>ms']['section_id'] =0; ?>ms']['section_id'] =0; ?> چرا آمریکا به دنبال توافق هسته ای با ایران است؟ واکاوی برخی اتفاقات داخلی و خارجی مرتبط با سیاست‌های امریکا | عصر هامون
تاریخ انتشار :جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۰۶
پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران و مذاکرات کشورمان با گروه 1+5(پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان) برای حل این موضوع ، یکی از مهمترین مسائل سیاسی – امنیتی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران است.
چرا آمریکا به دنبال توافق هسته ای با ایران است؟/ واکاوی برخی اتفاقات داخلی و خارجی مرتبط با سیاست‌های امریکا
به گزارش سرویس بی الملل عصر هامون، بعد از بیش از یک دهه مذاکره، تحریم و حملات سایبری، ایران و طرف مقابل علی رغم باقی ماندن شکافهای متعدد، بر امکان نیل به توافق جامع هسته ای اتفاق نظر دارند.
مسائل متعددی در فهم پرونده هسته ای ایران و امکان حل و فصل آن وجود دارد که درک آنها ، امکان تحلیل را برای پژوهشگران فراهم می سازد. طرفین بعد از انعقاد توافق موقت ژنو ، در 24 آذر سال 1392 ، از رسیدن به توافق جامع در 24 آذر سال 1393 در وین بازماندند. بعد از هفت دور مذاکره، تصمیم بر آن شد که مذاکرات برای هفت ماه و هفت روز دیگر تمدید شود. در حال حاضر و در بازه زمانی تمدید سه باره مذاکرات، می توان این مسائل را بهتر واکاوی نمود.
به نظر می رسد رخدادهایی در جهان و در سیاست خارجی آمریکا به وقوع پیوسته که نشان می‌دهد فرصتهایی ولو اندک، شانس دستیابی به توافق هسته‌ای را ( علی رغم باقی ماندن اختلافات فراوان ایران و آمریکا) افزایش داده است. از جمله این مسائل می‌توان به تغییرات در ژئوپلیتیک انرژی و ثروت جهان از غرب به شرق آسیا و در نتیجه تغییرات راهبردی محسوسی در سیاست خارجی آمریکا اشاره کرد. حضور محسوس و بعضا توام با تنش آمریکا در شرق قاره کهن ، نشان می‌دهد ایالات متحده تمرکز خود را از غرب به شرق پهناورترین قاره جهان تغییر داده است.
در این نوشتار استدلال می شود مجموعه ای از اتفاقات داخلی و خارجی مرتبط با سیاست های ایالات متحده امریکا ، این کشور را ناگزیر می‌کند که بر سر پرونده اتمی با ایران به توافق برسد.(البته نوع توافق و داده و ستانده‌های طرفین موضوع این یادداشت نیست.)
الف. انتخابات میان دوره ای در آمریکا ؛ شکست دموکرات ها و روی کار آمدن « پلیس های بد»:
در انتخابات میان دوره ای سال گذشته میلادی، دموکرات ها و هم حزبی های ساکنان کاخ سفید، رقابت را به رقبای جمهوی خواه خود واگذار کردند و در کنگره و سنا در اقلیت قرار گرفتند. به این ترتیب اوباما در موضوع هسته ای ایران ، لایحه خط لوله کی استون و مساله مهاجرت ، دیگر حمایت دموکرات ها را در اختیار ندارد.
در مساله هسته‌ای ایران ، جمهوری خواهان ، خواستار تشدید رژیم تحریم‌ها علیه ایران هستند ، حال آنکه دولت آمریکا معتقد است این تحریم های جدید ، آمریکا را به انزوا می کشاند ، مذاکرات را وارد بن بست می کند و نقض توافق موقت ژنو است.  دموکرات ها اکثریت سنا را از دست دادند و در کنگره بیش از پیش در اقلیت قرار گرفتند.
در این فضا با توجه به مخالفت جمهوری خواهان با سیاست خارجی اوباما در قبال بحران اکراین، بحران سوریه، مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل و رسوایی کشته شدن سفیر آمریکا در بنغازی، موفقیت در مذاکرات هسته‌ای با ایران میتواند به کمک اوباما و حزب دموکرات وی بیاید.
او می تواند ادعا کند که یکی از مهمترین مسائل روابط خارجی آمریکا را حل و فصل کرده و به این ترتیب بدیهی است که وی خواهان توافقی با ایران است که جمهوری خواهان را راضی کند و این نشان دهنده نیاز وی به یک «توافق»است. پس اوباما باید به ایران امتیازات لازم را بدهد.
بنابراین هیئت ایرانی باید لغو تحریم های یکجانبه کنگره و کاخ سفید را تا پایان زمان ریاست جمهوری اوباما، از تیم آمریکایی بعنوان امتیاز درخواست کند. 
ب.تغییر در ژئوپلیتیک انرژی جهان و چرخش به سوی آسیای شرقی برای «مهار» چین:
بعد از ریاست جمهوری اوبامای عملگرا در آمریکا و همزمانی ظهور قدرت فزاینده چین در شرق آسیا ، مقامات آمریکا به این نتیجه رسیدند که در صورت اهمال در کنترل چین و مهار این کشور، در آینده، علی رغم تاکیدات مقامات چینی مبنی بر اینکه ظهور این ابر قدرت مسالمت آمیز است، پکن متحدان آمریکا در شرق آسیا را تحت فشار خواهد گذاشت.
استدلال مقامات آمریکایی این است که چین با افزایش رشد اقتصادی خود، لاجرم به سمت افزایش بودجه نظامی و موازنه راهبردی تهدید با آمریکا خواهد رفت. لذا واشنگتن سعی دارد با گسیل امکانات نظامی خود به شرق آسیا تا حد امکان ، بروز چین به عنوان یک ابرقدرت چند بعدی را به تعویق بیاندازد. آمریکا با کاهش تعهدات فراوان خود در غرب و جنوب آسیا و حل بحران های امنیتی سعی دارد بر شرق آسیا متمرکز شود.
خروج نیروهای آمریکا از عراق و افغانستان،عدم دخالت مستقیم نظامی علیه دولت سابق لیبی و نظام مستقر در سوریه، تلاش حداکثری و عجیب آمریکا برای پیشبرد مذاکرات سازش میان فلسطین و رژیم غاصب قدس و از همه مهمتر تلاش برای کسب نتیجه‌ای ولو حداقلی در مذاکرات هسته ای ، از مهمترین شواهد استدلال مذکور است. اما چه اتفاقی افتاده است که آمریکا از منطقه غرب آسیا به شرق آسیا چرخش کرده است؟
در حال حاضر که چین بزرگترین وارد کننده نفت جهان است(و بخش اعظم آن را از غرب آسیا تحویل می کیرد)، رشد اقتصادی خیره‌کننده ای دارد. آمریکا نیز با پیگیری انقلاب شیل و کشف نفت ماسه ای کشور خود، تقریبا از واردات نفت بی نیاز می‌شود.
آمریکا در سال 2014 ، تقریبا 30 درصد از نفت خود را از کشورهای منطقه(عربستان ، کویت ، عراق) تامین کرده است.طبق پیش بینی آژانس بین المللی انرژی در سال 2015 نخستین تولید کننده نفت جهان خواهدشد و تولید نفت خود را در سال 2015 به 10 میلیون بشکه در روز خواهد رساند. همچنین این رقم در سال 2033 از مرز 33 میلیون تن عبور خواهد کرد. به این ترتیب ، آمریکا واردات نفت خام را از کشورهای خاورمیانه کاهش خواهد داد و در نتیجه در ژئوپلیتیک انرژی جهان ، وزن غرب آسیا در محاسبات آمریکا کاهش خواهد داشت. چین برای ادامه رشد اقتصادی خود نیاز به افزایش واردات نفت دارد. بر اساس اسناد و گزارش ها ، کارشناسان معتقدند که چین در سال ٢٠١٥ میلادی از لحاظ واردات نفت خام از آمریکا که هم اکنون بزرگترین وارد کننده نفت خام جهان است، پیشی می گیرد. چین با رشد اقتصادی بیش از ٦ درصد در سال، یکی از بزرگترین وارد کنندگان نفت در جهان به شمار می رود.
چین با در دست گرفتن رهبری اقتصاد جهان و به منظور حفظ این پیشرفت اقتصادی وابستگی بسیاری به نفت دارد، در نتیجه رشد واردات نفت این کشور آسیای شرقی، منجر به افزایش این حجم از تقاضا برای نفت در جهان شده است.  چین در حوزه سرزمینی و آبی نیز با کشورهای همسایه بر سر تصاحب منافع نفت و گاز اختلافات متعدد دارد. لذا آمریکا حضور فعال خود را در دریاهای شرق اسیا که چین و کشورهای متعدد شرق اسیا در مورد آن ها اختلافات سرزمینی دارند، افزایش داده است. مقامات ارشد واشنگتن اعتقاد دارند سرنوشت آینده قدرتهای جهانی در شرق آسیا رقم خواهد خورد.
یکی از مهمترین ستون های هژمونی آمریکا قدرت اقتصادی آن کشور است. با همین قدرت است که آمریکا بودجه نظامی خود را هر سال افزایش می دهد. با قدرت روزافزون چین در مسائل اقتصادی، ناظران بر این باورند که چین ، قدرت اول اقتصادی جهان خواهد شد و با حفظ رشد اقتصادی هفت و نیم درصدی ناخودآگاه به سمت افزایش بودجه نظامی و حضور نظامی خود در مناطق مختلف خواهد رفت.
اقتصادهای منطقه شرق آسیا با تاکید ویژه بر چین ، سهم خود از تولید ناخالص جهانی را از 7 درصد در سال 1992 به 20 درصد در سال 2013 رسانده اند.(IMF WORLD ECONOMIC OUTLOOK ). این در حالی است که همه مناطق جهان کاهش رشد داشته و به شدت با بحران اقتصادی درگیر هستند. روند مثبت اقتصادی، به افزایش ثروت ملی و قدرت سیاسی و نظامی چین منجر خواهدشد.  
آمریکا ، دو هدف سیاست خارجی چین(تبدیل منطقه ثروتمند و پرجمعیت آسیا- اقیانوسیه به حوزه نفوذ و قدرت پکن، جایگزینی چین به جای آمریکا بعنوان قدرت نظامی برتر در این منطقه) را در تعارض با منافع خود می داند ، لذا سعی در کنترل قدرت چین دارد.
با عنایت به موارد مذکور و افزایش روز افزون قدرت چین در شرق آسیا، آمریکا قصد دارد حضور خود در غرب آسیا و خلیج فارس را (با حل مسائل استراتژیک) کاهش داده و تمرکز خود را در شرق آسیا افزایش دهد. ایالات متحده آمریکا همچنین حضور نظامی خود را در اروپا نیز کاهش داده است. پایگاههای نظامی این کشور در انگلیس، آلمان ، بلژیک و هلند و ایتالیا تعطیل می شوند تا این کشور حضور نظامی خود را در شرق آسیا افزایش دهد. سیاست چرخش به سوی شرق آسیا که در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما با سرعت و شدت بیشتری دنبال می شود، با تحولات اخیر در صنعت نفت و گاز آمریکا همزمان گشته و باعث سهولت در این چرخش استراتژیک گشته است.
اوباما از ابتدای حضور خود در کاخ سفید بر موضوع مهار چین تاکید کرده و بودجه، امکانات نظامی و تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک دولت خود را به این مساله راهبردی اختصاص داده است. تمرکز بر مهار چین، نیازمند حل مسائل باقی مانده در منطقه است. لذا آمریکا باید تعهدات خود در خلیج فارس را کاهش داده و یا حل آنها را به متحدان خود واگذار کند. از این رو شاید بتوان استدلال کرد دولت اوباما سعی دارد با رسیدن به توافق جامع هسته ای با ایران ، یکی از مهمترین مسائل غرب آسیا را حل کند و با فراغ بال بیشتری به سراغ مهار چین برود.
ذکر این نکته اما ضروری است که حتی در صورت توافق جامع هسته ای ، اختلافات راهبردی ایران و آمریکا باقی خواهند ماند.
گزارش از: بهنام خسروی
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcbs9b0.rhbf9piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما