تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۳۸
مدتها بود می خواستم با شما گپی بزنم اما چه کنم که نمی شد! یعنی نمی توانستم! می دانی چرا؟ زبانم بند می آمد آخر بدجوری از شما دلم گرفته بود! اما حالا دیگر قضیه فرق می کند.
یادداشت/ حالا شدی آقا محسن ما…
یادداشت/ حالا شدی آقا محسن ما…
به گزارش سرویس اجتماعی عصر هامون، مدتها بود می خواستم با شما گپی بزنم اما چه کنم که نمی شد! یعنی نمی توانستم! می دانی چرا؟ زبانم بند می آمد آخر بدجوری از شما دلم گرفته بود! اما حالا دیگر قضیه فرق می کند. حالا دیگر می توانم با شما حرف بزنم از جنس حرفهای خودمانی یک بسیجی با فرمانده اش! حالا دیگر می توانم راحت بهت بگویم آقا محسن! شدی همان آقا محسن دوران جنگ! همان آقا محسنی که وقتی به خط می زد دشمن احتمالا شلوارش را خیس می کرد! بهتر بگویم شدی محسن آقا! همان فرمانده ای که بسیجی ها دوستش داشتند و او هم البته عاشق بسیجی جماعت  بود! همان آقا محسنی که امام امت روی تدبیرش حساب وا می کرد! همان آقا محسنی اگر می زد تو گوش یک فرمانده آن فرمانده آن سیلی را از سر دلسوزی می دانست!
آقا محسن حالا می شود با تو راحت حرف زد! می شود یاد آن روزهایی افتاد که وقتی با آن لباس سبز می زدی به خط می شدی ته افتدار و صلابت! آن چهره مصمم و آن صورت مقتدر و آن قد و والای دوست داشتنی که از تو یک فرمانده به تمام معنا ساخته بود! فرمانده ای که تنها بالاترین رده سپاه جایگاهش بود! همان سپاهی که امام دوست داشت با اعضایش محشور شود! می دانی آقا محسن یا نه محسن آقا! ما تو را آنگونه دوست داریم…
شاید کمی از حرف هایم ناراحت شوی ولی چه کنم دلم درد دارد از روزهای فتنه ! از روزهای که دشمن توانست زانوان تو را بلرزاند. همان زانوانی که در طول هشت سال جنگ حتی خم به ابرویشان نیامده بود…
می بینی آقا محسن ما بی راه نیست که از تو ناراحتیم …. نارحتیم که تو شدی همراه بعضی از آقایان . دشمن روی مواضعت حساب باز کرده بود… شاید بگویی که فتنه را محکوم کرده ای و از نظام دفاع نموده ای …بله ولی از فردی مثل آقا محسن بچه های جنگ انتظار می رود حتی ثانیه در دفاع از انقلاب تعلل نکند! لحظه ای دشمن روی مواضعش حساب باز نکند… بگذریم می دانم انقدر باهوش هستی که بدانی حرف من چیست! پس یک حرف بس است!
به هر شکل آقا محسن آقا! دفاع جانانه ی تو از غزه و پوشیدن لباس رزم، نشان داد که توهمان آقا محسنی و هنوز هم اگر بخواهی میشود روی ابهت و اقتدارت حساب کرد. می شود هنوز هم جوری باشی که امام روی تدبیر و ولایت مداریت دل خوش باشد….
تو را اینگونه ما دوست داریم… آخر تو فرمانده بزرگانی چون همت و باکری، میر حسینی و خرازی ، زین الدین و کاوه بوده ای … می شود فرمانده ی این آدم ها باشی و برزگ نباشی؟
امروز یک حاج قاسم است و یک دنیا کفر! دهانشان را سرویس کرده این حاج قاسم در سطح منطقه! نامش لرزده می اندازد بر پیکر کثیف کفار صهیونست! حالا حسابش را بکن تو حتی فرمانده حاج قاسم بوده ای !
حاج محسن عزیز دوستت داریم و می خواهیم همینگونه دوست داشتنی بمانی! مثل حاج قاسم که هر گاه اورا می بینیم به خود می بالیم… امروز نه ما که همه مظلومان عالم و همه مسلمین منطقه روی ابهت حاج قاسم حساب وا کرده اند! تو هم همان حاج محسن جنگ باش … باش تو را بخدا باش…
آخرین باری که مرا یاد آن دوران جنگ انداختی روزی بود که بالای سر حاج احمد کاظمی کنار آقا و دیگر فرماندهان جنگ بودی و بغض گلویت را گرفته بود… آن روز کمی شبیه دوران جنگت شده بودی و بسوزد پدر فتنه و فتنه گر!
امروز اما خیلی شبیه آن روزها شده ای … پس همین طور بمان و آماده شهادت باش…
انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcbg0bs.rhbzapiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما