به گزارش عصر هامون، كوچكی و نحیفیاش چشمم را میگیرد و تا پایان تصویرهای ذهنم را رنگ میزند از همان اول كلام دستهای پینه بستهاش را جلو چشمهایم بالا گرفته و بریده بریده میگوید: دستهای كارگر جماعت است دیگر، میخندد به همان سادگی، درست مثل ۲۵ سالهها و قبل از این كه چیزی بگویم میگوید: ۶۲ سالهام. اینطور میگوید و من فكر میكنم در شادی ۲۵ سالگیاش درجا میزند، حتی پیشتر از آن در آرامش لحظه تولدش.
اسم و رسم خیلی زیادی ندارد، شاید هم خیلی گمنام باشد، اما اینها جزو معرفی آدمها نمیشود؛ آدمها را نباید در چارچوب عناوین شناسایی كرد، عشق هم میتواند كارنامه رسمی یك آدم باشد.
لذت صحبت كردن با این قبیل آدمها، بیشتر به این خاطرست كه آدم چند لحظه دنیا را همانطوری میبیند كه اسدا... میبیند، به همان رنگ، به همان زیبایی، ...
توی ایوان ولی عصر صحن جامع رضوی میبینمش... . تازه از آن بالا برگشته است. از نوك ۷۰ و چند متری. انگار نه انگار ۳۵۰ پله را پایین آمده است، نفسهایش منظم و آرام است، مثل نگاه كردنش، مثل حرف زدنش... سعی میكنم عین عباراتش را یاددشت كنم هیچ كس كار كردن آن بالا را قبول نمیكند. صدای چند رگه كارگرها از دور توی حرف زدنمان میپچید. «اصلا كسی شجاعت عمو " اسدا... " را ندارد كه تازه میفهمم اسمش اسدا... است، بیشتر به همین نام میشناسندش تا نام «زرین مهر» عنوان خانوادگیاش. شخصیت جذابی دارد عمو اسدا...
ساده، بی غل و غش مثل همه آدمهای مخلص حرمی كه رضایتشان به رضای یك نفرست. میگوید: « از این دست كارها زیاد كردهام، اما هیچ كدامش به پای بالا رفتن از گنبد طلا نیست». او تنها كسی است كه ۲۴ متر تا روی گنبد را بالا میرود اصلاً هم دست و دلش نلرزیده است كه سلامتیاش بسته به خرده طنابی است كه نردبانی شده است تا آن بالا. بالای گنبدی مدور كه نه هیچ جای پایی است و نه فضایی برای ایستادن.
اینجای حرف زدن اسدا... مثل دیگر آدمهای حرمی است وقتی میگوید: « این عنایت خاص حضرت است كه هیچ اتفاقی نمیافتد...»، بعد هم آن قدر با لذت از شستن گنبد با آب و فرچه تعریف میكند كه رد هیچ ترسی بر آن نمیماند. لذت صحبت كردن با این قبیل آدمها، بیشتر به این خاطرست كه آدم چند لحظه دنیا را همانطوری میبیند كه اسدا... میبیند، به همان رنگ، به همان زیبایی، ... اسدا... حقوقش كارگری است اما از امام رضا علیه السلام هر چه باشد بركت است و او بابت این كار هزار هزار بار شاكرست.
شكر پسوند همه حرفهای عمو اسدا... است میگوید: « حاصل زندگی مشتركش ۳ فرزند است خدای را شكر دو دختر و یك پسر. همه چیز را هم به شكر از همین كریم دارد، دختر خوب، پسر صالح، زن زندگی...»
چیز زیادی برای پرسیدن ندارم، ترجیح میدهم بیشتر او حرف بزند و من سكوت كنم هر چند اسدا... هم بیادعاتر از این حرفهاست، میگوید: «كار خاصی انجام ندادهام» و من میدانم او چهل روز كار كردن در روضه منوره را در كارنامه كاریاش دارد.
او هیچ وقت از آقا چیزی نخواسته است جز عاقبتی كه او را به خیر بمیراند.
و من تمام روز به این صداقت دارم فكر میكنم، به عشق بازی اسدا... با حضرت و به گنبدی كه او هر سال چند نوبت بالایش رفته، جایی كه چشمهای حاجتمندی به آن گره خورده است تا دستهای سخاوتمندی بازشان كند.
انتهای پیام/۹۰۳۱