تاریخ انتشار :شنبه ۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۴۷
کتاب «حوض خون»، به گفته برخی از کارشناسان، روایتی است تکان‌دهنده از سانسورشده‌های جنگ؛ کسانی که پس از چهار دهه آنها را ندیده‌ و خاطراتشان را نشنیده‌ایم.
روایت‌های تکان‌دهنده از سانسورشده‌های جنگ
به گزارش عصرهامون به نقل از خبرگزاری تسنیم: اتاق پر بود از لباس. نشستم کنار یکی از تشت‌ها. لباس‌ها را خیس کردم و تاید ریختم رویشان. لکه‌ها را با دست ساییدم تا شسته شوند. دستم را از تشت بیرون کشیدم. یک دفعه شوکه شدم: از دست‌هایم خون می‌چکید. از خواب پریدم. هوا روشن بود. «ای داد بی‌داد! خواب موندم». نماز خواندم. با عجله چادر سر کردم و راه افتادم سمت بیمارستان شهید کلانتری. به اطرافم توجه نمی‌کردم. زمستان بود و هوا سرد. آنقدر با عجله و تند راه می‌رفتم که تنم خیس عرق شد. توی دلم به خانم‌ها بد و بی‌راه گفتم که باز در نزده‌اند و من را جا گذاشته‌اند. تصمیم گرفتم هرچه اصرار کنند، دیگر آنها را نبخشم. رسیدم جلوی نگهبانی. گیت بسته بود. با دست محکم زدم به پنجره نگهبانی: «انگار تو هم مثل من خواب موندی. در رو باز کن». آمد دم در و گفت: «مادر، این وقت صبح کجای می‌خوای بری؟!» 
گفتم: «بعد این همه سال من رو نمی‌شناسی؟! خونه بابام که نمی‌رم. اومده‌ام لباس‌های رزمنده‌ها رو بشورم». گفت: «مادر حواست کجاست؟! شش ماهه بیمارستان هم جمع شده!»...
این‌ها بخش‌هایی از روایت‌هایی است که فاطمه سادات میرعالی در کتاب «حوض خون» با مخاطبان خود به اشتراک گذاشته است. کتاب که چندماهی می‌شود توسط انتشارات راه یار به چاپ رسیده، روایتگر خاطرات 64 زن اندیمشکی است که در دوران هشت سال دفاع مقدس بی‌توقع و چشم‌داشت، بی‌های و هوی و مخلصانه لباس و ملحفه رزمندگان و مجروحین را در مکانی با عنوان «رختشورخانه» می‌شستند. رختشورخانه را می‌توان یک نماد به شمار آورد؛ نمادی از حرکت مردمی مردم ایران در مواجهه با جنگ تحمیلی. حرکتی که بعدها در طول تاریخ انقلاب به اشکال و روش‌های مختلف ادامه یافت و ظهور کرد؛ از نمونه‌های آخرین آن می‌توان به حرکت خودجوش مردم در مواجهه با بحرانی به نام کرونا اشاره کرد. 
راویان جنگ تحمیلی در سال‌های گذشته از خاکریزها فاصله گرفته‌اند و حالا این مردم عادی و غیر نظامی هستند که راوی روزهایی شده‌اند که جنگ ناگاه بر سرشان آوار شد و مسیر زندگی‌شان را تغییر داد. ثبت خاطرات دفاع مقدس با حضور سربازان و فرماندهانی آغاز شد که چشم در چشم دشمن بعثی حضور داشتند و جنگیدند. اما در سال‌های اخیر روی دیگر سکه نیز مورد توجه قرار گرفته است و آن روایت زنانی است که در پشت جبهه حضور داشتند و پشتیبان همسرانشان برای حضور در معرکه جنگ بودند.

بخش قابل توجهی از کتاب‌های دفاع مقدس در سال‌های اخیر صدای زنانی است که تا پیش از این چندان مورد توجه نویسندگان دفاع مقدس قرار نگرفته بودند؛ حاضران و راویانی که هرچند خود در میدان جنگ حضور نداشتند، اما خاطراتی دارند که تکمیل‌کننده پازل سال‌های دفاع مقدس از بُعد مردمی و اجتماعی است. کتاب «حوض خون» از جمله این آثار است که در طی چندماه اخیر پس از انتشار، با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و نویسندگان از اقشار مختلف فکری مواجه شده است؛ کتابی که به عقیده برخی از کارشناسان، روایتی است تکان‌دهنده از سانسورشده‌های جنگ؛ کسانی که پس از چهار دهه آنها را ندیده‌ایم و روایتشان را نشنیده‌ایم. 

انتهای پیام/ 
https://www.asrehamoon.ir/vdcc1iqsp2bq0x8.ala2.html
نام شما
آدرس ايميل شما