قسمت سوم/سيستان را ميتوان گلستان كرد، اگر...
به گزارش عصر هامون، رشد و خصوصا جواني جمعيت، رشد درخواستها، افزايش سطح انتظار توسعه اي، افزايش، تعدد و تكثر رسانههاي ملي و جهاني را هم بايد از عواملي دانست كه توجه به بحث آب را در زابل به طور اخص و در استان سيستان و بلوچستان با تفاوت فراوان قومي و مذهبي بسيار با اهميتتر كرده است.
البته فقر در زابل هم فراوان است، گرفتاري مزمني كه بايد ريشه آن را بيكاري دانست و عمده مشكلات مردم از وجود فاصله طبقاتي شديد هم شكل ميگيرد كه اين مردم ميان خود و آنچه در تلويزيون در تهران و ساير شهرهاي برخوردار كشور نشان داده ميشود، ميبينند.
به همين روند بايد به مشكلات بهداشتي اشاره كرد، تا جايي كه بر اساس آمارها ۴۶درصد كودكان روستايي زير پنج سال در اين استان دچار كم وزني از نوع شديد يا متوسط هستند.
سيستان و بلوچستان به عنوان يكي از استانهاي غيربرخوردار كشور از نظر سوء تغذيه هم در شرايط سختي قرار دارد، تا حدي كه شاخصهاي سوءتغذيه در سيستان و بلوچستان دو برابر استانهاي كشور است و شرايط آب و هوايي و اقليمي، كمبود مواد مغذي و وضيعت اقتصادي خانوادهها را ميتوان از علتهاي بروز اين مشكلات در استان نام برد.
همچنانكه در گزارشهاي پيشين از زابل و سيستان گفتم در روستاهاي زابل به مردمي برخوردم كه به مفهوم كامل پابرهنه هستند و كارگر متاهلش با مدرك ليسانس در بازار زابل هم ميگفت ماهي ۱۵۰ هزارتومان درامد دارد و با يارانه زندگي ميكند، چگونه ميخواهيم اورا در آسايش بدانيم وبه بهداشت و درمانش هم فكر كنيم؟
جالب است بدانيد پيش از بروز بحران خشكسالي در منطقه سيستان فقط پنج هزار نفر صياد مشغول فعاليت بودند كه بر اثر خشكسالي ۱۵ سال اخير در اين منطقه متاسفانه ۸۰ درصد اين افراد كار خود را از دست دادهاند.
حال اجازه بدهيد شرايط آنهايي كه سرمايه و شغلشان دو پيت بنزين بود و آن را به آنسوي مرز ميبردند و از آن سو دو جفت كفش ميآوردند، بگويم كه بعد از هدفمندي يارانهها دستفروشي بنزين هم تمام شد و ديوار بتني در مرز كشيده شد و....
خشكي، ريزگردها وكم آبي هم هست؛روند خشك شدن اين استان از ۵ هزار سال پيش آغاز شده بود، اما عمده مشكل در جاي ديگري است كه ميخواهند با آب افغانستان ضعف مديريت خود را بپوشانند در حاليكه اگر وضع مردم افغانستان حتي در زمينه آب بهتر از ما بود اينچنين براي آمدن به ايران جان خود را از دست نميدادند حداقل آبي هم كه ميآيد براي شرب مصرف ميشود و اين بيآبي كشاورزي را هم نابود كرده است.
اخيرا نيز آرد مصرفي مردم در برخي از شهرها و روستاهاي مرزي به پاكستان و افغانستان قاچاق ميشود.يعني آنها آرد و نان ما را هم ميخواهند ! نان تافتون زابل آنقدر بزرگ هست كه ميتواند سه تا چهار نفر را سير كند، ولي ناني كه در زابل ۱۰۰۰ تومان است، در آنسوي مرز به ۳۰۰۰ تومان هم فروخته ميشود. به هر حال به دليل مشكلات معيشتي مرز و رفت و آمدهاي پنهاني آن به دور از چشم مسئولان، بخشي از سهميه آرد و نان مردم را هم ميبلعد وچوبش را مردم عادي ميخورند.
وقتي به زابل ميرويد بهتر متوجه عدم هماهنگي ملي و استاني وهمچنين سازماني دستگاههاي اجرايي ميشويد. آنجا در خواهيد يافت كه اين ناهماهنگيها در يك كشور بدتر از چند جنگ ميتواند آسيب وارد كند؛ چرا كه نيروهاي به اصطلاح خودي هزينهها و قدرت همديگر را ضايع ميسازند. در سيستان زماني كه آب بود، ناهماهنگي آسيبهاي جبرانناپذيري وارد كرده كه اكنون به دليل خشكسالي خود را كاملا نشان داده است و چون نه شغل هست و نه كار و توليد و آب، مردم چارهاي جز مهاجرت ندارند. اين مهاجرت را اگر چه عدهاي ميخواهند سياسي و عقيدتي جلوه دهند، اما ريشه اصلي آن را بايد در بيتدبيري، عدم هماهنگي، همخواني و همپوشاني دستگاههاي دولتي در عرصه سيستان و بلوچستان ديد.
در سفر به سيستان و بلوچستان اين مشكلات را با برخي از مسئولان استان در ميان گذاشتم كه در اين بين آقاي حاتم نارويي استانداردر پاسخ ميگويد:نمي توان فقط مسئولان را مقصر اصلي معرفي كرد، چرا كه استان ما ۵/۱۱ در صد مساحت كل كشوررا دارد و ۱۲۴۰ كيلومتر مرز با افغانستان و پاكستان دارد كه به مرز فقر، مشكلات، گرفتاريها، اسلحه مواد مخدر، قاچاق و... است ضمن آنكه اين كشورها برادران ديني ما هستند اما سرزمين آنها به شدت محل تردد استكبار است و به افغانستان لشكر كشيدند و هواپيماهاي بدون سرنشين آنها هرروز بخشهايي از پاكستان را بمباران ميكنند و به هر جا كه بخواهند ميروند.
وي ادامه ميدهد: آنهاها حداكثر توانشان را براي نابود كردن كشورهاي اسلامي با توطئهها و اختلاف افكنيها ادامه ميدهند و براي كشور ما هم برنامههاي فراواني دارند.در اين طرف ما هم اين اراده را داريم كه در مقابل همه توطئهها بايستيم و به پيروزي برسيم ان شاءالله ميرسيم، اگرچه مشكلاتي هم پيش روباشد.
آقاي نارويي ادامه ميدهد: يكي ديگر از مشكلات آب در سيستان و بلوچستان كنار گذاشتن شيوه كشت و كار و زندگي گذشتگان بوده است، كه يكي از اين رفتار انتقال آب از چاه نيمه به زاهدان است كه همه قديميها براين متفق بودند و هستند كه كاري عبث و اشتباه است. يكي ديگر از اشتباهات كه مدرن است و از سنت گذشته فاصله گرفته، اما ساخته شد، ايجاد كانالهاي روباز براي انتقال آب كشاورزي بود درحالي كه در اين منطقه گرم و خشك، تبخير فراوان است و آب را هدر ميدهيم. گوش نكردند و با هزينههاي فراوان اين كانالها را احداث كردند تا آب را تبخير نمايند.
وي ميافزايد: سيستان و بلوچستان هر دو به شيوهاي مظلوم واقع شده اند، خصوصاً مشكل مديران غيربومي و پروازي كه فكر و ذكرشان خارج از استان و حتي تهران و اصفهان است، اما با اين كه در ادارات و سازمانهاي استان مسئوليتهاي مهمي هم دارند در جلسات حاضر نميشوند به اين دليل كه خانمش در فلان دانشگاه مشغول تحصيل است و خودش در دانشگاهي ديگر در يك استان ديگر! اينها خيانت محسوب ميشود.
استاندار سيستان و بلوچستان معتقد است: يكي ديگر از مشكلات ما اين است كه صداي ما را مسئولان كشوري نميشنوند، ما ۱۵ سال است كه در استان خشكسالي داريم و براي اين يك ريال اعتبار مقابله با بحران خشكسالي نگرفتيم، اما فلان استان كه لابي قدرتمندي دارد، همين كه ميزان بارندگياش ۱۰۰ ميلي متر كمتر از گذشته شد ۵۰ ميليارد تومان اعتبار ويژه براي مقابله با تبعات خشكسالي دريافت كردند، كاري كه نمايندگان مجلس ميتوانند در تهران براي استان انجام دهند.
وي ميافزايد: هامون جزو تالابهاي بينالمللي است و بايد تمام وجدانهاي جامعه بيدار و براي هامون تصميمگيري كنند و دولت ايران بايد در مجامع بينالمللي و كنوانسيونها براي دريافت حق آبه تالاب بينالمللي هامون از تمام توان خود استفاده كنند.
آقاي نارويي معتقد است: در كنار آن ما در استان بيش از ۱۵ سال است كه دچار خشك سالي هستيم.به طور معمول در تابستانها سيل وبارانهاي سخت داريم، و در كنار آن هم شاهد بوديد كه در فروردين زلزله مهيب ۷/۷ ريشتري را داشتيم كه خوشبختانه به دليل عمق بسيار زياد آن تلفات و خساراتي نداشتيم؛اما نشان ميدهد منطقه زلزله خيز است. ضمن آنكه چه كسي است نداند بادهاي ۱۲۰ روزه استان كه بعضاً به ۲۰۰ روزهم ميرسد چه طوفان شني را از پاكستان و افغانستان به خاك ايران ميريزد؟
وي ميافزايد: به دليل خشكساليها در جنوب خراسان، هرمزگان و به ويژه استان ما، آسيبها بيشتر در حوزه سيستان و بلوچستان قابل مشاهده است. چون به دليل حضور استكبار در افغانستان كه در مسير هيرمند در مجاورت مرز ما سد و آب بندهاي فراوان زدند كه اخيراً هم ارتفاع سد كجكي را بالاتر بردند و با كانالهاي مختلف در سرچشمههاي سد كجكي، آب را به مسيرهاي ديگري هدايت كردهاند.كه همه اين كارها با هدايت آمريكاييها انجام شده است.
استاندار سيستان و بلوچستان ميگويد: وقتي آب مورد نياز براي آباداني،كم به استان ميرسد؛ در اين جا هم به هردليل كه الزاماً نميخواهم بگويم ضعف مديريت است، مشكلات شكل جديدي به خود ميگيرند، در اين شرايط استان به مسئولاني نياز دارد كه برهمه كارها اشراف داشته باشند و كارها را با نظم در جا و نيز وقت خود انجام دهند.متاسفانه به دليل اين كه بسياري از مديران سيستان را نميشناسند، مشكلات بيشتر هم شد.
وي ميگويد: اگر چه سيستان و بلوچستان سرزميني خشكي است، اما در زيرزمين آب دارد كه از افغانستان، خراسان و بلوچستان ميآيد. ميتوان به جاي انتقال آب از جايي به جاي ديگر با چاه در همين مناطق به آب رسيد.چون از لحاظ زمين شناسي سيستان زميني پست دارد كه آب هيرمند به طور طبيعي به هامون ميرسيد به دليل رسوباتي كه در طول قرنها بر بستر زمين نشسته است، رسوبات رسي به سادگي قابل نفوذ آب نيست به مرور زمان آبهايي كه ميآيد در بستر اين خاك مانده است و به گونهاي كه آبهاي زيرزميني در اين مناطق خوب است اما نشان نميدهد كدام شور و كدام لايه آب شيرين دارد. اما ميتوان كاري كرد كه اين آب مورد استفاده قرار گيرد هم آب شور را ميتوان تصفيه كرد و هم آب شيرين را به مصرف شرب رساند.
آقاي نارويي ادامه ميدهد: حدفاصل بين سيستان تا خراسان حدود ۱۰۰۰ كيلومتر است اين طرف در بلوچستان هم آبي كه داريم اگر استفاده نشود از سوي پاكستان برداشت ميشود كه اگر نگاه امنيتي نداشتند و چاه ميزدند، اكنون شرايط كشاورزي منطقه رونق داشت. درحالي كه آن سوي مرز، با برداشت همين آب مزارع فعال دارند.كنار آن هم ملك سياه كوه كه كارشناسان چيني براي پاكستان ۱۴ حلقه چاه بزرگ زده تا دارند با ملك ما آنها كشاورزي ميكنند ضمن آنكه همان كوه ملك سياه كوه، طلا دارد و پاكستانيها مصون زدهاند درحالي كه در آن در ايران قرار دارد كه از هر جهت به دليل بيتوجهي مسئولان بوده كه طي دهههاي مختلف به سيستان و بلوچستان نرسيدند.
وي ميگويد: در كنار ابعاد داخلي، وزارت امور خارجه بايد حق آبه ايران را از افغانستان بگيرد،اين تعهدي بينالمللي است. در بلوچستان هم شرايط بهتر از سيستان نيست، آنجا هم مزارع و باغات بر اثر خشكسالي و بيآبي خشك شد كه برنامه انتقال آب از درياي عمان را دردست كار داريم، لوله انتقال آب از چاه نيمه چهارم به زاهدان هم درحال اجراست كه لولهها تا نزديكي زاهدان هم رسيد اگرچه همه كارهاي آب رساني و استحصال و شيرين كردن آب هزينه بر است، اما براي نجات سيستان و بلوچستان چارهاي جز اجراي طرحهاي پرهزينه نداريم چرا كه سيستان بايد به هر هزينهاي كه شده احياء شود. چون سيستان تنگه احد كشور است. در حالي كه بر اثر خشكسالي، حداقل ۱۸ روستاي ما كاملاً تخليه شده است. اين وضعيت نشان ميدهد كه سيستان را آب زنده نگه ميدارد. چگونه است كه كشورهاي عربي با شرايط كم آبي بدتر از سيستان زندگي مردم خود را تأمين ميكنند و سبب ماندگاري مردم خود ميشوند؟
هوشنگ ناظري فرماندار زابل هم در گفت و گو با گزارشگر ما ميگويد: اين گونه نيست كه ما بيتدبيري ميكنيم، برنامههاي ما از سوي مسئولان جدي گرفته نميشود و ميپندارند چون بودجه ميدهند، اهداف و برنامههاي آنها هم بايد در اينجا اجرا شود.در حاليكه بايد بدانند اگر هامون به فراموشي سپرده شود، سيستان بيهويت خواهد شد.
آقاي ناظري ادامه ميدهد: شنهاي روان و ريزگردها سبب فرار مردم شدند، عكسهاي هوايي داريم كه نشان ميدهند كه در پهنهدشت سيستان ۵ كريدور عبور شنهاي روان داريم كه اساسي هستند، كانون اصلي حركت شنهاي روان استانهاي فراه و نيمروز افغانستان است كه اگر به هر ميزان در اين سوي مرز كار كنيم، تا نتوانيم كانونهاي اصلي را تحت كنترل دراوريم، بيفايده خواهد بود. بايد ابتدا آن كانونها در افغانستان مهار شود.
وي ميافزايد: من چندين سال پيش از طرف دولت ايران در ستاد بازسازي افغانستان بودم، نتيجه كار را به مسئولان گفتم كه چرا ايران بايد اعتبارات خود را در شمال و شمال غرب افغانستان هزينه كند. اگر از آن سال اين امكانات براي مهار شنهاي روان افغانستان در پشت مرزهاي سيستان انجام ميشد، اكنون منافع آن علاوه بر مردم افغانستان به مردم سيستان و ايران هم ميرسيد. اين كار سبب ميشد آب هيرمند هم بيشتر به ما برسد.
فرماندار ويژه زابل ادامه ميدهد: مسأله ديگر استفاده از انرژي باد در سيستان و به ويژه زابل است، در حاليكه باد براي زابل يك نعمت محسوب ميشود كه ميتوان با رونق نيروگاههاي بادي، برق منطقه با كمترين هزينه و آسيبهاي زيستمحيطي تامين كرد كه تنها يك نيروگاه بادي به صورت پايلوت نصب شده در حاليكه سالهاست موفقيت و سودآوري خود را ثابت كرده است.
وي با اشاره به اينكه در پنج سال اخير آوردهاي هيرمند يك چهارم حالت طبيعي كاهش يافت، ادامه ميدهد: افغانستان از سال ۱۳۵۱ تا كنون هيچگاه تعهد ۸۵۰ ميليون مترمكعب در سال را انجام ندادند و سيلابهايي كه به صورت دشتمال ميآيد ربطي به پروتكل ندارد چون آبهايي است كه پس از سدكجكي به دليل باران يا سيل جاري ميشود اين حق آبه ما نيست.
آقاي ناظري ادامه ميدهد: اولين اقدام تعريف شده قانوني اين است كه حق آبه از سد كجكي گرفته تا براي آب شرب مردم استفاده شود و بخشي هم براي كشاورزي مورد استفاده قرارگيرد تا بتوان بر اساس آب مطمئن برنامهريزي كرد. در غيراينصورت آبي كه به ايران ميآيد آب ناپايدار است كه به باران محدود خواهد شد. ضمن اينكه كارهايي كه اكنون روي سد و كانالهاي قبل و بعد از سد كجكي انجام دادهاند، احتمالا اين وضعيت را در آينده سختتر خواهند كرد كه لازم است تعهدات دولتمردان سابق افغانستان كه اسناد رسمي دو كشور هم محسوب ميشود، از سوي مقامات رسمي كشورمان به آنها گوشزد شود.
وي ادامه ميدهد: طبق قوانين بينالمللي براي تالابها حقي قايل شدند كه اگر تالابي در كشوري، و منابع آبي آن در كشور ديگري باشد، كشور داراي منابع آب موظف است اجازه ندهد تالاب از بين برود، كنوانسيون رامسر هم در دنيا ۴۰ تالاب را قرمز معرفي كرده كه ۶ تالاب در ايران قرار دارد و تالاب هامون هم يكي از آنهاست. كه اميدوارم تعهدات بين دو كشور و تعهدات بينالمللي افغانستان درباره حق آبه ايران و تالاب هامون از سوي دولت آن كشور جدي گرفته شود و وزارت خارجه نيز از حقوق ايران در اين زمينه دفاع كند.
فرماندار زابل معتقد است: بحث ديگر كه براي تامين آب در سيستان لازم است به آن توجه ويژه شود. جلوگيري از تبخير آب است. در همين راستا ذخيرهسازي آب براي سيستان يك راهبرو استراتژيك محسوب ميشود. از جمله اين كه سيلابها و آبهايي كه خارج از فصل كشاورزي از هيرمند ميآيد، آن را بايد در جايي ذخيره كنيم.از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون هم براي ذخيرهسازي اين آبها چاه نيمههاي يك، دو و سه ايجاد شد تا آبهاي مازاد در آن ذخيره و به مصرف برسد، چاه نيمه چهارم هم ايجاد شد كه در مجموع يك ميليارد و ۵۰۰ ميليون متر مكعب آب را در خود ذخيره ميكنند.
وي ادامه ميدهد: اگر ميخواهيم سيستان از اين مقطع حساس به سلامت عبور كند، بايد ستاد بحران براي آب سيستان ايجاد شود.اگر نتوانيم اكنون سيستان را نجات دهيم - كه هنوز راههاي مختلفي پيش پاي ما هست، تاريخ ما را نخواهد بخشيد و آيندگان به شدت ما را سرزنش خواهند كرد كه ما راهحلها را در ۳۰ صفحه به طور مختصر نوشتيم و براي هيأت دولت فرستاديم.
وي راه ديگر صرفه جويي در مصر ف آب در زابل را استفاده از خزه تحت كنترل در سطح درياچه هامون ميداند و ميگويد: بر اساس برآوردهاي انجام شده سالانه ۳۰۰ ميليون متر مكعب آب اين چهار چاه نيمه به دليل گرماي هوا و باد تبخير ميشود در حاليكه سالانه ۶۰ ميليون متر مكعب براي آب شرب زابل و زاهدان از اين چاه نيمهها برداشت ميشود حدود ۲۰۰ ميليون متر مكعب هم آب در ته اين چاه نيمهها آب و غير قابل استفاده است كه عملا از يك ميليارد و ۵۰۰ ميليون متر مكعب آب، ۶۰۰ ميليون متر مكعب آن سالانه هدر ميرود يا بيفايده است.
آقاي ناظري ادامه ميدهد: اگر چه تبخير هم در سه مرحله انجام ميشود و علاوه بر تبخير در سطح چاهنيمهها تبخير درمرحله انتقال هم وجود دارد در حاليكه بايد كانالهاي انتقال آب پوشانده يا به صورت لوله شود. سومين مرحله تبخير در سطح مزارع كشاورزي است كه ۴۰ در صد تبخير و ضايع شدن آب داريم كه در نهايت فقط ۱۰ در صد آب به درستي به مصرف ميرسد و ۹۰ در صد آب كشاورزي درسيستان ضايع ميشود كه هدر روي آب در سرزمين خشك سيستان وحشتناك است كه اگردولت اراده كند همين آب موجود هم ميتواند براي احياء سيستان كافي باشد. كه ما براي همه مراحل پروژه تعريف كرديم.
وي ميگويد: كار ديگري كه بايد انجا دهيم تغيير شكل ذخيرهسازي است، بدين صورت كه آب ديگر نبايد در چاه نيمهها ذخيره شود بلكه آب بايد به درياچه هامون برسد. البته خارج از محدوده تالاب بلكه در جايي سرپوشيده و محصور شده، چون تالاب حدود ۵۶۶۰ كيلو متر مربع وسعت دارد و مازاد آب را هم كه برداشت نكنيم ايجاد شغل ميكند. هم احياء نيزار است كه مانع طوفانهاي شن ميشود،و هم دامپروري، صنايع دستي و صيد و صيادي را احياء ميكند و مانع از تجارت خلاف قانون و حرام ميشود.
وي ميافزايد: راه ديگر كاهش مصرف آب در اراضي كشاورزي، كاهش سطح زير كشت و كشت سرپوشيده و توزيع قطرهاي آب است.وقتي ما فقط يك چهارم ميزان ورودي آب داريم بدين معني است كه سه - چهارم اراضي كشاورزي هم نبايد كشت شود.البته اين كار بايد مديريت شود تا به كشاورز آسيب وارد نشود.وقتي مديريت نشود، در فصل بارندگي كشاورز به اميد محصول بيشتر همه اراضي در اختيار خود را زيركشت ميبرد و بعد كه به خشكي و كمبود آب ميخورد، همه محصول خود را از دست ميدهد و دچار مشكل و خسارت سنگين خواهد شد كه بازهم اينجا كمك دولت براي بيمه محصولات كشاورزي ميتواند از كشاورزي منطقه حمايت شود.
وي تثبيت شنهاي روان به منظور جلوگيري از شكلگيري ريزگردها را ضرورتي ديگر اعلام ميكند و ميافزايد: در سيستان سرمايهگذاري شده، بودجه دولتي هم ميرسد، اما چون شرايط آن متفاوت با بقيه استانهاست، نبايد همانند بقيه استانها از آن مطالبه توسعه و پيشرفت داشت چرا كه بيش از ۵۰ در صد مرزهايش ناامن و عملا بسته است.
وي ميگويد: تغيير الگوهاي كشت از راهكارهاي ديگر نجات سيستان است، در اين منطقه خشك و كم آب ديگر كشت غلات جواب نميدهد چون آب گران است دراين منطقه در هر هكتار ميتوان ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ كيلومحصول برداشت كرد درحاليكه در استان فارس تا ۱۲۰۰۰ كيلو هم گندم برداشت ميكنند كه اگر قرار است كشتي هم انجام شود، بايد صنعتي و درخت كاري باشد. زعفران و دانههاي روغني در تحقيقات انجام شده به خوبي جواب داده است.
فرماندار زابل معتقد است: مهمترين كار دراين منطقه براي صرفهجويي در مصرف آب، رونق تاكستان و كاشت درخت انگور است كه بومي سيستان هم هست. انگور ياقوتي بهترين انگور صادراتي محسوب ميشود كه به آب كمي نياز دارد و حفظ آب و خاك ميكند. ضمن آنكه ميتوان مجتمعهاي كشت و صنعتي ايجاد كرد تا ميزان آب مصرفي آن مشخص و تعريف شده باشد.ايجاد صنايع تبديلي كشاورزي بر پايه محصول انگور هم تكميلكننده محور كار و كشاورزي در سيستان است كه در اين ميان پرورش چوب هم نتيجه بخش بوده و ما در نياتك ۱۰۰۰ هكتار را براي همين كار طراحي كرديم.
وي تغيير الگوي معيشتي مردم از كشاورزي به سمت دامپروري و صنعت را از جمله راهكارهاي اساسي براي كاهش مصرف آب در سيستان ميداند چرا كه به زعم او دام سيستان معروف است و اين منطقه در گذشته قطب دامپروري هم بوده است.
آقاي ناظري تغيير الگوي معيشتي مردم و رويكرد جديد به مرز را يك امتياز ميداند و ميافزايد: متأسفانه از مرز به درستي استفاده نميكنيم. مرزي كه در همه دنيا نعمت است و از آن براي صادرات، واردات و ترانزيت استفاده ميكنند، براي مردم سيستان ضرر ميآورد.
ايجاد منطقه ويژه اقتصادي در زابل ميتواند راهكار بسيار مناسبي براي تغيير الگوي معيشتي مردم ازكشاورزي به تجاري شود، آقاي ناظري ميگويد: در اينجا از سال ۱۳۷۸، منطقه ويژه اقتصادي پيگيري ميشود اين كار در رامشار زمين مشخص با مصوبه مجلس و تاييد شوراي نگهبان دارد، اما دستگاههاي تجاري و گمركي براي شروع به فعاليت حتما نياز به ديوار محصور دارند تا بتوانند ايمني تجهيزات و سرمايهگذاري خود را تضمين كنند. چندين سال طراحي و برنامهريزي جذب سرمايهگذار ايراني و خارجي و... اكنون يك ديوار مانع از اجراي برنامههاي ما شده است و درخواست و داد ما هم به جايي نميرسد.
وي ادامه ميدهد: بارويكرد منطقه ويژه اقتصادي سيستان در ز مينه كشاورزي و انرژي كارهاي فراوان و پرمنفعتي ميتوان انجام داد كه رونق كشتارگاههاي صنعتي و صنايع بستيبندي فرآوردههاي گوشتي و صادرات آن به افغانستان و توزيع درايران نه تنها ميتواند مانع مهاجرت شود، كه براي ايجاد اشتغال و جذب نيروي انساني هم به يك قانون پرطرفدار تبديل خواهد شد.همين دو منطقه ويژه اقتصادي زابل ميتواند ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ فرصت شغلي ايجاد كند زيرا صنايع كشاورزي تقاضاي بسيار خوبي در افغانستان دارد كه نشان ميدهد ارادهاي قوي در سطح ملي براي اين كار نياز هست كه بتواند به كمك مسئولان محلي و استاني بيايد و تلاش ۱۲ سالهما به جايي نرسيد.دركنار منطقه ويژه اقتصادي، ايجاد بازارچههاي مرزي هم راهكار مناسبي است ما الان ۴ بازارچه مرزي داريم اما غير فعال است سه تا از اين بازارچهها كه اصلا كار نميكند و فقط در ميلك ۳۰ در صد كار انجام ميشود.
فرماندار زابل در ادامه به فعاليتهاي انجام شده براي اشتغال زايي هم اشاره ميكند و ميافزايد: براي ايجاد كار در ميان خانوادههاي طرحي را در زابل اجرا كرديم به نام كار در خانه كه خانوادهها مواد اوليه توليد لحاف را دريافت ميكنند و لحاف توليدي را پس از بستهبندي تحويل ميدهند كه اين لحاف صادراتي است و به پاكستان صادر ميشود. وزير كار هم كه به زابل آمده بود اين كار را ديد و بسيار جالب معرفي كرد و قرار شد پيگيري كنند كارهاي ديگر هم از اين دست در ميان خانوادهها در ساير شهرها و روستاها هم انجام شود. كار ديگري كه در زابل درحال انجام است توليد صنايع دستي بر پايه سنگهاي تزئيني است كه ۸۰ نفر را آموزش داديم.
علاوه بر آن توليد محصولات پارچهاي مورد نياز بيمارستانها، پرورش مرغ، توليد تخم مرغ با در اختيار قرار دادن مرغ تخمگذار به برخي ديگر از خانوادهها و... از جمله كارهاي كارآفريني در شهرستان زابل و شهرها و روستاهاي اطراف اين شهر است.
***
در باره موضوع حق آبه كه در باره آن فراوان سخن گفته ميشود بايد يادآور شد كه با جدا شدن افغانستان از خاك ايران در سال ۱۲۳۶ به موجب معاهده پاريس، مسئله حق آبه رودخانه هيرمند به يكي از مسائل مهم سياسي، اجتماعي و زيست محيطي دو كشور مبدل شد. پس از شكست مذاكرات متعدد ميان سران حكومتي ايران و افغانستان در سالهاي ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷ با مداخله سه كشور آمريكا، كانادا و شيلي، قراردادي در سال ۱۳۵۱ ميان سران حكومتي دو كشور در كابل منعقد و مقرر شد در هر ثانيه ۲۶ مترمكعب آب (معادل ۸۵۰ ميليون مترمكعب در سال) سهم سيستان و درياچه هامون باشد و جالب تراين كه ابتدا در سند تفاهم ۲۲ متر مكعب نوشته شده بود كه دولت افغانستان براي نشان دادن حسن همجواري ۴ متر مكعب بر ثانيه به عنوان هديه به قرارداد اضافه كرده است.
اين قرارداد ميان محمد موسي شفيق نخستوزير وقت افغانستان و عباس هويدا نخستوزير حكومت وقت ايران در كابل امضا شد.در حاليكه پيش از امضاي اين معاهده همواره كشمكشهايي بر سر چگونگي استفاده از آب هيرمند ميان افغانستان و ايران وجود داشت و دو طرف با امضاي اين معاهده خواستند تا بر اين مشكل نقطه پايان بگذارند.
اما از اواخر دهه ۱۳۷۰ و همزمان با كاهش نزولات جوي و حاكم شدن شرايط خشكسالي بر سيستان، ميزان ورودي آب هيرمند به هامون مرتباً كاهش يافت.
به دليل عدم حاكميت و دولتي مقتدر در افغانستان ساخت سد كجكي با ظرفيت ۱۸۰۰ ميليون مترمكعب بر روي هيرمند و نصب و بهكارگيري انواع پمپ در مسير رودخانه هيرمند جهت كشت خشخاش توسط كشاورزان افغاني، خشك شدن درياچه هامون كه هفتمين تالاب بينالمللي جهان است را در پي داشته و مشكلات كشاورزي و معيشتي را در اين سوي مرز براي مردم ما هم درست كرده است.
توضیحات:
* نان تافتون زابل، كه مردم آن را تفتان مينامند،آنقدر بزرگ هست كه ميتواند سه تا چهار نفر را سير كند؛ولي ناني كه در زابل ۱۰۰۰ تومان است، در آنسوي مرز به ۳۰۰۰ تومان هم فروخته ميشود، يعني آرد و نان مردم سيستان هم مانند مواد سوختي قاچاق ميشود !
*آقاي حاتم نارويي استاندارسيستان و بلوچستان: ما ۱۲۴۰ كيلومتر مرز با افغانستان و پاكستان داريم كه به مرز فقر، مشكلات، گرفتاريها، اسلحه مواد مخدر، قاچاق و...معروف است و دولت همواره در بودجه ريزي بايد نگاه خط مقدمي به ما داشته باشد
* آقاي ناظري، فرماندار زابل:در پنج سال اخير آورده هيرمند يك چهارم حالت طبيعي كاهش يافت، افغانستان از سال ۱۳۵۱ تا كنون هيچگاه تعهد ۸۵۰ ميليون مترمكعب در سال را انجام ندادند و سيلابهايي كه به صورت دشتمال ميآيد، ربطي به پروتكل ندارد
* در سيستان سرمايهگذاري شده، بودجه دولتي هم ميرسد، اما چون شرايط آن متفاوت با بقيه استانهاست، و نبايد همانند بقيه استانها از آن مطالبه توسعه و پيشرفت داشت چرا كه بيش از ۵۰ در صد مرزهايش ناامن و عملا بسته است و ارتباطات آن بنا به مصالح ملي قابل بهرهبرداري عادي نيست .
انتهای پیام/