> شهد شیرین پارسی در شاهکار فردوسی حکیم وقتی شاه بیت مثنوی ایران زمین، معرف تمدن سیستان و بلوچستان می شود | عصر هامون
تاریخ انتشار :شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۴۲
محمدعلی ابراهیمی گفت: شهرت جهانی فردوسی به دلیل سرودن شاهنامه است، کتابی که به جرئت یکی از تاثیرگذارترین آثار ادبی زبان فارسی بوده و در آن به دلاورمردی های پهلوانان نامی و اساطیری سیستان و قوم بلوچ اشاره شده است.
شهد شیرین پارسی در شاهکار فردوسی حکیم/ وقتی شاه بیت مثنوی ایران زمین، معرف تمدن سیستان و بلوچستان می شود
محمدعلی ابراهیمی، پژوهشگر میراث فرهنگی در گفت و گو با خبرنگار عصرهامون با اشاره به 25 اردیبهشت، سالروز اتمام سرودن شاهنامه توسط حکیم سخن و روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی اظهار کرد: تاریخ سیستان و بلوچستان با اسطوره آغاز می شود و بنیان آن بر پایه افسانه و واقعیت استوار است، فردوسی شیرین سخن پیشینه كهن این سرزمین و شجاعت مردمان آن را در شاهنامه اش به رشته نظم درآورده است.
 
وی عنوان کرد: به جرئت می توان شاهنامه فردوسی را یکی از تاثیرگذارترین آثار ادبی زبان فارسی دانست، اثری که توانست قند شیرین پارسی را برای نسل های آینده به یادگار بگذارد.

پژوهشگر میراث فرهنگی تصریح کرد: سجستان یا سیستان و زابل نام‌هایی بودند که بارها در شاهنامه مورد استفاده قرار گفته اند، زابل مملکتی عریض، محدود از سمت شرق به ولایت کابلستان و از غرب به سیستان و از جنوب به دیار سند و از شمال به جبال هزاره و خراسان بوده، طولش بیست مرحله و عرضش پانزده، بیابانش بیش از کوهستان است.
 
وی خاطرنشان کرد: در شاهنامه فردوسی زابل ۱۴۵ بار، کابل ۱۱۶ بار به شکل کابل و کابلستان،  بلخ ۵۲ بار به عنوان مرکز کشور ایران و شهر مقدس زرتشتیان، سیستان 30 بار ذکر شده که مطابق با جغرافیای زابل و زابلستان است، هرات 10 بار، سمنگان هشت بار ذکر شده است و نام دیگر شهرها هم به چشم می خورد.

 
رستم؛ قهرمان مورد علاقه فردوسی و نماد سیستان و بلوچستان
 
ابراهیمی اظهار کرد: رستم قهرمان داستان شاهنامه برند سیستان وبلوچستان و پهلوان مورد علاقه‌ فردوسى است كه در تمام ميدان هاى جنگ و پهلوانى از جانبدارى و دلبستگى حماسه‌سراى طوس برخوردار بوده و از دیار سیستان بوده است.
 
وی اظهار کرد: در شاهنامه به عناصر پهلوانى و حماسى بسيار برمى‏خوريم، به طور قطع و يقين مى‏توان گفت بزرگترين پهلوانان و دلاوران حماسى ايران از سيستان برخاسته‏ اند.
 
پژوهشگر میراث فرهنگی عنوان کرد: سیستان غیر از داستان‌های حماسی شاهنامه، قلمرو و محل تولد سلسله صفاریان نیز بوده است، دودمانی که با به قدرت رسیدن یعقوب لیث شکل گرفت و مانع از تثبیت زبان عربی به عنوان زبان رسمی در کشور شد.
 
ابراهیمی اظهار کرد: سیستان سرزمین خداوندگاران شاهنامه و تمدن های كهن پارسی و بلوچستان سرزمین افسانه های عاشقانه و حماسه های ماندگار، مهد فرهنگ و ادب ایران، خاستگاه افسانه و حماسه است.
 
وی بیان کرد: دوران اساطیری ایران به دو دوره کیانیان و پیشدادیان تقسیم می‌شود و سیستان در عهد داستانی محل نشو و نمای قهرمانانی است که طرفدار سلاطین کیان و یکی از عوامل مهم جلوس آنها به تخت سلطنت بوده‌اند.
 
پژوهشگر میراث فرهنگی ادامه داد: سرزمین نیمروز (سیستان) در شاهنامه اهمیت بسیار بالایی دارد و بسیاری از اتفاقات و رویدادهای مهم شاهکار حکیم توس در آنجا به وقوع می پیوندد.
 
وی گفت: این سرزمین همچنین محل پیدایش و خیزش بسیاری از پهلوانان و یلان ایران زمین است، بزرگانی که به دست توانمندشان ایران زمین به راه پر افتخار خود ادامه می دهد.
 
ابراهیمی اظهار کرد: سیستان محلی با دشت های زیبا و چراگاه های پهناور، جایی برای آرامش و جشن و سرور رستم و خاندانش و پهلوانان و پادشاهانی که از دربار ایران برای کاری نزد رستم می آمده اند نیز است.
 
وی عنوان کرد: این سرزمین را در شاهنامه با نام های سیستان، زابلستان، زابل، سجستان، سگستان و نیمروز خوانده اند، اهمیت سیستان تا بدان جاست که نابودی آن برابر با نابودی رستم و تمام افتخارات خاندانشان است.

 
زیباترین ابیات شاهنامه مربوط به سیستان و خاندان زال است

ابراهیمی اظهار کرد: می توان گفت که رستم، نماد همه جوانمردی ها، خوبی ها و آیین های نیک روزگارش بوده و فردوسی برترین پهلوان خود را از سیستان انتخاب کرده که به طور قطع این مهم بدون آگاهی اتفاق نیفتاده است.

وی ادامه داد: به گفته بسیاری از محققان، فردوسی، رستم، فرهنگ و آیین سیستانی ها را می شناخت و بدون دلیل این پهلوان را انتخاب نکرد، با توجه به آیین جوانمردی که در امیر یعقوب لیث صفاری وجود داشت فردوسی می دانست چنین شخصیت هایی در سیستان وجود دارند.

پژوهشگر میراث فرهنگی اظهار کرد: فردوسی با آیین و فرهنگ آن ها آشنا بود و بهترین پهلوانش را از سیستان انتخاب کرد، نه تنها فقط یک پهلوان، بلکه دوره پهلوانی که بهترین دوره شاهنامه است و زیباترین ابیات شاهنامه در این دوره سروده شده مربوط به سیستان و خاندان زال است.

ابراهیمی گفت: شاهنامه به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم می شود که بهترین قسمت آن پهلوانی است، دوره پهلوانی مربوط به زمانی است که پهلوانان سیستان و خاندان زال در سیستان حاکم و نگهبان تاج و تخت پادشاهی بودند، به همین دلیل بهترین دوره شاهنامه به سیستان مربوط می شود.

وی افزود: به گفته استاد عزیزی اگر بخواهیم حماسه حکیم طوس را در 2 بخش بررسی کنیم یک بخش زبان و دیگری محتواست که در قسمت محتوا بهترین آن مربوط به زال و رستم است و همه مطالب به سیستان برمی گردد.

 
"اشکش"، پهلوانی از دیار مکران

پژوهشگر میراث فرهنگی گفت: در ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻳﺮانی و غیر اﻳﺮانی روزﮔﺎر ﺑﺎﺳﺘﺎن، ﻧﺎمی از ﻗﻮم ﻳﺎ زﺑﺎن ﺑﻠﻮچ ﺑﺮده ﻧﺸﺪه و در ﻣﻨﺎﺑﻊ روزﮔﺎر هخامنشی و ﭘـﺲ از آن ﻫﻢ ﮔﺎه از ﺳﺎﺗﺮاپﻫﺎی اﻳﺮانی ﺟﻨﻮب ﺷﺮق ﺳﺮزمینﻫﺎی اﻳﺮانی ﻳﺎد ﺷﺪه ﻧﻪ ﻗﻮم ﺑﻠﻮچ و ﺗﻨﻬﺎ در ﭘﺎرسی میاﻧﻪ ﺑﻪ ذﻛﺮ ﺑﻠﻮﭼﺎن اﻛﺘﻔﺎ شده است.

وی ادامه داد: اما در ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ‌ ﻓﺮدوﺳـی تحت تأثیر ﻣﻨﺎﺑﻊ دوره‌ ﭘﺎرسی میاﻧﻪ و رواﻳﺖﻫﺎی اسطوره‌ای و تاریخی ﺑـه‌ وﻳﮋه ﻣﻨﺒﻊ اصلی آن، ﺷﺎﻫﻨﺎمه‌ اﺑﻮﻣﻨﺼﻮری و ﺳﭙﺲ ﺧﺪاﻳﻨﺎﻣﻪﻫﺎ، ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺟﺎ از ﻛﻮچ و ﺑﻠﻮچ در ﻛﻨﺎر دﻳﮕﺮ اﻗﻮام اﻳﺮانی ﻧﺎم ﺑﺮده ﺷﺪه اﺳﺖ.

پژوهشگر میراث فرهنگی اظهار کرد: در نخستین ﻇﻬﻮر، در داﺳﺘﺎن سیاوش ﻧﺎم اﻳﻦ دو ﻗﻮم ذکر شده است و ﻫﻨﮕﺎمی ﻛﻪ سیاوش ﺑﻪ ﻧﺒﺮد ﺑﺎ اﻓﺮاسیاب اﻗﺪام میﻛﻨﺪ از 2 قوم کوچ و بلوچ نام برده می شود.

ابراهیمی اظهار کرد: دومین ﺑﺎر در داﺳﺘﺎن کیخسرو در توصیف ﺳﭙﺎه اﺷــﻜﺶ ﻫﻨﮕﺎم ﻋﺮض ﺳﭙﺎه در ﻣﻘﺎﺑﻞ کیخسرو و آﻣﺎدگی ﺑﺮای ﻧﺒﺮد ﺑﺎ اﻓﺮاسیاب برای ﺳﺘﺎﻧﺪن کین سیاوش، فردوسی به توصیف ﻛﻮچ و ﺑﻠﻮچ می پردازد.

وی خاطرنشان کرد: در اﻳﻦ توصیف ها درﻓﺶ اﺷــﻜﺶ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﻛﻮچ و ﺑﻠﻮچ ﻧﻘﺶ ﭘﻠﻨﮓ دارد ﻛــﻪ ﻫﻢ مبین دﻻوری و ﺷﺠﺎﻋﺖ و ﺧﺸﻮﻧﺖ در ﺟﻨﮓ اﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه و ﺳــﭙﺎهیان ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺶ اﺳﺖ، ﻫﻢ ﻣﻌﺮف ﻧﺎحیه‌ ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ او ﻛﻪ ﭘﻠﻨﮓ از حیوانات ﺑـﻮمی آن ﺳﺮزمین (ﺑﻪ ﻓﺮض ﺳﺎﻛﻦبودن آﻧﺎن در ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎن و ﻣﻜﺮان ﺗﺎریخی) است.

پژوهشگر میراث فرهنگی عنوان کرد: ﻧﺎم اﺷﻜﺶ ﻫﻢ ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎل بسیار ﻗـﻮی «اشک» اﺳﺖ ﻛﻪ تغییر ﻳﺎﻓﺘﻪ «ارشک» از ﻧﺎمﻫﺎی ﭘﺎرتی و اﺷﻜﺎنی محسوب می شود، از ﻗﺮاﻳﻦ و اﺷﺎرات ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻣﺸﺨﺺ است ﻛﻪ اﺷﻜﺶ ﺧﻮد از ﭘﻬﻠﻮاﻧﺎن ﺳﺮزمینﻫﺎی ﺟﻨﻮب ﺷﺮق اﻳﺮان، ﻣﻜﺮان و تیس‌ﺑﻮده اﺳﺖ.

ابراهیمی ادامه داد: زﻳﺮا در ﻧﺒﺮد ﻣﻜﺮان نیز اﺷﻜﺶ ﺑﺎ کیخسرو ﺑﻮد و دﻻوریﻫﺎ ﻛﺮد و ﭼﻮن کیخسرو قصد رفتن به درﻳﺎی «زره» ﻛﺮد، اﺷﻜﺶ را ﻓﺮﻣﺎﻧﺮوای ﻣﻜﺮان برگزید و ﺧﻮد به زره رفت و هنگامی که از ﮔﻨﮓ ﺑﺎز آﻣﺪ، اﺷﻜﺶ از او ﭘﺬﻳﺮایی کرد و همه‌ تیس و ﻣﻜﺮان را آذﻳﻦ ﺑﺴﺖ و به ﺷﺎه ﻫﺪﻳﻪﻫﺎی ﻓﺮاوان داد.
 
وﻳﮋگیﻫﺎی ﻗﻮم ﻛﻮچ و ﺑﻠﻮچ در ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ

وی تصریح کرد: از ﺟﻤﻠﻪ وﻳﮋگیﻫﺎی ﻗﻮم ﻛﻮچ و ﺑﻠﻮچ در ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، روحیه‌ آﻣﺎدگی ﺑﺮای دﻓﺎع ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ از ﻣﺮزﻫﺎی ﺟﻐﺮافیایی و ﻓﺮهنگی و ﺗﻤﺎمیت ارضی اﻳـﺮان اﺳﺖ.

پژوهشگر میراث فرهنگی تصریح کرد: همچنین ﻣﻘﺎوﻣﺖ و ﺳﺮسختی در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ و بیﻋـﺪالتی ﻗﺪرت ﻣﺮﻛﺰی از دیگر ویژگی های آن ها بود، این ﻣﺮدم زﻣﺎنیﻛﻪ از ﺣﻜﻮﻣﺖﻫﺎ روی ﺧﻮش می‌دﻳﺪﻧﺪ در وﻓﺎداری و ﺳﺎﻣﺎن‌دادن ﺑﻪ ﺳﺮزمین و ﻓﺪاﻛﺎری در راه وﻃﻦ سخت‌کوش ﺑﻮدﻧﺪ.

ابراهیمی گفت: در هر قسمت از شاهنامه قوم بلوچ از مقربان پادشاهان کیانی ایران بوده اند که نشان می دهد فردوسی آنان را متعلق به مکران می دانسته است، در جایی دیگر سراینده شاهنامه از زبان انوشیروان بلوچ ها را قومی ایرانی برشمرده است.
انتهای پیام/
 
https://www.asrehamoon.ir/vdcfeedyjw6dmva.igiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما