تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۸
پاسدار شهید علی اکبر رخشانی از مبارزین انقلابی در دوران رژیم ستمشاهی، که سرانجام در دوران دفاع مقدس و در منطقه کرخه بر اثر اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید.
از سیلی زدن به گوش مامور ساواک تا جمع آوری هلی کوپتر آمریکایی ها/ زندانی سیاسی که فرمانده سپاه شد
از سیلی زدن به گوش مامور ساواک تا جمع آوری هلی کوپتر آمریکایی ها/ زندانی سیاسی که فرمانده سپاه شد
به گزارش سرویس اجتماعی عصرهامون به نقل از دلگان پرس، انقلاب اسلامی نعمت بزرگی است که با رهبری پیامبر گونه امام خمینی (ره) و ایثارگری و با از دست دادن خون  شهیدان در دوران انقلاب اسلامی و همچنین در دفاع مقدس با ایثارگری رزمندگان میسر شده است. رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس با نثار جان خود، از خاک کشور دفاع کرده و اجازه ندادند که ذره‌ای از خاک این سرزمین به دست بیگانگان بیافتد. امروزه اقتدار، امنیت و عظمت کشور خود را مدیون شهدایی هستیم که از جان خود گذشتند تا ما با آسایش و راحتی زندگی کنیم.

یکی از این شهیدان علی اکبر رخشانی است، در سال 1342 که امام خمینی (ره) قیامش را برعلیه رژیم ستمشاهی پهلوی آغاز کرد علی اکبر تنها 12 سال داشت، شاید به ذهن کمتر کسی خطور می کرد که این نوجوان روستایی که در یکی از دورافتاده ترین روستاهای ایران زندگی می کند چند سال بعد و در اول جوانی در دفاع از امام خمینی (ره) سیلی به گوش مامور ساواک بزند.

علی اکبر رخشانی در دوم مهرماه 1330 در خانواده ای روستایی و کشاورز در چاه محمد دلگان به دنیا آمد، چندسال بیشتر نداشت که از نعمت مادر به دنیا آمد، در آن روزگار بر اثر دور افتاده بودن و شرایط بد مدرسه ای نبود که علی اکبر در آن درسی بخواند، نه تنها علی اکبر بلکه بسیاری از همسن و سالان علی اکبر از نعمت سواد محروم بودند. پدر علی اکبر زمستانها را در دلگان کشاورزی می کرد و تابستانها را به روستای کوهستانی هودیان که محصول خرما و پرتقال آنها انجا بود کوچ می کرد.

او سالهای کودکی و نوجوانی را در کنار پدرش گذراند اما با ورود به سن جوانی که مصادف با اوایل دهه پنجاه شمسی بود نیاز به استقلال او از خانواده و کسب تجربه های بیشتر و جهت کار به شهری بزرگتر رفت، مقصد علی اکبر بندرعباس بود، در آنجا با چند نفر از همشهریانش در یک شرکت آمریکایی مشغول به کار شدند، علی اکبر با توجه به روحیه شجاعت و مدیریت قوی که داشت به عنوان سرکارگر انتخاب شد، با پایان فصل کار شرکت آمریکایی آنها با کارگران تسویه حساب کردند ولی پیمانکار شرکت از پرداخت حقوق کارگران ایرانی خودداری می کرد، علی اکبر چند بار مراجعه کرد ولی خبری نبود او را تهدید به بازداشت می کردند ولی علی اکبر هر بار با شجاعت بیشتری حق کارگران را طلب می کرد، پیمانکار و مهندسان شرکت آمریکایی سماجت او را که دیده بودند پای  ساواک را باز کردند و علی اکبر را با تهمت روانه بازداشتگاه و چند روزی زندانی کردند در آنجا بود که با امام خمینی (ره) و قیام او آشنا شد، بعد از چند روز او را آزاد کردند، اینبار علی اکبر راه دیگری را انتخاب کرد و از راه زور و با دعوا با پیمانکار خواست که حقوق کارگران را بگیرد ولی باز هم ساواک یکی از مامورانش را جهت دستگیری علی اکبر روانه کردند، مامور از همان ابتدا حرف هایی به او زد شاید راه و مسیر علی اکبر را مشخص کرد به او گفتند که تو خرابکاری و از (امام) خمینی پول می گیری که اغتشاش و درگیری درست کنی، اینجا بود که علی اکبر سیلی به گوش مامور ساواک زده و او را به گروگان می برد. حقوق کارگران را که می گیرد از همانجا راه فرار به سمت کوه های بلوچستان را در پیش می گیرد. از آنجا به انقلابیونی می پیوندند که از افغانستان اسلحه برای مبارزه و مقابله با رژیم شاه می آوردند.

مسیر زندگی علی اکبر به کلی تغییر کرده بود او در این راه سختی های زیادی را متحمل شد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، بعد از تشکیل سپاه پاسداران او جز اولین کسانی بود که لباس سپاه را در منطقه سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان بر تن کرد و سپاه ذهکلوت در رودبار جنوب استان کرمان را تشکیل داد. بعد از شکل گیری پایگاه سپاه در ذهکلوت راه مقابله با اشرار و منافقین را در این پیش گرفت. در روز اسفند با گروگان گیری جاسوسان سفارت آمریکا و تصمیم آمریکا برای آزاد سازی آنها هلی کوپتر و هواپیماهایی را اعزام کرد یکی از این هلی کوپتر ها در تالاب جازموریان جا ماند که نیروهای شهید علی اکبر رخشانی به آن منطقه اعزام شده و لاشه آن را جمع آوری کردند.

با آغاز جنگ تحمیلی علی اکبر هم با سایر رزمندگان اسلام راه دفاع از اسلام و سرزمینش راهی جبهه های حق علیه باطل می شود، علی اکبر خرداد ماه 1360 را انتخاب کرده بود، علی اکبر در 3 ماه حضور خود در آنجا یکی از زبده ترین نیروهای جنگ های نامنظم با دشمن بود که همچنان در ذهن همرزمانش باقی مانده است.

سرانجام این مبارز انقلابی و رزمنده رشید اسلام در اول شهریور سال 60 در حالی که یک ماه تا سالگرد سی سالگی اش مانده بود در منطقه کرخه بر اثر برخورد و اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی شربت شهادت را نوشید و پیکر پاک و مطهرش چند روز بعد در گلزار شهدای روستای هودیان برای همیشه آرام گرفت.
انتهای پیام/4382

https://www.asrehamoon.ir/vdcepf8v.jh8zxi9bbj.html
منبع : دلگان پرس
نام شما
آدرس ايميل شما