یادمان هست که در دهه 80 و به مدت 10 سال، در حالی که اقتصاد کشور با تورم دورقمی دست به گریبان بود، سیاست تثبیت نرخ ارز با جدیت اعمال شد و با گذشت هر سال رقابت صادرکنندگان ما در بازارهای جهانی را دشوارتر کرد. بماند که از این رهگذر تولید داخلی نیز لطمهای کارساز خورد و بازار داخلی هم جولانگاه محصولات وارداتی شد.با این همه، به نظر میرسد که این بار عزم سیاستگذاران جزم است که صادرات غیرنفتی را حمایت کنند و موانع موجود بر سر راه آن را بردارند یا کاهش دهند. نظری اجمالی بر شرایط اقتصادی کشور و تحولات اخیر بازار نفت، نشان میدهد که عزم راسخ دولتمردان برای توسعه صادرات غیرنفتی دلایلی محکم و منطقی دارد.
در بسته خروج غیرتورمی از رکود آمده است: «یکی از چهار گلوگاه پیش رو برای خروج از رکود کاهش تقاضای موثر است. کاهش تقاضای موثر در کنار کاهش سودآوری تولید، سبب شد رکود ایجاد شده در سمت عرضه اقتصاد در طول زمان تداوم یابد.» با توجه به این مساله، به نظر میرسد که راه حل تخفیف رکود، افزایش تقاضای موثر باشد. اما «در شرایطی که سمت عرضه اقتصاد همچنان با محدودیتها و نااطمینانیهای مختلف مواجه است، تحریک تقاضا ازطریق رشد حجم پول، تنها منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها (تورم) خواهد شد و نمیتواند موجب تحرک تولید شود. از این روی سیاستهای توسعه صادرات بهعنوان یکی از محورهای اصلی تحریک سمت تقاضا در دستور کار دولت قرار گرفته است.»
رئیس دفتر رئیسجمهور همین استدلال را به زبانی سادهتر بیان کرده است: «برای رونق نیازمند تحریک تقاضا هستیم؛ بهعبارتی برای تولیدات کارخانه باید مشتری وجود داشته باشد و قدرت خرید در خریدار ایجاد شود. ایجاد قدرت خرید برای مردم ازسوی دولت در این شرایط موجب افزایش تورم و ایجاد دور باطل شده است... ما نمیخواهیم این اتفاق دوباره تکرار شود، ازاینرو به دنبال افزایش تقاضای کل (ازطریق گسترش) صادرات هستیم. چنانچه قدرت خرید را در بیرون مرزها جستوجو کنیم، کارخانههای ما با پول مردم کشورهای دیگر اشتغال ایجاد میکنند.»خلاصه کلام اینکه در میان عوامل تشکیلدهنده تقاضای موثر (یعنی هزینههای مصرفی و سرمایهای، خرج کرد دولت و خالص صادرات)، تنها صادرات است که نیاز چندانی به تزریق پول و افزایش قدرت خرید مردم ندارد. صادرات با پول خارجیها ایجاد تقاضا میکند و چرخ کارخانههای داخلی را به گردش درمیآورد؛ البته این موضوع کشف جدیدی نیست و در سالهای قبل نیز از آن آگاه بودیم، اما فراوانی پول نفت و مصلحتاندیشیهای نزدیکبینانه چشم سیاستگذاران را بر این واقعیت بسته بود.
در عین حال این روزها دلیل دیگری نیز توجه ویژه به صادرات غیرنفتی را ضروری ساخته است. بودجه سال جاری ایران بر اساس نفت 100 دلاری بسته شده است. اما قیمت نفت اوپک به زیر 100 دلار رسیده و نفت ایران نیز معمولا 2 دلار کمتر از میانگین قیمت نفت اوپک به فروش میرسد. در همین حال «رویترز» برآورد کرده که ایران، برای سر به سر شدن بودجه دولت خود به فروش نفت به قیمت هربشکه 136 دلار نیاز دارد. این رقم ممکن است اغراق آمیز باشد، هرچند که رویترز آن را نتیجه نظر سنجی خود از تعدادی شرکت مشاوره ای، بانکها و تحلیلگران مستقل اعلام کرده است. از سوی دیگر، بسیاری از تحلیلگران بازار نفت، افزایش قیمت نفت در ماههای آینده را بعید میدانند و برخی از آنها تداوم روند کاهشی هفتههای اخیر را حتی تا 90 دلار نیز محتمل میشمارند.
آنچه مسلم است اینکه با قیمتهای کنونی نفت، بودجه دولت با کسری روبهرو خواهد بود و هرچه قیمت نفت پایینتر رود، کسری بودجه رقم بزرگتری خواهد شد. البته افزایش کمیت صادرات نفت، چنانچه تحقق پذیرد، میتواند به سر به سر شدن بودجه یا کاهش کسری آن منجر شود، اما به یک روایت «هر چند وزیر نفت وعده افزایش تولید و صادرات نفت بدون در نظر گرفتن تحریمها را داده است، اما همه ناظران اقتصاد نفتی ایران بر این باورند که بدون کاهش تحریمها، افزایش تولید و صادرات نفت کار بسیار دشواری است. کما اینکه در حال حاضر ایران برای دریافت پول همین مقدار نفتی که میفروشد نیز با مشکلات زیادی روبهرو است».سالها است که کارشناسان اقتصادی خطرات وابستگی به درآمدهای پر نوسان نفتی را گوشزد میکنند، اما گوش شنوایی نمییابند. اکنون رکود تورمی جان سختی که گریبان اقتصاد ما را گرفته و تحریک تقاضا از طریق تزریق نقدینگی را پرخطر ساخته و در عین حال درآمدهای نفتی نیز تکافوی نیازهای ارزی را نمیکند، صادرات غیرنفتی جذابیتی ویژه یافته و همان نوشدارویی تلقی میشود که میتواند اقتصاد کشور را از این مخمصه نجات دهد.
حال که جبر زمانه سیاستگذاران کشور را وادار به اتخاذ تصمیمی منطقی و عقلایی ساخته، بد نیست به چند نکته مهم اشاره کنیم که برای افزایش صادرات غیرنفتی، نه صرفا به منزله تدبیری مقطعی برای تخفیف رکود، بلکه بهعنوان یک سیاست راهبردی دیرپا اهمیت ویژه دارند.
1- صادرات غیرنفتی به محیطی امن، شرایطی با ثبات و فضایی تفاهمآمیز با طرفهای تجاری نیاز دارد. گرچه صادرکنندگان خرد که عمدتا با کشورهای همسایه داد و ستد میکنند، در یافتن مشتری و نیز در بازگرداندن وجوه حاصل از فروش خود با مشکلات کمتری روبهرو هستند، اما افزایش معنادار صادرات غیرنفتی کشور نیازمند حل معضل انتقال پول و استفاده از شبکه بانکی بینالمللی است. تلاش در جهت تنشزدایی و برداشته شدن تحریمها یا تخفیف آنها، راهکاری بی بدیل برای حل و فصل این معضل است. در «جعبه ابزار» سیاستهای دولت، هیچ کلیدی راهگشاتر از آنکه قفل تحریمها را میگشاید، وجود ندارد.
2- از عواقب سیاستهای نامعقول و خسارتبار گذشته در حوزه تجارت خارجی و تعیین نرخ ارز پند بگیریم و از تکرار آنها پرهیز کنیم. صادر کنندگان ما در بازارهای خارجی با رقبای توانمند و با تجربهای روبهرو هستند که به شیوههای گوناگون از جانب دولتهای خود حمایت میشوند. کمترین «حمایتی» که صادرکنندگان کشور ما از دولت خود انتظار دارند، تضعیف نکردن موقعیت آنها در مبارزه با این رقبا است. تورم بیست و چند درصدی ما به معنای افزایش هزینههای ریالی تولید داخلی و قیمت کالاهای صادراتی ما است. در شرایطی که رقبای خارجی با تورمی اندک (2 تا 4 درصد) مواجهند، تفاضل تورم داخلی و خارجی باید با اصلاح نرخ ارز جبران شود. بیتردید اصلاح نرخ ارز بر این اساس، پیامدهای نامطلوبی هم دارد، اما چاره این معضل کاهش نرخ تورم داخلی است نه نادیده گرفتن صورت مساله. در هر حال، غفلت از اصلاح حساب شده نرخ ارز، در گذر زمان توان رقابتی صادر کنندگان ما را تضعیف میکند و آنها را به حاشیه میراند.
3- کمک به تولیدکنندگان داخلی در تلاش آنها برای بالا بردن بهرهوری، هزینه تمام شده محصولات داخلی را کاهش میدهد و نیاز به اصلاح نرخ ارز را تعدیل میکند. افزایش بهرهوری، از جمله نیازمند بهسازی فضای کسبوکار، نوسازی تجهیزات و بهرهگیری از فناوری پیشرفتهتر است. عامل نخست هزینه سنگینی ندارد و بیش از هرچیز مستلزم اصلاح دیوانسالاری پیچ در پیچ، حذف مجوزهای بیمنطق، اصلاح قوانین و مقررات دست و پاگیر، و ثبات یا پیشبینیپذیری سیاستهای کلان اقتصادی است. عزم راسخ سیاستگذاران و اندکی هم خطرپذیری سیاسی، فضای مساعد کسب و کار را دست یافتنی خواهد ساخت.
4- زیرساختهای مورد نیاز صادرات که سالها از آنها غفلت شده، باید متناسب با صادرات رو به گسترش، بهسازی شود. فقط به عنوان یک مثال، بازار جذاب و تشنه مواد غذایی و به ویژه میوه و صیفی جات روسیه عملا از دسترس ما دور مانده، زیرا کشتیهای فعال در دریای خزر برنامه منظمی ندارند، ضمن آنکه تعداد کانتینرهای یخچال دار که برای حمل کالاهای فاسد شدنی ضرورت دارند، در بنادر شمال کشور بسیار معدود است. برطرف کردن این موانع البته متضمن هزینه است، اما پاداش آن نفوذ در بازار 10 میلیارد دلاری میوه و صیفیجات و بازار 660 میلیون دلاری گوشت مرغ و تخم مرغ روسیه است.در مورد بازار گسترده و جذاب روسیه، و تحولی که نفوذ در این بازار میتواند در بخش کشاورزی ما به وجود آورد، در فرصتی دیگر سخن خواهیم گفت.
مطلبی که روزنامه ابتکار در ستون سرمقاله روزنامه خود با عنوان«»و به قلم هجیر تشکری به چاپ رساند به شرح زیر است:
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«
فيلم بريده شدن سر جيمزفولي توسط يک شبه نظامي بريتانيايي داعش،جهان را شوکه کرده است. او پيش از آن که يک آمريکايي باشد، يک خبرنگار بود و به شکلي دردناک کشته شد تا تروريستهاي تکفيري پيام خود را با ديپلماسي رسانهاي وحشت به چهار گوشه جهان مخابره کنند.به راستي دولت اسلامي عراق و شام چگونه خلافتي را دنبال ميکند که ابرتروريست جهان،اسامه بن لادن هم از ظهور آنها ابراز نگراني کرده بود. امروز داعش در قتل و کشتار نمونهاي منحصر به فرد عرضه کرده است که القاعده با تمام سيستمهاي تشکيلاتي و کار تيمي نتوانسته بود به آن دست پيدا کند. به واقع داعش که فرزندان ابومصعب الزرقاوي در آکادمي تروريستهاي القاعده هستند که در بستر بهارعربي و انحراف بيداري اسلامي ناگهان ظهور پيدا کرد. در ميانه ساقط شدن ديکتاتورهاي عرب خاورميانه، سرويسهاي جاسوسي همان اشتباهي را مرتکب شدند که در جريان جنگهاي داخلي افغانستان تجربه کرده بودند. اين گاف محاسباتي که با سرمايهگذاري برخي شيوخ افراطي عرب براي مواجه با آنچه که هلال شيعه ناميده ميشد توسط سلفيها شکل گرفت.
سلفيها با انحراف بيداري اسلامي و موج دموکراسي خواهي ملتهاي عرب کسب قدرت کردند و در جنگ با بشاراسد سوريه را به مدرسه آموزشي خود تبديل کردند. ايمن الظواهري که در انديشه گسترش ميدان عمل القاعده در سراسر جهان بود هرگز گمان نميکرد در نهايت تبديل به ملعبهاي در دست البغدادي شود. اتاق فکر سلفيها که استفاده از گازهاي شيميايي را عليه مردم سوريه تجويز کرده بود چشم به حملات هوايي ايالات متحده به مواضع بشاراسد دوخته بود که با ميدان داري ديپلماسي اعتدال جمهوري اسلامي اين ترفند ناکام ماند و اگر آن روزها کشورهايي نظير فرانسه که با بيخردي خواهان تهاجم به دمشق بودند حمله اي صورت ميگرفت مشخص نبود پرچم سياه القاعده تا کجا پيشروي کرده بود.
داعش که تجربه ارتش بعثي صدام حسين را کسب کرده است توانست قسمتي از خاک عراق را تسخير کند تا با ادعاي خلافت موهوم خود جامعه جهاني را به چالش بکشد. دولت اسلامي عراق و شام هزاران انسان را در عراق همانند سوريه به شکلي قرون وسطايي قتل عام کرده اما جامعه جهاني تنها نظاره گر ماجرا بود.نمايش دردناک قتل جيمز فولي تصويري واقعي از صحنههاي ناديده گرفته شده مردم عراق و سوريه است. امروز،داعش با به خدمت گرفتن هزاران نفر از حداقل 38 کشورجهان به لشکري از اجنّههاي آدم کش تبديل شده است که خاورميانه را به عرصه اي براي ابراز وجود آنان تبديل ميکند. ناگفته نماند که داعش از روز نخستي که پرچم سياه القاعده را به دست گرفت،پيش از آن که نامي از ايالات متحده بياورد، تهران را به عنوان دشمن درجه يک خود معرفي کرد. شايعات ناخوشايندي از سرمايهگذاري براي جذب نيرو توسط آنها در مناطقي از ايران اسلامي شنيده ميشود.در جريان سلاخي جيمز فولي، قاتل اين خبرنگار با لهجه بريتانيايي سخن ميگفت تا موضوع جنگهاي صليبي و حمله به اروپا،آمريکا وحتي استراليا در اقيانوسيه پررنگ تر از گذشته مطرح شود. داعش به شدت نيازمند ابراز وجود است و اين امر را با طراحي عملياتي نظير فاجعه11سپتامبردنبال خواهد کرد. تهران، واشنگتن، نيويورک، لندن، مسکو، بروکسل، برلين، پاريس، ملبورن، توکيو و صدها شهر مهم ديگر به عنوان هدف روي ميز داعش مطرح هستند.
ايالات متحده مدعي است براي دفاع از مردم وارد نبرد با داعش شده است،غافل از آن که بشاراسد و يارانش از 3 سال پيش با لشکراجنّه آدم کش وارد نبرد تن به تن شدهاند و کشورگشايي داعش نتيجه اقدامات نابخردانه کشورهاي غربي است؛ البته اگر دمشق هم در مواجه با موج بهارعربي که به اين کشوررسيده بود،اندکي مدارا ميکرد اين وضعيت پيش نميآمد.شبه نظاميان داعش نامريي هستند، به پيش ميروند، سلاخي ميکنند و ميکشند؛اين القاي ترس نيست! بلکه واقعيتي است که سرويسهاي امنيتي و اطلاعاتي جهان آن را هشدار داده بودند اما سياستمداران شيک پوش با آن ژستهاي مضحک و تصنعي اقدامي عملي براي مواجهه با آنها انجام ندادند. تروريسم تکفيري داعش موضوعي نيست که بتوان با لبخند و ابرازنگراني کلامي با آن مواجه شد. لشکراجنّههاي آدم کش تنها و تنها ادبيات جنگ را ميفهمند. جامعه جهاني و سازمان ملل متحد مسئوليتي تاريخي برعهده دارند. دولتهاي منطقه بي واهمه و فارغ از نزاعهاي ايدئولوژيکي به شکلي منسجم بايد وارد نبردي جهاني شوند. ويروس تروريسم تکفيري همانند بيماري ابولا که مردم آفريقا را به کام مرگ ميفرستد، مسري است و هرگونه اهمال کاري گران تمام خواهد شد. در اين ميان طيفهاي حامي داعش که به شدت نگران منافع خود هستند با توسل به اختلافات قوميتي و مذهبي سعي به انحراف همدلي ايجاد شده دارند که بايد با آنها نيز به عنوان ريشههاي تروريسم تکفيري برخورد صورت گيرد.
یادمان هست که در دهه 80 و به مدت 10 سال، در حالی که اقتصاد کشور با تورم دورقمی دست به گریبان بود، سیاست تثبیت نرخ ارز با جدیت اعمال شد و با گذشت هر سال رقابت صادرکنندگان ما در بازارهای جهانی را دشوارتر کرد. بماند که از این رهگذر تولید داخلی نیز لطمهای کارساز خورد و بازار داخلی هم جولانگاه محصولات وارداتی شد.با این همه، به نظر میرسد که این بار عزم سیاستگذاران جزم است که صادرات غیرنفتی را حمایت کنند و موانع موجود بر سر راه آن را بردارند یا کاهش دهند. نظری اجمالی بر شرایط اقتصادی کشور و تحولات اخیر بازار نفت، نشان میدهد که عزم راسخ دولتمردان برای توسعه صادرات غیرنفتی دلایلی محکم و منطقی دارد.
در بسته خروج غیرتورمی از رکود آمده است: «یکی از چهار گلوگاه پیش رو برای خروج از رکود کاهش تقاضای موثر است. کاهش تقاضای موثر در کنار کاهش سودآوری تولید، سبب شد رکود ایجاد شده در سمت عرضه اقتصاد در طول زمان تداوم یابد.» با توجه به این مساله، به نظر میرسد که راه حل تخفیف رکود، افزایش تقاضای موثر باشد. اما «در شرایطی که سمت عرضه اقتصاد همچنان با محدودیتها و نااطمینانیهای مختلف مواجه است، تحریک تقاضا ازطریق رشد حجم پول، تنها منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها (تورم) خواهد شد و نمیتواند موجب تحرک تولید شود. از این روی سیاستهای توسعه صادرات بهعنوان یکی از محورهای اصلی تحریک سمت تقاضا در دستور کار دولت قرار گرفته است.»
رئیس دفتر رئیسجمهور همین استدلال را به زبانی سادهتر بیان کرده است: «برای رونق نیازمند تحریک تقاضا هستیم؛ بهعبارتی برای تولیدات کارخانه باید مشتری وجود داشته باشد و قدرت خرید در خریدار ایجاد شود. ایجاد قدرت خرید برای مردم ازسوی دولت در این شرایط موجب افزایش تورم و ایجاد دور باطل شده است... ما نمیخواهیم این اتفاق دوباره تکرار شود، ازاینرو به دنبال افزایش تقاضای کل (ازطریق گسترش) صادرات هستیم. چنانچه قدرت خرید را در بیرون مرزها جستوجو کنیم، کارخانههای ما با پول مردم کشورهای دیگر اشتغال ایجاد میکنند.»خلاصه کلام اینکه در میان عوامل تشکیلدهنده تقاضای موثر (یعنی هزینههای مصرفی و سرمایهای، خرج کرد دولت و خالص صادرات)، تنها صادرات است که نیاز چندانی به تزریق پول و افزایش قدرت خرید مردم ندارد. صادرات با پول خارجیها ایجاد تقاضا میکند و چرخ کارخانههای داخلی را به گردش درمیآورد؛ البته این موضوع کشف جدیدی نیست و در سالهای قبل نیز از آن آگاه بودیم، اما فراوانی پول نفت و مصلحتاندیشیهای نزدیکبینانه چشم سیاستگذاران را بر این واقعیت بسته بود.
در عین حال این روزها دلیل دیگری نیز توجه ویژه به صادرات غیرنفتی را ضروری ساخته است. بودجه سال جاری ایران بر اساس نفت 100 دلاری بسته شده است. اما قیمت نفت اوپک به زیر 100 دلار رسیده و نفت ایران نیز معمولا 2 دلار کمتر از میانگین قیمت نفت اوپک به فروش میرسد. در همین حال «رویترز» برآورد کرده که ایران، برای سر به سر شدن بودجه دولت خود به فروش نفت به قیمت هربشکه 136 دلار نیاز دارد. این رقم ممکن است اغراق آمیز باشد، هرچند که رویترز آن را نتیجه نظر سنجی خود از تعدادی شرکت مشاوره ای، بانکها و تحلیلگران مستقل اعلام کرده است. از سوی دیگر، بسیاری از تحلیلگران بازار نفت، افزایش قیمت نفت در ماههای آینده را بعید میدانند و برخی از آنها تداوم روند کاهشی هفتههای اخیر را حتی تا 90 دلار نیز محتمل میشمارند.
آنچه مسلم است اینکه با قیمتهای کنونی نفت، بودجه دولت با کسری روبهرو خواهد بود و هرچه قیمت نفت پایینتر رود، کسری بودجه رقم بزرگتری خواهد شد. البته افزایش کمیت صادرات نفت، چنانچه تحقق پذیرد، میتواند به سر به سر شدن بودجه یا کاهش کسری آن منجر شود، اما به یک روایت «هر چند وزیر نفت وعده افزایش تولید و صادرات نفت بدون در نظر گرفتن تحریمها را داده است، اما همه ناظران اقتصاد نفتی ایران بر این باورند که بدون کاهش تحریمها، افزایش تولید و صادرات نفت کار بسیار دشواری است. کما اینکه در حال حاضر ایران برای دریافت پول همین مقدار نفتی که میفروشد نیز با مشکلات زیادی روبهرو است».سالها است که کارشناسان اقتصادی خطرات وابستگی به درآمدهای پر نوسان نفتی را گوشزد میکنند، اما گوش شنوایی نمییابند. اکنون رکود تورمی جان سختی که گریبان اقتصاد ما را گرفته و تحریک تقاضا از طریق تزریق نقدینگی را پرخطر ساخته و در عین حال درآمدهای نفتی نیز تکافوی نیازهای ارزی را نمیکند، صادرات غیرنفتی جذابیتی ویژه یافته و همان نوشدارویی تلقی میشود که میتواند اقتصاد کشور را از این مخمصه نجات دهد.
حال که جبر زمانه سیاستگذاران کشور را وادار به اتخاذ تصمیمی منطقی و عقلایی ساخته، بد نیست به چند نکته مهم اشاره کنیم که برای افزایش صادرات غیرنفتی، نه صرفا به منزله تدبیری مقطعی برای تخفیف رکود، بلکه بهعنوان یک سیاست راهبردی دیرپا اهمیت ویژه دارند.
1- صادرات غیرنفتی به محیطی امن، شرایطی با ثبات و فضایی تفاهمآمیز با طرفهای تجاری نیاز دارد. گرچه صادرکنندگان خرد که عمدتا با کشورهای همسایه داد و ستد میکنند، در یافتن مشتری و نیز در بازگرداندن وجوه حاصل از فروش خود با مشکلات کمتری روبهرو هستند، اما افزایش معنادار صادرات غیرنفتی کشور نیازمند حل معضل انتقال پول و استفاده از شبکه بانکی بینالمللی است. تلاش در جهت تنشزدایی و برداشته شدن تحریمها یا تخفیف آنها، راهکاری بی بدیل برای حل و فصل این معضل است. در «جعبه ابزار» سیاستهای دولت، هیچ کلیدی راهگشاتر از آنکه قفل تحریمها را میگشاید، وجود ندارد.
2- از عواقب سیاستهای نامعقول و خسارتبار گذشته در حوزه تجارت خارجی و تعیین نرخ ارز پند بگیریم و از تکرار آنها پرهیز کنیم. صادر کنندگان ما در بازارهای خارجی با رقبای توانمند و با تجربهای روبهرو هستند که به شیوههای گوناگون از جانب دولتهای خود حمایت میشوند. کمترین «حمایتی» که صادرکنندگان کشور ما از دولت خود انتظار دارند، تضعیف نکردن موقعیت آنها در مبارزه با این رقبا است. تورم بیست و چند درصدی ما به معنای افزایش هزینههای ریالی تولید داخلی و قیمت کالاهای صادراتی ما است. در شرایطی که رقبای خارجی با تورمی اندک (2 تا 4 درصد) مواجهند، تفاضل تورم داخلی و خارجی باید با اصلاح نرخ ارز جبران شود. بیتردید اصلاح نرخ ارز بر این اساس، پیامدهای نامطلوبی هم دارد، اما چاره این معضل کاهش نرخ تورم داخلی است نه نادیده گرفتن صورت مساله. در هر حال، غفلت از اصلاح حساب شده نرخ ارز، در گذر زمان توان رقابتی صادر کنندگان ما را تضعیف میکند و آنها را به حاشیه میراند.
3- کمک به تولیدکنندگان داخلی در تلاش آنها برای بالا بردن بهرهوری، هزینه تمام شده محصولات داخلی را کاهش میدهد و نیاز به اصلاح نرخ ارز را تعدیل میکند. افزایش بهرهوری، از جمله نیازمند بهسازی فضای کسبوکار، نوسازی تجهیزات و بهرهگیری از فناوری پیشرفتهتر است. عامل نخست هزینه سنگینی ندارد و بیش از هرچیز مستلزم اصلاح دیوانسالاری پیچ در پیچ، حذف مجوزهای بیمنطق، اصلاح قوانین و مقررات دست و پاگیر، و ثبات یا پیشبینیپذیری سیاستهای کلان اقتصادی است. عزم راسخ سیاستگذاران و اندکی هم خطرپذیری سیاسی، فضای مساعد کسب و کار را دست یافتنی خواهد ساخت.
4- زیرساختهای مورد نیاز صادرات که سالها از آنها غفلت شده، باید متناسب با صادرات رو به گسترش، بهسازی شود. فقط به عنوان یک مثال، بازار جذاب و تشنه مواد غذایی و به ویژه میوه و صیفی جات روسیه عملا از دسترس ما دور مانده، زیرا کشتیهای فعال در دریای خزر برنامه منظمی ندارند، ضمن آنکه تعداد کانتینرهای یخچال دار که برای حمل کالاهای فاسد شدنی ضرورت دارند، در بنادر شمال کشور بسیار معدود است. برطرف کردن این موانع البته متضمن هزینه است، اما پاداش آن نفوذ در بازار 10 میلیارد دلاری میوه و صیفیجات و بازار 660 میلیون دلاری گوشت مرغ و تخم مرغ روسیه است.در مورد بازار گسترده و جذاب روسیه، و تحولی که نفوذ در این بازار میتواند در بخش کشاورزی ما به وجود آورد، در فرصتی دیگر سخن خواهیم گفت.
مطلبی که روزنامه ابتکار در ستون سرمقاله روزنامه خود با عنوان«»و به قلم هجیر تشکری به چاپ رساند به شرح زیر است:
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«
فيلم بريده شدن سر جيمزفولي توسط يک شبه نظامي بريتانيايي داعش،جهان را شوکه کرده است. او پيش از آن که يک آمريکايي باشد، يک خبرنگار بود و به شکلي دردناک کشته شد تا تروريستهاي تکفيري پيام خود را با ديپلماسي رسانهاي وحشت به چهار گوشه جهان مخابره کنند.به راستي دولت اسلامي عراق و شام چگونه خلافتي را دنبال ميکند که ابرتروريست جهان،اسامه بن لادن هم از ظهور آنها ابراز نگراني کرده بود. امروز داعش در قتل و کشتار نمونهاي منحصر به فرد عرضه کرده است که القاعده با تمام سيستمهاي تشکيلاتي و کار تيمي نتوانسته بود به آن دست پيدا کند. به واقع داعش که فرزندان ابومصعب الزرقاوي در آکادمي تروريستهاي القاعده هستند که در بستر بهارعربي و انحراف بيداري اسلامي ناگهان ظهور پيدا کرد. در ميانه ساقط شدن ديکتاتورهاي عرب خاورميانه، سرويسهاي جاسوسي همان اشتباهي را مرتکب شدند که در جريان جنگهاي داخلي افغانستان تجربه کرده بودند. اين گاف محاسباتي که با سرمايهگذاري برخي شيوخ افراطي عرب براي مواجه با آنچه که هلال شيعه ناميده ميشد توسط سلفيها شکل گرفت.
سلفيها با انحراف بيداري اسلامي و موج دموکراسي خواهي ملتهاي عرب کسب قدرت کردند و در جنگ با بشاراسد سوريه را به مدرسه آموزشي خود تبديل کردند. ايمن الظواهري که در انديشه گسترش ميدان عمل القاعده در سراسر جهان بود هرگز گمان نميکرد در نهايت تبديل به ملعبهاي در دست البغدادي شود. اتاق فکر سلفيها که استفاده از گازهاي شيميايي را عليه مردم سوريه تجويز کرده بود چشم به حملات هوايي ايالات متحده به مواضع بشاراسد دوخته بود که با ميدان داري ديپلماسي اعتدال جمهوري اسلامي اين ترفند ناکام ماند و اگر آن روزها کشورهايي نظير فرانسه که با بيخردي خواهان تهاجم به دمشق بودند حمله اي صورت ميگرفت مشخص نبود پرچم سياه القاعده تا کجا پيشروي کرده بود.
داعش که تجربه ارتش بعثي صدام حسين را کسب کرده است توانست قسمتي از خاک عراق را تسخير کند تا با ادعاي خلافت موهوم خود جامعه جهاني را به چالش بکشد. دولت اسلامي عراق و شام هزاران انسان را در عراق همانند سوريه به شکلي قرون وسطايي قتل عام کرده اما جامعه جهاني تنها نظاره گر ماجرا بود.نمايش دردناک قتل جيمز فولي تصويري واقعي از صحنههاي ناديده گرفته شده مردم عراق و سوريه است. امروز،داعش با به خدمت گرفتن هزاران نفر از حداقل 38 کشورجهان به لشکري از اجنّههاي آدم کش تبديل شده است که خاورميانه را به عرصه اي براي ابراز وجود آنان تبديل ميکند. ناگفته نماند که داعش از روز نخستي که پرچم سياه القاعده را به دست گرفت،پيش از آن که نامي از ايالات متحده بياورد، تهران را به عنوان دشمن درجه يک خود معرفي کرد. شايعات ناخوشايندي از سرمايهگذاري براي جذب نيرو توسط آنها در مناطقي از ايران اسلامي شنيده ميشود.در جريان سلاخي جيمز فولي، قاتل اين خبرنگار با لهجه بريتانيايي سخن ميگفت تا موضوع جنگهاي صليبي و حمله به اروپا،آمريکا وحتي استراليا در اقيانوسيه پررنگ تر از گذشته مطرح شود. داعش به شدت نيازمند ابراز وجود است و اين امر را با طراحي عملياتي نظير فاجعه11سپتامبردنبال خواهد کرد. تهران، واشنگتن، نيويورک، لندن، مسکو، بروکسل، برلين، پاريس، ملبورن، توکيو و صدها شهر مهم ديگر به عنوان هدف روي ميز داعش مطرح هستند.
ايالات متحده مدعي است براي دفاع از مردم وارد نبرد با داعش شده است،غافل از آن که بشاراسد و يارانش از 3 سال پيش با لشکراجنّه آدم کش وارد نبرد تن به تن شدهاند و کشورگشايي داعش نتيجه اقدامات نابخردانه کشورهاي غربي است؛ البته اگر دمشق هم در مواجه با موج بهارعربي که به اين کشوررسيده بود،اندکي مدارا ميکرد اين وضعيت پيش نميآمد.شبه نظاميان داعش نامريي هستند، به پيش ميروند، سلاخي ميکنند و ميکشند؛اين القاي ترس نيست! بلکه واقعيتي است که سرويسهاي امنيتي و اطلاعاتي جهان آن را هشدار داده بودند اما سياستمداران شيک پوش با آن ژستهاي مضحک و تصنعي اقدامي عملي براي مواجهه با آنها انجام ندادند. تروريسم تکفيري داعش موضوعي نيست که بتوان با لبخند و ابرازنگراني کلامي با آن مواجه شد. لشکراجنّههاي آدم کش تنها و تنها ادبيات جنگ را ميفهمند. جامعه جهاني و سازمان ملل متحد مسئوليتي تاريخي برعهده دارند. دولتهاي منطقه بي واهمه و فارغ از نزاعهاي ايدئولوژيکي به شکلي منسجم بايد وارد نبردي جهاني شوند. ويروس تروريسم تکفيري همانند بيماري ابولا که مردم آفريقا را به کام مرگ ميفرستد، مسري است و هرگونه اهمال کاري گران تمام خواهد شد. در اين ميان طيفهاي حامي داعش که به شدت نگران منافع خود هستند با توسل به اختلافات قوميتي و مذهبي سعي به انحراف همدلي ايجاد شده دارند که بايد با آنها نيز به عنوان ريشههاي تروريسم تکفيري برخورد صورت گيرد.