حیدر العبادی نخست وزیر عراق در اولین سفر خارجی خود وارد تهران شد و با مقامات کشورمان دیدار و گفت وگو کرد. همزمان فواد معصوم رئیس جمهور عراق نیز در سفری عازم ریاض شد.پیامهای سفر العبادی به عنوان عالی ترین مقام اجرایی عراق به تهران و سفر قریب الوقوع فواد معصوم به ریاض چیست ؟حضور نخست وزیر جدید عراق در اولین سفر خارجی خود در تهران از اهمیت و سطح بالای روابط بین دو کشور حکایت میکند بهخصوص این که کابینه عراق تکمیل شده و همه وزرارأی اعتماد گرفتند .
روابط جمهوری اسلامی ایران و عراق روابطی بسیار گسترده، متنوع و استراتژیک است. این سفر نشان میدهد که دولت جدید عراق همچنان به ایران به عنوان اصلی ترین متحد خود مینگرد چرا که العبادی هنوز به آمریکا که ادعا میکند از عراق حمایت نظامی میکند سفر نکرده است.بعلاوه عراق به ایران به عنوان عمق استراتژیک خودش نگاه میکند و به عنوان یک حامی صادق، مخلص و عملگرا به ایران توجه دارد. البته عراق روابط متعدد و متنوعی هم با آمریکا دارد اما در روزگار سختی این جمهوری اسلامی ایران بوده که به مردم عراق کمک کرده است.ایران چند میلیون عراقی راکه از جهنم صدام فرار کرده بودند در خانه خود جا داد و از آنها حمایت و حفاظت کرد. در دوران پس از سقوط صدام هم تلاش کرد تا از بروز بحرانها جلوگیری کند تا به استقلال و یکپارچگی عراق لطمه وارد نشود. این همکاری با همه مولفههای اجتماعی عراق نیز همخوان بوده است، افزون بر این با عرب، کرد، ترکمن، سنی، شیعه، مسیحی و بقیه اقوام، ادیان و مذاهب این کشور همکاری داشته و برای حفظ وحدت آنها تلاش کرده است.
در افشای توطئههای دشمنان ملت عراق پیشقدم بوده و هر گونه که توانسته و قانون اساسی ایران اجازه داده برای آموزش نیروهای عراقی هم قدم برداشته است بنابراین عراق همه اینها را لمس کرده و برخورد صادقانه جمهوری اسلامی ایران را در عمل بارها و بارها تجربه کرده است. در این میان اگر چه این سفر با سفر قریب الوقوع فؤاد معصوم رئیس جمهور عراق به عربستان همزمان شده است اما جنس سفرها با یکدیگر فرق میکند چرا که طبیعت روابط کشورها مبتنی بر تنوع رابطه و ایجاد تعادل و توازن است اما جهت گیری بر اساس نیاز و نقشی که کشورها دارند، متفاوت خواهد بود. عربستان تاکنون هم در عراق و هم در سوریه به تشویق، تجهیز و تأمین مالی گروههای تروریستی پرداخته در حالی که جمهوری اسلامی ایران در جهت مبارزه و مقاومت در برابر تروریستها عمل کرده است. بنابراین نوع کارکرد کشورها در تنظیم رابطه موثر است ولذا نوع درخواست عراق از کشورها هم متفاوت خواهد بود.
آنچه که عراق از عربستان خواهد خواست این است که عربستان به گروههای تروریستی کمک مالی، معنوی و تجهیزاتی نکند و به تنظیم روابط دوستانه، برادرانه و حسن همجواری بین دو کشور پایبند باشد. عراق از عربستان کمکی مطالبه نمیکند به غیر از درخواست توقف کمک این کشور به گروههای تروریستی و مخالفان امنیت عراق. چشم انداز روابط ایران و عراق با توجه به ساختار جدید قدرت و تجربه هایی که عراق پشت سر گذاشته رو به توسعه و استحکام خواهد بود. لذا تنوع روابط در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی ایجاب میکند هر دو کشور یک روند منطقی و اساسی برای پیشبرد روابط شان تعریف کنند. همچنین افزایش سطح روابط وعمق بخشیدن به آنها وظیفه مسئولان هر دو کشور به حساب میآید.
محمد کاظم انبارلویی ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«سياستمدار صادق وانقلابی»اختصاص داد:
كن، علمای بزرگی به خود دیده است كه برجستهترین آنها در تاریخ معاصر مرحوم حاجملا علیكنی است. هم او كه در جریان قرارداد ننگین بارون ژولیوس رویتر در مقابل ناصرالدینشاه ایستاد و تا لغو آن مقاومت كرد. امتیازی كه استخراج همه معادن كشور، استفاده از جنگلها، اجازه تاسیس شعب پست و بانك، احداث خطوط تلگراف در همه نقاط ایران و بالاخره امتیاز ایجاد راهآهن را به یك انگلیسی میداد كه برخی این امتیازات را معادل فروش كل مملكت میدانستند! شاه قاجار و صاحب منصبان از ملا علی كنی حساب میبردند و تا موقعی كه او زنده بود شاه جرات نكرد امتیاز توتون و تنباكو را كه قراردادی ننگینتر از قرارداد رویتر بود، به انگلیسیها بدهد.
مرحوم اسدالله پدر آیتالله مهدویكنی یك كشاورز مومن بود و از دسترنج كشاورزی، فرزندانش از جمله محمدرضا را بزرگ كرد و همواره با ذكر رشادتهای حاجملا علی كنی برای پسرش، او را الگوی یك روحانی مبارز، باسواد، روشنفكر و سیاسی معرفی میكرد. اسدالله سال 54 رخ در نقاب خاك كشید. آن هنگام آیتالله مهدویكنی در حال وهوای تبعید و زندان و شكنجه در زندانهای شاه بود. پدرش نمیدانست او بزودی یكی از 6 و 7 نفر اعضای شورای انقلاب اسلامی خواهد شد تا یك انقلاب بزرگ را در ابعاد جهانی مدیریت كند.
اگر ملا علیكنی با تهدید دربار و بسیج مردم كار خود را پیش میبرد و جلوی استبداد و استعمار میایستاد، آیتالله محمدرضا مهدویكنی با تاسی به آن بزرگوار اساسا تاج و تخت شاهنشاهی را به رهبری امام (ره) هدف قرارداد و آن را پایین كشید.او در كسوت مجتهد جامع الشرایط در تهران نقشآفرینی میكرد. براساس وقفنامه موقوفات مروی باید كسی متولی موقوفات باشد كه مجتهد جامعالشرایط باشد. امام(ره) در اوایل انقلاب وقتی از او خواستند برای موقوفات مروی كسی را برگزیند، آیتالله مهدویكنی را برگزید. آیتالله مهدوی كنی همانند ملاعلی كنی یك فقیه آگاه، مجتهد، حكیم و فیلسوف بود. آیتالله مهدویكنی یك روشنفكر برجسته و آگاه به مسائل زمان و خطوط سیاسی زمان خود بود. همراهی او با نهضت امام خمینی (ره) و وفاداری او به مكتب امام (ره) مثالزدنی است.
آیتالله مهدویكنی رنج تبعید و طعم تلخ شكنجههای قرون وسطایی دوران پهلوی را با گوشت و پوست خود چشیده و به تعبیر مقام معظم رهبری یك سیاستمدار صادق وانقلابی بود.او جریان نفاق را با همه پیچیدگیهایش در درون زندان و بیرون از زندان درك كرده بود و با آگاهی و درك درست، فتوای نجس پاكی را در زندان به همراه علمای مبارز درون زندان امضا كرده بود. هرچند برخی از آنها تا پایان عمر بر این فتوا استقامت نكردند و كارنامه سیاسی خود را با همگرایی با جریان انحراف و نفاق، نجس و آلوده ساختند. او در میان امتحان پسدادهها شاخص و شاهد بزرگ است.
آیتالله مهدویكنی پس از پیروزی انقلاب در راس اصیلترین نهاد برخاسته از ملت یعنی كمیتههای انقلاب اسلامی قرار گرفت و جریان تصفیه ضدانقلاب و برقراری آرامش در كشور را مدیریت كرد.او شرارههای آتش كفر، نفاق و الحاد را در اوایل انقلاب كه دستاندركار تجزیه كشور بودند خاموش كرد و اولین كسی بود كه با كشف جریان خطرناك مهدی هاشمی به رهبران جمهوری اسلامی هشدار داد و پنج سال قبل از كشف جنایات مهدی هاشمی و بركناری قائممقام رهبری در یك سخنرانی در شب میلاد امام زمان(عج) در كازرون اعلام كرد؛ «یك خاكریز دشمن در اصفهان است كه فقط امام امت میتواند آن را فتح كند!» محمدرضا مهدوی كنی با آن دانش وسیع فقهی با ملكه عدالتی كه در پوست و گوشت و استخوانش بود میتوانست برود قم و ردای مرجعیت به تن كند اما در تهران ماند و در خونینترین و پرحادثهترین رویدادهای انقلاب نقشآفرینی كرد. او در دولت شهید رجایی نقش كلیدی داشت و در جلسات شورای امنیت ملی در كنار شهید رجایی رئیسجمهور و شهید باهنر نخستوزیر به عنوان وزیر كشور شركت میكرد.
آن روز حادثه در هشتم شهریور 60 پس از ادای نماز ظهر و عصر و صرف ناهار، قدری استراحت میكند، قرار بود در ساعت 2:30 دقیقه در جلسه شورای امنیت ملی در نخستوزیری شركت كند. پنج دقیقه دیر به جلسه میرسد كه انفجار وحشتناك نخستوزیری رخ میدهد. خداوند اراده فرمود او در آن انفجار نباشد تا بتواند 33 سال بعد از آن واقعه، انقلاب را یاری دهد.او ماند تا رنج دوران را ببرد و خون دلها برای وحدت علما و روحانیون، احزاب و گروهها و همگرایی آنان با موازین امام و انقلاب بخورد. او ماند تا نگذارد منافقین قدیم و جدید، انقلاب را به بیراهه ببرند و مانع شود انقلاب به دست لیبرالها بیفتد. او تا آخرین لحظه حیات خود به فتوای نجس پاكی در حوزه سیاست استوار بود اما همانها كه از اصلیترین امضاكنندگان این فتوا بودند به آن پایبند نماندند و در ناباورانهترین شكل ممكن در كنار منافقین، سلطنتطلبان، بهائیان، سرویسهای امنیتی آمریكا و انگلیس به روی مردم چنگ زدند و اقتدار نظام و امنیت ملی را به مخاطره انداختند و اهانت به امام و رهبری را برتابیدند!
او سنگ زیرین وحدت و همگرایی نیروهای انقلاب بویژه پیروان خط امام و رهبری بود. تیزهوشی او در حوزه سیاست باعث شد كه منافقین جدید و قدیم نتوانند سر او كلاه بگذارند. او جلوی حزب شدن روحانیت مبارز را گرفت. آنها كه این پرهیز را نداشتند انشعاب كردند و رفتند حزب تشكیل دادند، اما خیلی زود دچار انشعاب و انشقاق شدند لذا به سربازی جریان روشنفكری منحط و وابسته رفتند و دنبالهرو آنان شدند. تا جایی كه در فتنه 88 روز 30 خرداد، سالروز اعلام علنی جنگ منافقین علیه امام (ره)، به جنگ جمهوریت نظام آمدند و رای مشروع مردم را برنتابیدند.
امتیازات مرحوم آیتالله مهدویكنی را نمیتوان فقط در چیرهدستی او در حوزه سیاست دانست. او با هوشمندی از همان اوایل انقلاب پای در یك خدمت بزرگ برای انقلاب گذاشت و به تربیت كادرهای علمی و اجرایی با استانداردهای اسلامی پرداخت. در رژیم گذشته آمریكاییها اقدام به تاسیس یك دانشكده مدیریت كردند كه شعبهای از هاروارد در تهران بود. قرار بود نخبگان را از هر رشتهای برای تربیت مدیران سطح بالای كشور در این دانشكده گرد آورند كه عمر سلطنت كفاف نداد.آیتالله مهدویكنی با تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) و استقرار در همین محل دانشكده مدیریت در رشتههای حقوق، علوم سیاسی، اقتصاد و مدیریت به تربیت كادرهای اجرایی كشور پرداخت و اولین دانشگاه اسلامی را تاسیس كرد. اكنون صدها تن از فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق(ع) در جای جای میهن اسلامی در مسئولیتهای مهم و كلیدی نقشآفرینی دارند. این كار از ماندگارترین تلاشهای آیتالله مهدوی است كه باید قدر آن را بدانیم. چرا كه تا انقلاب برپاست از بركات این تاسیس برخوردار است.
خبر رحلت این عالم بزرگوار موجی از اندوه و تاسف را در میان حوزههای علمیه، دانشگاههای كشور، نخبگان سیاسی و از همه مهمتر ملت انقلابی و مبارز ایران به وجود آورد.او در حوزه سیاست و فرهنگ در مقام «تاسیس» بود. همین او را از همه برجستهتر مینمود. اما برجستگی او در تاسیس یك مكتب اخلاقی و انقلابی را نباید نادیده بگیریم. همین او را از تعلق یك جناح فكری خارج میكرد و به همین دلیل مورد تكریم و احترام همه جناحها و نحلههای فكری جامعه بود.همدردی همه شخصیتها و بزرگان و احزاب و گروهها در غم ارتحال و عروج ملكوتی آیتالله مهدوی كنی نشانه درستی از این مقام و مرتبت است. خداوند بزرگ او را بیامرزد و با پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومین، شهدا و صدیقین محشور فرماید.
قرار است فردا پیكر پاك او پس از تشییع در كنار مزار آیت الله
ملا علی كنی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی آرام گیرد.
مسئلهای که طی پنج ماه اخیر ذهن اصول گرایان را به خود مشغول کرده است، وضعیت آنها بعد از آیتالله مهدوی کنی است. این جریان سیاسی کشور سالها به ویژه پیش از ظهور محمود احمدی نژاد و جبهه پایداری، زیر عبای زعامت آیتالله مهدوی کنی فعالیت میکردند و سخنان او را فصل الخطاب جریان راست سنتی دیروز یا اصول گرای امروز میدانستند.
حالا با درگذشت این روحانی شناخته شده اصولگرا، جریان راست دچار تحولات بنیادین در رفتار و روشهای سیاسی خود خواهد شد. اولین بحرانی که این گروه سیاسی با آن درگیر است خالی شدن این جریان از بزرگانی همچون مهدوی کنی است. اصول گرایان طی سالهای اخیر، چهار نیروی شناخته شده خود را از دست دادند. دونفر رخت ازسرای خاکی بربستند و دو نفر نیز از اردوگاه اصولگرایی دور شده اند. حبیب الله عسگر اولادی و آیتالله مهدوی کنی که نماد چهرههای معتدل در این جریان سیاسی بودند دارفانی را وداع گفتند، آیتالله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام ناطق نوری نیز به عنوان دو نیروی برجسته جامعه روحانیت مبارز که نماد مدیران اجرایی اصول گرایان بودند، به دلیل کج خلقیها و کج سلیقگیهای برخی از اعضا این تفکر سیاسی و همچنین حوادث سال 88 از اردوگاه راست گرایان جدا شدند تا اصول گرایان بیش از هر زمان دیگر با فقدان شیخوخیت روبرو شوند.
اصول گرایان در هیچ زمان دیگری، با چنین بحران رهبری روبرو نبودند و آنها همیشه در مقاطع مختلف پرچم زعامت خود را به دست نیروی شناخته شدهای سپرده بودند اما درگذشت آیتالله مهدوی کنی، علامت سوال بزرگی در جلوی نام رهبری این جریان سیاسی ایجاد کرد.نبود رهبران کاریزماتیک در میان اصول گرایان که توان جمع کردن این جریان در زیر یک چتر واحد را داشته باشد، سبب شده است تا این تفکر سیاسی دچار چنددستگی و اختلاف شدید شود. بخشی از این جریان به دنبال معرفی کردن آیتالله مصباح یزدی به عنوان رهبر جدید اصول گرایان است، برخی دیگر سعی میکنند به سمت رهبری نهادگرا حرکت کنند و جامعتین را به عنوان رهبر جریان راست ایران معرفی کنند و عدهای دیگر نیز دوست دارند عبای رهبری این حریان را بر دوش مکلاهایی چون علی لاریجانی بیندازند.
در کنار فقدان رهبری، آیتالله مهدوی کنی و همچنین حبیب الله عسگراولادی به روایت اصلاح طلبان و اصول گرایان، از چهرههای معتدل و اعتدال گرای جریان راست سنتی ایران بودند و امروز نبود این دو چهره تاثیرگذار زمین بازی را برای تندورهای جریان راست بازگذاشته است.طی ماههای اخیر شاهد هستیم که جریان اصول گرایی چه در داخل مجلس و چه در خارج از مجلس، به طرز عجیبی به سمت تندروی در حال حرکت است. به ویژه طیف جوان این جریان که بعد از ظهور دوم خرداد سال 76 و دولت اصلاحات رشد پیدا کردند. طیفی که هیچکس و هیچ گروهی را که برخلاف نظر و تفکر خود باشد، بر نمیتابد و سعی میکند با هر روشی طرف مقابل را از صحنه سیاسی کشور حذف کند. این تندروی حتی به سنتی ترین حزب اصول گرایان یعنی موتلفه اسلامی نیز نفوذ کرده است و برخی از چهرههای این نماد راست سنتی ایران، شدیدترین اظهار نظرهای سیاسی را در قبال مخالفین خود بکار میبرند.
همین نبود یک رهبری واحد میان این جریان سیاسی میتواند بازی اصول گرایان را از زمین تهران به قم بکشاند و تفکر تندروی اصول گرا، با توجه به شرایط بوجود آمده، رهبری جریان اصول گرا را به عهده بگیرد. در این میان سکوت آیتالله یزدی به عنوان رئیس جامعه مدرسین قم در مورد شرایط کشور، فضا را برای جولان تندروها باز میکند. طبق شواهد تاریخی در غیاب چهرههای معتدل، این نیروهای تندرو هستند که عنان کار را به دست میگیرند و سعی میکنند جامعه را آنگونه که خود میخواهند رهبری و هدایت کنند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«بخش مهمی از افکار عمومی در جهان و ایران اینک مبهوت و متحیر سیاستها و استراتژیهای سئوال برانگیز اردوغان و ترکیه در قبال جنایتهای خونین داعش در کوبانی به طور خاص و سوریه و عراق به طور عام قرار گرفته اند.
در ذهن بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان این علامت تعجب شکل گرفته: ترکیه پشت پرده چه معاملهای انجام داده که حاضر شده امنیت و آرامش را در شهرهای ترکیه با ناآرامی و اعتراضهای که بیش از سه دهه اخیر بی سابقه بوده معاوضه کند؟اردغان در 11 سال اخیر نشان داده آدم فرصت طلبی در عرصه سیاست داخلی وخارجی به شمار میآید و حاضراست برای رسیدن به اهداف خود از معیارهای انسانی، بینالمللی بگذرد. او به همراه احمد داووداوغلو نخست وزیر فعلی و وزیر خارجه سابق کابینهاش و هاکان فیدان رییس سازمان اطلاعات ترکیه (میت) و.....از سال2010همزمان با آغاز اعتراضها در کشورهای عربی درست برخلاف استراتژی به صفر رساندن اختلافات با همسایگان که تز داوود اغلو به شمار میآمد راه عکس آن را در پیش گرفت و ثابت کرد به راحتی حاضر است با ارائه شعارهای مردم فریب در جهت گمراه کردن افکار عمومی و روابط دیپلماسی با هم پیمانان و کشورهای همسایه عمل کند. یکی از این موارد درگیری لفظی ظاهری با «شیمون پرز» در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد داووس در سال 2009 با اشراف برنقشه رسانهها وتاثیری که در میان کشورهای مسلمان جهان به همراه خواهد داشت توانست با صرف کمترین هزینه به عنوان چهره اول مبارزه با اسراییل در جهان اسلام درآید. در حالی که او پشت پرده به لابیهای اسراییل به خصوص در زمینه نظامی و اطلاعاتی مبادرت میورزید.