تاریخ انتشار :پنجشنبه ۴ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۰
در روزهای نخست ماه مبارک رمضان در اقدامی جالب به سراغ نوجوانان دیروز و مسئولین امروز در شهرستان خاش رفتیم تا خاطره ای از اولین روزی که روزه گرفته اند برایمان تعریف کنند.
خاطره مردم و مسئولین خاش از اولین روزی که روزه گرفتند
خاطره مردم و مسئولین خاش از اولین روزی که روزه گرفتند
به گزارش سرویس اجتماعی عصرهامون به نقل از تفتان ما، ماه مبارک رمضان مثل زمانی که عید نوروز با خود بهار را می آورد همه به نوعی خانه تکانی می کنند و کینه ها و گرد و غبار را از دل ها می زدایند و روزهای پایانی ماه شعبان رسما به پیشباز رمضان، ماه نزول قرآن رفتند و رمضان آمد و چنان که امام باقر(ع) فرمود: «لِکُلِّ شی‏ءٍ رَبیعٌ و رَبیعُ القُرآنِ شَهرُ رَمَضان؛ برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است»
اما ماه مبارک رمضان امسال تجربه متفاوت برای نوجوانانی است که برای روزه اولی هاست. البته با روزهای گرم تابستان ممکن است کمی برای آنها این تجربه با دشواری همراه به نظر برسد اما شوق رسیدن به سن تکلیف و حس بزرگی و لذت از اینکه روزه اولی ها نیز از لطف خدا بی نصیب نخواهند بود انگیزه‌ ای است که لذت روزه گرفتن را چندین برابر می کند.
ماه مبارک رمضان، ماه تولّد قرآن، ماه اُنس با قرآن، ماه بهار قرآن، و ماه شناخت و بهره‏ برداری فکری و عملی از قرآن فرا می‏رسد.
بنا به احادیث و روایات در ماه مبارک رمضان ، حتی نفس کشیدن و خواب مومن را در این ماه در حکم ذکر و تسبیح بر می­شمرد و انسان باید قدر و منزلت خود را در این ماه دریابد. چراکه فرصت رشد و تعالی، استجابت دعا، تلاوت قرآن، صدقه، یتیم نوازی، محیا شده است و نباید فرصت را از دست داد چرا که ماه رمضان ماه نزول رحمت الهی است.
ماهی که در شب قدر آن، قلب پیامبر اکرم(ص) همه قرآن را از امین وحی، فرا گرفت ،ماهی که همه ما با روزه گرفتن و عبادت و مناجات و دعا، با زمینه‏سازی و آمادگی معنوی به استقبال دریافت قرآن می‏رویم،ماهی که با معنویت، راز و نیازهای شبانه و دعای شب قدر گره خورده است. ارزنده ترین ماهی که انسان طعم شیرین شب زنده‌داری و قرآن بر روی سر را در آن می چشد. انسان در آن برای انجام فرمان خداوند از اذان صبح تا مغرب تلاش ویژه دارد. در این ماه انسان فرصتی پیدا می کند تا خود را برای سختی قیامت محیا نماید. گرسنگی و تشنگی که به مشابه تمرینی برای روزهای سخت قیامت است و نوعی تلنگر برای بی خبرانی که از هم نوعان و فقیران و گرسنگان در شهر خود غافل است.
در همین راستا در روزهای نخست ماه مبارک رمضان در اقدامی جالب به سراغ نوجوانان دیروز و مسئولین امروز در شهرستان خاش رفتیم و خاطرات اولین روزه داری آنها را جویا شده که در ادامه می خوانید:
از خیلی ها پرسیدیم و بعضی ها که یادش نمی آمد و به خبرنگار ما گفتند که شرمنده ام آلزایمر گرفتم و بعضی ها هم می گفتند روزه کله گنجشکی گرفتند و بعضی ها هم با هدیه هایی که روز اول روزه داری شان گرفتند که یکی از ده تومانی و یکی از امتحان حرفه و فن و دیگری از خوردن کامل یک لیوان آب سخن می گفت که آن روز برایشان خاطره انگیز و به یادماندنی شد.
چون روزه کامل گرفتم پدرم به عنوان سر روزه ای به من یک ده تومنی داد
حجت الاسلام محمدحسین میری امام جمعه شهرستان خاش نیز در این خصوص گفت: در آن زمان که من روزه می گرفتم ۷ سال داشتم و از آنجایی که خانواده من روحانی بودند و روی مسایل دینی و مذهبی تاکید زیادی داشتند من را به گرفتن روزه سفارش می کردند.
وی افزود: در آن زمان همیشه پدرم من را برای سحری بیدار می کرد و من روزه می گرفتم و در طول روز هم گرسنه می شدم که اوایل پدرم میگفت باید ناهار بخوری و بعد تا افطار چیزی نخوری ولی بعدها دیگر تا افطار تحمل می کردم و روزه کامل می گرفتم.
حجت الاسلام میری گفت: پدرم در آن زمان به من قول داده بود هر روزی که روزه بگیرم به من ده تومن می دهد و من هم تقریباً بیشتر ماه رمضان رو روزه گرفتم.
از دوران ابتدایی روزه کله گنجشکی گرفتم
عبدالوهاب شهنوازی یکی از فرهنگیان شهرستان خاش در این خصوص در گفت و گو با خبرنگار ما اظهار کرد: خاطره اولین روز روزه داریم بر میگرده به دوران ابتدایی که آن موقع هشت سال داشتم.
وی افزود: من آن روز خیلی گرسنه بودم و آمدم خونه مادر وقتی حالم را درک کرد نهاری برایم آماده کرد و گفت بیا مادر روزه ات را باز کن گفتم مگه حالا میتونم چیزی بخورم.
شهنوازی ادامه داد: مادر با نگاهی محبت آمیز گفت مادر روزه کله گنجشکی همینه که حالا نهار بخوری و بعد تا موقع افطار چیزی نخوری منم خیلی خوشحال شدم انگار دنیا را به من دادند و به بزرگترین آرزویم رسیدم و روزه را باز کردم و تا افطار روزه بودم.
وی گفت: از آن به بعد گاهگاهی روزه میگرفتم تا اینکه از سال سوم ابتدایی تاکنون خداوند نصیبم کرد که حتی یک روز هم نبوده که روزه نگیرم.
روزه گرفتم؛ معلم امتحان حرفه و فن نگرفت
حجت الاسلام مهدی جان آبادی امام جماعت مسجد علی ابن ابی طالب خاش نیز گفت: خانواده من را برای سحر بیدار کردند و من روزه گرفتم و صبح به مدرسه رفتم و معلم قرار بود از ما امتحان حرفه و فن بگیره که گفت هرکس که روزه هستش ازش امتحان نمی گیرم و من هم که روزه بودم از من امتحان نگرفت و از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم و این بهترین خاطره من بود.
وقتی روزه گرفتم هیچ مشکلی برایم ایجاد نکرد و برعکس روزهای قبل خیلی سرحال بودم
مولوی محمدرفیع ایرندگانی امام جماعت مسجد روستای گینز ایرندگان نیز گفت: وقتی فکر می کردم که از فردا دیگر باید قید هرچی خوراکی رو بزنم و دیگر از خوردن خبری نیست و هوا هم خیلی گرم است و روزهای به این درازی که شاید به ۱۶ یا ۱۷ ساعت هم طول بکشه یک مقداری تصورش برایم سخت بود اما غافل از اینکه همت مردان، مدد خدا را به دنبال دارد.
وی افزود: من وقت سحر بیدار شدم چون اولین سحری بود زیاد اشتهایی برای خوردن نداشتم و به زور و اجبار مادرم چند لقمه ای خوردم.
مولوی ایرندگانی گفت: بعد از سحری تا وقت نماز دعا و تلاوت قرآن کردم و بعد نماز خواندم و تا طلوع آفتاب کارهایی که در طول روز تو خونه باید انجام می دادم رو انجام دادم و بعد تا ساعت ۱۱ ظهر مطالعه کردم.
وی ادامه داد: بعد از مطالعه استراحت کردم و سپس نماز ظهر را خواندم و بعد از آن نیز به کارهای روزه مره خودم پرداختم و هیچ مشکلی روزه داری برایم ایجاد نکرد و برعکس روزهای قبل خیلی سرحال بودم.
مولوی ایرندگانی خاطرنشان کرد: برای درست کردن افطاری با مادرم کمک کردم و برای افطاری رفتیم مسجد و جالب اینجا بود که وقتی بچه ها را می دیدم که روزه شان را کامل گرفتند خیلی خوشحال بودم و همه حتی بچه های که روزه نبودند سعی می کردند چیزی با خود به مسجد بیاورند و از روزه داران پذیرایی کنند خلاصه سفره افطارمان چنان رنگارنگ شده بود که احساس کردم این واقعاً ضیافت خداوند است و باید از او سپاسگذاری کرد.
صدای اذان به گوش نمی رسید باید می نشستیم هوا خوب تاریک بشه بعد افطار می کردیم
نعمت هاشمزهی عضو شورای شهر نوک آباد نیز بیان کرد: اولین روزی که روزه گرفتم دانش آموز پایه سوم ابتدایی بودم که خودم برای خوردن سحری بیدار شدم و روزه را برای اولین بار تجربه کردم.
وی افزود: خانواده سعی می کردند منو بیدار نکنند در حالیکه در آن زمان ما عشایر بودیم و در ۳۵ کیلومتری شهر نوک آباد به کار دامداری مشغول بودیم و صدای اذان به گوش نمی رسید باید می نشستیم هوا خوب تاریک بشه بعد افطار می کردیم تا اون موقع من از گرسنگی و تشنگی تلف شده بودم.
روزه بودم ولی راس ساعت ۱۲ ظهر فقط یک لیوان پر آب خوردم
ابراهیم هاشمزهی مجری برنامه تلویزیونی کلک نیز به خبرنگار ما گفت: اولین سالی که روزه گرفتم مربوطه به دوران ابتدایی بود که روزه کله گنجشکی گرفتم.
وی افزود: یادم هست که راس ساعت ۱۲ ظهر فقط یک لیوان پر آب خوردم و دیگه هیچی نخوردم و ادامه روزه ام رو تا زمان افطار نگه داشتم.
رفتم سراغ یخچال و یک دل سیر آب خوردم و یکساعت بعد فهمیدم که روزه بودم
فرامرز شاکری رییس اداره آب و فاضلاب شهرستان خاش به خبرنگار ما گفت: اولین روزی که روزه گرفتم شاید ۹ یا ۱۰ ساله بودم که دقیق یادم نیست ولی یادمه روزه کله گنجشکی گرفتم البته اون وقت های نمیگفتند کله گنجشکی.
وی افزود: ۳۰ یا ۳۱ سال قبل هم ماه رمضان در همین فصل تابستان بود و چون یادمه هوا گرم بود ما بچه های هم سن و سال ظهر با هم لی لی بازی می کردیم وکه حسابی تشنه شدم رفتم سراغ یخچال و یک دل سیر آب خوردم و یکساعت بعد فهمیدم که روزه بودم و این همیشه در ذهنم باقی مانده است.
دلم می خواست یه چیزی بخورم ولی حواسمو پرت کرده بودم تا روزه ام باطل نشه
یحیی هاشمزهی عضو شورای شهر خاش گفت: اولین روزی که روزه گرفتم بنابر اقتضای سنم علیرغم علاقه زیادم پدرم نگذاشت روزه بگیرم.
وی افزود: اما من هر طوری که شد روزه گرفتم ولی پدرم گفت چون سحری نخوردی روزه ات قبول نیست و خواستن به زور بهم صبحونه بدهند ولی من اصرار و خواهش کردم که یک فرصتی بهم بدن و تا روزه بگیرم مشروط به اینکه تا هر وقتی که در طول روز تونستم نگه دارم و علیرغم سختی تا اخر روز به پاش موندم و کامل روزه گرفتم.
هاشمزهی گفت: یادم میاد در طول روز فقط به یک چیزی فکرمو مشغول کردم دلم می خواست یه چیزی بخورم ولی حواسمو پرت کرده بودم تا روزه ام باطل نشه ولی برعکس موقع افطار دیگه نتونستم چیزی بخورم و معدم منو همراهی نکرد.
اگه گرسنم شد برم سراغ یخچال و شروع به خوردن کنم و کسی حق یادآوری ندارد
سرگزی رییس زندان خاش نیز گفت: فکر کنم اولین روزی که روزه گرفتم و خاطره ی جالبی که در ذهنم باقی مانده این بود که شرط اینکه اگه گرسنم شد برم سراغ یخچال و شروع به خوردن کنم و هیچ یک از اعضای خانواده حق یادآوری ندارند.
ارسال افطاری به ستادهای جبهه ها بهترین خاطره من از ماه رمضان است
امین هاشمزهی رییس اداره بهزیستی شهرستان خاش نیز گفت: سالهایی ابتدایی جنگ تحمیلی بود کوچه های زاهدان حال و هوایی خاص و متفاوت داشت.
وی افزود: گرمای تابستان انگار در این شور و اشتیاق تاثیرش را از دست داده بود و من که تازه از امتحانات ثلث سوم رهایی یافته بودم بی آنکه در شوخ و شنگ کودکانه ام غرق شوم و در هیاهو و اشتیاق هم محله ای هایم که فرزندان دلبندشان را به جبهه های نبرد حق علیه باطل فرستاده بودند.
هاشمزهی گفت: اولین سحر زندگی خودم را با صدای دلنواز مادر مرحومم از خواب ناز بیدار شدم و شوق اینگه با طلوع خورشید در کوچه مان با افتخار بزرگ شدنم را فریاد بزنم و در شادی لحظه افطار با بزرگان شریک شوم.
وی خاطرنشان کرد: چه زیبا بود آن لحظات که هم محله های با ایثار هر آنچه را که داشتند برای افطار فرزندان ایران زمین به ستادهای جبهه ها می فرستادند و خود با تکه ای نان و خرمایی چند و حلوایی محلی شادمانه به سفره افطار می آمدند یادش بخیر چه حالی داشت و چقدر دام برای آن لحظه های عشق و ایثار تنگ است و من روزه خودم را با یاد و دعا برای آن رزمندگان باز کردم.
به خاطر اینکه کم نیاورم جلوی همسایه ها روزه می گرفتم
عبدالغفور قلندرزهی رییس اداره ورزش و جوانان خاش نیز گفت: اولین روزی که روزه گرفتم در سال ۵۴ زمانی که ۹ ساله بودم همه در خانه مان روزه می گرفتند و به خاطر اینکه کم نیاورم من هم روزه می گرفتم.
وی افزود: به دلیل اینکه برای سحر بیدارم کنند و افطار کلی تحویلم بگیرند البته فکر میکنم بعضی اوقات هم خیلی تشنگی فشار می آورد و به خورشید می نگریستم و دعا می کردم که زودتر غروب بشه و من با پدر در افطار مسجد حضور داشته باشم و جلوی همسایه ها قیافه بگیرم که من هم روزه دار هستم یاد آن دوران بخیر.
بهترین لحظه های کودکی من زمانی بود که پای سفره سحر و افطار می نشستم
منصور خاشی سرپرست مرکز بهداشت و درمان خاش در خصوص خاطره اولین روزی که روزه گرفت، بیان کرد: تنها چیزی که از اولین روز یادمه اینه که شبش با گریه خوابیدم که منو سحر بیدار کنن چون هنوز شرایط روزه گرفتن رو نداشتم و فقط هفت سال داشتم.
وی افزود: اما من رو برای سحر بیدار کردند و من روزه گرفتم و در طول روز خانواده ام مرا تشویق می کردند و می گفتند احسنت روزه گرفتی و برگ شدی.
خاشی گفت: از آن روز به بعد احساس بزرگی میکردم و خودم را با سایر اعضای خانواده مقایسه می کردم و بهترین لحظه های کودکی من پای سفره سحر و افطار و صدای قرآن که از رادیو به گوش می رسید بود.
وی تصریح کرد:‌رمضان و روزه تو ذهنم یادآور لحظات در کنار خانواده بودن و نماز و تلاوت قرآن و دعا و اذان و افطار و سحر است.
پنج دقیقه مونده بود به اذان صبح بلند شدم
حبیب حیدری رییس بانک انصار خاش نیز گفت:‌ اولین باری که روزه گرفتم یادم هست که قرار بود برای سحر منو بیدار کنند که روز بعد روزه بگیرم ولی خانواده فکر کردن که من روزه نمیگیرم و منو بیدار نکردند.
وی افزود: ولی خودم پنج دقیقه مونده بود به اذان صبح بلند شدم دیدم سحری هم برام نذاشتن ولی من روز بعد رو تماماً روزه گرفتم در حالی که خیلی گرسنم بود و دلم می خواست غذا بخورم اما تا افطار دوام آوردم.
همیشه منتظر لحظه افطار بودم تا بهترین غذاها رو بخورم
میرمراد مارندگانی رییس شورای شهرستان خاش بیان کرد: در هفت سالگی روزه کله گنجشکی میگرفتم و در اون موقع مسئولیت بیدار کردن همسایگان به عهده من بود.
وی افزود: در آن زمان رسم بود که هر همسایه ای مقداری از غذای خودشان را برای همسایه دیگر می فرستاد و من همیشه منتظر همین لحظه بودم تا وقت افطار بهترین غذاها رو بخورم.
روزه بودم؛ فراموش کردم و رفتم یک لیوان شیرموز خوردم
علیرضا هاشمی فر مدیر مسئول تفتان ما نیز گفت: بچه که بودم همه ذوق و شوقم این بود که سحرها با پدر و مادرم بیدار بشویم و سحری بخورم چقدر آن سفره سحری رو دوست داشتی بود در کنار خانوادم و صدای روح بخش دعای سحر.
وی ادامه داد: یک روز قصد کردم که روزه کامل بگیرم التماس کردم که من را سحری بیدار کنید و اگر بیدار نشدم روی صورتم یک پارچ آب بریزید و بالاخره سحر با یک پارچ پر از آب از خواب بیدار شدم دعا کردم خدا کمک کند تا بتوانم روزه ام را بگیرم و دستوراتش را اجرا کنم، یادم هست تا عصر تحمل کردم فقط چند ساعت مانده بود به افطار اینقدر تشنگی بهم فشار آورد که اصلا یادم نبود و رفتم یه لیوان پر شیر موز خوردم.
وی افزود: بعد شروع کردم به گریه کردن، مادرم آمد پیشم و گفت چرا گریه میکنی،گفتم مادر من روزم باطل شد چون شیر موز خوردم، مادرم با مهربونی دستی به سرم کشید و گفت: عزیزم روزت مبارک .چون هنوز به سن تکلیف نرسیدی روزه کله گنجشکی قبوله .اینقدر خوشحال شدم که حد نداشت.
انتهای پیام/4382 https://www.asrehamoon.ir/vdcjymem.uqehhzsffu.html
منبع : تفتان ما
نام شما
آدرس ايميل شما