تاریخ انتشار :سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۳۲
این هفته به نام، آتش نشانان نامگذاری شده، هفته آنانی که در دل حوادث چراغ امید را روشن می کنند تا سرخی آتش خاطره تاریکی را در دلها به جای نگذارد.
آتش نشان از دل حوادث جان می آفریند
آتش نشان از دل حوادث جان می آفریند
به گزارش سرویس اجتماعی عصر هامون به نقل از شستون، این هفته به نام، آتش نشانان نامگذاری شده، هفته آنانی که در دل حوادث چراغ امید را روشن می کنند تا سرخی آتش خاطره تاریکی را در دلها به جای نگذارد.
در همین راستا به ساختمان آتش نشانی می روم تا از نزدیک با کسانی روبه رو شوم که چون فرشتگانی نوید بخش زندگی می باشند.
سوار تاکسی می شوم و در مسیری که به سمت ساختمان آتش نشانی می روم در دلم غوغایی است چون اولین بار است که به این محل می روم و از نزدیک شاهد تلاش کسانی می شوم که فقط در فیلم ها و داستانها چیزهایی در موردشان خوانده بودم.
مسیر کوتاهی بود اما در همین چند دقیقه پرسش های زیادی ذهنم را درگیر خودش کرده بود. یعنی آنجا چه باید می گفتم و قرار بود چه بشنوم.
به درب ساختمان که رسیدم کودکانی را دیدم با لباس های صورتی و سرمه ای که کلاه های رنگارنگی را بر سر داشتن و بر روی آنها نوشته بود: مهد گلها، انگار این کودکان همان آینده سازان شهرمان بودند که آمده بودند این روز را به آتش نشانان تبریک بگویند و از نزدیک با این محیط آشنا شوند.
به آرامی در کنار مربی این بچه ها می روم که دوربین به دست خاطره ثبت می کرد.
بچه های مهد قرآنی با اجرای سرود این روز را به عموهای آتش نشان تبریک گفتند و با تعجب خاصی اطرافشان را نگاه می کردند نمی دانم شاید سوالات زیادی ذهن آنها را مانند من در گیر خود کرده بود. و خدا را چه دیدی شاید یکی از این بچه ها اتش نشان آینده این شهر باشد.
موفق می شوم با یکی از آتش نشانان نمونه، وقت مصاحبه بگیرم .
خودش را شه بخش بردبار معرفی می کند و می گوید ما آتش نشانان مرد خطر هستیم در آن لحظه ای که سرخی آتش ترس را بر آن محیط احاطه می کند ما با بار امید به آن محل می رویم.
می گوید آتش و ماشین ما هر کدام سرخی خاصی دارند اما این کجا و آن کجا
می گفت: سراوان یک ایستگاه مرکزی دارد که با توجه به جمعیت این شهرستان جای بسی نگرانی است چرا که آتش نشانان هیچ گونه حد و مرزی ندارند و حتی برای مهار آتش به روستاهای مرزی نیز می روند و ممکن است در آن هنگام دیگر کاری از دستمان بر نیاید.
از حادثه چند روز پیش می گفت که خانواده ای با بار سوخت دچار حادثه می شوند راننده خودرو در جلوی چشمان همسرش می سوزد و کاری از دستش بر نمی آید.
و این حادثه، و حادثه های مشابه دیگر به عنوان بدترین خاطراتش بر روی سینه اش سنگینی می کرد.
می گفت در لحظه حادثه، هر ثانیه می تواند حیاتی باشد اما عدم وجود فرهنگ در این شهر در موقع اعزام به محل باعث می شود در ترافیک معطل شویم و اجازه رفت را به ما نمی دهند و این درد است.
صحبت هایش شیرین است اما انگار کارهای ناتمامی دارد که برای انجام آن عجله دارد بحثم را تمام می کنم اما هنوز سوالات زیادی داشتم.
شاید در روزهای اتی برای تکمیل گزارشم دوباره به این مکان بیایم.
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcgyu9n.ak9yu4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما