تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۴۳
۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تاریخ تحولات سیاسی ایران معاصر، آغاز پایان کار رژیم شاهنشاهی ایران در نظر گرفته می‌شود.
حکایت خونین یک "آدینه سرخ"/ "میدان ژاله" چه به خود دید؟
به گزارش عصرهامون، به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، در پی سرعت گرفتن حرکت انقلابی مردم در سال 56 و گسترش آن در سال 57، پهلوی دوم برای حفظ قدرت، مجبور به استفاده از ارتش شد. تابستان 1357، دوره پر التهابی آغاز شد كه به سقوط حكومت انجامید. روز شانزدهم شهریور،‌ به ویژه در تهران،‌ اعتصاب سراسری به وقوع پیوست.
 
شاه به دلیل آگاه نبودن به عمق نارضایتی مردم بر این نارضایتی‌ها دامن زد و حرکت مردم را به استهزا گرفت به طوری که در مصاحبه مطبوعاتی روز 23 اردیبهشت 1357 در مورد اوضاع بحرانی ایران گفت: «این شورش‌ها را دو گروه تجزیه طلبان و سیاسیون قدیمی رهبری می‌کنند. تظاهرات ضدمیهنی چند روز اخیر کار کسانی است که به سلامتی پیشه‌وری شراب می‌خورند و با کسانی که می‌خواهند ایران را به ایرانستان تبدیل کنند و افراد این شورش‌ها به عقاید بچه‌گانه، احمقانه، عجیب و غیرقابل درک مربوط می‌شوند.»
 
این سخنان محمدرضا پهلوی بر آتش خشم مردم دمید؛ یکی از تجلی‌های اصلی این خشم در نماز عید فطر به امامت شهید مفتح در روز 13 شهریور 1357 و تظاهرات گسترده پس از آن در تهران و سایر شهرها رخ نمود. سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عید فطر به دیدار شاه رفت و با اشاره به راهپیمایی‌های مردم و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که می‌توانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، و با استناد به نظر کارشناسان ساواک و اداره دوم ارتش دستور شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهرها به دست آورد و دولت شریف امامی سرانجام در شامگاه روز 16 شهریور 1357 در تهران و 11 شهر دیگر اعلام حکومت نظامی کرد. با این اقدام فاجعه جمعه خونین 17 شهریور 1357 در میدان ژاله (شهدا) تهران رقم خورد و به نقطه عطفی در گسترش مخالفت‌های عمومی با حکومت پهلوی تبدیل شد.
 
سیاه‌ترین جمعه‌ای که برای انقلاب اسلامی رقم خورد
واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ معروف به جمعهٔ سیاه که از آن با عنوان کشتار ۱۷ شهریور نیز یاد می‌شود، واقعه‌ای در جریان مبارزاتی بود که در نهایت به وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ایران انجامید. در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ شمسی، تظاهرات مخالفین و انقلابیون در محلات جنوبی تهران، خیابان ژاله(۱۷شهریور) و میدان ژالهٔ (شهدا) در تهران، منجر به سرکوب خونین تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران شد. كشور یك هفته دست به اعتصاب زد تمامی بازارها و بیشتر اماكن كسب تا 25 شهریور به عنوان اعتراض به این كشتار وحشیانه تعطیل بودند. حكومت نظامی تا واپسین روز دوام نظام شاهنشاهی پا برجا بود،‌ اما عملا كارآیی نداشت و هرگز نتوانست مقررات خشك خود را در شهرها تزریق كند. 
 
۱۷ شهریور ۱۳۵۷ اغلب به عنوان آغاز پایان کار رژیم شاهنشاهی ایران در نظر گرفته می‌شود که هر گونه امید به مصالحه میان انقلابیون و سلطنت‌طلبان را از میان برد. 
 
حضرت امام خمینی (ره)، در ١٨ شهریور سال ١٣۵۷، با ارسال پیامی به ملت شریف و شجاع ایران، ضمن ابراز همدردی با ملت، کشتار وحشیانه رژیم شاه را محکوم و دولت آشتی‌ملی شریف امامی را، دولتی تحمیلی و غیرقانونی اعلام کردند.
 
سیاه‌ترین جمعه‌ای که برای انقلاب اسلامی رقم خورد
 
فاجعه‌ای که سرانجام رخ داد
 
اندکی بعد و در روز ۱۳ شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپه‌های قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضد حکومت شاهنشاهی شد. به دنبال این تظاهرات، ناآرامی‌های دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست. تظاهرات ۱۶ شهریور ماه در تهران با حضور بیش از نیم میلیون نفر انجام گرفت که بزرگ‌ترین گردهمایی انجام‌گرفته در ایران تا آن زمان بود. تظاهرکنندگان شعارهای شدیدی نظیر: «مرگ بر سلطنت پهلوی» سر می‌دادند. همان شب، شاه برای آنکه کنترل امور را از دست ندهد دولت را مجبور کرد تا در تهران و یازده شهر دیگر مثل کرج، قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون حکومت نظامی اعلام کند و فرماندهی نظامی پایتخت را نیز به اویسی که در جریان قیام ۱۳۴۲ به «قصاب ایران» مشهور شده بود سپرد و در نهایت نیز دستور بازداشت سنجابی، بازرگان، فروهر، معینیان، لاهیجی، به‌آذین، متین دفتری و مقدم مراغه‌ای را صادر کرد.
 
تنها چندروز پس از واقعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده‌بود، مجبور به استعفا گردید و در روز ۴ شهریور، محمدرضا پهلوی از جعفر شریف‌امامی که فرزند روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفت‌ها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملّی تشکیل دهد.
 
یادمان باشد تنها 20 روز قبل از 17 شهریور؛ شاه به مناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد کنفرانس خبری برپا کرده و گفته بود: «در بین یک ملت دو سه نفر هم معترض پیدا می شود!!!»
 
از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند. غافل از آنکه از ساعت ۶ صبح، حکومت نظامی توسط فرماندار تهران ارتشبد غلامعلی اویسی اعلام و درحال اجراست و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع است. اعلام دیرهنگام حکومت نظامی (ساعت ۶ صبح همان روز) از دلایل شلوغی این تظاهرات بود.
 
سیاه‌ترین جمعه‌ای که برای انقلاب اسلامی رقم خورد
 
فرماندهان نظامی ابتدا چندبار با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند و وقتی با بی‌تفاوتی مردم روبه‌رو شدند، به سوی آنان آتش گشودند. گلوله‌باران توسّط نظامیان، برای چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید. به‌گونه‌ای که خبرنگارانی که ساعتی بعد از حادثه به محل رسیدند، فقط با ماشین‌های آب‌پاشی روبه‌رو شدند که مشغول شست‌وشوی خیابان‌ها بودند.
 
در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامهٔ اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. در میدان ژاله، تانک‌ها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند. بنا بر نوشتهٔ یک خبرنگار اروپایی، این صحنه به جوخهٔ آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بی‌حرکت شلیک می‌کردند.
 
نظامیان شاه به دستور مستقیم وی، مردمی را که بی‌خبر از برقراری حکومت نظامی در میدان ژاله تهران جمع شده بودند، به گلوله بستند و بنا بر آمار بیش از چهار هزار تن از مردم تهران را به شهادت رساندند. فرمانداری نظامی تهران همصدا با برخی از تاریخ‌پردازان سلطنت‌طلب، سعی کردند تعداد شهداء را هشتاد و اندی بنمایانند، ولی فیلم‌های مستند باقیمانده و اسناد بهشت‌زهرا(س) که در برخی از این فیلم‌ها ثبت شده، حکایت از انتقال بیش از چهارهزار تن به این گورستان و همچنین دیگر گورستان‌های اطراف تهران دارد که بسیاری از این افراد به دلیل عدم شناسایی هویت‌شان، در گورهای دسته‌جمعی دفن شدند و نام آنها هرگز به عنوان شهید ثبت نگردید.
 
پس از فاجعه جمعه سیاه در میدان شهدای تهران، بسیاری از نجات‌یافتگان آن واقعه این شایعه را با خود تکرار می‌کردند که سربازانی که به سمت مردم تیراندازی کردند، به فارسی تکلم نمی‌کردند.
 
سیاه‌ترین جمعه‌ای که برای انقلاب اسلامی رقم خورد
حضرت امام خمینی‌(ره) چندی پس از واقعه خونین 17 شهریور، طی سخنانی بر این مسئله که سربازان اسرائیلی و نظامیان سازمان‌های صهیونیستی داخل کشور در کشتار و قتل‌عام مردم تظاهرکننده در میدان شهدای تهران دست داشتند، صحه می‌گذارند. ایشان گفته بودند: «حتی راجع به این قتل‌هایی که شد، به ما گفته بودند که از اسرائیل آمده ولی من سند درست در دست نداشتم. در چند روز پیش از این یک نفر آمد اینجا گفت که فلان آدم پیش من گفته است ...اینها این ملت ما را با سربازهای اسرائیل کشته‌اند...اما واقعیت امر چه بود؟»
 
با توجه به اینکه براساس اسناد و روایات یاران نزدیک امام، ایشان هرگز خبرها و گزارش‌ها را بدون تحقیق از طریق نمایندگان ویژه خود، نمی‌پذیرفته و براساس شایعات و گفته‌ها، قضاوت نمی‌کردند (فی‌المثل در مورد شهادت آیت‌الله سعیدی به دست مزدوران شاه، علی‌رغم گزارش‌های مختلف و موثق، تا هنگامی که نماینده ایشان از ایران، خبر دقیق نیاورد و آن را با سند و مدرک خدمت ایشان ارائه نکرد، حاضر به صدور اعلامیه درباره شهادت آیت‌الله سعیدی نشدند)، به نظر می‌آید اظهار نظر حضرت امام‌(ره) درمورد حضور سربازان اسرائیلی در فاجعه 17 شهریور، ناظر به این مطلب بود که مطبوعات اسرائیل فاش ساختند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در دوران انقلاب، اسلحه و تفنگ‌های گازی در اختیار رژیم شاه گذاشته بودند. روزنامه هاآرتص در شماره 23 اکتبر 1978 و روزنامه داوارد در شماره‌های 10 و 23 اکتبر و مجله نظامی سیکراهودشیت در شماره سوم نوامبر 1978 نوشتند که اسرائیل چگونه به تقاضای شاه سربازان خود را برای سرکوب انقلابیون به تهران فرستاد.
 
سیاه‌ترین جمعه‌ای که برای انقلاب اسلامی رقم خورد
 
براساس نوشته این مطبوعات، اسرائیل یک پل هوایی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی رامات داوید از نزدیکی حیفا برای رساندن سلاح‌های خاص به ایران ایجاد کرد. از جمله این سلاح‌ها، تفنگ‌های پخش‌کننده گاز بود که گلوله‌های آن اثر فلج‌کننده داشت. همچنین یک گروهان کماندو و عامل سابوتاژ و عملیات شهری با هواپیماهای شرکت ال عال از اسرائیل به تهران فرستاده شدند. این گروه تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بود که در دهه 60 میلادی، فرمانده بخش مانه اسرائیل و سپس مشاور نخست‌وزیر در مسائل  مبارزه با تروریسم و کاربرد مهمات مخصوص و تکنیک‌های مربوط به آن بود.
 
در این گروهان تعدادی از صهیونیست‌های ایرانی بودند که زبان فارسی را خوب می‌دانستند و همه افراد واحد، اونیفورم نظامی ارتش ایران را به تن داشتند. مقامات ایرانی این گروهان صهیونیست را سربازانی که از بلوچستان اعزام شده‌اند، معرفی کردند. کارشناسان نظامی اسرائیل و افردی که از تشکیلات پنهان صهیونی ایران مانند سازمان بنی‌بریت (که به عنوان دفاع نظامی از اقلیت یهود در ایران و اعزام به اسرائیل تشکیل شده بودند) در تهران به گروهان اعزامی اسرائیل ملحق شدند. در این روزها یک پایگاه کوچک نظامی نزدیک آبادان و بندرعباس که اسرائیل آن را اداره می‌کرد، محل تمرین عملیات ضد شورش شهری اسرائیل بود.
 
شاید از همین رو بود، خبرنگار روزنامه گاردین که خود شاهد ماجرا بود، در توصیف جمعه سیاه تهران در 17 سپتامبر 1978 یعنی 9 روز پس از آن واقعه شوم نوشت: منظره به میدان اعدام شباهت داشت. نظامیان مردمی را که تظاهرات ضد رژیم می‌کردند به گلوله بستند.
 
سیاه‌ترین جمعه‌ای که برای انقلاب اسلامی رقم خورد
 
خبرنگار بخش انگلیسی روزنامه لوموند نیز در همان تاریخ نوشت: جمعه هشتم سپتامبر، خونین‌ترین روزی بود که ایران بعد از ژوئن 1963 داشته است...
 
حادثه 17 شهریور تأثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت؛‌ با این كه ظاهرا سه هفته كشور را با آرامش نسبی رو به رو كرد، ولی نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نشد،‌ بلكه كینه عمومی از حكومت شاهنشاهی بیشر گردید؛ كینه‌ای كه سر بسته باقی نماند و همچنان تا سقوط سلطنت فوران كرد. همانطور که گفته شد كشور یك هفته دست به اعتصاب زد. تمامی بازارها و بیشتر اماكن كسب تا 25 شهریور به عنوان اعتراض به این كشتار وحشیانه تعطیل بودند. حكومت نظامی تا واپسین روز دوام نظام شاهنشاهی پا برجا بود،‌ اما عملا كارآیی نداشت و هرگز نتوانست مقررات خشك خود را در شهرها تزریق كند. برای نمونه با این كه اجتماع بیش از سه نفر در حكومت نظامی واكنشی از خود نشان نمی‌دادند. 
 
اسناد به جای مانده از دستگاه امنیتی پهلوی دوم نشان می‌دهد كه سرآغاز راهپیمایی روز جمعه هفدهم شهریور 1357 ،‌ راهپیمایی چند روز قبل (31/6/1357) عید فطر بود. در سندی از ساواك ضمن اشاره به راهپیمایی عید فطر ،‌ تظاهرات مجدد در منطقه قیطریه تهران در روز شانزدهم شهریور بررسی شده است. 
 
سیاه‌ترین جمعه‌ای که برای انقلاب اسلامی رقم خورد
 
پس از فاجعه میدان شهدا‌، تعدادی از نیروهای حاضر در صحنه‌ كه به نقل از فرمانده گردان 174 فرمانداری نظامی در این واقعه فعالیت چشمگیری داشتند،‌ تشویق شدند. 
 
یكی از مواردی كه در بحبوحه مبارزات مردمی در ماه‌های آخر حكومت پهلوی به چشم می‌خورد سكوت اكثر رسانه‌های غربی همراهی تعدادی از آنها با حكومت پهلوی و تحریف اخبار مربوط به وقایع ایران بود. 38 سال پس از واقعه 17 شهریور وقت آن رسیده است که آمار دقیق تعداد شهیدان و حتی فهرست اسامی منتشر شود و در اعلام شمار شهدای آن واقعه نیز دقت لازم به عمل آید، زیرا به نظر می‌رسد از یک سو عدد 4 هزار نفر اغراق‌آمیز است و از سوی دیگر فهرست کامل اسامی شهیدان را نیز بنیاد شهید در اختیار دارد.
 
گرامی داشت و تاکید بر اهمیت واقعه 17 شهریور منوط به تاکید بر عدد 4 هزار شهید یا هزاران نفر نیست و با انتشار اسامی 100 تا 200 شهید قطعی نیز می‌توان از این نقطه عطف سخن گفت. ضمن این که در این صورت هویت یک یک شهیدان در جامعه بیشتر شناخته می‌شود تا هنگامی که از تعبیر هزاران نفر استفاده می‌کنیم. 
 
گزارش از حمیدرضا قربانی
 
انتهای پیام/1833
https://www.asrehamoon.ir/vdcdxz0j.yt0j96a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما