تاریخ انتشار :چهارشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۵۹
روزهای ناخوش میدان کارگر؛

میدان یا جولانگاه معتادان! + عکس و فیلم

میدان کارگر که سالهاست تنها نام کارگر را یدک می کشد در سایه غفلت مسئولین به جولانگاهی برای استعمال مواد مخدر توسط معتادان تبدیل شده است.
میدان یا جولانگاه معتادان!
میدان یا جولانگاه معتادان!
به گزارش خبرنگار اجتماعی عصر هامون، میدان کارگر یکی از میدان های حاشیه شهر زاهدان است که اگر تا کنون گذری به این میدان داشته اید قطعا مشاهده کردید که این میدان تنها نام کارگر را یدک می کشد و در سایه غفلت مسئولین توسط معتادان زاهدانی مصادره و مأمنی برای آنان شده است تا به راحتی در ملأ عام اقدام به استعمال مواد مخدر نمایند و در فضاي تقريبا بزرگ آن چندين پاتوق كوچك و بزرگ برای تزريق مواد مخدر ایجاد کنند.
کافی ست مسئولین گذری به این میدان حاشیه شهر داشته باشند تا سرنگ‌هاي استفاده شده معتادان و استعمال تریاک توسط آن ها را به راحتی مشاهده نمایند و شاهد به خطر افتادن سلامت شهروندان این منطقه شوند. براي مردم شهر زاهدان، اين منطقه شهر شب ها منطقه ممنوعه است چرا که تردد معتادان هنگام شب در این محل به بیشترین حد خود در روز می رسد.
شاید از دلایل عدم حضور مسئولین در این محل حاشیه شهر بودن آن است لغتی که تداعی گر فقر، فساد، اعتياد، بي سرپناهي و... است که همه در زير چتر بزرگ فراموشي جاي گرفته اند. با این وجود زندگي اينجا در جريان است، اما به شيوه خودش.
میدان کارگر شیر آباد زاهدان فقط حاشيه شهر نيست. پناهگاه تمام از همه جا رانده هاي اين شهر است. تمام گدايان، خرده دزدها، زنان آسيب ديده، معتادان و بي پناهان. تجارت این نقطه شهر زباله و مواد مخدر است. نان خشك، كاغذ و پلاستيك كهنه مي دهي، از شيره و ترياك تا كريستال و شيشه و هرچه از مواد بخواهي تحويل مي گيري. معتادان زباله ها را از سرتاسر شهر جمع و اينجا دقيق تر از شهرداري تفكيك مي كنند.


در وسط میدان فواره بزرگی قرار دارد که دیگر تنها حوضش باقی مانده تا خوابگاه معتادان شود، به سراغ دو معتاد کنار فواره می رویم؛ هنوز سوال نپرسیدیم که بر تعدادشان افزوده می شود و از گوشه و کنار میدان همه معتادان به سمت مان می آیند.
رضا پیرمرد بیماری است که با گریه می گوید سال ها پیش معتاد شده و این باعث شد که همسر و فرزندانش را از دست بدهد، ادامه می دهد پشیمان است و اگر زمان به عقب باز می گشت دوباره این اشتباه را تکرار نمی کرد.
رضا اشک هایش را با گوشه دست پاک می کند، می گوید: سال ها پیش راننده کامیون بوده و زندگی خوشی داشته اما اکنون تنها محل زندگی اش میدان کارگر است.

كودكي تاراج شده در بي انصافي زندگي
نگاهم به سمت نزدیکی فواره و زنی که چادرش را به روی صورتش کشیده جلب می شود نزدیکتر که می شوم کودکی تقریبا 7 ساله سرش را از زیر چادر مادرش بیرون می آورد و مشام بوی تند مواد حالم را دگرگون می کند. محمد كنار مادرش پاي بساط نشسته است و معصومانه ماده سياه رنگي را دود مي كند.
در گوشه دیگر میدان زنی که به گفته خودش مرگ همسرش باعث اعتیادش شد با کشیدن چادر به روی صورت کودکی که در میدان خوابیده مانع از عکسبرداری ام می شود و می گوید اجازه نمی دهم از طفلم عکس بگیرید.
زن ادامه می دهد برای ترک اعتیاد به مراکز ترک رفتم ولی تنها به متادون معتاد شدم و اکنون که برای دریافت متادون به مراکز ترک اعتیاد مراجعه می کنم می گویند فروشی است لذا برای تسکین دردم مجبور می شوم باز هم به مواد روی بیاورم.
از سر پناهش مي پرسم. از مديريت جديد آسايشگاه گذري شيرآباد گلايه مي كند. آسايشگاهي كه زيرنظر بهزيستي اداره مي شود، مي گويد: كسي را در آسايشگاه راه نمي دهند و چند نفري آن را مصادره كرده اند. از غذا، سرنگ و متادون كه اصلاخبري نيست و اگر هم چیزی بگوییم می گویند می فروشیم.




 
به سمت خودرو حرکت می کنم زن جوانی که از اهالی این منطقه است می گوید اگر گزارش هم بنویسید، مسئولین این نقطه از شهر را نمی بیند اما من مطمئن هستم می بینند فقط چشم بر واقعیت ها بسته اند.
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcf0tde.w6dyyagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما