تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ساعت ۰۷:۴۳
توجه به دیپلماسی آب از آن جهت برای ما حائز اهمیت است که از سویی برخی اختلافات با همسایگان بر سر منابع آب شور و شیرین مرزی حل نشده باقی ماند و از سویی دیگر در سالی که گذشت شاهد بیشترین کاهش بارندگی بودیم وعدم مدیریت صحیح و برنامه ریزی مدون از سوی مدیران داخلی و اجرای برنامه های غلط، دست به دست هم داد تا فاجعه سیستان، امروز، یکی از دلنگرانی های فعالان و کارشناسان محیط زیست باشد
نگاهی اجمالی به دیپلماسی آب در سیستان
به گزارش عصرهامون، روژان نظری فعال و کنشگر محیط زیست در یادداشتی نوشت؛
توجه به دیپلماسی آب از آن جهت برای ما حائز اهمیت است که از سویی برخی اختلافات با همسایگان بر سر منابع آب شور و شیرین مرزی حل نشده باقی ماند و از سویی دیگر در سالی که گذشت شاهد بیشترین کاهش بارندگی بودیم وعدم مدیریت صحیح و برنامه ریزی مدون از سوی مدیران داخلی و اجرای برنامه های غلط، دست به دست هم داد تا فاجعه سیستان، امروز، یکی از دلنگرانی های فعالان و کارشناسان محیط زیست باشد.

ابتدا اجازه دهید برای اهمیت این چالش به چند نکته اساسی اشاره کنم. ایران و افغانستان در سال ۱۳۵۱ قراردادی امضا کردند که بر اساس آن، حقابه ایران از رودخانه هیرمند، ۸۲۰ میلیون متر مکعب در سال است. با وجود انعقاد این قرارداد، از سال‌های پایانی دهه ۱۳۷۰، میزان ورودی آب به ایران مرتبا کاهش یافت.

ایران و افغانستان سال‌هاست بر سر میزان آب مورد استفاده طرفین از رودخانه‌های هیرمند و فراه رود اختلاف دارند. افغانستان در سال‌های اخیر با ایجاد سد‌های متعدد روی این دو رودخانه، راه ورود آب به هامون را بسته و موجب خشکسالی بخشی از مناطق ایران شده است. نکته سیاه و تاریک این ماجرا این است که تقریباً ۱۰۰ درصد آب مورد نیاز تمامی بخشهای سیستان (شرب سیستان و زاهدان، کشاورزی، صنعت، محیط زیست، دریاچه و ...) از خارج از مرزهای کشور عزیزمان تامین می گردد.

در قراردادی که در چابهار با افغان ها در سال ۱۳۹۵بسته شد ایران میتوانست امتیازات بیشتری بدست آورد از جمله امتیاز بهره برداری نکردن افغان ها از سدها بر روی رودخانه های مرزی با ایران زیرا این قرارداد برای افغان ها بسیار مهم بود اما روز بعد از  قرارداد چابهار،آنان با احداث سد سلما، آب را بر روی مشهد بستند. اینکه چرا دستگاه های دولتی و دیپلماسی و سایر مراجع ملی کشور نسبت به این مساله موضع روشن نگرفته و اعتراض به این موضوع را علنی نکردند جای سوال است!

اقای اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان در مراسم افتتاح سد کمال خان با بیان اینکه کشورش دیگر آب را رایگان نمی‌دهد، بلکه آن را در مقابل دریافت نفت به ایران می‌فروشد به نکته مهمی اشاره کردند و آن این بود که افغانستان آب دارد که به باور من با توجه به نظام حقوقی تعریف شده بین ایران و افغانستان، اقدامات وزارت خارجه در خصوص تامین حق آبه ایران، رایزنی و ‌دیپلماسی فعال این وزارتخانه می‌تواند تهدید ایجاد سد کمال خان را به فرصت مغتنمی برای استفاده از آب آن برای کشور ایجاد کند.

از طرفی درست در شرایطی که بحران آب در سیستان بیداد میکند و مردم برای شرب با مشکل مواجه هستند، مدیران و مسئولان از توسعه زیرساخت های کشاورزی به عنوان ابزاری برای کاهش بیکاری و افزایش ماندگاری در این منطقه استفاده می کنند اما به چه بهایی؟ در حال حاضر نیز طرح انتقال آب به مزارع سیستان (مرسوم به طرح ۴۶ هزار هکتاری) در این راستا می باشد و  دلایلی که برای توجیه این طرح اعلام گردید حیرت آور بودند.

مسئولان اعلام داشتند یکی از دلایل اجرای این طرح جلوگیری از تلفات آب در نفوذ عمقی ازطریق درز و شکاف های کانال ها بوده است. این در حالیست که نفوذ عمقی آب از درز و شکاف ها ۵۰۰۰ چاهک را پر میکند که اگر این امر صورت نگیرد میزان آسیب های وارده به منطقه بیشتر خواهد شد.

دلیل دیگرتبخیر شدید آب از کانال ها بیان گردید در حالیکه کانال های سیستان کلا یک ماه آب دارند ضمنا حداکثرتبخیر از چاه نیمه ها صورت میگیرد نه کانال ها! حال سوال اینجاست، آیا کارشناسان مرتبط با این پروژه ها تخصص و آگاهی لازم نسبت به تاب آوری سیستان برای اجرای این طرح ها را داشتند؟ و چرا در این بحران با بلند شدن صدا و هوشیاری، حساسیت و اعتراض متخصصان و فعالین محیط زیست مسئولان با دستپاچگی، تقصیر را بر گردن یکدیگر می اندازند و آدرس غلط به مردم میدهند؟

به باور متخصصان، هزینه ای که برای طرح ۴۶ هزارهکتاری صرف شد  باید در جاهای دیگر مصرف میشد مانند پژوهش و تحقیق، تصفیه آب، جلوگیری از تبخیر از چاه نیمه ها، تجهیز ادوات کشاورزی، آموزش به کشاورزان وایجاد مشاغل جایگزین مانند احداث کارخانجات کم آب بر و صادرات به افغانستان

به راستی چرا در این چند سال برنامه های توسعه ای بصورت پایدار پیش نرفت ؟

مشکلات سیستان ریشه ای و اساسی هستند، از یک طرف ساخت سد کجکی بر روی هیرمند، نصب و به‌کارگیری انواع پمپ در مسیر رودخانه هیرمند توسط کشاورزان افغان و از طرف دیگر انتقال آب به زاهدان جای بسی تامل دارد که سبب شدند آب کمتری به دریاچه برسد و با وزش کوچک ترین بادی ریزگردها از بستر تالاب ایجاد شوند.

پیشنهاد اینکه وقت آن رسیده است، مسئولان و مردم ما بپذیرند که شرق کشورمخصوصا سیستان شرایط کشاورزی را ندارد پس باید در برنامه های دولت آتی وابستگی به آب را کم کرد و مشاغل جایگزین اتخاذ نمود، بر روی پروژه های انتقال گاز و راه اهن به سیستان کار کرد و برای اینکه منطقه آزاد به معنای واقعی رشد کند تلاش کرد. در شرایط کنونی تنها پتانسیل ما در مراوده با افغانستان، چابهار است، با محدود کردن مراوده با افغانستان از طریق چابهار شاید بتوان راهی برای گرفتن حقابه شرب، تالاب و کشاورزی از افغانستان یافت.

 راه دیگر برون رفت از بحران در سیستان، اجرای طرح های تولید انرژی پاک همچون طرح های خورشیدی و بادی است. افغانستان به برق نیاز دارد و ایران به آب. استفاده ازظرفیت بادهای ۱۲۰ روزه برای تولید برق مورد نیاز افغانستان گرچه راه حل پایدار نیست اما در کوتاه مدت و عبور از بحران فعلی جوابگو است.

طرح های انتقال آب با صدها کیلومتر لوله و آب و پمپاژ و آثار تخریبی جدید بر محیط زیست در بلند مدت به ضرر سیستان است و امیدواریم مسئولان با اجرای این طرح ها وضع را از این بدتر نکنند.

امید که در دولت جدید نیاز سیستان به یک سند جامع آب حاصل گردد وکار گروهی ملی با برنامه بلند مدت برای احیای هامون صورت گیرد
    
انتهای پیام/
https://www.asrehamoon.ir/vdcjvhevhuqethz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما