تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۵۳
امام حسین علیه السلام فرمودند: خدايا گواه باش جوانى كه در خلقت و سيرت و گفتار شبيه ترن مردم به پيامبرت بود به جنگ اين مردم رفت و ما هرگاه به ديدن پيامبرت مشتاق مى ‏شديم به اين جوان نگاه مى ‏كرديم.
فضائل حضرت على اكبر ( علیه السلام )
فضائل حضرت على اكبر ( علیه السلام )
به گزارش سرويس اجتماعي عصر هامون، حضرت علی اکبر علیه السلام در طاقت زبان و زيبايى صورت و سيرت و خلقه اشبه ‏ترين مردم به رسول خدا بود كه جامع همه كمالات و صفات حسنه و اخلاق نيكو مى‏ باشد.
 
ليكن درباره اخلاق پيامبر صلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: اِنّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ. همانا تو داراى اخلاق عظيم و برجسته‏اى هستى.


و حضرت على اكبر عليه السلام در جميع صفات و اخلاق چون پيامبر بود و پدر بزرگوارش درباره‏ى او مى‏ فرمودند:
اللّهُمَّ اشهَد فَقَد بَرزاليهم غُلامٌ اَشبَهُ الناسِ وَ خلقاً و مَنطقاً بِرسولِكَ‏صلى الله عليه وآله و كُنّا اِذا اشتقنا الى نَبيّك نَظَرنا اليهِ .
خدايا گواه باش جوانى كه در خلقت و سيرت و گفتار شبيه ترن مردم به پيامبرت بود به جنگ اين مردم رفت و ما هرگاه به ديدن پيامبرت مشتاق مى ‏شديم به اين جوان نگاه مى ‏كرديم.

 

عصمت آن بزرگوار
عصمت همانند عدالت داراى درجات متفاوت است و هيچ كس به درجه چهارده معصوم نمى ‏رسد لكن خداوند مقام عصمت را به حضرت على اكبر لطف فرموده ‏اند .
صلى اللَّه عَليكَ و عَلى عِترتِكَ و اهلِ بَيتكَ و ابائِك و ابناءِك و اُمَّهاتِكَ الاخيار الا برار الذينَ اذهَبَ اللَّهُ عنهُمُ الرِجسَ و طَهَّرهُم تطهيرا.

 

كه دورى از رجس همان عصمت است اما آنچه دال بر مطلب است زيارت رجبيه امام حسين مى باشد كه محدث قمى در مفاتيح نقل كرده است: آنگه به سوى قبر على بن الحسين عليه السلام برو و نزد قبر آن جناب بايست و بگو :
السلام عليكَ ايها الصديقُ الطيّبُ الزَّكىُّ الحبيبُ المقَّربُ وابن ريحانةِ رسول اللَّه و جَعلكَ مِن اهل البيت الذيت اذهَبَ اللَّه عنهم الرجس وَ طهَّرَهُم تطهيراً.

كه خداوند آن بزرگوار را از اهل عصمت قرار داد. كلمه طيبه و زكى را نيز مى ‏توان مويد عصمت دانست .
 

صفات آن سرور
حضرت على اكبر داراى صفات جلال و جمال و ملكات نيكو بود و به عالم ملكوت وصل بود دو حديث از مرحوم سيدبن طاووس و شيخ مفيد در طى طريق كربلا نقل كرديم كه پدر بزرگوارش گفت:
أَفَسَلنا عَلَى الحَقِ ؛ آيا ما بر حق نيستيم ؟


حضرت فرمودند: بلى، گفت: اِذاً لا نبالى بالموتِ. حال كه چنين است از مرگ باكى نداريم.
 

شجاعت
آن بزرگوار شجاعت را از على مرتضى عليه السلام به ارث برده بود .
علامه مجلسى نقل مى ‏كند؛ آن حضرت به هر جانب روى مى ‏آورد گروهى را به خاك هلاكت مى‏ افكند .
فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حتّى ضَجَّ الناسُ مِن كَثَرةِ مَن قَتَلَ منهُم وَ رُوِىَ أنّه قَتَلَ عَلى عَطَشِهِ مأةً و عِشرين رُجلاًثم رَجَعَ الى ابيهِ...فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حتّى قَتل تمام المأقَين....

 

بقدرى از آن لشگر كُشت كه از كثرت كشته به شيون آمدند و روايت شده؛ على اكبر با آنكه تشنه بود 120 نفر را كشت آنگاه نزد پدر بازگشت دوباره به ميدان آمد و آنقدر جنگيد تا كشته‏ها به دويست نفر رسيد.


يلى دختر ابى مرة بن عروة بن مسعود ثقفى است و عروةبن مسعود يكى از سادات اربعه در اسلام است و از بزرگانى بود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله او را مثل صاحب ياسين كه قوم خود را به خدا دعوت كرد و او را كشتند و شبيه‏ ترين مردم به عيسى بن مريم ناميدند.

 

اول شهيد از اهل بيت
چون اصحاب باوفاى ان سرور به درجه ى شهادت رسيدند و نوبت به خاندان آن بزرگوار رسيد على اكبر اول آنها بود كه به ميدان شتافت.


مرحوم سيدبن طاووس و ابن نمانقل مى‏كنند: چون با آن حضرت بجز خاندانش كسى نماند على بن الحسين كه از زيبا صورتان و نيكو سيرتان روزگار بود بيرون آمد و از پدر اجازه جنگ خوه است و حضرت به او اجازه داد.


مرحوم شيخ مفيد مى ‏نويسد: همچنان يك يك از ياران سيدالشهدا عليه السلام پيش مى‏آمدند و كشته مى ‏شدند تا از همراهان امام حسين عليه السلام جز خاندانش كسى نماند پس فرزندش پيش آمد.


ابن ادريس مى ‏نگارد:و هوَ اوّل قَتيل فى الواقعه يَومَ الطَّفِّ مِن آل ابى طالبٍ. على اكبر اولين كشته از آل ابيطالب در روز كربلا بود.
 
از زيارت ناحيه مقدسه هم چنين استفاده مى ‏شود كه حضرت على اكبر عليه السلام اول شهيد از اهل بيت بوده كه مى ‏فرمايد:
 
السلامُ عليكَ يا اوّلَ قَتيلٍ من نسل خيرِ سليل من سُلالَةِ ابراهيم الخَليل... سلام بر تو اى اولين جان باخته از خاندان بهترين زادگان (رسول اكرم) از دودمان ابراهيم خليل...


جمعى از مورخين اهل سنت چون طبرى  و ابن اثير ابوالفرج و... نيز همين را گفته‏اند اما بعضى احتمال داده‏اند كه مراتب اولويت، در شأن و مرتبه باشد چنانكه مثلاً مى ‏گويند « فلانى اول عالم يا اول تاجر» است و گفته‏ اند: عبداللَّه بن مسلم بن عقيل اول شهيد از اهل بيت است لكن عبارت زيارت ناحيه و عبارت مرحوم سيدبن طاووس و شيخ مفيد و ابن ادريس با اين توجيه نمى ‏سازد.

 

شهادت حضرت على اكبر
ابن سعد گويد: مردى از شاميان على بن الحسين را كه مادرش آمنه دختر ابى مره ثقفى و مادر او دختر ابوسفيان بود فراخواند و گفت: تو با خليفه خويشاوندى دارى. اگر مى‏خواهى برايت امان نامه بگيرم و هر جا كه دوست داشتى برو. گفت: به خدا قسم خويشاوندى رسول خدا صلى الله عليه وآله از خويشاوندى ابوسفيان لازمتر بود كه مراعات شود.


هنگاميكه تمامى اصحاب شهيد شدند و فقط اهل بيت باقى ماندند تصميم گرفتند كه با تمام وجود به ملاقات مرگ بروند و شروع كردند به وداع با يكديگر. نخستين كسى كه قدم پيش گذاشت ابوالحسن على اكبر بود كه بيست و هفت ساله بود. او آيينه جمال نبوى، ضرب المثل اخلاق نيكو و خلاصه‏اى از گفتار بليغ بود.

 

اگر كه خداوند شهادت او را مقدر ننموده بود و اسماء آنها را در صحيفه نازل شده توسط جبرئيل بر پيامبر مقرر نكرده بود، هر آيينه او سزاوار مقام خلافت بود.


هنگاميكه تصميم گرفت به ميدان برود جدايى او بر بانوان حرم، سنگين مى ‏آمد، چون او پناهگاه آنان، حامى امنيت آنها و تكيه گاه آرزوهاى آنها پس از حسين بود، مى‏ديدند كه آهنگ رسالت در حال قطع شدن است. خورشيد نبوت درحال كسوف است و اخلاق مهدى درصدد كوچ كردن است.

 

پس او را احاطه كردند و به اطراف او چسبيدند و مى‏ گفتند: بر غربت ما رحم كن، نمى‏توانيم فراق تو را تحمل كنيم. على اكبر اعتنا نمى‏ كند چون مى‏بيند كه امام زمان وى در حالى است كه دشمنانش براى ريختن خونش اجتماع كرده‏اند از پدر اذن مى ‏گيرد و بر اسبى متعلق به حسين عليه السلام بنام لاحق سوار مى ‏شود. حسين عليه السلام نتوانست جلوى اشك چشم را بگيرد .

 

به سوى عمرسعد فرياد زد: تو را چه شده؟ خداوند رحم تو را قطع كند چنانچه رحم مرا قطع كردى و خويشاوندى مرا با رسول خدا حفظ نكردى، اميدوارم خداوند كسى را بر تو مسلط سازد كه در رختخواب تو را ذبح كند.


آنگه محاسن خود را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: خدايا تو شاهد باش كه شبيه‏ترين مردم به پيامبرت از حيث آفرينش و اخلاق و گفتار به سوى اين قوم رفت كه هرگاه مشتاق سيماى رسول تو مى شديم به چهره اش مى ‏نگريستيم .

 

خداوندا بركات زمين را از آنان بگير و اگر برخوردارشان ساختى، دچار تفرقه شان ساز و حاكمان را هرگز از آنان خرسند مكن. اينان دعوتمان كردند كه يارى مان كنند، آنگاه بر ما تاختند و به جنگ ما آمدند و حرمت نزديكى مرا با پيامبر پاس نداشتند و آنگاه با صداى بلند اين آيه را تلاوت نمود.


خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را برجهانيان برگزيده دودمانى كه برخى از برخى ديگر برترند و خداوند شنواى داناست.
 

پس آن شاهزاده به ميدان رفت، جميع لشگر حيران جمال نورانى او شدند چون به ميدان رسيد بر آن سپاه تاخت و قوت بازويش كه نشانه‏اى از شجاعت حيدرى بود بروز داد و رجز مى‏ خواند:

أَنا علىُّ بن الحُسين بن على                  نَحنُ وَ بيتِ اللَّهِ أَولى بِالنَّبى
تَاللَّهِ لت يحكُم فيناابن الدَّعِىِ                 اضربُ بالسّيف أحامى عن اَبى
                           ضَرب غلامٍ هاشمِمّى عَلَوىّ
 

تولد و سن آن بزرگوار
مرحوم مقرم مى ‏نويسد:على ‏اكبر در روز يازدهم شعبان سال 33 هجرى يعنى دو سال قبل از كشته شدن عثمان به دنيا آمد اين موافق است با قول ابن ادريس در سرائر كه فرموده: على اكبر در خلافت عثمان چشم به دنيا گشود.


پس در روز عاشورا آن بزرگوار 27 ساله بوده و تاييد مى‏ شود به اتفاق مورخين و علماى علم نسب كه حضرت على اكبر عليه السلام از امام سجاد بزرگتر بوده و امام سجاد در روز عاشورا 23 سال داشته ‏اند. 

 

محدث قمى گويد: در سن على اكبر اختلافى عظيم است، ابن شهر آشوب و محمدبن ابى طالب گويند 18 ساله بوده و شيخ مفيد او را 19 ساله دانسته بنابراين از امام زين العابدين كوچكتر بوده است. و بعضى گويند 25 ساله بوده و غير از اين هم گفته‏اند.پس على اكبر از برادرش بزرگتر بوده و اين صحيح‏ترين قول است..

 منبع:مقتل شیخ مفید

انتهای پیام/ 4030 https://www.asrehamoon.ir/vdcj8tei.uqexmzsffu.html
منبع : عرش نیوز
نام شما
آدرس ايميل شما