هر روز زیر پل کریمخان، بین خیابانهای ایرانشهر و ماهشهر، یک جوان بساطش را پهن کرده است. آویزهای دستساز و دستبندها از وسایلی هستند که او به فروش میرساند.
به گزارش عصرهامون، آقای «مهدی ایروندی» با اسم مستعار الو رییس و ایدهپرداز فرهنگستان کوچولو است. او فارغالتحصیل رشته گرافیک از دانشکده هنر مشهد و متولد سال 64 است. او مجسمهساز، ایدهپرداز و نقاش است. ایده اولیه فرهنگستان از او شکل گرفت. او در گفتوگو با «صبحنو» میگوید: «من از سال 82 چه با دوچرخه و چه با راننده کامیونها و چه با ماشین سفر میکنم.» او البته تأکید میکند که در تمام سفرهایش هدفی را مدنظر داشته است: «هر دفعه که سفر کردم یک هدفی داشتم. بهعنوانمثال من یک سال هدفم این بود که زبالههای خشک را در طبیعت جمع کنم. یک سال دیگر پنج هزار پرنده را بهعنوان نماد صلح برای اعتراض به جنگ ساختم. ابعاد این کار حدوداً 6 متر بود.» کار اصلی او اما در سال 94، انجام شد، زمانی که تصمیم گرفت با بچهها
کار کند. برای هر موضوعی عروسکی میسازم
«در سال 94 تصمیم گرفتم که با بچهها کار کنم. یک سری ویدیو میساختم و به بچهها آموزش میدادم.» ایروندی توضیح میدهد: «آنها را در فضای مجازی انتشار میدادم و به بچهها آموزش میدادم و فرهنگسازی میکردم. درباره همهچیز به بچهها آموزش میدادم. از استفاده موبایل تا دوستی با طبیعت یا فعالیت یک آتشنشان. این که اگر صدای آمبولانس میشنویم چه کارهایی باید انجام دهیم و چه برخوردی باید داشته باشیم.» او درنهایت برای اینکه به بچهها نزدیک شود، عروسکهایی را میسازد: «عروسکهایی میساختم که با آنها زندگی کرده بودم. بهعنوانمثال عروسک یک راننده کامیون را که من در سال 82 سفرم را با او شروع کردم و حالا عروسکش را ساختم. برای اینکه فرهنگ رانندگی و استفاده از وسایل حملونقل عمومی و عابر پیاده را با کمک این عروسک به بچهها آموزش دهم.» رییس فرهنگستان کوچولو شخصیتهای دیگر هم دارید: «یک عروسک دارم که فرهنگ برخورد با محیط زیست و برخورد با حیوانات را به بچهها آموزش میدهد. یک عروسک دیگر دارم به نام ژیگور آزاد، که در حال ساختش هستم که یک شخصیت مثبتاندیش و کاریزماتیک است. ژیگور آزاد این قدرت را به همه بچهها میدهد که به همه آرزوهایشان برسد. مخترع باشند به جای اینکه تخریب کنند و از بین ببرند.» او دوست دارد که همه این عروسکها را در کنار هم قرار دهد و با آنها برای بچهها کلیپ بسازد. نباید به هویت روستا آسیب رساند
شهرستان فنوج یکی از شهرهای جنوب شرقی استان سیستان و بلوچستان ایران است که در 300 کیلومتری شهرستان کرمان استان کرمان در 350 کیلومتری استان هرمزگان قرار دارد. داستان مدرسه اما از کجا آمده است؟ ایروندی توضیح میدهد: « سیستان و بلوچستان محروم است. مردم خیلی با عشقی دارند و شدیداً بامعرفت هستند. من به سیستان و بلوچستان زیاد سفر کردهام. آینده بچههای سیستان و بلوچستان و آینده این مملکت به دست این بچههاست. من دوست داشتم که این آینده درخشان باشد بنابراین به نظرم فرهنگسازی و مدرسه ساختن بهترین کمک بود.» او تعریف میکند که مدرسه ساختن همیشه یکی از آرزوهایش بوده است بنابراین قبل از عید در فضای یک پست به اشتراک میگذارد: «بر اساس آن پستی که گذاشتم، خیلیها به ما کمک کردند. دوستانم همکاری کردند و مجوزهای ساخت مدرسه را گرفتم. زمینش را به نامم زدند. شناختی که به من داشتند و سفرهایی که به آنجا داشتم باعث این اتفاق افتاد.» رییس فرهنگستان کوچولو تأکید میکند: «در اجرای موسیقی تمام کمکهایی که همه مردم میکنند، چه اجراهایی که دوستان برای ما انجام میدهند و چه اجراهایی که خودمان انجام میدهیم، تمامش برای ساخت مدرسه است. در فاصله یکماهه حدود 16 میلیون پول جمع کردهام
با همین مبلغ 10 هزار تومان و 20 هزارتومانی که از مردم دریافت کردهام. دوستی داشتم که من را میشناخت و برایم 10 میلیون تومان واریز کرده است یا دوستی از کانادا، برایم دو میلیون تومان واریز کرده است.» او درباره مشخصات مدرسهای که قرار است، ساخته شود، میگوید: «یک مدرسه دو کلاسه بهاضافه سرویس حمام و سرویس بهداشتی بسازم. در آن منطقه نه آب و نه برق است. قصدمان این است که آب را با پمپ داخل تانکر بکشیم. از داخل تانکر به داخل کپرهایشان تزریق کنند. برق را هم قرار است که بهصورت پنل خورشیدی به منطقه ارسال کنیم. این روستا تا ایرانشهر حدوداً 220 تا 230 کیلومتر فاصله دارد که حدود 170 تا 180 کیلومتر آن صعبالعبور است.» اما برآورد مالی ساخت مدرسه در روستا چقدر است. او جواب میدهد: «من با دوستی آشنا شدم که در آن منطقه چند مدرسه ساخته است. با ایشان دیدار داشتم. برای یک مدرسه دو کلاسه با احتمال اینکه سرویس بهداشتیهای آن بیرون است، چون که مسیر صعبالعبور است و یک مسافتی را باید با تراکتور مصالح را منتقل کنیم. برآورد مالی آن 42 میلیون تومان میشود. اگر بخواهیم با همین فرمت مدرسه را بسازیم و حتماً دوش حمام و پنل خورشیدی هم اضافه شود.» البته مسائل زیادی جلوی پای مدرسه ساختن وجود دارد: «در حال حاضر اهالی روستا زیربنای این مدرسه را کندهاند. چند روز دیگر ما به ماه رمضان میخوریم. ما در آن زمان، نمیتوانیم کاری کنیم و چون دوست داریم که خود روستاییها کمک کنند و در این ماه اذیت میشوند. شروع کار اصلی ما بعد از ماه رمضان خواهد بود و با این کار زمان بیشتری خواهیم داشت تا کمکهای مردم را جمع کنیم تا وسط کار لنگ نمانیم.» این اما تنها مسألهای نیست که باید به آن توجه داشت: «آن منطقه بکر است و اصلاً دوست ندارم که به آن منطقه از نظر زیستی آسیبی برسانم. از دوستان معمارم کمک خواستم تا از نظر معماری که در آن منطقه وجود دارد، مدرسه را بسازیم. ما نباید یک ساختمان آجری یا سیمانی وسط یک روستا که برای خودش قدمت دارد بسازیم. آن روستا تاریخچه دارد و دارای هویت خودش است. با سازهای که شاید به آنجا نخورد به هویت روستا آسیب میرسانیم؛ بنابراین دوست داریم که بر اساس معماری آنجا یک فضایی را طراحی کنیم تا بر اساس آن مدرسه را بسازیم.» رییس فرهنگستان کوچولو توضیح میدهد که از آلمان و سوئیس پیشنهاد کار داشته است ولی قبول نکرده است تا در ایران بماند و کارهای فرهنگیاش را انجام دهد: «همیشه این فکر در ذهنم بوده است که بهعنوان یک ایرانی در کشور خودم چه کار کردهام؟ شاید یک نفر 10 هزار تومان برای ساخت مدرسه، کمک کند اما همان ده هزار تومان بهعنوانمثال پول 10 آجر است. خودمان را نباید دست کم بگیریم.» او میگوید: «برای اینکه نسل آینده مشکلات من را نداشته باشد، دوست داشتم که به آنها آموزش دهم. مشکلاتی که یک کشور است که به آن جهان سوم میگویند. جهان سوم شعار من است. جهان سوم یک طرز فکر است نه یک مکان. دوست دارم که این طرز فکر را تغییر دهم. مدرسه ساختن و آموزش فرهنگی در ذهن من است. البته مدرسه ساختن آن بخشی از ماجراست. مهمترین ماجرای آن آموزش و با بچهها کار کردن است. اگر یک مدرسه مهم است، اگر قرار باشد که آموزش درستی داده نشود، آن مدرسه فایدهای ندارد. آموزش خیلی مهمتر از مدرسه ساختن است.»