تاریخ انتشار :پنجشنبه ۵ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۰۵
نوجوانی که حاج‌قاسم ضامنش شد؛

حاج‌محمد و نگاهی که همیشه به سقف است

محمد میر یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است که پس از اتمام دوران جنگ اثرات شیمیایی بر جسم و جانش باقی‌مانده است و شرایط متفاوتی دارد.
حاج‌محمد و نگاهی که همیشه به سقف است
به گزارش پایگاه خبری«عصرهامون»، سیستان و بلوچستان از بدو انقلاب تا کنون شهدا و ایثارگران گران‌قدری تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی کرده است.

این استان از شمال تا جنوب مهد پرورش دلیرمردانی است که نام آن‌ها در تاریخ پر آوازه این دیار همچنان می‌درخشد.

دلاورمردان شیعه و سنی که در برابر تجاوز و زیاده‌گویی‌های دشمنان قسم‌خورده ایران اسلامی قد علم کردند و با تقدیم جان خود اجازه تعرض به خاک میهنشان را به هیچ قدرت منطقه‌ای و جهانی ندادند.

در این گزارش بر آن آمدیم تا زندگی جانبازی را روایت کنیم که در دوران دفاع مقدس جانانه برای کشورش از جسم و جانش گذشت.

محمد میر یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است که پس از اتمام دوران جنگ اثرات شیمیایی بر جسم و جانش باقی‌مانده است و شرایط متفاوتی دارد.

این رزمنده در اولین روزهای جنگ و در سن ۱۴ سالگی به جبهه اعزام شد و جزو جوانان کم سن و سالی بود که در اولین سال‌های دفاع مقدس به مناطق عملیاتی اعزام شد.

در آن زمان دفاع از کشور و ناموس تنها الویت و آرزوی این رزمنده شجاع و دلیر بود و به این آرزوی شیرین رسید.

به گفته محمد میر در آن سال‌ها تمام چیزی که ذهنمان را به خود مشغول ساخته بود دفاع از کشور بود و برای همین حتی از مناطقی مانند سیستان و بلوچستان که در آن خبری از جنگ نبود هم طالب رفتن به جبهه بودیم.

وی افزود: من از شهرستان زهک اعزام شدم و به جهت سن کم خیلی‌ها مانع رفتن من شدند، اما خوشبختانه در جبهه با حاج‌قاسم سلیمانی روبرو شدم و اجازه داد تا به آرزویم برسم.
 

 
محمد میر با بیان اینکه در چه عملیات‌هایی بوده گفت: عملیات‌های والفجر مقدماتی والفجر ۸ جزو آن دسته عملیات‌هایی بود که خوب در خاطرم مانده چرا که در همانجا شیمیایی شدم و اثرات آن امروز موجب شده تا توانایی حرکت‌کردن نداشته باشم.

وی ادامه داد: هیچگاه از رفتن به جبهه پشیمان نیستم چرا که خواست قلبی خودم بود و به جوانان هم نسل خودم افتخار می‌کنم.

این رزمنده عنوان کرد: دوران دفاع مقدس سرشار از ناگفته‌هایی است که باید جوانان نسل جدید با آن آشنا شوند.

وی افزود: هنگامی که بدون پوتین از سنگر کمین تا خط منطقه در حال عبور بودم احساس کردم که پاهایم مرطوب و خیس شد، مدتی بعد تاول زد و هم‌رزمان خبر دادند که در آن منطقه صدام شیمیایی زده است. هم اکنون پاهایم از زانو به پایین گوشت ندارد؛ چراکه تاول‌ها زیرشان فاسد شد و گوشت‌هایش ریخت.

با اینکه زخم‌های حاج‌محمد او را از پا انداخته است؛ اما هنوز از عشق به وطن می‌گفت: به دستور امام رفتم و الان هم به دستور امامین هنوز بر همان عهدم ایستادم و تا آخرین نفسم در این سنگر هستم.

آقای میر ادامه داد: متوجه شدم که از عملیات لشکر قرار است بیایند و آنهایی که سنشان به جنگ نمی‌خورد را برمی‌گردانند، من هم ازآنجایی‌که یک نوجوان بودم می‌خواستند برگردانند؛ اما باتوجه‌به سفارش پدرم که به من گفت وقتی رفتی خودت را به حاج‌قاسم سلیمانی معرفی کن من هم با ایشان صحبت کردم و گفتم شما دستور داده‌اید که نوجوان‌ها را از رفتن برگردانند به من گفت در کنارم بنشین از من سؤال کرد از کجا آمده‌ای گفتم از زهک آمده‌ام قاب عکسی از شهید میرحسینی به من داد و گفت این را با خودت ببر و اگر عکسی چیزی گفت این قاب را نشان بده.

وی عنوان کرد: در سه مرحله به جبهه رفتم مرحله اول که مقر دشمن در اهواز بود رفتیم، مرحله دوم در سال ۱۳۶۴ جنگل اهواز رفتیم در سال و مرحله سوم در سال ۱۳۶۶ که برای عملیات والفجر ۱۰ رفته بویم و مقر آموزشی ما سد دز بود.

این رزمنده در پایان گفت: باز هم شعار من همان جنگ جنگ تا پیروزی است، مسلمانان فلسطینی پیروز می‌شوند و همچنان دفاع کنند، خاک وطن ناموس هر انسانی است.

دفاع مقدس برای حاج‌محمد و امثال او تمام نشده است خاطره‌هایی که هنوز جای دیدن، شنیدن و گفتن دارد. کم نیستند آنهایی که در راه دفاع مقدس قرار گرفتند و امروز نامشان گره‌خورده به سربلندی کشور.

انتهای خبر/ https://asrehamoon.ir/vdcfmydy0w6deja.igiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما