تاریخ انتشار :جمعه ۱ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۵۰
مراسم استقبال از مادر شهید «ایرج خرم جاه» عصر روز گذشته با حضور کاروانی متشکل از ۳۰۰ نفر از اعضا و اقوام خانواده شهید ایرج خرم جاه، مسؤولان سپاه استان البرز، خانواده جعفر زمردیان (کسی که شهید ایرج خرم جاه به نام او دفن شده بود اما بعد از جنگ به عنوان آزاده به کشورمان بازگشت) و جمع بسیاری از مردم شهر همدان در فرود‌گاه و گلزار شهدای این شهر برگزار شد.
جشن عروسی شهید «ایرج خرم جاه» برگزار شد/ «یونس خاک» به دریا پیوست
جشن عروسی شهید «ایرج خرم جاه» برگزار شد/ «یونس خاک» به دریا پیوست
به گزارش عصر هامون به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران، (ایسنا) مراسم استقبال از مادر شهید ایرج خرم جاه از ساعت ۱۷عصر پنجشنبه (سی و یکم مرداد) در فرودگاه استان همدان برگزار شد.
در این مراسم که مادر شهید ایرج خرم جاه بنا به وصیت فرزندش چادر سفید بر سر داشت در سخنانی گفت: امروز با حضور در شهر همدان احساس می‌کنم که فرزندم داماد شده است و در مراسم عروسی او شرکت کرده‌ام. اکنون که بعد از ۲۷ سال به دیدار فرزندم آمده‌ام بسیار خوشحال هستم و جا دارد از آقای زمردیان و خانواده‌اش برای این امانت داری تشکر کنم.
وی همچنین در جوار مزار فرزندش گفت: اصلا فکر نمی‌کردم که روزی پس از گذشت ۲۷ سال از شهادت فرزندم بتوانم مزار او را به آغوش بکشم. از اینکه مردم همدان در این جشن که برای من مانند مراسم دامادی و عروسی فرزندم به حساب می‌آید حضور دارند بسیار خوشحالم و باید به همه همدانی‌ها تبریک بگویم.

مادر شهید خرم جاه در بخش پایانی سخنانش به درگاه خداوند برای همه جوانان دعای خیر کرد و گفت: از خدا می‌خواهم که همه جوانان خوشبخت شوند.

به گزارش ایسنا در بخش دیگر مراسم استقبال از مادر شهید ایرج خرم جاه، جعفر زمردیان که مدتی نام وی بر سنگ مزار این شهید حک شده بود نیز گفت: اکنون‌ همان حسی را که از اسارت آزاد شده‌ام دارم و بسیار خوشحالم که بعد از۲۷ سال امانت داری، این امانت را به مادرش می‌سپارم. مردم همدان همه گل هستند و ۲۷ سال مانند گل از این شهید امانت داری کردند. امیدواریم همواره زیر سایه امام زمان (عج) و در کنار خانواده‌هایمان امانت دار خوب خون شهدا باشیم چرا که شهدا ستار‌ه‌هایی هستند که می‌شود با آن‌ها راه را پیدا کرد.


وی همچنین یادآور شد: جا دارد در همین مکان یعنی فرودگاه شهر همدان و در لحظه‌ای که مادر شهید در آن حضور دارد، از دوست خوبم «عبدالحسین جلالوند» که او نیز مانند من آزاده است تشکر کنم چرا که او مقدمات و همانگی‌های لازم را برای حضور در برنامه «ماه عسل» فراهم کرد. بی‌شک اگر پیگیری و هماهنگی‌های او نبود قطعا امروز اینقدر از اینکه پس از ۲۷ سال مادری مزار فرزندش را به آغوش می‌کشد خوشحال نبودیم.

در ادامه سخنان جعفر زمردیان، «عبدالحسین جلالوند» دوست و همرزم وی عنوان کرد: این مساله که امروز به استقبال مادر شهید ایرج خرم جاه آمده‌ایم در ابتدا نشان از توجه خدا به ایشان دارد.

وی درباره جعفر زمردیان نیز بیان کرد: زمردیان یک امانت دار است. چرا که به مدت ۲۷ سال با هویت یک شهید زندگی کرد و اکنون می‌خواهد او را به مادرش بسپارد. اکنون که به این مراسم استقبال آمده‌ام بوی پیراهن یوسف به مشامم می‌رسد.

به گزارش ایسنا، ‌ در بخش دیگری از مراسم استقبال از مادر شهید ایرج خرم‌جاه که در جوار مزار این شهید و در گلزار شهدای شهر همدان با عنوان «یونس خاک» در حال برگزاری بود، احسان علیخانی مجری برنامه «ماه عسل» نیز حضور داشت و با خوانش شعری درباره شهدا و دفاع مقدس گفت: جوانان این مملکت با هر شکل و قیافه یا باوری که باشند نسبت به طایفه و تبار شهدا ارادت خاصی دارند و هرگز آن‌ها را فراموش نخواهند کرد. این مراسم که اکنون مملو از جمعیت و به خصوص قشر جوان است نشان دهنده این است که مردم همدان برای شهدا ارزش خاصی قائل هستند.

وی در بخش دیگری از سخنانش به قرائت بخشی از وصیت‌نامه شهید ایرج خرم‌جاه پرداخت و گفت: این شهید با سن کمی که داشته در وصیت‌نامه خود به مادرش نوشته است که پس از شهادت من ناراحتی نکن چرا که دشمنان شاد می‌شوند. این مطلب را بسیاری از شهدای ما در دوران دفاع مقدس در وصیتنامه‌های خود نوشته‌اند بنابراین ما نیز باید به گونه‌ای زندگی کنیم که در فانتزی ذهن و رویا‌هایمان هرجا که با شهدا روبرو می‌شویم شرمنده آن‌ها نشویم.

به گزارش ایسنا، ‌ علی محمد آزاد استاندار همدان نیز در این مراسم به دلیل کمبود وقت در سخنانی کوتاه از حضور مردم همدان در این مراسم تشکر کرد.

به گزارش ایسنا‌، از دیگر افرادی که در مراسم یونس خاک سخنرانی کرد، غلامرضا خرم‌جاه پسرعمو و هم رزم شهید ایرج خرم‌جاه بود. وی درباره پسرعمویش گفت: او در سن چهار سالگی پدرش را از دست داد و در سن ۱۴ سالگی با دستکاری تاریخ تولدش به جبهه اعزام شد.


وی ادامه داد: شهید ایرج خرم‌جاه برای عملیات «کربلای ۵» در گردان «حضرت علی اکبر (ع)» سازمان‌دهی شد. او همچنین در عملیات «کربلای ۴» نیز حضور داشت اما عملیات انجام نشد. شبی که به منطقه عملیاتی «کربلای ۵» رفتیم متوجه شدیم که آنجا منطقه‌ای آبی با سطح بسیار نامنظم است. یکی از خواسته‌های ایرج که غواص بود این بود که زود‌تر از «علی مهرانی» که پسر خاله‌اش بود به شهادت برسد. ما سه نفر یعنی من‌، ایرج‌ و علی‌ در این عملیات کنار یکدیگر بودیم. برای آخرین بار که پیشانی‌ ایرج را بوسیدم هنوز سردی پیشانیش را روی لبم به خاطر دارم.

این عملیات بسیار مشکل بود چرا که عراقی‌ها با انواع سلاح‌ها به صورت خاصی به سمت ما تیراندازی می‌کردند. از همین رو ستون نظامی به سختی می‌توانست حرکت کند و خود را به سیم خاردارهای مواضع دشمن برساند. از طرفی هم عراقی‌ها اصلا فکر نمی‌کردند که نیرویی بتواند با توجه به موانعی که سر راه نیروهای ایرانی قرار داده‌اند وارد عمل شوند.

هنگامی که نیروهای ما به سیم‌خاردار‌ها رسیدند عملیات لو رفت و عراقی‌ها متوجه حضور ما در آنجا شدند. آن‌ها به سمت ما شلیک می‌کردند. رزمندگان برای آنکه از این وضعیت رهایی یابند به زیر آب می‌رفتند تا هدف قرار نگیرند اما اثری نداشت؛ چرا که عراقی‌ها در آب نارنجک صوتی پرتاب می‌کردند و همین باعث می‌شد که تعداد بسیاری از رزمندگان شهید یا مجروح شوند. در همین بین علی پسرخالهٔ ایرج به شهادت رسید. ساعت حدود چهار بامداد روز ۱۹ دی ماه سال ۶۵ بود که به بازوی ایرج یک تیر اصابت کرد. شهید علی فیروزگاه برای آنکه خون بازوی ایرج بند بیاید بازوی او را با سیم خاردار بست. آثار این سیم خاردار موجب شد که بازوی ایرج کبود شود و هنگام شناسایی پیکرش خانواده زمردیان فکر کنند که این‌ همان ماه گرفتی است و‌ همان فرزند خودشان یعنی جعفر زمردیان است.


در همین حین ترکشی هم به پشت سر ایرج اصابت می‌کند و از مقابل نیز به دلیل اصابت تیر مستقیم دشمن به سینه‌اش مجروح می‌شود. این تیر در حقیقت دو ماموریت داشت یکی آنکه به پلاک ایرج اصابت و زنجیر آن را پاره کند. دیگری هم این بود که دل خانواده زمردیان را برای بازگشت فرزندشان شاد کند.

هنگامی که تیر به سینه او برخورد می‌کند شهید «علی فیروزگاه» می‌خواهد به او تنفس مصنوعی بدهد اما یک باره کف و خون از سینه ایرج بیرون می‌آید و شهید می‌شود. ایرج قبل از شهادت احساس می‌کرد سوختگی ریه‌اش به دلیل وجود آب در بدنش است. می‌گفت: پاهای من را بالا بگیرید تا راحت‌تر نفس بکشم.

صبح‌ همان روز من به منطقه‌ی شلمچه که او به شهادت رسیده بود رفتم تا پیکرش را پیدا کنم اما نمی‌دانستم که در شهر همدان باید به دنبال او بگردم. پیکر پسرعمویم ۱۰ روز در اهواز بود و بعد از آن به معراج شهدای تهران برده می‌شود و به صورت اشتباهی به جای جعفر زمردیان به خانواده‌اش تحویل داده می‌شود.

وی در پایان خطاب به حاضران گفت: در اصل این شما هستید که امروز در گلزار شهدا می‌ه‌مان شهدا هستید و بردستان آن‌ها تشییع می‌شوید.

گزیده‌ای از وصیتنامه شهید ایرج خرم‌جاه:

بسم رب‌الشهدا و صدیقین

و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

(سوره آل عمران، آیه ۱۶۸ )

هرگز مپندارید کسانیکه در راه خدا کشته شدند مرده‌اند بلکه زنده هستند و در نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

خدایا در لیاقت کسانی نگاه می‌کنی که در حال نوشتن دعا هستند. خدایا من هم از آن کسان هستم.

با سلام و درود بر آقا امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) و نایب برحقش امام امت و با سلام بر مجروحین و جانبازان اسلام که با از دست دادن عضوی از بدن خود درس مقاومت و شجاعت را به ما داده‌اند و با درود به ارواح طیبه شهدا از صدر اسلام تاکنون، از کربلا تا کربلاهای غرب و جنوب ایران اسلامی. آن‌ها که با اهدای خون خود درخت اسلام را آبیاری کرده و خواهند کرد و درس شهادت به ما آموختند.

خداوندا، آیا قلم‌ها توانسته‌اند که واقعه خیبر، بدر و احد را بیارایند؟ خدایا من که هیچ هستم و نمی‌توانم و زبان گویا ندارم که بتوانم آن حماسه‌ها را بیارایم. خدایا تو صبر بده به مادران و پدران و خانواده‌های معظم شهدا.

خداوندا، عنایتی فرما و صبری به ایشان بده که شیطان نتواند در این خانواده‌های محترم و در دلهای ایشان نفوذ کند و به این فکر بیفتند که فرزندشان بی‌جهت به جبهه رفته و شهید شده است. خدایا به مادران شهدا صبر بده که چنین فرزندان فداکاری در اینجامعه تربیت کرده‌اند و تحویل جامعه داده‌اند تا از کشور عزیزمان پاسداری و حفاظت کنند که این عزیزان با اهدای خون خود دین خود را به اسلام ادا کرده‌اند. خدایا کسانی که در اینجامعه اسلامی به این کشور خیانت می‌کنند، همانا که منافقین هستند، خداوندا نیست و نابودشان بگردان.

پیام کوچکی هم به برادران همرزم و بسیجی دارم. برادران تا خون در رگ دارید و تا جان در بدن دارید با کفار بعثی عراق و تمامی جنایتکاران شرق و غرب بجنگید و اسم صلح تحمیلی را در نطفه خفه کنید تا در راه خدای مهربان به شهادت برسید. براداران، کشته شدن در راه خدا، در راه حسین (علیه السلام) و در راه آزادی مستضعفان جهان، افتخار است و من کوچک‌تر از آن هستم که به شما وصیت کنم که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست.

وصیت به مادر مهربان و خانواده عزیزم.‌ای مادر عزیز، زبان من توان گویایی با تو ندارد به غیر از خجالت و شرمندگی چیزی ندارم چون من می‌دانم که چه زحمت‌هایی برای من، برادرانم و خواهرم کشیده‌ای. من نمی‌توانم که روی همیشه مهربان شما را نگاه بکنم ولی از تو عاجزانه می‌خواهم من که در نزد خداوند متعال رو سیاه هستم، تو رو سپیدم کن و حلالم کن. مادر جان، جان به فدایت. تو خیلی مهربان هستی اما نامهربانی در کنارت ایستاده؛ او را یاری بده و به او مهربانی بیاموز.

مادر عزیزم اگر خداوند بزرگ شهادت را نصیبم کرد و من گناهکار را پذیرفت تو گریه مکن. لباس سیاه مپوش که دشمنان اسلام خشنود شوند. اگر تو گریه کنی خصم زبون استفاده می‌کند و خوشحال می‌شود.

والسلام.


در حاشیه:

در حین حرکت کاروان حامل مادر شهید خرم جاه و تعدادی دیگر از مردم همدان، یک کاروان عروسی هم در حال حرکت بود.

حضور انبوه مردم همدان در استقبال از مادر شهید خرم جاه مثال زدنی بود.

چند نفر از زنان که قصد داشتند مادر شهید را از نزدیک زیارت کنند، به دلیل هیجان از حال رفتند.

حضور خبرنگاران، عکاسان و مستندسازان در این مراسم قابل توجه بود.

در بخشی از مراسم گلزار شهدای همدان مادر شهید خرم جاه دسته گلی را تقدیم مادر جعفر زمریان کرد و متقابلا مادر زمردیان هم ضمن عرض تبریک، دسته گلی را به گردن مادر شهید خرم جاه انداخت.

در این مراسم سرادر محمدرضا نقدی رییس بسیج مستضعفین حضور داشت و لوح یاد بود، تندیس و تمبر شهید را به مادر شهید ایرج خرم جاه اهدا کرد. https://www.asrehamoon.ir/vdcj.yemfuqethsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما

نرگس
واقعا عالی بود. ممنونم
خدا صبر بده