تاریخ انتشار :يکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۰۷
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،خراسان و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
فراتر از نابجا !/خدمت «آدم کش های مسلمان نما» به اسلام ستيزان
فراتر از نابجا !/خدمت «آدم کش های مسلمان نما» به اسلام ستيزان
به گزارش سرويس اجتماعي عصر هامون،

در ابتدا مطلبی را میخوانید که حسین شریعتمداری در ستون یادداشت روز خود با عنوان«فراتر از نابجا !»در روزنامه کیهان به چاپ رساند:

آقای دکتر ظریف، وزیر محترم امور خارجه و مسئول تیم مذاکره‌کننده کشورمان باید به این پرسش پاسخ بدهند که در هنگامه پردامنه اهانت شرم‌آور به ساحت مقدس پیامبر اسلام(ص) و در حالی که دولت فرانسه مدیریت رسمی این ماجرای زشت و پلید را  با کمک مالی یک میلیون یورویی بر عهده گرفته بود،  حضور ایشان در پاریس چه ضرورتی داشته است و این حرکت - بسیار فراتر از- نابجا در آموزه‌های اسلامی - که ایشان معتقد به رعایت آن هستند، - و نیز در عرف شناخته شده دیپلماتیک چه توضیح قابل قبولی دارد؟! و چرا با حضور سؤال‌برانگیز خود در کانون اهانت به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) آنهم در اوج اعتراضات سراسری جهان اسلام بی‌آن که متوجه باشد، آبروی جمهوری اسلامی ایران را که پرچمدار بیداری اسلامی و احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) است خدشه‌دار کرده است؟! ... و دراین‌باره گفتنی‌هایی هست؛

1- حمله تروریستی به دفتر نشریه فرانسوی «شارلی ابدو» - صرفنظر از واقعیت پشت صحنه ماجرا که این روزها شواهدی از ساختگی بودن آن در دست است - روز چهارشنبه 17 دیماه/ 7 ژانویه - صورت پذیرفته بود و راهپیمایی پاریس در اعتراض به این عملیات تروریستی روز یکشنبه 21 دیماه - 11 ژانویه - برپا شد و سران کشورهای اروپایی و چند کشور غیر اروپایی دیگر از جمله نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نیز همان روز و البته در محلی بیرون از راهپیمایی عمومی در آن شرکت کرده بودند.اولین شماره نشریه شارلی ابدو  بعد از ماجرای حمله تروریستی پاریس، روز چهارشنبه 24 دیماه - 14 ژانویه - در 3 میلیون نسخه، 16 زبان و در 25 کشور دنیا منتشر شد، در حالی که کاریکاتور موهن علیه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام روی جلد آن چاپ شده بود و آغاز مذاکرات ظریف و کری در ژنو نیز دقیقا در همین روز بوده است و اکنون، این پرسش‌های جدی در میان است.

الف: میان راهپیمایی پاریس با مشخصات ضداسلامی آن که از قبل اعلام شده بود و آغاز مذاکرات ژنو، حداقل 3 روز فاصله بوده است و هیئت مذاکره‌کننده کشورمان می‌توانست و وظیفه داشت با اعتراض به اهانت کشورهای غربی که 4 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، اعضای اصلی گروه 5+1 هستند، از حضور در میز مذاکره خودداری کند و دستکم این که زمان آن را به بعد موکول کند که نکرد! مگر نه این که اساس تقابل قدرتهای غربی با ایران در هویت اسلامی انقلاب و کشورمان است؟ بنابراین ترک میز مذاکره و یا موکول‌کردن آن به زمانی دیگر با انگیزه دفاع از حریم رسول خدا(ص) و اعتراض علیه اهانت شرم‌آور به ساحت مقدس آن حضرت، کمترین انتظاری است که مردم این مرز و بوم و همه ملت‌های مسلمان از تیم مذاکره‌کننده کشورمان داشته‌اند.

ب: آقای ظریف روز چهارشنبه 24 دیماه در حالی با جان کری همتای آمریکایی خود به مذاکره می‌نشیند که کاریکاتور موهن علیه پیامبر‌ اسلام(ص) در همان روز و با اعلام قبلی در 3 میلیون نسخه چاپ و منتشر شده است و طرف مذاکره ایشان، یعنی جان کری وزیر خارجه کشوری است که از انتشار این کاریکاتور موهن بیشترین حمایت رسمی و علنی را داشته است! آیا تعجب‌آور نیست که نماینده جمهوری اسلامی ایران با نماینده کشوری که اهانت به رسول‌خدا(ص) را «آزادی بیان»! و «ضروری»! دانسته است رو در‌رو بنشیند؟! و انگار نه انگار که طرف مقابل او نه فقط همه هویت و موجودیت ایشان - به‌عنوان یک مسلمان معتقد - بلکه جان‌مایه همه مسلمانان جهان را به اهانت و سخره گرفته است!

ج: ناپختگی وزیر خارجه کشورمان - و نه خدای نخواسته بی‌اعتنایی‌ ایشان به ساحت مقدس رسول خدا(ص)! - به همین اندازه خاتمه نمی‌یابد بلکه جناب ظریف در اقدامی تعجب‌آور و برخلاف عرف شناخته شده و فرموله دیپلماتیک، به اتفاق جان کری، محل رسمی مذاکره را ترک کرده و همراه ایشان در یکی از خیابان‌های ژنو به قدم زدن می‌پردازد! این اقدام آقای ظریف که خبر آن در سطح گسترده‌ای منتشر شد، زیر این عنوان قابل تعریف است که اولا؛ برخلاف نگاه رسمی و منطقی جمهوری اسلامی ایران که آمریکا را دشمن خونریز و غارتگر می‌داند و برای آن هزاران سند غیرقابل تردید  ارائه  می‌کند، آقای ظریف نگاهی دیگر دارد و با قدم زدن در کنار جان کری و بیرون از محل مذاکرات، در پی اعلام تفاوت نظر خود با دیدگاه رسما اعلام شده جمهوری اسلامی ایران است که البته می‌دانیم ایشان چنین منظوری نداشته است ولی این برداشت تنها برداشتی است که از اقدام یادشده به عرصه سیاسی ایران و جهان پمپاژ می‌شود.

ثانیاً؛ قدم زدن صمیمانه با جان کری در حالی که اهانت به پیامبر اعظم(ص) و انتشار 3 میلیون کاریکاتور موهن به خبر اول دنیا تبدیل شده و آمریکا یکی از اصلی‌ترین حامیان این اهانت بی‌شرمانه است، غیر از بی‌اعتنایی جمهوری اسلامی ایران در قبال اهانت به رسول خدا(ص) چه مفهوم و معنای دیگری می‌تواند داشته باشد؟بعد از انتشار این خبر و بازتاب آن با سمت و سوی یادشده، عکس‌العمل روزنامه‌های زنجیره‌ای حامی دولت، بیشتر از آن که تأسف‌آور باشد، خنده‌دار بود. این روزنامه‌ها با عکس و تیتر درشت «پیاده‌روی ایران و آمریکا» به استقبال حرکت یادشده رفتند و بعد که متوجه شدند - یا متوجهشان کردند - که به بیراهه رفته‌اند، عذر بدتر از گناه آورده و نوشتند: خروج ظریف و کری از محل مذاکرات برای پیشگیری از شنود احتمالی سرویس‌های جاسوسی بوده است! و این پرسش بدیهی را بی‌پاسخ گذاشتند که از ترس کدام سرویس جاسوسی؟ «سیا»؟ «اینتلجنت سرویس»؟ «موساد»؟ B.N.D. آلمان؟ D.C.R.I فرانسه؟!... کدامیک از این سرویس‌های جاسوسی با آمریکا همپیمان نیستند؟ و از کی تا به حال سرویس‌های اطلاعاتی ایران و آمریکا با یکدیگر خاله و خواهرزاده شده‌اند؟ ضمن آنکه امروزه فقط با یک دستگاه الکترونیکی کوچک و جیبی به آسانی می‌توان سیگنال‌های شنود را کشف کرد. یعنی آمریکا از داشتن این دستگاه که ایران هم در اختیار دارد، محروم بوده است؟!

2- آقای ظریف روز جمعه 26 دیماه - 16 ژانویه - یعنی دو روز بعد از انتشار 3 میلیونی نشریه شارلی ابدو و کاریکاتور اهانت‌آمیز علیه پیامبر اسلام(ص) به پاریس، کانون پر سر و صدای اهانت و پایتخت کشوری که مدیریت این اقدام بی‌شرمانه را برعهده داشته است می‌رود. بهانه سفر، ملاقات و گفت‌وگو با فابیوس، وزیر خارجه فرانسه و جان‌کری، وزیر خارجه آمریکاست که در این‌باره گفتنی است؛

الف: حضور وزیر خارجه کشورمان در کانون اصلی اهانت به ساحت پیامبر‌اعظم(ص) چه مفهومی غیر از این می‌تواند داشته باشد که جمهوری اسلامی ایران نسبت به اهانت پلشت یاد شده - نستجیربالله - بی‌خیال و بی‌اعتناء بوده است؟! ممکن است جناب ظریف بفرمایند که ما به دستور کار مذاکراتی خود مشغول بوده‌ایم! که باید گفت؛ اولا؛ اشکال اصلی همین است که چرا در هنگامه پر سر و صدای اهانت به رسول اکرم(ص)، کمترین تغییری در دستور کار مذاکراتی خود نداده‌اید؟! و ثانیا؛ به فرموده پیامبر عظیم‌الشأن که « اتقوا من مواضع التُهم - از موضع اتهام بپرهیزید» توجهی نکرده‌اید؟!

ب: شهر ژنو، از قبل به عنوان محل انجام مذاکرات تعیین و اعلام شده بود، چرا آقای ظریف برای ادامه مذاکرات و یا انجام بخشی از آن، شهر  محل مذاکرات را ترک کرده و به پاریس می‌رود؟! آیا این سفر، از قبل برنامه‌ریزی شده بود؟ اگر آری؟ چرا باید تیم مذاکره کننده کشورمان به آن تن داده باشد؟ زیرا، ژنو به عنوان یک مرکز بین‌المللی شناخته می‌شود و فرانسه فقط یکی از 6کشور طرف مذاکره است و سفر وزیرخارجه به پاریس در فرهنگ دیپلماتیک، می‌تواند به مفهوم برتری فرانسه و دست بالای این کشور در مقایسه با ایران تلقی شود.  روال تعریف شده دیپلماتیک آن است که فابیوس، وزیر خارجه فرانسه به عنوان یکی از اعضای 5+1 به محل مذاکرات در ژنو بیاید ولی متأسفانه وزیر خارجه کشورمان با سفر به فرانسه، این فرمول شناخته شده را نادیده گرفته است. آنهم فرانسه‌ای که عملا هیچکاره است.

ج: بر فرض برنامه‌ریزی قبلی سفر، آقای ظریف به دلایل بدیهی پیش گفته نه فقط وظیفه داشت از انجام آن در هنگامه اهانت به رسول خدا(ص) خودداری کند بلکه انتظار آن بود که با شدت و در اقدامی علنی به فرانسه و سایر کشورهای اهانت‌کننده اعتراض کند و در پی این اعتراض میز مذاکره را ترک و ادامه مذاکرات را به بعد موکول نماید.

3- و بالاخره اگر چه در این‌باره گفتنی‌های فراوان دیگری نیز هست ولی در خاتمه تنها به این نکته بسنده می‌کنیم که مذاکرات هسته‌ای با 5+1 اگرچه دقیقا همانگونه که از قبل به وضوح قابل پیش‌بینی بود به جایی نمی‌رسد و تاکنون فقط بر حجم و گستره تحریم‌ها افزوده است و در مقابل امتیازات نقدی که داده‌ایم، یک مشت وعده نسیه دریافت کرده‌ایم ولی ادامه آن به دو علت ضروری است اول؛ اثبات این واقعیت که حریف قابل اعتماد نیست و دوم؛ آن که ایران اسلامی به لحاظ فنی و حقوقی دست بالای مذاکرات را دارد و چنته طرف مقابل خالی است. از این روی باید از دولتمردان محترم پرسید، مگر در طول یکسال و چند ماه مذاکره چه به دست آورده‌ایم که توقف موقت آن در اعتراض به اهانت شرم‌آور مورد اشاره را برنتافته‌اید؟!

مطلبی را به قلم حسین قدیانی چاپ شده در ستون دلنوشت روزنامه وطن امروز میخوانید که با عنوان«یک سال و نیم پیاده روی!»به چاپ رسید:


نماینده دائم ایران در سازمان ملل، مستقر در تهران!! این است نتیجه دیپلماسی پیاده! اعتبار پاسپورت ایرانی پیشکش، لطفا ویزای آقای سفیر را جور کنید! در سیاست خارجه باید سواره بود! حیرت‌نامه سفرا! بعضی‌ها حالا هی بروند در خیابان‌های ژنو و پاریس و وین و بروکسل و هر کجا که دل‌شان خواست پیاده‌روی کنند! الحمدلله هنگام لبخند به شیطان بزرگ، دیگر نماینده خون شهدا و سفیر خشم قدسی روح‌خدا نیستند اما ای‌کاش «علیرضا» این روزها کمتر تلویزیون ببیند. هزاری هم با وزیر خارجه آمریکا پیاده‌روی کنند، از خشم انقلابی ما نسبت به شیطان بزرگ کم نمی‌شود. من نمی‌دانم هدف از برخی کارها چیست لیکن اگر مقصود این است که یک چیزهایی برای ما عادی شود، نخیر! هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. برای ما آمریکا همانی نیست که وزیر خارجه‌اش شانه به شانه وزیر خارجه دولت اعتدال پیاده‌روی می‌کند، همان است که در معیت اسرائیل، «آرمیتا» را از وجود نعمتی به نام پدر محروم می‌کند. برای بعضی‌ها فرانسه همان است که رئیس‌جمهورش در راهپیمایی علیه ترور شرکت می‌کند اما برای ما فرانسه هنوز هم طعم موشک‌های میتران را می‌دهد؛ اگزوسه، جنگ نفتکش‌ها، میراژهای صدام. اولاند برای ما یعنی حمایت از النصره، ارتش آزاد، یعنی سربریدن کودک 3 ساله سوری جلوی چشم پدر و مادرش در حومه حلب، یعنی راهپیمایی علیه ترور با حضور اول تروریست عالم!

برای بعضی‌ها آلمان همان است که وزیر خارجه‌اش در کنفرانس خبری اخیر، افراطی‌گری در خاورمیانه را محکوم می‌کند اما برای ما آلمان هنوز هم نمک روی زخم و تاول جانبازان مظلوم شیمیایی است. پیاده‌روی با جان‌کری، نه برای علیرضا پدر می‌شود، نه سبب می‌شود خشم مقدس خمینی و خامنه‌ای نسبت به آمریکا کم شود اما یک سؤال؛ یک سال‌ونیم به آمریکا و غرب لبخند زدیم و امتیاز دادیم و از چه و چه دست کشیدیم تا با سرعت لرزه بر ساختار تحریم بیفتد یا اینکه تازه به دستاورد باشکوه پیاده‌روی با دشمن برسیم؟! وقتی طرف دارد تو را تحریم می‌کند، چه می‌نویسم که رسماً جلاد تحریم است، چه جای تعجب اگر پیاده‌روی در دیپلماسی پیاده، پیاده راه رفتن روی مخ اقتدار و غرور ملی تداعی شود! حقیقت آن است که بعضی‌ها یک سال‌ونیم است دارند با دشمن پیاده‌روی می‌کنند! بحث 10 دقیقه و یک ربع نیست؛ یک سال‌ونیم است عده‌ای دارند در بعضی چیزها با دشمن راه می‌آیند که این راه آمدن با دشمن، از راه رفتن با دشمن هم بدتر است! خب! چه شد نتیجه؟!

تعارف که نداریم؛ کم و بیش در مواردی با دشمن راه آمدیم ... لیکن راه آمدیم که تحریم‌ها برداشته شود و کمکی به اقتصاد شود یا تازه برسیم به افتخار راه رفتن با او؟! روزگار اگر مشغول امتحان غیرت ماست، بداند که ما با دیدن بعضی صحنه‌ها، اولاً خطوط قرمز برای‌مان عادی نمی‌شود، ثانیاً از خشم انقلابی‌مان کاسته نمی‌شود، ثالثاً هرگز گمان نمی‌بریم که جان کری هم وزیر خارجه‌ای است مثل وزیر خارجه دیگر کشورها! روزگار اگر مشغول امتحان غیرت ماست، بداند که ما عاشق محمد رسول‌الله(ص) هستیم و بی‌نسبت‌ترین مردمان با شارلی‌های داخلی که یک روز قصاص را می‌زنند، یک روز امر به معروف را، یک روز حجاب را، یک روز ابوذر و سلمان را... و دگر روز خود اسلام را! فلذا اف بر سانسورچی‌های اربعین 20 میلیونی که چشم دیدن شکوه کربلا را ندارند! روزنامه‌نگارهای پیاده، کم نبوده که به مقدسات سنگ انداخته‌اند! پیاده‌روی با شیطان، یک جا «قدم» را آلوده می‌کند، یک جا «قلم» را. اما یکی با کاریکاتور شارلی‌ابدو حال می‌کند، یکی هم با نقاشی آرمیتا... خواهر خردسالم! چند روز دیگر بهمن که از راه برسد روح خدا می‌آید دوباره و تو باید دست به قلم شوی. نقاشی حق توست، نه آنها که قلم را به شیطان می‌فروشند. این فقط تفنگ داعش نیست که بوی باروت می‌دهد، جوهر قلم شارلی‌های داخلی هم عجیب تند و زننده است.

خواهر خردسالم! نقش و نقاشی از آن توست. تو وارثی! وارث خون سرخ پدرت... و روزگار اگر مشغول امتحان غیرت ماست، بداند که ما یک پری نقاشی تو را به کل دنیای غرب نمی‌دهیم. آهای نمایندگان دائم داعش بعلاوه شارلی‌ در مطبوعات ایران، مستقر در تهران! این است نتیجه شارلاتانیسم مطبوعاتی که به جای همسخن شدن با نقاشی آرمیتا، همصدایی کنید با اهانت‌کنندگان به ساحت بهانه خلقت! بد خودتان را لو دادید، خیلی بد!

کورش شجاعی ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«خدمت «آدم کش های مسلمان نما» به اسلام ستيزان»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

جنایت های گروه های تکفیری، این تروریست های مزدور و آدم کش های مسلمان نما خصوصا در این چند سال اخیر هم بر پیکره یک میلیارد و 700میلیون نفری امت اسلام ضربات سنگینی وارد کرده و هم باعث خدمات و سود رسانی فراوان و کم نظیری به صهیونیست ها که اصلی ترین و خونخوارترین دشمنان اسلام و مسلمانان هستند و همچنین به سران استکبار و افراطیون اسلام ستیز شده است. و البته از این منظر، کاملا طبیعی است که مزدوران، دست پرورده ها و فریب خوردگان صهیونیسم و استکبار به گونه ای در صفحه شطرنج و زمین بازی به وجود آورنده های خود بازی کنند که منافع آنان تامین شود. مروری هرچند اجمالی به تبعات جنایت های تروریست های مدعی مسلمانی، ضرورت تبیین و تحلیل واقعی و دقیق مسائل موجود، آینده نگری های لازم و اقدامات اساسی برای روشن شدن سابقه، ماهیت، هویت و اهداف تروریست های مدعی اسلام گرایی و همچنین لزوم مقابله جدی و همه جانبه با آنان را بیش از پیش آشکار می کند.

1 – حمله تروریست های تکفیری به سوریه با چراغ سبز و حمایت های بی شائبه سیاسی، اقتصادی و تجهیزاتی برخی کشورهای منطقه در سایه پشتوانه ایدئولوژیکی وهابیت و آل سعود و همچنین حمایت های بی دریغ و همه جانبه آمریکا و برخی کشورهای غربی، طی حدود 4 سال گذشته نه تنها موجب تخریب بسیاری از آثار تمدنی و اسلامی این کشور کهن و البته موثر در معادلات منطقه ای و جهانی شده است و بسیاری از زیرساخت های اقتصادی سوریه را نابود کرده است که تازه اگر این کشور حتی در آینده نزدیک از لوث وجود تروریست ها پاک شود، سال ها زمان و میلیاردها دلار پول لازم خواهد داشت که سوریه شاید شبیه دوران قبل از حمله تروریست ها به این کشور شود و اسف بارتر از همه این ها مصیبت جبران ناپذیر کشته شدن چند صد هزار نفر انسان است که در جریان این حملات تروریستی جان باختند. و البته خسارت بزرگ دیگر این که معلوم نیست سوریه چه زمانی می تواند به امنیت مثال زدنی خود در قبل از حمله تروریست ها دست یابد.شاید هیچ وقت...!

آیا مثل روز روشن نیست که در جریان این جنگ فرسایشی و حملات تروریستی به سوریه، صهیونیست ها، آمریکا و برخی کشورهای غربی با فروش انواع سلاح و تجهیزات نظامی میلیون ها دلار به جیب زدند و مهم تر از منافع اقتصادی این که علاوه بر تضعیف سوریه و منحرف کردن افکار عمومی جهان و خصوصا مسلمانان از دشمن اصلی یعنی رژیم صهیونیستی به ایجاد اختلاف بین کشورهای مسلمان دامن زدند.

2 – تروریست های تکفیری که بسیاری از آنان مزدورند و برخی از آنان نیز فریب خوردگانی که حالا به راحتی آدم می کشند با آموزه های وهابی از جای جای جهان جمع آوری شدند و پس از سوریه در عراق به آدم کشی و تجاوز پرداختند و علاوه بر این که خسارت های فراوانی به این دو کشور مسلمان و مهم منطقه وارد کردند و با استفاده از خیانت برخی بازمانده های بعثیان در ارتش عراق و بهره گیری حداکثری از غفلت برخی از حاکمان این کشور بخش های مهمی از عراق را تحت سیطره خود درآوردند که اگر فتوای بس مهم حضرت آیت ا...العظمی سیستانی و کمک های بی دریغ ایران و همبستگی برادران کرد و سنی و شیعه عراق شکل نمی گرفت چه بسا عراق سقوط می کرد و با این حال چه خون هایی از برادران و خواهران سنی و شیعه و کرد و عشایر و ایزدی ها و ... در عراق به دست تکفیری ها ریخته نشد و چه تجاوزهایی که این مدعیان اسلام گرایی به نوامیس مردم در عراق نکردند و چه سودهایی که صهیونیست ها ، آمریکا و برخی سران غربی از " به خود مشغول کردن" کشورهای اسلامی خصوصا در سوریه و عراق نبردند و صد البته که سودهای چند صد میلیارد دلاری کارخانه های اسلحه سازی و تجهیزات نظامی برخی کشورهای غربی از قبل راه انداختن این گونه حملات تروریستی و راه ا ندازی مسابقه خرید تسلیحات برخی کشورهای عربی تنها بخشی از سود های سرشار و منافع اقتصادی است که مستقیما از کیسه و بیت المال مسلمانان به جیب صهیونیست ها، غرب، اسلام ستیزان و بدخواهان مسلمانان ریخته می شود. آیا واقعا تروریست های تکفیری و حامیان ایدئولوژیکی آنان نمی دانند و نمی فهمند چه خدمتی به دشمنان و بدخواهان اسلام می کنند؟!

3 – اقدامات تروریستی تکفیری ها این "زاده شوم" و دست پرورده های وهابیت و سران استکبار برخی کشورهای غربی و صهیونیست ها در هر جای دنیا که باشد از نظر هر انسان صاحب وجدانی خصوصا مسلمانان به شدت مردود، محکوم و مایه انزجار است.

چه این جنایت ها و ترورها در سوریه، عراق، نیجریه و ... انجام شود چه در غرب چرا که اساسا آیین ناب اسلام محمدی آن پیامبر عظیم الشأن الهی که خاتم پیامبران و رحمة للعالمین است با ترور، آدم کشی، تجاوز، تعدی و حتی کمترین ظلم هیچ نسبتی ندارد.بر این اساس اقدام وحشیانه و جنایتکارانه آن دو مسلمان نمایی که چند روز پیش در جریان حمله به نشریه "شارلی ابدو" دوازده نفر از جمله دو پلیس مسلمان فرانسوی را به قتل رساندند محکوم است هرچند ای کاش پلیس فرانسه می توانست و یا می خواست که تروریست ها را زنده دستگیر کند تا وابسته بودن آنان به گروه های تروریستی و تکفیری داعش و یا القاعده کاملا محرز شود و علاوه بر آن واقعیت های دیگری از پشت پرده این حملات تروریستی که حالا از فرانسه شروع شده روشن می شد این مزدوری و جنایت این دو مسلمان نمای تروریست آدم کش در قلب اروپا که به نوعی کمانه حمایت غرب از تروریست ها به خودشان بود جدیدترین سود رسانی و خدمت گروه های تکفیری، سردمداران و حامیان غربی و منطقه ای آنان به صهیونیست ها، حکام آمریکا، برخی سران کشورهای غربی، اسلام ستیزان، دشمنان و بدخواهان مسلمانان و همچنین خدمتی به نشریه هتاک ، زرد، سخیف و بسیار کم مخاطب و ورشکسته "شارلی ابدو" بود نشریه ای که تا قبل از این حمله تروریستی تنها 60هزار نسخه تیراژ داشت و به خاطر این که استقبالی از این نشریه نمی شد کمپین درخواست کمک در بین مردم راه انداخته بود و از تقاضای یک میلیون یورویی ناشران، فقط تعداد کمی از مردم کمک های اندکی به این نشریه برای ادامه حیات کرده بودند ولی این اقدام تروریستی، احمقانه ، جاهلانه،مزدورانه و احتمالا جهت داده شده از سوی آنانی که از این حمله تروریستی نفع می برند نه تنها موجب شد که رئیس جمهور فرانسه یک میلیون یورو به این نشریه اختصاص دهد، بلکه ناگهان تیراژ آن از 60هزار به 3میلیون نسخه افزایش و از ورشکستگی نجات یافت بلکه اسلام ستیزان و مخالفان مسلمانان با رسانه هایشان برای حمله به اسلام و مسلمانان و تحت فشار بیشتر قرار دادن حدود 40میلیون مسلمانی که در اروپا زندگی می کنند بهانه تازه ای پیدا کنند و بتوانند در راهپیمایی میلیونی پاریس در محکومیت تروریست، بزرگ ترین جنایتکار جنگی، تروریست و آدم کش عصر حاضر یعنی نتانیاهو را که در حمله اخیر به غزه حدود 2 هزار انسان بی گناه از جمله بیش از 50کودک را قتل عام کرد به عنوان یکی از جلوداران مبارزه با تروریسم در صف راهپیمایان فرانسوی جلوی دید دوربین ها و رسانه ها و مردم جهان قرار دهند و شگفتا از این همه وقاحت اوباما که همین دیروز حتی طرح تحقیقات اولیه پیگیری جنایت های رژیم صهیونیستی در حمله به باریکه مظلوم غزه را در دادگاه کیفری لاهه برنتابید و آن را ، "طنز تلخ و شرم آور" خواند.

و البته تلخ تر و جان گدازتر از همه این که نشریه سخیف شارلی ابدو از فرصت این حماقت و جنایت تروریست های آدم کش نهایت سوء استفاده را کرد و با اقدام غیر اخلاقی ، غیرمنطقی، حرمت شکنانه و در نهایت وقاحت و جسارت، بی شرمانه از چهره حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی آن اعظم و اشرف پیامبران الهی و خاتم انبیا کاریکاتور کشید. این نشریه تحریک کننده و توهین کننده به باورها، عقاید، عواطف و علایق و وجدان های پاک و بیدار همه انسان های حقیقت جو، پاک طینت و آزاده و خصوصا عاشقان و مریدان و پیروان پیامبران الهی و به ویژه پدر بزرگوار و عظیم الشأن امت اسلام که خود جلوه و آینه تمام نمای صفات الهی و حبیب خدا است پیش از این نیز با باز نشر کاریکاتور چاپ شده از پیامبر عزیز اسلام در دانمارک در نشریه خود خباثت و ستیزه جویی و اهانتش را به اسلام و مسلمانان نشان داده بود و البته که جواب اهانت این نشریه به ساحت مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام باید به بهترین شکل و با قوت از سوی مسلمانان و بلکه همه پیروان و طالبان حق و حقیقت داده شود.

مجبور به عذرخواهی کردن گردانندگان این نشریه، صدور بیانیه های محکم و متقن از سوی مسلمانان و پیروان ادیان الهی، راه اندازی کمپین های مخالفت و محکومیت این اقدام می تواند بخشی از اقدامات لازم برای مقابله با شارلی ابدو باشد.مهم تر از همه این ها، جهان اسلام باید این اهانت به ساحت مبارک پیامبر عزیزتر از جان اسلام را به فرصتی برای وحدت، هم صدایی، هم گرایی، هم افزایی و همچنین نشان دادن چهره واقعی اسلام ناب محمدی به جهان تبدیل کند.

دکتر فوأد ایزدی ستون یادداشت روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان«بن بست مذاکرات»اختصاص داد:

 

در مصاحبه مطبوعاتی مشترک رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر انگلیس که روز جمعه برگزار شد، نکاتی به چشم می خورد که با توجه به رایزنی‌های هسته‌ای ایران با گروه 1+5 باید به آن توجه ویژه و دقیق نمود. باراک اوباما و دیوید کامرون در کاخ سفید ضمن هشدار درباره وضع تحریم‌های جدید علیه ایران، به ادامه تلاشها برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران تأکید کردند. شاید بتوان بخشی از سخنان دیوید کامرون که از قضا در داخل کشور با پوشش جدی رسانه ای همراه نبود را محوری ترین راهبرد غرب در قبال ایران دانست. به گفته کامرون، حتی اگر 1+5 با ایران به توافق برسند - یا به عبارت واضح‌تر، اگر ایران شرایط غرب را در موضوع هسته ای بپذیرد و با آنان توافق کند- نه تنها تحریم ها لغو نمی شود، بلکه گزاره دیگری در این رابطه مطرح می شود که نیازمند تامل است.

وی از عبارت Repeated Pressure در سخنانش استفاده کرد که می توان آن را به دو شکل ترجمه نمود. هر کدام ازین معانی نیز بار حقوقی و دیپلماتیک مختص خود را دارند. اولین معنی از این قرار است که تحریم‌ها تکرار خواهند شد و تحریم های فعلی ادامه دار خواهند بود. اما معنی دوم و بهتر که با توجه به سابقه غرب در تعامل با ایران می توان آن را ارائه نمود، این است که تحریم ها افزایش پیدا خواهند کرد. به عبارت دیگر، تحریم های فعلی به قوت خود باقی خواهند ماند و تکرار جدیدی را در حوزه تحریم خواهیم داشت که در حال حاضر اعمال نشده اند. معنای روشن تر سخنان کامرون این است که یا حداقل، تحریم های فعلی به قوت و شدت خود پایدار خواهند بود و یا اینکه علاوه بر تحریم های گذشته، تحریم های جدیدی به لیست ممنوعیت های ایران اضافه خواهند شد. نکته قابل توجه این است که این اتفاق – یعنی بقای تحریم های گذشته و یا اعمال تحریم های جدید – زمانی اتفاق خواهد افتاد که ما به توافق رسیده باشیم!

یکی از خبرنگاران آمریکایی در این نشست مطبوعاتی مشترک، از رئیس جمهور ایالات متحده درباره علت تهدید کردن برای وتوی قانون جدید تحریم های ایران در سنا سوال می کند. وی در پاسخ به این سوال، از عدم احتیاج آمریکا به تحریم های جدید سخن می گوید و تاکید می کند که تحریم جدید، منجر به شکست مذاکرات خواهد شد؛ زیرا برخلاف توافقنامه ژنو است. نخست وزیر انگلیس در راستای همین رویکرد - یعنی عدم نیاز به اعمال تحریم های جدید- تصریح می کند حتی در صورت توافق، تحریم ها پایدار خواهند ماند، نیازی به تحریم های جدید نیست و تحریم ها ادامه پیدا خواهند کرد. دیوید کامرون در بیان استدلال سخنان خود تاکید می‌کند که ایران باید به شفاف‌سازی خود ادامه دهد. اهرم تحریم در منطق غرب، اهرمی است تا ایران به شفاف سازی امور هسته ای خود وادار کند و تحریم ها بدین سبب باید ادامه پیدا کنند تا ایران مجبور به ادامه همکاری گردد.مقام معظم رهبری در سخنان خود به مناسبت 19 دیماه این نکته را یادآوری کردند که طرف مقابل به صراحت اعلام کرده است حتی در صورت توافق، تمام تحریم ها را به صورت یکجا لغو نخواهد کرد اما سخنان کامرون گویای این حقیقت است که حتی طرف غربی یک گام فراتر رفته است. به عبارت دیگر، بر اساس سخنان کامرون، تحریم ها نه تنها لغو نخواهند شد، بلکه بعضاً افزایش هم خواهند یافت.

سوالی که نیازمند پاسخ روشن است این است که غرب، در طرف مذاکره کننده ایرانی چه فرصتی را دیده است که اصرار دارد از آن برای پیشبرد اهدافش به نحو کامل استفاده نماید؟ این تصور، بلاشک تصور اشتباهی است اما آنان در عمل، این انتظار را از تیم مذاکره کنندگان ما دارند: درخواست های نابجای خود را به طرف ایرانی انتقال دهند و در نتیجه آنان موظف باشند که مسئولین داخلی ایران را به سمت خواسته های خود سوق داده و حرکت دهند. آنان انتظار دارند که تیم مذاکره کننده ایرانی به جای تلاش در راستای منافع کشورشان، پیام رسان غرب به داخل باشد و در نهایت، مسئولین نظام را به سمت منافع آنان سوق دهد.باراک اوباما به روشنی تاکید کرده است که حتی در صورت توافق هسته‌ای، در سایر حوزه های مورد اختلاف از جمله ادّعای نقض حقوق بشر و حمایت ایران از تروریسم، اختلافات و مشکلات پابرجاست. مشخص است که با توجه به رویکرد غرب برای ادامه تحریم ها، حتی در صورت بسته شدن پرونده هسته‌ای، موضوعات حقوق بشری و حمایت ایران از جنبش های مقاومت، بهانه ای برای تدوام تحریم هاست. سوالی مهمی که در اینجا با توجه به گزاره های فوق به ذهن هر فردی متبادر می شود این است که چرا ایران باید به ادامه این مذاکرات تن در دهد؟

در زمانی که دغدغه طرف غربی در مذاکرات رفع می شود و دغدغه ما که لغو تحریم هاست نه تنها رفع نمی شود، بلکه شدیدتر نیز خواهد شد، چه دلیلی وجود دارد که ایران با چنین شرایطی به گفتگو ادامه دهد؟ این سوالی است که لازم است به بحث گذاشته شود و مورد توجه واقع گردد.
اما راهکار برون رفت از این بن بست با عنایت به خیز مجلس سنا برای تصویب تحریم های جدید، گزینه ترک میز مذاکره درصورت تصویب تحریمهای جدید است. به گفته باراک اوباما وضع تحریم های جدید، نقض توافق ژنو است و چنانچه تحریم ها لغو نشوند و تشدید گردند ایران با استناد به همین اظهارات، می تواند و باید به این مذاکرات بیهوده پایان داده و با مراجعه به طرف های اروپایی و مجامع بین المللی، ضمن ارائه مستندات عدم حسن نیت آمریکا و حل نشدن مسئله هسته ای، خواهان لغو همه تحریم ها گردد.

 

محمد کاظم انبار لویی در مطلبی که با عنوان«يك نشست و چند نكته»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند اینگونه نوشت:

نخستین گردهمایی اصلاح‌طلبان پس از 6 سال برگزار شد. روزنامه‌های دوم خردادی از این گردهمایی با تیترهایی چون - اصلاح‌طلبان در ضیافت اجماع - خیز زمستانه برای بهارستان - رقص پرچم اصلاحات در خیابان پرچم به استقبال آن رفتند.این نشست مزین به یك قطعنامه پایانی و چند سخنرانی بود كه در زیر به نكاتی ناظر به آن اشاره می‌شود؛

1- با آنكه اصلاح‌طلبان، زمین و زمان را پر كرده‌اند كه اصلی‌ترین مطالبه مردم، رفع حصر موسوی و كروبی (بخوانید سران فتنه) است و در هر محفل و همایشی از آنها یاد می‌كنند، اما در قطعنامه پایانی هیچ ذكری از آنها نكرده و مطالبه‌ای هم در مورد رفع حصر آنها نداشته‌اند. این رویكردی مبارك است چون معلوم می‌شود كه رفع حصر آنها نه تنها یك مطالبه ملی نیست حتی مطالبه احزابی هم كه قبلا در ركاب موسوی فتنه سال 88 را كلید زدند، نیست.مطالبه رفع حصر یك شوخی بی‌مزه امنیتی است چرا كه سران فتنه هنوز سر موضع هستند. نشست اخیر اصلاح‌طلبان از تكرار این شوخی در قطعنامه پرهیز كرده است. این را باید به حساب هوشمندی آنها گذاشت.

2- در مقدمه قطعنامه اصلاح‌طلبان برای اولین بار تعریفی از اصلاح‌طلبی و تبار آن داده‌اند. این هم یك گام به جلو و باعث امیدواری است. آنها خود را دیندار مدافع نظام و ارزش‌های دینی و ملی و در تداوم تلاش روحانیون روشن‌بین و طرفدار عدالت و اخلاق و خط امامی توصیف كرده‌اند. اما اشاره‌ای به حوادث تلخ سال 88 نكرده‌اند. چرا كه در آن مقطع از دین، نظام و امام خمینی(ره) دفاع نكردند؟ و باز چرا كه ارزش‌های دینی و ملی را در معرض تاخت و تاز سرویس‌های امنیتی دشمن و در تاراج منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، بهائی‌ها و... قرار دادند و نه تنها با آنها مقابله نكردند بلكه همراهی نیز كردند؟ آنها می‌خواهند آن قطعه از عملكرد اصلاح‌طلبی را پاك كنند!

3- در اولین بند قطعنامه از امنیت ملی و اتحاد و انسجام ملت یاد كرده‌اند،‌اما پاسخ نداده‌اند چرا وقتی در فتنه 88 اتحاد ملی و امنیت ملی در جنگ نرم دشمن مورد تعرض قرار گرفت در صحنه حضور نیافتند و از اقتدار و امنیت ملی پاسداری نكردند؟ اصلا خودشان اقتدار و امنیت ملی را به خطر انداختند!

4- در ماده 5 قطعنامه از رای ملت به عنوان "حق الناس" بنا به سفارش رهبری یاد كرده‌اند، اما نگفته‌اند چرا در انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری رای 40 میلیونی ملت را كه حق‌الناس بود به رسمیت نشناختند؟ این رای پایه و مایه اصلی اقتدار ملی بود. چرا بر طبل دروغ تقلب كوبیدند و بیش از 700 هزار نفر از مردم ایران را كه در شمار ناظرین و مجریان انتخابات بودند متهم به تقلب كردند؟ آنها تفاوت 11 میلیونی رای را نادیده گرفتند و تیر خلاص به جمهوریت نظام زدند و در دام جرج سوروس و جین شارپ افتادند و اخلال در نظام پدید آوردند. حالا می‌گویند؛ "كی بود كی بود من نبودم" بگذریم!

5- در بند 8 و 9 قطعنامه به موضوع مطالبات معیشتی مردم بویژه معیشت افراد فرودست جامعه و نیز مبارزه با فساد و انحصارات اشاره كرده‌اند كه یك گام مبارك در پاسخگویی به مطالبات مردم است. چه خوب بود در همین بند راه‌حل‌هایی را هم یادآور می‌شدند. اصلاح‌طلبان در مقطعی برافشای پرونده فساد فاضل خداداد پیشتاز بودند و آن پرونده را به سامان رساندند. اما معلوم نشد چرا در فساد مربوط به پرونده رشوه‌خواری در قرار داد با استات اویل و نیز قرارداد كرسنت و این اواخر در مورد رانت 650 میلیون یورویی سكوت كرده و حرفی نمی‌زنند؟ ای كاش در این قطعنامه از باب همراهی با مردم به این مصادیق هم اشاره می‌كردند.

6- جناب هاشمی رفسنجانی پیام خوبی به این اجلاسیه داده‌اند و در حمایت از جمهوریت نظام و راهكارهای این صیانت، مطالب خوبی گفته‌اند. ای كاش ایشان در باب صیانت از "اسلامیت نظام" بنا به جایگاه و نقشی كه در تاریخ معاصر داشتند توصیه‌هایی هم می‌فرمودند.در صف اول عكس این همایش جمعی از علما و روحانیون هم حضور داشتند. نه پیام‌دهندگان و نه قطعنامه‌نویسان هیچ مطلبی كه ناظر به دغدغه آنها نسبت به صیانت از اسلامیت نظام باشد، نگفته‌اند.

آقای هاشمی در پیام خود بر اجرای تام‌ فصل سوم قانون اساسی تاكید كرده است. این تاكید برای حفظ حقوق ملت امری خوب و پسندیده است. اما به هر حال اهمیت فصل اول قانون اساسی كه ناظر به اصل موجودیت و هویت نظام اسلامی ماست اگر از فصل سوم بیشتر نباشدكمتر نیست. دیگر فصول قانون اساسی از جمله فصل پنجم و ششم و بویژه فصل هشتم و فصل سیزدهم هم اهمیت دارد. كسانی كه می‌گویند خواهان اجرای بدون تنازل قانون اساسی هستند باید به همه فصول اعتنای جدی داشته باشند.

7- برخی از اعضای احزاب ساختارشكن اصلاح‌طلب در این نشست حضور نداشتند. این گام مباركی است. این واقع‌نگری نشان می‌دهد اصلاح طلبان در حركت جدید خود می‌خواهند از ساختارشكنی فاصله بگیرند و همصدایی با بیگانگان را كنترل كنند. این رویكرد لازمه دقت است.امام(ره) همواره خطر نفوذی‌ها را به دوستداران انقلاب یادآور می‌شدند. اگر این جماعت می‌خواهند خط امامی بمانند، باید تكلیف نفوذی‌های مبلغ و مروج ساختارشكنی را روشن كنند.

8- اظهارات سخنرانان در این نشست شیب افراط‌گری را ترك كرده و در یك منزلت اعتدال قرار گرفته است. این یك رویكرد مثبت است بویژه آنكه برای اولین بار سخنان امیدوار كننده‌ای شنیده می‌شود مثل این سخن كه "ما مجلسی در تراز اسلام و ولایت فقیه می‌خواهیم"(1) این رویكرد به معنای آن است كه اصلاح طلبان از ولایت شیطان فاصله می‌گیرند و نمی‌خواهند حوادث تلخی مثل فتنه 88 را تكرار كنند. آنها نمی‌خواهند به عنوان یك قطعه پازل دشمن در نبرد نرم ایفای نقش كنند. تفوه به آن هم امیدوار كننده است ولو اینكه عملی پشت سر آن نباشد.البته سخنانی از این قبیل كه؛ "ما همه290 كرسی مجلس آینده را می‌خواهیم"(2) نشان می‌دهد آنها در فكر زدن تیر خلاصیت به جمهوریت نظام هستند چون بالاخره هر دموكراسی‌ای اقلیتی دارد، و اكثریتی. اینكه برای رقیب شأن اقلیت هم قائل نباشند میل آنها به "سلطنت" را واتاب می‌دهد نه "جمهوری"!

9- معقول‌ترین سخنران این نشست صادق خرازی بود. او گفت:

- تندروی باید از اصلاحات برود.

- انتخابات آینده از دو قطبی‌های انقلاب اسلامی خواهد بود.

مفهوم این حرف آن است كه اصلاح‌طلبان دیگر نمی‌خواهند پیاده نظام نتانیاهو در خیابان‌های تهران باشند. همچنین آنها نمی‌خواهند بیگانگان را در رقابت‌های سیاسی سهیم كنند. خیانتی كه اصلاح‌طلبان در فتنه 88 مرتكب شدند، سهیم كردن بیگانگان در رقابت‌ها و حتی اعزام كادرهای رسانه‌ای خود به پاریس، لندن و واشنگتن كار زشتی بود آنها مستقیما از بی‌بی‌سی و رادیو آمریكا و رادیو فرانسه با مردم سخن گفتند این كار نباید تكرار شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- اظهارات محسن رهامی دبیر كل انجمن اسلامی دانشگاهیان

2- كواكبیان دبیركل حزب مردم‌سالاری

مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود با عنوان«طرح‌های عمرانی نیمه‌تمام؛ گرفتار در تله 300 میلیارد دلاری»به قلم مهندس عزیز فرهنگی به چاپ رساند به شرح زیر است:

لایحه بودجه سال 1394 کل کشور و همچنین قوانین بودجه سنواتی و گزارش‌های عملکرد سال‌های اخیر در بخش طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای (طرح‌های عمرانی) نشان می‌دهد که دستگاه‌های متولی طرح‌های عمرانی از سر ناچاری به جای مدیریت هدفمند توسعه‌ای طرح‌ها، بیشتر دنباله‌رو وضعیت نابسامانی هستند که میراث طرح‌های نیمه‌تمام بر تصمیم‌گیری آنها سایه افکنده است و سیاست‌گذاران و دستگاه‌های اجرایی را در تله خود گرفتار کرده است!

طرح‌های عمرانی نیمه‌تمام در تمامی گستره جغرافیایی کشور و در تمامی بخش‌های اقتصادی نفت، پتروشیمی، آب، برق و نیرو، حمل‌و‌نقل، زیرساخت‌های ارتباطات، بهداشت، کشاورزی، ورزش، آموزش و ... به‌طور مشهودی خودنمایی می‌کند. کافی است در یک مسافرت زمینی از مسیر جاده‌های چند استان عبور کنید و چهره نامطلوب پروژه‌های نیمه‌تمام را تماشا کنید. قانون بودجه سال 93 و عملکرد آن و لایحه بودجه 94 در بخش بودجه‌های طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای نشان می‌دهد که صرف‌نظر از محدودیت‌های آشکار و پنهان در شرایط کلان اقتصادی کشور و شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای، به‌طور آشکاری عکس‌العمل‌های انفعالی را بر سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیرندگان این بخش مهم اقتصاد تحمیل کرده است و عرصه تاثیر مدیریت فعال و جهت‌دار را در دایره تصمیم آنها بسیار تنگ کرده است. شواهد و قراین و ویژگی‌های طرح‌های نیمه‌تمام بیانگر این واقعیت است که اقدامات و سیاست‌های گذشته درخصوص طرح‌های توسعه عمرانی کشور را به یک خروجی غیرقابل مدیریت و با محدودیت‌های بسیار تبدیل کرده است.

اگر بخواهیم با رویکرد سیستمی به این پدیده نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که این سیستم در نتیجه عملکرد گذشته خود دچار یک بازخورد تخریبی تشدیدشونده است که عدم کنترل و مدیریت آن منجر به خروجی‌های نامطلوب‌تر و مخاطره‌آمیزتر خواهد شد که خسارت‌های جبران‌ناپذیری را بر اقتصاد کشور، تولید ملی، زیرساخت‌های توسعه و سطح زندگی و رفاه مردم وارد خواهد ساخت.  اگر کل طرح‌های توسعه عمرانی کشور را به‌عنوان یک سیستم باز فرض کنیم، وضعیت فعلی آن و خروجی‌هایش در طول سال‌های گذشته طوری شکل گرفته و دوام یافته است که در طول دهه‌های گذشته و در هیچ مقطعی بازخوردهای مناسب و هشدار‌دهنده اصلاحی را به عملکرد آن نشان نداده است یا اساسا سیستم بازخوردهای هشداردهنده اصلاحی را پس زده است و به مسیر نامطلوب خود ادامه داده و در طول سالیان متمادی نسبت به بازسازی و اصلاح ساختار خود هوشیار نبوده است و فقط به‌عنوان یک سیستم ایستا و غیردینامیک ورودی‌های باارزش را به خروجی‌های کم بها تبدیل کرده است و بیشتر شبیه یک دستگاه کاغذ خردکن عمل کرده است، این سیستم باز، الان دچار بحران شده و نیازمند مهندسی دوباره و باز طراحی آن به‌عنوان یک سیستم پویا است. در این سیستم بازده آن تناسب حسابگرانه‌ای با منابع مصرفی ندارد و اتلاف منابع، بی‌نظمی، اختلال و اقدامات مطالعه نشده و بی‌هدف برای حفظ وضع موجود آن به شدت رواج پیدا کرده است.

همه اجزای این سیستم باید بازسازی شود و فیدبک‌ها و بازخوردهای مناسبی را برایش طراحی کرد تا ضمن اصلاح وضع موجود بازخوردهای تخریبی تشدید‌کننده را به بازخوردهای تعدیل‌کننده و کارا تغییر دهد. اگر بگوییم که مشکل اصلی طرح‌های نیمه‌تمام فقط محدودیت‌های تامین مالی است، کاملا به خطا رفته‌ایم چرا که بررسی و پایش تاریخچه چند دهه گذشته نشان می‌دهد اتفاقا زمانی که منابع مالی فراوانی در دسترس بوده است، قدرت تخریبی این سیستم بیشتر بوده و خروجی‌هایش بیش از پیش کم ارزش شده‌اند. بررسی عملکرد برنامه چهارم توسعه، بررسی عملکرد طرح‌های عمرانی در سال 89 و سال‌های برنامه پنجم توسعه این نظریه را تایید می‌کند. تصویر وضع موجود ابعاد بحران را در این سیستم نشان می‌دهد:

1- بیش از 77 هزار پروژه نیمه‌تمام ملی و استانی در سطح کشور زخمی شده است.براساس آخرین آمار و اطلاعات در دسترس تعداد پروژه‌های عمرانی نیمه‌تمام ملی و استانی کشور که ذیل نام طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای در بودجه‌های سنواتی آورده می‌شود بالغ ‌بر 77 هزار پروژه است که از این تعداد حدود 7650 پروژه ملی و بقیه پروژه‌های استانی تعریف می‌شوند. این حجم پروژه‌های عمرانی نیمه‌تمام علاوه بر پروژه‌هایی است که توسط شرکت‌های دولتی اجرا می‌شود که آمار و اطلاعات شفاف و روشنی از آن پروژه‌ها در بودجه‌های سنواتی و سایر گزارش‌های نظارتی به چشم نمی‌خورد. به‌عنوان مثال معاون مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی در اوایل دی‌ماه سال جاری درباره طرح‌های نیمه‌تمام این صنعت گفته است که «67 طرح پتروشیمی با ظرفیت 55 تا 60 میلیون تن در این حوزه زخمی شده و به‌عبارتی نیمه‌تمام هستند.» به نقل از معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی از مجموع طرح‌های نیمه‌تمام عمرانی تعداد 2906 طرح با پیشرفت فیزیکی بالای 80 درصد در کشور وجود دارد که از این تعداد فقط به بهره‌برداری رساندن 246 طرح در دستور کار قانون بودجه سال 1393 کل کشور قرار داده شده است و حدود 400 طرح نیز در بودجه سال 94 منظور شده است و آن هم به شرطی که کل اعتبار مصوب بودجه طرح‌های عمرانی سال 1393 و 1394 تحقق یافته و تخصیص داده شود که با توجه به کاهش درآمدهای منابع تامین بودجه 93 و تراز عملیاتی منفی و روال رایج در سال‌های گذشته بسیار بعید به‌نظر می‌رسد که صددرصد مبلغ مصوب اعتبار طرح‌های عمرانی کشور تخصیص داده شود؛ کما اینکه در سال‌های گذشته نیز همین رویه تکرار شده است. مجبوریم دوباره این ضرب‌المثل را یادآوری کنیم که: «یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است!»

2- حدود 147 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری انجام‌گرفته در پروژه‌های نیمه‌تمام راکد مانده است!با توجه به سابقه و تاریخ شروع پروژه‌های نیمه‌تمام که حتی تعداد زیادی از آنها 20 ساله شده‌اند کل مبلغ هزینه‌شده قبل از برنامه پنجم، سال 89 و برنامه پنجم برای پروژه‌های عمرانی نیمه‌تمام اعم از ملی و استانی و متفرقه به قیمت سال‌های هزینه حدود 1960 تریلیون ریال (196هزار میلیارد تومان) برآورد می‌شود و اگر نرخ‌های تورم رسمی اعلامی توسط بانک مرکزی را به مبالغ هزینه‌شده سنواتی در سال‌های مورد ‌اشاره اعمال کنیم جمع مبلغ سرمایه راکد و بلااستفاده پروژه‌های نیمه‌تمام (فقط ملی و استانی) به قیمت‌های امروز برابر 3890 تریلیون ریال (389 هزار میلیارد تومان) برآورد می‌شود و با اعمال نرخ دلار منظور شده در بودجه سال 93 کل کشور مبلغ سرمایه‌گذاری انجام‌گرفته در پروژه‌های عمرانی نیمه‌تمام بالغ‌بر 147 میلیارد دلار خواهد شد. بیش از 984 تریلیون ریال (4/98 هزار میلیارد تومان) و بالغ‌بر 37 میلیارد دلارآن در سال‌های قبل از سال 1390 هزینه شده است.

کسانی که دستی در پروژه‌های عمرانی کشور دارند و پروژه‌های نیمه‌تمام را از نزدیک بازدید می‌کنند استهلاک تدریجی مستحدثات و کارهای اجرا شده را به وضوح مشاهده می‌کنند و به ویژه پروژه‌هایی که از عمر اجرای آنها بیش از 5 سال می‌گذرد اکثرا به بازسازی و سرمایه‌گذاری مجدد برای ترمیم خرابی‌ها و استهلاک بخش‌هایی از پروژه‌های مزبور نیاز است. خسارت وارده به اقتصاد کشور از این بابت به راحتی قابل محاسبه است. این خسارت‌ها شامل خسارت مالی خواب و راکد ماندن سرمایه، ضرر و زیان تاخیر در بهره‌برداری از پروژه‌ها، ضرر و زیان ناشی از عدم‌النفع اجتماعی، ضرر و زیان ناشی از عدم افزایش ارزش افزوده به اقتصاد کشور و خسارت ناشی از استهلاک به حساب می‌آید. اگر با دیدگاه عامیانه و تفکر بازاری محض فقط خسارت مالی خواب سرمایه بدون بازده را با حداقل سود سپرده بانکی محاسبه کنیم در سال مبلغی حدود 78 هزار میلیارد تومان به‌دست می‌آید که این مبلغ حدود پنج برابر مبلغ تخصیصی سالانه طرح‌های تملک دارایی در سال‌های اخیر است.

 3 – حدود 150 میلیارد دلار منابع مالی برای اتمام پروژه‌های نیمه‌تمام مورد نیاز است.براساس اطلاعات و گزارش‌های منتشر شده توسط مسوولان دولتی و نیز با توجه به مفاد لایحه بودجه سال 94 و براساس برآوردهای کارشناسی مبلغ مورد نیاز برای اتمام حدود 77 هزار پروژه نیمه‌تمام ملی و استانی (علاوه‌بر پروژه‌های شرکت‌ها و موسسات دولتی) بالغ‌بر 3.900 تریلیون ریال (390 هزار میلیارد تومان) برآورد می‌شود و اگر این مبلغ را با نرخ برابری 26.500 ریال بر هر دلار که در لایحه بودجه 93 منظور شده است تبدیل کنیم معادل ارزی مورد نیاز برای به بهره‌برداری رساندن پروژه‌های نیمه‌تمام به حدود 150 میلیارد دلار بالغ می‌شود. میانگین مبلغ تخصیص یافته به طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای در سال‌های اخیر که قیمت هر بشکه نفت بیش از 100 دلار بود حدود 12 هزار میلیارد تومان بوده است که تقریبا برابر 5/4 میلیارد دلار است و اگر تمامی متغیرها را به فرض محال ثابت فرض کنیم 33 سال طول خواهد کشید تا با روند فعلی تخصیص منابع پروژه‌های نیمه‌تمام موجود را به بهره‌برداری برسانیم و این در حالی است که اتفاقا در این حوزه از اقتصاد هیچ متغیری را نمی‌توان ثابت فرض کرد و روند عمومی متغیرها اکثرا به ضرر فرض محال پیش‌گفته حرکت می‌کند. یکی از متغیرهای مهم در این سیستم تامین منابع مالی است که شاهد افت قیمت 50 درصدی نفت در چند ماه اخیر بودیم که با توجه به شرایط به‌وجود آمده در بازار نفت و با فرض قیمت‌های فعلی آن، این مبلغ بیش از چهار برابر درآمد سالانه کشور از محل فروش نفت است.

4 – مدت زمان اجرای پروژه‌ها در کشور چهار برابر مدت پیش‌بینی اولیه است!گزارش‌های رسمی حاکی از این است که در سال‌های گذشته بیش از 85 درصد پروژه‌های عمرانی در مدت زمان پیش‌بینی شده در زمان شروع به بهره‌برداری نمی‌رسند و نکته جالب اینکه به‌رغم افزایش تجربه و مهارت و علم و دانش و ساختار‌سازی درکشور برای اجرای طرح‌های توسعه عمرانی و پیشرفت چشمگیر علم و دانش مدیریت پروژه در جهان، روند تاخیر در اتمام پروژه‌ها به‌طور چشمگیری افزایش یافته است. مرکز پژوهش‌های مجلس در سال گذشته در گزارشی آورده است که میانگین اتمام طرح‌ها از حدود یک دهه به بیش از دو دهه افزایش یافته است. گزارش نظارتی معاونت نظارت راهبردی رئیس‌جمهور در سال 91 نشان می‌دهد که مغایرت مدت اجرای پروژه‌ها از پیش‌بینی تا تحقق واقعی حدود 4 برابر است و مدت زمان اجرای 6/3 سال پیش‌بینی اجرای پروژه‌ها در عمل به 2/14 سال افزایش یافته است. البته طرح‌های بسیار بزرگ (مگاپروژه‌ها) نیز وجود دارد که مراسم کلنگ‌زنی آنها بیش از 20 سال پیش اتفاق افتاده است. با توجه به تغییر و تحولات سریع و ناپایداری‌های چشمگیر در عرصه‌های تکنولوژی، منابع مالی، بازارهای هدف، مطلوبیت‌های اجتماعی، نوع و سطح نیازهای جامعه، طرح‌هایی که مدت اجرای آنها بیش از 3 الی 4 سال تعریف شود عملا شکست خورده به حساب می‌آیند. اساسا بسیاری از پروژه‌ها توجیه فنی، اقتصادی و اجتماعی خود را خیلی وقت پیش از دست داده‌اند.

مغایرت فاحش مدت اجرای پروژه‌ها با پیش‌بینی اولیه، به‌عنوان یک شاخص مهم ارزیابی کیفیت مدیریت پروژه‌ها به‌شمار می‌رود و یک هشدار جدی به سیاست‌گذاران می‌دهد و آن اینکه سازمان‌های متولی پروژه‌های عمرانی کشور بسیار ناکارآمد و فرسوده است و فرآیند یک پروژه از مرحله شناخت و فاز شروع تا فاز اختتامیه کمتر مسیر علمی و حرفه‌ای را طی می‌کند و اساسا فرآیندهای آن به‌خوبی کنترل و مدیریت نمی‌شوند. گواه این ادعا اینکه حتی در سال‌های وفور درآمدهای نفتی و تخصیص 90 درصدی به پروژه‌های عمرانی شاهد همین وضعیت در پروژه‌ها بودیم. تصویر فشرده فوق از وضعیت پروژه‌های عمرانی نیمه‌تمام کشور نشان می‌دهد که ما با یک وضعیت عادی مواجه نیستیم و بدون تعارف در این بخش از اقتصاد در یک بحران جدی فرو رفته ایم. در تعریف کلاسیک آن، بحران باعث به‌وجود آمدن شرایطی می‌شود که برای برطرف کردن آن نیاز به اقدامات اساسی و فوق العاده است.

اگر در مقابل بحران، سیاست برخورد انفعالی و غیرفعال اتخاذ شود بازخوردهای تشدید‌کننده تخریبی آن کنترل را بیش از این از دست مدیران و سیاست‌گذاران خارج خواهد کرد و آسیب‌ها، تهدیدها و خطرهای بیشتری را به دنبال خواهد داشت؛ بنابراین واقعیت‌ها نشان می‌دهد که الزاما باید با این پدیده به‌عنوان یک پدیده بحرانی برخورد شود؛ درحالی‌که از طریق بودجه‌های سنواتی دولت فقط قادر است به 3 الی 4 درصد این معضل در یک سال اثر بگذارد و آن را مدیریت کند. بدیهی است که لنگر منفی ایجاد شده از بخش مدیریت نشده آن، پتانسیل تخریبی بسیار بزرگی را ایجاد کرده و در پیش پای دولت خواهد گذاشت. متاسفانه دولت یازدهم درشرایطی زمام امور را به‌دست گرفته است که وارث تمامی خطاهای انباشته شده در طول برنامه‌های عمرانی قبل در این مورد است. خطاها و اشتباهات درگذشته به راحتی و بدون محاسبه با درآمدهای نفتی بالا پوشش داده می‌شد اما در حال حاضر چنین ابزار قدرتمندی نیز در دست دولت باقی نمانده است.

بنابراین قبل از اینکه مدیران و مسوولان دستگاه‌های اجرایی و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی دغدغه مشکلات تامین منابع مالی را منتشر کنند و با فراموش کردن درس‌های آموخته گذشته و بدون شناسایی کامل ابعاد این پدیده بحرانی و بدون آسیب شناسی قابل دفاع فقط دغدغه تزریق و تامین منابع مالی را داشته باشند، جز اتلاف منابع و توسعه بحران نتیجه‌ای به‌دست نخواهد آمد. می‌توان گفت مشکل تامین مالی یکی از دلایل واضح و پیدا در جلوی دید همگان در پروژه‌های نیمه‌تمام است که همه به راحتی آن را می‌بینند و قضاوت می‌کنند؛ درحالی‌که بررسی بالینی سایر علائم و نشانه‌های این بیمار ما را به سمت خردمندانه‌تری رهنمون می‌سازد. اگر دولت گزارش آخرین وضعیت 246 طرح نیمه‌تمام هدف‌گذاری شده در بودجه سال 1393 را منتشر کند این واقعیت را خواهیم پذیرفت که هنوز شناخت کافی از مشخصات و منابع مورد نیاز و مشکلات به بهره‌برداری رسیدن طرح‌های نیمه‌تمام در دسترس نیست، بنابراین برای ایجاد چشم‌انداز قابل‌پیش‌بینی برای پدیده بحرانی طرح‌های نیمه‌تمام و جلوگیری از گسترش تله طرح‌های نیمه‌تمام باید 2 اقدام اساسی و به‌طور همزمان در دستورکار دولت قرار گیرد تا در سال 94 نیز مجبور نباشیم بودجه سال 95 را بر مبنای مقوله نه چندان دقیق و تعریف نشده پیشرفت فیزیکی پروژه‌ها تنظیم کنیم.

 ادامه تخصیص منابع به طرح‌های نیمه‌تمام براساس پیشرفت فیزیکی در چنین شرایطی محدودیت منابع مالی، کاری غیرحرفه‌ای و ناروا است. اگر بگوییم که معضل طرح‌های عمرانی نیمه‌تمام را در کنار مقوله‌های مهم اقتصادی نظیر تورم، رکود، رشد اقتصادی، بیکاری، میزان سرمایه‌گذاری و ... قرار دهیم، سخن به گزافه نگفته‌ایم و اولویت پرداختن به آن در ردیف همان مقوله‌های مهم اقتصادی است؛ بنابراین باید آن را جدی بگیریم. سیمای وضع موجود و بالانس منابع و مصارف و نیازها گواه این است که طرح‌های عمرانی در تله بزرگی گرفتار آمده‌اند. به هر میزانی که پروژه‌ها در داخل این تله دست و پا بزنند بیشتر در آن گرفتارتر خواهند شد؛ بنابراین به دولت تدبیر و امید برای یافتن راه‌حلی مناسب‌تر و کم‌ضررتر برای این معضل 2 پیشنهاد محوری ارائه می‌شود:

پیشنهاد اول – تشکیل ستاد ویژه پروژه‌های نیمه‌تمام (اتاق فکر) برای مطالعه، بررسی و تصمیم‌گیری در مورد طرح‌های نیمه‌تمام در سطح کشور. ترکیب اعضای تشکیل‌دهنده این ستاد باید به نحوی باشد که برای تمامی دستگاه‌های اجرایی لازم‌الاجرا شود و دستگاه‌های اجرایی و معاونت مدیریت و برنامه‌ریزی را از زیر بار فشارهای سیاسی پروژه‌ها خارج سازد. تشکیل چنین ستادی برای تعیین تکلیف بیش از 300میلیارد دلار از منابع مالی کشور بسیار حیاتی است. پیشنهاد دوم – انجام مطالعات آمایش سرزمین در مورد طرح‌های عمرانی در سطح کشور به‌عنوان پیش‌نیاز تهیه برنامه ششم توسعه. خوشبختانه برنامه ششم توسعه در دستور کار دولت یازدهم قرار گرفته است و آمایش سرزمین در این بخش از   اقتصاد اهمیت دوچندانی دارد و تلفیق نتایج این مطالعه با نتایج بررسی ستاد ویژه پروژه‌های نیمه‌تمام (اتاق فکر) می‌تواند اولویت‌بندی‌ها را با دقت بسیار بالا در اختیار دولت و دستگاه‌های اجرایی قرار دهد ضمن اینکه نتایج آسیب‌شناسی و درس‌های آموخته از اتلاف منابع بیش از این نیز جلوگیری خواهد کرد. دو اقدام فوق اگر با جدیت پیگیری شود می‌تواند در 9 ماه اول سال 94 نتایج خود را برای تعیین تکلیف طرح‌های نیمه‌تمام در اختیار دولت، نمایندگان مجلس و کارشناسان قرار دهد تا برای تهیه‌کنندگان بودجه سال 95 نیز همچون لوایح و قوانین بودجه‌های 93 و 94 دنباله‌روی از وضع بیمارگونه فعلی نشود.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«زشت و زيبای فرانسوی»نوشته شده توسط منصور فرزامی اختصاص یافت:

آن چه در روزهای اخیر در فرانسه گذشت، زشت و زیبایی بود که اگرما از آن درس نیاموزیم و فرانسوی‌ها در آن تعقل نکنند و عقل و عقلانیت را جایگزین احساس نسازند، هم ما زیان می‌بریم و هم فرانسه و نیز متحدان غربی‌اش و همه همدردان همزبانش‌، بسیار متضرر خواهند شد .
قبول داریم که از اعلامیه حقوق بشرش که مقدمه قانون اساسی مدون ملت فرانسه است و سرلوحه کنش حقوقی انسان معاصر قرار گرفته بیش‌از 225 سال می‌گذرد و از انقلابش که به انقلاب کبیر نامبردار شده و سرمشق انقلاب‌ها و جنبش‌های سراسر جهان به شمار می‌آید و نیز می‌پذیریم که هم پیش از انقلاب و هم بعد از آن، مردم فرانسه برای آزادی بهای بسیاری پرداخته‌اند تا امروز، زیر لوای آزادی و در وقوع فاجعه حمله به دفتر مجله «شارلی ابدو» شعاری بالای سر ببرد که «‌من شارلی» هستم . ملت بیدار و مسئول؛ یعنی همین‌. دفاع از آزادی و آزادی؛ یعنی، آزادی بیان؛ یعنی آزادی قلم‌؛ یعنی آزادی برای احقاق حقوق انسان و انسانی و در یک کلام، آزادی در مقابل حکومت‌. تا حکومت خودکامه نشود.
ملت فرانسه همان ملتی است که در رفراندوم، به مارشال دوگل با آن محبوبیت و قابلیت، رای اعتماد نداد تا قانون جای فرد بنشیند و تا اراده ملت حاکم شود .

ملت فرانسه همان ملتی است که از نخست وزیرش که داعیه ریاست‌جمهوری داشت و باب طبع ملت هم بود به سبب شنودی که در یکی از شهرهای کوچک از تلفن شهروندی صورت گرفت و به افشای رسانه‌ای رسید، اعتماد برگرفت تا «ژاک شیراک» به ریاست‌جمهوری برسد .
ملتی که در راهپیمایی یک میلیون نفری «اتحادش» رهبران و بزرگان بیش‌از چهل کشور را به صف مقدم می‌آورد و نکته بسیار مثبت عملکرد ملت فرانسه این که رئیس‌جمهور کنونی‌اش، از رقیب گذشته و احتمالی آینده اش به نام « سارکوزی » که مدیریت بهتری در اداره بحران را دارد به کاخ « الیزه » به مشورت دعوت می‌کند و به استقبالش می‌رود‌. چون « اولاند» می‌داند و به او آموخته‌اند که «سرمایه انسانی» از هر سرمایه ای وزین‌تر و گرانسنگ‌تر است. «سرمایه‌ای» که همه کشورها مثل آمریکا، انگلستان و‌.‌.‌. عزیزتر از مردمک چشم خود حفظ می‌کنند تا روز مبادا گره کور مسائل کشورشان را بگشاید . کاری سنجیده و بسیار مثبت که ما از آن غافلیم و روش ما همان «جزای سنمار» است و جز تحقیر بزرگان خدوم و توهین و تهمت به سابقون، کار دیگری نمی‌دانیم و تازه، خیلی هم به آن می‌بالیم و هنر خود را در تهتک و آبروریزی در حق گذشتگان می‌دانیم انگار که فتح «خیبر» کرده‌ایم‌! این‌ها که در حق ملت فرانسه گفتیم و ده‌ها مورد که نگفته‌ایم، چهره زیبایش بود. اما چهره زشتش آن چنان که دیدیم با تاسف بسیار آنجاست که احساسش بر معرفت انسانی و تعلقش، غلبه دارد وگرنه چطور ممکن است و بود در حالی که کودکان و پیران بی‌سرپناه و بی‌سرپرست و خانه خراب غزه از شدت سرما، شب زندگی خود را به صبح نمی‌رسانند، قاتل آنها و جنایتکار مسلم جنگی را به نام نخست وزیر صهیونیستی، در صف مقدم راهپیمایان پاریس دوش به دوش « اولاند » بپذیرند؟

ونیز چطور ممکن است به نام آزادی و به خیال خود، دفاع از آزادی، بیش از پنجاه بار هموطنان خود را که مسلمانند و هیچ گناهی ندارند و در این راهپیمایی همپای آنان بوده اند، تهدید کنند و بیش‌از پانزده بار به مساجدشان حمله کنند و آتشی را که خود و متحدان اروپای به اصطلاح آزادشان برافروخته‌اند، به پای اسلام و مسلمانها بنویسند‌. فاجعه بارتر اینکه، این چگونه آزادی و تلقی از آزادی است که مجله‌ای که تیراژش، 60 هزار نسخه است فقط برای توهین به رسول گرامی‌اسلام (‌ص‌) به 3 میلیون نسخه برسانند و وعده 5 میلیون نسخه دیگر بدهند‌؟ پس معلوم می‌شود که همین منشور حقوق بشر را هم نخوانده‌اند و از مقدمه و سی ماده آن هیچ اطلاعی ندارند و قصدشان فقط استفاده ابزاری است و بالابردن چماقی که برسر جهان سوم و در غفلت مسلمان‌ها، بر سر آنها می‌کوبند‌.

حال، فرانسه و یا هر کشور دیگری اگر بخواهد که از آزادی سوء‌استفاده کند و مصادره به مطلوب نماید و فقط آن را برای طیف و طبقه خاصی بخواهد‌– چنان که نشانه‌اش هم اکنون پیداست‌– و قومیت‌ها و نحله‌های فکری و عقیدتی را نادیده بگیرد . مسلم است که رنگ آسایش و آرامش در حال و آینده، به خود نخواهد دید و از این همدردی‌ها و همگامی‌ها هم کاری ساخته نیست و این لجاجت‌هایی هم که اکنون از چهره زشتش دیده می‌شود، آتش به انبار باروت است‌‌. ابتلا به روزگار شومی ‌که از منظر مسلمانی برای هیچ انسانی، نمی‌خواهیم‌.


انتهاي پيام/ 4030 https://www.asrehamoon.ir/vdcj8yem.uqexozsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما