علومانسانی است که میتواند بشر را به صلح و انسانیت برساند؛ بهعبارتدیگر، علوم طبیعی بدون علومانسانی اگر چه که باعث توسعه میشود ولی نمیتواند بشر را به صلح برساند.
به گزارش پایگاه خبری عصرهامون به نقل از شستون؛ اظهارنظر درباره اینکه «علم» چقدر در خدمت «صلح» و «توسعه» قرار گرفته کمی دشوار به نظر میرسد. ولی همینکه بسیاری از کشورها از نامگذاری دهم نوامبر بهعنوان روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه از سوی یونسکو استقبال نمودهاند و این نامگذاری در تقویم رسمی بسیاری از کشورها از جمله ایران ثبت شده است حاکی از آن است که دراینخصوص یک ضعف اساسی در سطح جهانی وجود دارد، و آن اینکه علم تاکنون نتوانسته در خدمت صلح قرار گیرد؛ بلکه بیشتر در خدمت جنگ بوده است.
توسعه یک موضوع دیگر است. «صلح» و «توسعه» دو موضوع متفاوت هستند. اگر علم کمتر در خدمت صلح بوده، اما بیشتر در خدمت توسعه بوده است. بهطورکلی، بسیاری از کشورهای دنیا، مستقیم یا غیرمستقیم، کموبیش، بهسوی توسعه پیش رفتهاند و این فرایند نتیجه علم است.
اما نمونههای زیادی میتوان ذکر کرد که نشان میدهد از علم برای جنگ، خشونت و کشتار استفاده شده است. یکی از نمونههای مهم بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی (ژاپن) در سال ۱۹۴۵ است که توسط آمریکا صورت گرفت. حدود ۲۲۰٬۰۰۰ نفر که اکثر شهروندان غیرنظامی را تشکیل میدادند، در این بمباران کشته شدند. حمله شیمیایی صدام علیه مناطق کردنشین در عراق و استفاده از سلاحهای شیمیایی در جنگ علیه ایران یکی دیگر از نمونههاست. در این جنگ، کشورهایی مثل آلمان، فرانسه، انگلیس، شوروی و... در صدور غیرقانونی مواد اولیه، ساخت سلاحهای شیمیایی و نحوه استفاده از آن علیه ایران نقش مهمی داشتند. در این حملات هزاران ایرانی کشته شدند. اگر به تاریخ مراجعه کنیم نمونههای زیادی از جنگهای بیولوژیکی را نیز میتوان مثال زد.
بنابراین، نحوه بهکارگیری علم خیلی مهم است. به سخن دیگر، این مهم است که بدانیم علم در اختیار چه کسانی است؟ آیا کسانی که علم و تکنولوژی را در اختیار دارند «عملاً» به فکر صلح جهانی هستند یا خیر؟ در تئوری، همایشها و جلسات زیادی در سطح دنیا در خصوص صلح برگزار میگردد، اما چقدر در عمل موفق بودهایم مهم است.
بدون شک، بشر در زمینه علم به موفقیتهای زیادی دستیافته است، و نمیتوان منکر آن شد. اما اگر علم را بخواهیم به دو بخش علومانسانی و علوم طبیعی یا پایه تقسیم کنیم به این جمعبندی نیز میتوان رسید که بهطورکلی گسترش این دو علوم بهصورت موازی و همزمان صورت نگرفته است.
در حوزه علوم اجتماعی و انسانی بهمراتب نیاز به کار بیشتر است. باید حوزه علوم اجتماعی یا انسانی را بیشتر تقویت نمود. چرا که این علومانسانی است که میتواند بشر را به صلح و انسانیت برساند. بهعبارتدیگر، علوم طبیعی بدون علومانسانی اگر چه که باعث توسعه میشود ولی نمیتواند بشر را به صلح برساند.
اگر به دنبال توسعه پایدار هستیم گسترش علوم طبیعی باید به همراه گسترش علومانسانی صورت گیرد. در اینجا وقتی از علومانسانی سخن میگوییم؛ یعنی مطالعاتی که باعث میشود بشر به لحاظ اخلاقی، فکری، سیاسی (شیوه اداره یک کشور و نحوه ارتباط با کشورهای دیگر) و مدیریتی رشد کند. تمام جنگها و خشونتها، از هر نوع و در هر سطح که در دنیا اتفاق میافتد به این دلیل است که بشر عقل و فکر کافی برای حل مشکلات پیدا نمیکند و در نتیجه به خشونت متوسل میشود و در اعمال خشونت از ابزارها و تکنولوژی مختلف استفاده میکند. هر چه در علومانسانی قویتر باشیم به لحاظ اندیشهای، سیاسی و مدیریتی رشد بیشتری خواهیم داشت. علم اگر بااخلاق همراه نباشد اگر هم منجر به توسعه شود آن توسعه موقتی خواهد بود، و نه پایدار.