه و کلمه ای بدون محتوا میباشد. اسلام در گفتمان امام (ره) طرحی جامع برای اداره بهتر زندگی این جهان و آن جهان است ولی در روایت آمریکایی ظاهری صرف است که برای توجیه وضع موجود و مشروعیت بخشی به حکومت حاکمان به کار میرود.
مردم، دفاع از مستضعفین و آزادی در گفتمان اسلام آمریکایی جایی ندارد پس برغم اینکه کلمه اسلام دال مرکزی هر دو گفتمان میباشد، اما تضاد گفتمانی دارند و این دو ذیل هیچ فراگفتمان واحدی قرار نمیگیرند و این یعنی آنها رابطه ای افقی دارند. هر دو شبیه دو خط موازی از شروع انقلاب اسلامی در اصطکاک بوده اند و هر کدام با تولید خرده گفتمان هایی وارد منازعه با دیگری میشود. گفتمان اسلام ناب به عنوان یک فراگفتمان، منشاء و الهام بخش خرده گفتمان های داخلی و خارجی شده است. در داخل خرده گفتمان های اصولگرایی و اصلاح طلبی با رابطه ای افقی با همدیگر و در رابطه ای عمودی با فراگفتمان انقلاب اسلامی و ذیل آن خود را تعریف کرده اند و هر کدام یکی از عناصر و دال های شناور فراگفتمان را به عنوان دال مرکزی خود برگزیده و متناسب با ذائقه و سلیقه خود بقیه دال ها را اولویت بندی کرده اند. در خارج از کشور نیز گفتمان اسلام ناب خرده گفتمان مقاومت را در قالب حزب الله لبنان، جهاد اسلامی، و حرکت های ناب دیگر در منطقه تولید نموده و هر روز نیز متناسب با شرایط و اقتضائات خرده گفتمانی با عنصر اسلام ناب را باز تولید میکند. در مقابل نظام استکبار با تکیه بر خوانش اسلام سازشکار و در چارچوب گفتمان اسلام آمریکایی به خرده گفتمان هایی برای تقابل با گفتمان اسلام ناب بها میدهد و هر روزه از یک مورد جدید رونمایی میکند. یک روز از خرده گفتمان القاعده رونمایی میکند و آن را پرورش میدهد و با این نام به اسلام ناب حمله میکند و با هدف اسلام هراسی اقدامات تروریستی انجام میدهد. وقتی پروژه خرده گفتمان القاعده به پایان رسید، با تغییر رویه، خود را در مقابلش قرار میدهد و برای اثبات هژمونی و به نام امنیت، خود را ناجی جهان معرفی میکند و با کشتن بن لادن پازل را کامل مینماید.
همزمان النصره را پرورش میدهد و در جنگ نیابتی با گفتمان اسلام ناب به خط اول مقاومت که سوریه است وارد جنگ میشود این پروژه نیز تاریخ مصرف محدودی دارد، اهداف که محقق شد به سرعت نام عوض میکند و جایش را به داعش میدهد و این بار تلاش میکنند دامنه ستیز را به جنگ شیعه و سنی بکشانند. در داخل هم با باز پروری خرده گفتمان جندالله سعی در تضعیف مرزها و احیاناً راه اندازی جنگ شیعه و سنی را داشتند که آن هم به دلیل علاقمندی بدنه اهل تسنن ایران به فراگفتمان اسلام ناب راه به جایی نبرد. اکنون به نظر میرسد پروژه داعش به عنوان یک خرده گفتمان ذیل گفتمان اسلام آمریکایی نفس های آخر را میکشد و تاریخ مصرف آن از نظر تولید کنندگان رو به اتمام است و کارفرمای اسلام آمریکایی در حال تغییر خط تولید این خرده گفتمان و راه اندازی خرده گفتمان دیگری است. باید منتظر نشست و دید نام خرده گفتمان جدید کدام است و چه مختصات و محتوا و روشی دارد. اما به نظر نگارنده راهپیمایی عظیم شیعیان در اربعین حسینی که عظمت شیعه را به نمایش گذاشت و قدرت نرم جمهوری اسلامی را به رخ دنیا کشاند و همگان را شگفت زده کرد و طمع دشمنان را برانگیخت؛ زمینه ای برای راه اندازی خرده گفتمانی از درون شیعه در تقابل با گفتمان اسلام ناب را فراهم آورده است.
تلاش جریان شیرازی برای تصاحب نشانه اربعین به نام خود و تحرک پر رنگ این جریان در همایش راهپیمایی عظیم امسال قابل تامل و هشدار دهنده میباشد. این جریان با حمایت های مالی انجام گرفته در فضای مجازی و ماهواره ای بسیار فعال و در اربعین امسال با نشانه و علم و کتل خودنمایی کرد و به این طریق میخواهد نماد اسلام سازشکار و سکولار را در مقابل نماد اسلام ناب و استکبارستیز ذیل نام امام حسین (ع) و شعار مشترک "لبیک یا حسین" به پیش ببرد. بنابراین شاید این بار هدف فراگفتمان اسلام آمریکایی، راه اندازی خرده گفتمانی از درون شیعه و با تکیه بر نشانه های شیعی باشد.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«