ms']['section_id'] =0; ?>ms']['section_id'] =0; ?> شاهنامه بیانگر پهلوانی ها و جوانمردی های سیستانی هاست فردوسی وامدار یعقوب لیث صفاری احیاگر زبان و ادبیات فارسی | عصر هامون
تاریخ انتشار :يکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۲
محمدعلی ابراهیمی گفت: سیستان یکی از کهن ترین مناطق و دارای پیشینه فرهنگ و تمدن بزرگ بشری است، فردوسی برترین پهلوان خود را از سیستان انتخاب کرده که این مهم بدون آگاهی اتفاق نیفتاده است، زبان شاهنامه زبان یعقوب لیث بود و فردوسی وامدار وی به عنوان احیاگر بزرگ زبان و ادبیات فارسی بوده و شاهنامه بیانگر پهلوانی ها و جوانمردی های سیستانی هاست.
شاهنامه بیانگر پهلوانی ها و جوانمردی های سیستانی هاست/ فردوسی وامدار "یعقوب لیث صفاری" احیاگر زبان و ادبیات فارسی
محمدعلی ابراهیمی، کارشناس مردم شناسی و پژوهشگر میراث فرهنگی در گفت و گو با خبرنگار عصرهامون بیان کرد: سرزمین سیستان در شاهنامه فردوسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، این ناحیه که نام های گوناگونی به آن اطلاق می شد محل حکومت سام نریمان و فرزندان و نوادگانش بود.

وی ادامه داد: ناحیه سیستان هم مرز کابل است و به دلیل این هم مرزی زال پدر رستم روزی به این سرزمین می رود و در آن جا رودابه مادر رستم، دختر پادشاه کابل، وصف دلاوری های او را شنیده و عاشقش می شود.ِ

این کارشناس تصریح کرد: همچنین وقتی زال توصیف زیبایی رودابه را می شنود، نادیده دل به او می بندد و با وجود مخالفت های اولیه این دو با هم ازدواج می کنند، حاصل ازدواجشان رستم پهلوان اول ایران است.

ابراهیمی اظهار کرد: بنابراین، رستم، نواده سام در این ناحیه مستقر است، همچنین در این خطه خاندان سام به نوعی حکومت ملوک الطوایفی تشکیل می دهند، یعنی با اینکه از حکومت مرکزی پشتیبانی می کنند، حکومت با این خاندان و نحوه اداره آن کاری ندارد.

وی ادامه داد:  این استقلال موجب می شود رستم در برخی موارد از دستور پادشاهان سرپیچی کند و گاهی باعث ایجاد کدورتی میان او و پادشاه شود.
 

 
سیستان از کهن ترین مناطق و دارای پیشینه فرهنگ و تمدن بزرگ بشری

کارشناس مردم شناسی عنوان کرد: در ماجرای ارتباط سیستان با اساطیر و حماسه های ایرانی باید به این نکته مهم توجه داشت که سیستان از نظر قدمت یکی از کهن ترین مناطقی است که شواهد و قراین به دست آمده وجود پیشینه فرهنگ و تمدن بزرگ بشری در این سرزمین را نشان می دهد.

ابراهیمی عنوان کرد: از سوی دیگر از آن جا که منطقه سیستان یکی از نقاط حساس و در معرض حملات اقوام مختلف قرار داشت و از دیرباز یکی از نقاطی بود که برای حفظ سرزمین ایران باید در آن جا تهاجم ها دفع می شد.

وی اظهار کرد: برهمین اساس نبردهای بزرگ و سرنوشت ساز در کهن ترین دوران برای حفظ کشور در این منطقه اتفاق افتاده که بسیاری از آن ها با پیروزی ایرانیان به پایان رسیده است که زمینه پیدایش حماسه به این گونه فراهم شد.

کارشناس مردم شناسی بیان کرد: معمولاً در حماسه ها پهلوانانی داریم که نماد جوانمردی در ملت یا اقوام هستند، فردوسی حجمی از اسطوره و فراتر از تاریخ، افتخارها، توانمندی ها و جوانمردی ها و دیگر ویژگی های خوب را در یک شخص جمع کرده است.

فردوسی برترین پهلوان خود را از سیستان انتخاب کرد

ابراهیمی اظهار کرد: می توان گفت که رستم، نماد همه جوانمردی ها، خوبی ها و آیین های نیک روزگارش بوده و فردوسی برترین پهلوان خود را از سیستان انتخاب کرده که به طور قطع این مهم بدون آگاهی اتفاق نیفتاده است.

وی ادامه داد: به گفته بسیاری از محققان، فردوسی، رستم، فرهنگ و آیین سیستانی ها را می شناخت و بدون دلیل این پهلوان را انتخاب نکرد، با توجه به آیین جوانمردی که در امیر یعقوب لیث صفاری وجود داشت فردوسی می دانست چنین شخصیت هایی در سیستان وجود دارند.

پژوهشگر میراث فرهنگی اظهار کرد: فردوسی با آیین و فرهنگ آن ها آشنا بود و بهترین پهلوانش را از سیستان انتخاب کرد، نه تنها فقط یک پهلوان، بلکه دوره پهلوانی که بهترین دوره شاهنامه است و زیباترین ابیات شاهنامه در این دوره سروده شده مربوط به سیستان و خاندان زال است.

ابراهیمی گفت: شاهنامه به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم می شود که بهترین قسمت آن پهلوانی است، دوره پهلوانی مربوط به زمانی است که پهلوانان سیستان و خاندان زال در سیستان حاکم و نگهبان تاج و تخت پادشاهی بودند، به همین دلیل بهترین دوره شاهنامه به سیستان مربوط می شود.

وی افزود: به گفته استاد عزیزی اگر بخواهیم حماسه حکیم طوس را در 2 بخش بررسی کنیم یک بخش زبان و دیگری محتواست که در قسمت محتوا بهترین آن مربوط به زال و رستم است و همه مطالب به سیستان برمی گردد.
 

فردوسی وامدار یعقوب لیث و احیاگر بزرگ زبان و ادبیات فارسی

کارشناس مردم شناسی تصریح کرد: زبان شاهنامه نیز زبان یعقوب لیث بود، چرا که زبان فارسی را احیا کرد و باید گفت که فردوسی وامدار یعقوب لیث و احیاگر بزرگ زبان و ادبیات فارسی است و در هر دو حالت، شاهنامه بیانگر پهلوانی ها و جوانمردی های سیستانی هاست.

ابراهیمی بیان کرد: ملتی که هویت خود را فراموش کند محکوم به شکست خواهد بود، مردم سیستان و بلوچستان باید بدانند که شاهنامه سند و هویت ملت ما بوده و جزو افتخارهای استان ماست.

وی ادامه داد: وقتی در همه جهان اسم سیستان به میان می آید مردم یاد پهلوانی های زال و رستم و شاهنامه فردوسی می افتند که باید از این ظرفیت بزرگ به ویژه در نمادهای شهری استفاده کنیم.

پژوهشگر میراث فرهنگی اظهار کرد: در زمان کیانیان زابل و نیز ولایت سیستان و سند در زیر سلطه گرشاسب و زال و رستم بود به همین خاطر رستم را زابلی می گفتند، سلطان محمود را که در غزنه تختگاه داشت نیز زاولی (زابلی) می نامند.

ابراهیمی گفت: خیلی از داستان ها و حماسه های شاهنامه در سیستان وبلوچستان رخ داده و بعضا آثاری به همان نام نیز در منطقه بقایی دارد از جمله قلعه رستم در 58 کیلومتری شهرستان هامون که استوار وپابرجا ودیدنی است، کرکو وآتشکده آن که مکانی با یاد و نام کیخسرو و سروده ای در گذشته بر دیوارهای آن نقش بسته بود که از اولین نمونه شعر پهای پارسی قلمداد می شود.
 
قوم بلوچ و کوچ در شاهنامه

ابراهیمی اظهار کرد: قوم بلوچ و کوچ دو بار در روزگار اساتیری شاهنامه جزو لشکریان سیاوش و کیخسرو در حمله به سرزمین توران و سه بار در روزگار کسری انوشیروان حضور فعال دارند و همراه دیگر اقوام ایرانی همچون پارس گیلان دیلمان و مبارزان دشت سروچ به‌عنوان مدافعان مرزهای ایران زمین از ایشان یاد شده است.

وی بیان کرد: در ﻣﻨــﺎﺑﻊ ﻳﻮﻧــﺎنی و ﻫﻤﭽنین کتیبهﻫﺎی هخامنشی از جمله کتیبه‌ بیستون، ﻫﺮچند اﻳﺎﻟﺖ ﻣﻜﺮان و ﮔﺪروزﻳﺎ از ﺟﻤﻠﻪ ﺳﺎﺗﺮاپ‌های اﻳـﺮان ﺑﺎﺳـﺘﺎن ﺑـﻪ ﺷـﻤﺎر می‌آﻳﻨﺪ؛ اﻣـﺎ از اﻗﻮام و ﻣﺮدم ﺳﺎﻛﻦ آن ﻧﺎحیه ﺑﺎ ﻋﻨﻮانﻫﺎی ﻣﺰﺑﻮر ﻧﺎمی ﺑﺮده ﻧﺸﺪه اﺳﺖ.

کارشناس مردم شناسی گفت: در آﺛــﺎر و ﻧﻮﺷــﺘﻪﻫﺎی تاریخی و ﺟﻐﺮافیایی روزگار اﺳﻼمی ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً از اواﺧﺮ ﺳﺪه‌ ﺳﻮم ﻫﺠﺮی، اﻳﻦ ﻗﻮم در ﻛﻮهﻫﺎ و دﺷتﻫﺎی ﺟﻨﻮبی ﻛﺮمان و ﻧﺎحیه‌ ﻣﻜﺮان و ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎن ﻛﻨــﻮنی ﺳﻜﻮﻧﺖ و ﺣﻀﻮر ﺟﺪی دارﻧﺪ و دارای ﻫﻤﺎن وﻳﮋگیﻫﺎیی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ در ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ به آن‌ها اﺷﺎره و ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺷﺪه اﺳﺖ.

ابراهیمی افزود: از ﺗﺄﻣﻞ در آﺛﺎر و ﻣﻨﺎﺑﻊ تاریخی و جغرافیایی روزﮔﺎر اﺳﻼمی، اﻳﻦﮔﻮﻧﻪ ﻣﺴﺘﻔﺎد میﺷﻮد ﻛﻪ به رﻏﻢ ﻫﻤﺮاهی و وﺟﻮه ﻣﺸﺘﺮک میان 2 ﻗﻮم ﻛﻮچ و ﺑﻠﻮچ، ﻫﺮ ﻛﺪام دارای ﻫﻮﻳﺖ ﻣﺴﺘﻘﻞ و اﺧﻼق و و ﻳﮋگیﻫﺎی ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮد ﻫﺴﺘﻨﺪ.

پژوهشگر میراث فرهنگی اظهار کرد: اﻳﻦ دو واژه ﮔﺎه ﺑﺮ ﻗﻮم و زﺑﺎن و ﮔﺎهی ﻫﻢ ﺑﻪ معنی ﺣﺮﻓﻪ و پیشه ﺑﻪﻛﺎر می‌رود، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﮔﺎهی ﺑﻪ ﺟﺎی آن از ﻟﻔﻆ ﻛﺮد اﺳﺘﻔﺎده میﺷﻮد ﻛﻪ بیانگر ﺷﺒﺎﻧﻲ و داﻣﺪاری و زﻧﺪﮔﻲ عشیره‌ای آن‌هاﺳﺖ.

وی عنوان کرد: ﺗﺮکیب ﻛﻮچ و ﺑﻠﻮچ ﻛﻪ نخستین ﺑﺎر در ﺷﺎﻫﻨﺎمه‌ ﻓﺮدوسی ذﻛﺮ ﺷــﺪه اﺳــﺖ، ﺗﺤﺖ تأثیر اصلیﺗـﺮﻳﻦ ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﺧـﻮد از ﺟﻤﻠـﻪ ﺷـﺎﻫﻨﺎمه‌ اﺑﻮﻣﻨـﺼﻮری و ﺗﺮجمه‌ ﺧﺪاﻳﻨﺎﻣـﻪﻫـﺎ و دیگر آﺛــﺎر ﺗﺎریخی و داﺳﺘﺎنی اﻳﺮان ﺑﺎﺳــﺘﺎن بوده و بیانگر اﺳــﺘﻘﻼل در ﻫﻮﻳـﺖ و شخصیت اﻳــﻦ دو ﻗــﻮم در آن روزﮔــﺎر اﺳــﺖ.

کارشناس مردم شناسی گفت: ﻇــﺎﻫﺮاً ﻓﺮدوﺳــی اﻳــﻦ دو ﻋﻨﻮان را ﺑﺮ ﻗــﻮمی واﺣﺪ اﻃﻼق ﻛﺮده و از اﻳـﺸﺎن ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان یکی از اﻗـﻮام اﻳﺮانی در ﻛﻨﺎر گیلان، دﻳﻠﻤــﺎن، ﭘﻬﻠـﻮ و ﭘــﺎرس ﻧـﺎم ﺑــﺮده اﺳــﺖ.

ابراهیمی اظهار کرد: در اﻏﻠـﺐ ﻣﺘـﻮن ﻛﻬـﻦ و ﻣﻨــﺎﺑﻊ ﺗــﺎریخی و جغرافیایی ﻓﺎرﺳــی و ﻋﺮﺑــی نخستین ﺳــﺪهﻫﺎی اﺳــﻼمی ﻫﻢ ﻧـﺎم اﻳـﻦ دو ﻗـﻮم ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻫﻤـﺮاه ﻫـﻢ وﮔﺎه در ﻳـﻚ معنی و ﻣﺘـﺮادف ﻫــﻢ می‌آﻳــﺪ.

انتهای پیام/
 
https://www.asrehamoon.ir/vdca6mn6u49ne61.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما